پشت پرده اشغال سفارت ایران در لندن به روایت سلیمی‌ نمین

۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۶:۵۹ کد : ۷۷۵ از دیگر رسانه‌ها
محمد رحمانی: عباس سلیمی نمین یکی از افراد پیگیر برای زنده نگه داشتن یاد شهدای اشغال سفارت ایران در لندن است. او که در روزهای اشغال در لندن دانشجو بوده، اکنون پس از گذشت بیش از سی‌ سال از این ماجرا از پشت پرده‌های اشغال سفارت ایران در لندن سخن می‌گوید.

 

برای آشنایی بیشتر مخاطبان بفرمایید که بین تسخیر سفارت کشورمان در لندن و جنابعالی چه ارتباطی وجود دارد و انگیزه شما برای پیگیری این پرونده در طول سالیان اخیر چه بوده است؟

 

نخست آنکه کار اصلی بنده تاریخ است لذا اکثر رویدادهای تاریخی را مرور خواهیم کرد. همچنین من در آن ایام دانشجوی دکترا در لندن بودم لذا قرابت بیشتری با ماجرا داشتم. به هر حال وقوع این حادثه در اردیبهشت سال ۵۹ یکی از تاریک‌ترین نقاط تاریخ به حساب می‌آید.

 

 

بسیاری از کار‌شناسان معتقدند که وقوع این حادثه به نحوی با ماجرای گروگانگیری در سفارت امریکا در تهران مرتبط بوده است، نظر شما در این رابطه چیست؟

 

تمامی صاحبنظران که مدارک پیدا و پنهان را مطالعه کردند نتیجه‌ای جز این نخواهند گرفت. انگلیس به عنوان یکی از همپیمانان امریکا جهت فشار به ایران دست به انجام این اقدام ضدایرانی زد. اینکه چه دلایل و قرائنی محققان را به نتیجه فوق می‌رساند شامل موارد متعددی است که از مهم‌ترین آن می‌توان به پیام مقامات انگلیسی به مقامات ایرانی اشاره کرد و مقام معظم رهبری در آن ایام این پیام را به صورت رسمی در نماز جمعه بیان کردند. چگونه ممکن است دولتی در این ماجرا نقش نداشته باشد و از سوی دیگر پیغام می‌دهد که برای حل موضوع سفارتتان در لندن مسئله سفارت امریکا در تهران را حل کنید. البته قرائن بسیار دیگری وجود داشت که بخوبی قابل مشاهده بود. برخورد بسیار خصمانه دولت انگلیس علیه ملت ایران و حس استعمارطلبانه این کشور نتوانست حرکت ضداستعماری ۱۳ آبان را تحمل کند. مردم ایران با توجه به قرینه تاریخی کودتای ۲۸ مرداد نمی‌توانستند از ماجرا به راحتی گذر کنند و بواقع می‌توان به هدف دانشجویان جهت حمایت از انقلاب و وطنشان پی برد. بعد‌ها اسناد به دست آمده نشاندهنده آن بود که سفارت این کشور لانه فساد و توطئه است. ما در ایامی شاهد بودیم که چه تنفر عظیمی دولت انگلیس و رسانه‌های آن از این استقلال‌خواهی ملت ایران دارند و چگونه در تلاش هستند که روند این استقلال‌خواهی در ایران متوقف بشود. دانشجویان به عینه شاهد این ماجرا بودند همچنین اسناد بعدی صحت اعتقادات دانشجویان را اثبات کرد.

 

 

شما اقدام انگلیس را در راستای حمله به منافع نامشروع امریکا در تهران ارزیابی کردید، حال آن‌که برای انگلیس امنیت کشورش مهم ارزیابی می‌شود، آیا انگلیس یا امریکا نمی‌توانستند این اقدام را در خارج از خاک انگلیس انجام دهند تا پرستیژ اقتدار و حفظ امنیت سفارت‌های خارجی توسط انگلیس لکه‌دار نشود؟

 

امریکا در کشور اروپایی دیگری نمی‌توانست این ماجرا را اجرا کند چرا که هیچ کشوری در حد انگلیس برای امریکا تا این میزان هزینه نمی‌کرد. انگلیس جهت کسب رضایت امریکا در برابر منافع اروپا می‌ایستد، بنابراین بهترین و شاید تنها گزینه در اروپا، انگلیس بود همچنین اگر این عملیات در خارج از اروپا رخ می‌د‌اد نمی‌توانست ابعاد مناسب رسانه‌ای و تبلیغاتی پیدا کند.

 

 

این شمشیر دو لبه نبود؟

 

بله، ولی انگلیسی‌ها بطور همزمان اقداماتی را انجام دادند تا تبعات ماجرا به حداقل برسد و گروه ویژه ضربت را به عنوان قهرمان معرفی کنند. با این اقدام تبعات حادثه را به حداقل رساندند حال آن‌که اصلاً نیازی به این ماجرا نداشتند. به گروگانگیر‌ها اعلام کرده بودند که ما شما را به ظاهر دستگیر می‌کنیم و بعد از چند روز با هدایای بسیاری شما را آزاد خواهیم کرد. آنان تحمل یک عملیات طولانی را نداشتند لذا در روز سوم با تقلیل خواسته‌های خود گفتند که اگر یک سفیر خارجی به سفارت بیاید ما همه سلاح‌ها را تحویل او خواهیم داد. اما انگلیسی‌ها پایان ماجرا را به نوع دیگری طراحی کرده بودند.

 

 

برای این تحلیل سندی وجود دارد؟

 

اصلاً خود تروریست‌ها به صورت رسمی به این ماجرا اعتراف کردند. ابتدا گفتند چند سفیر عربی بعد گفتند تنها اگر یک سفیر عربی بیاید ما تسلیم می‌شویم. درست است که برای انگلیسی‌ها امنیت آنجا مهم بود اما انگلیس در خیلی از اقدامات ضدایرانی شرکت کرده که زیاد منطقی به نظر نمی‌رسد.

 

 

در طول تاریخ کشور انگلیس خصوصاً در یک منطقه دیپلماتیک چنین حادثه‌ای رخ نداده پس چطور به یکباره تعداد زیادی مسلسل و... وارد یک سفارتخانه در قلب لندن می‌شود؟

 

سؤال شما خود دلالت بر دخالت انگلیس دارد چرا که انگلیس پلیسی‌ترین کشور جهان است اما این حالت پلیسی به حالت مخفی است. شما در آلمان و جاهای دیگر دنیا پلیس را مسلح در خیابان‌ها می‌بینید اما در انگلیس بیشترین دوربین‌های مخفی وجود دارد و حالا چطور ۶ مرد آن هم با سلاح‌های خودکار عملیات انجام می‌دهند. هر عملیاتی نیاز به شناسایی و تحقیق قبلی دارد، حال چطور پلیس قدرتمند انگلیس از این ماجرا نمی‌تواند اطلاعی کسب کند؟ و از همه مهم‌تر همکاری پلیس و نگهبان انگلیسی سفارت کشورمان با تروریست‌ها است.

 

 

قبل از آنکه این واقعه را به صورت کامل توضیح دهید این ابهام وجود دارد که شما در صحبت‌های خود اشاره کردید که هیچ کشوری همانند انگلستان نخواست برای امریکا هزینه بکند و از طرفی دیگر اشاره داشتید به منحصر به فرد بودن زیرکی انگلستان. البته دو نظر در این باب وجود دارد اول آنکه انگلستان با تحریک امریکا منافع خود را تأمین می‌کند، در نظریه دوم انگلستان دنباله‌رو سیاست‌های امریکاست و امریکا هم در قبال این خوش‌خدمتی به آن کشور منافعی می‌دهد؟

 

به لحاظ تاریخی انگلستان اگر این استراتژی را دنبال نمی‌کرد محکوم به زوال قطعی بود. این کشور دارای یک قدرت عظیم استعماری و سلطه‌گرایانه است و این قدرت اساساً یک قدرت پوشالی است و قدرتی نیست که بر مبنای یکسری معادلات منطقی اقتصادی رشد کرده باشد. بلکه مبنای آن بیشتر از طریق فریب و زور و حضور فیزیکی در گذشته بوده است و زمانی که انگلستان با بیداری ملت‌ها مواجه شد روبه سوی استعمار جدید و یا نو رفت. استعمار جدید نیاز به سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی و اجتماعی و غیره داشت که در آن شرایط زمانی خارج از توان این کشور بود اما امریکایی‌ها به عنوان یک کشور نوظهور و بزرگ در عرصه بین‌المللی بعد از جنگ جهانی اول و دوم توان این نوع سرمایه‌گذاری را داشتند. در این زمان انگلستان که در حال افول و فروپاشی قدرت بود در یک اقدام زیرکانه با ابراستعمارگر جدید به جای درگیری وارد معامله شد و به امریکایی‌ها این پیشنهاد را داد که شما قدرت اقتصادی دارید و در مقابل، ما هم تجربه چندین سده اطلاعاتی را که از اکثر مناطق جهان در اختیار داریم به شما می‌فروشیم. این از طرفی از سقوط انگلستان جلوگیری کرد و از سوی دیگر امریکا را برای آغاز استعمارگری یاری داد. این رابطه در آن زمان مثال دوستی میان روباه و کفتار است بطوری که روباه به علت عدم توانایی در شکار منابع مهم اطلاعات را در اختیار کفتار قرار می‌دهد و کفتار هم بعد از شکار، قسمتی از طعام را در اختیار روباه می‌گذارد در مورد انقلاب اسلامی ایران هم این امر صادق است چرا که انگلستان سال‌های طولانی به تمام ماهیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دینی ایران مسلط بوده و آن را در اختیار امریکا قرار داد و بطور کل یکی از اساسی‌ترین عناصری که جلوی اضمحلال و فروپاشی انگلستان را گرفت منابع اطلاعاتی این کشور بود چرا که قدرت اساساً در نظامی‌گری نیست. بخش مهمی از قدرت منابع اطلاعاتی است و بر اساس این واقعیت شما می‌توانید به ماهیت رابطه امریکا و انگلستان بعد از جنگ جهانی دوم پی ببرید. در قضیه حمله تروریستی به سفارت ایران در انگلستان شما می‌توانید بر اساس همین مطالب گفته شده پی به نقش انگلستان در اشغال سفارت ایران ببرید.

 

 

 

اگر بخواهیم موضوع را ریشه‌یابی کرده و دقیق‌تر بشویم ارتباطات اصلی حمله‌کنندگان به کجا برمی‌گردد؟

 

امری که در این واقعه بیش از همه خودنمایی می‌کند این است که این حمله تروریستی نیاز به یک شبکه و پشتیبانی اطلاعاتی و نظامی را داراست. اینکه ما فرض کنیم شش نفر به صورت خودجوش اسلحه‌ای را گردآوری کرده‌اند و به سفارت ایران حمله کرده باشند با توجه به مستندات، محال به نظر می‌رسد. برای انجام یک اقدام این چنینی نیاز به چندین شبکه هماهنگ‌کننده است که محل استقرار تروریست‌ها منابع اطلاعاتی و نظامی آن‌ها را فراهم کنند که قطع یقین بدون هماهنگی با دولت انگلستان بسیار مشکل و بلکه غیرممکن می‌بود. نکته جالب درباره تروریست‌ها این است که آن‌ها به قدری خیالشان راحت بود که چندین روز قبل از حمله به سفارت ایران در لندن اقدام به مشروب‌خوری، زن‌بازی و... کرده بودند که افراط آنان موجبات اعتراض همسایگان شده بود حتی پلیس هم وارد ماجرا می‌شود. مگر کسی باور می‌کند تروریست‌ها چندین روز قبل از اقدام خود دست به چنین اقداماتی که توجه‌برانگیز باشد بزنند.

 

اگر گروه تروریستی با کشوری هماهنگ نباشد هیچ اقدام و حرکتی را که توجه سرویس‌های اطلاعاتی آن کشور را جلب کنند انجام نمی‌دهند. تروریسم تا قبل از انجام عملیات خود در انظار عمومی شرکت نمی‌کند چه برسد به آنکه آشکارا دست به مشروب‌خوردن و زن بارگی و کارهای دیگر بزند، چرا که شخص در حالت مستی ممکن است کاری بکند و حرفی بزند و کل عملیات تروریستی لو برود؛ اما انگلیسی‌ها برای جذب و اغفال هرچه بیشتر تروریست‌ها امکانات گسترده‌ای را برای عیاشی و خوشگذرانی این افراد مهیا و به آن‌ها این اطمینان را داده بودند که شما در یک اقدامی دقیق و کوتاه به سفارت ایران حمله خواهید کرد و بعد با حمایت‌های ما به سلامت معرکه را ترک می‌کنید حتی تروریست‌ها چندین چمدان خرید از بازارهای این کشور انجام داده بودند که این مطالب در برخی از روزنامه‌های انگلستان هم به چشم می‌خورد.

 

سفارتخانه‌ها به لحاظ امنیتی سطح بسیار بالاتری از کنسولگری‌ها دارند. بیشتر کار کنسولگری‌ها مراجعات مردمی درباره ویزا و پاسپورت است اما کارهای سفارت از حالت عمومی و مردمی خارج و بیشتر به کارهای حکومتی میان دو کشور اختصاص دارد. لذا تمام ملاقات‌ها در سفارت‌ها از قبل مشخص است. در روز حادثه و قبل از حمله تروریست‌ها به سفارتخانه ایران پلیس و مأمور محافظت سفارت از طرف انگلستان عوض می‌شود و چندین روز قبل از حادثه کاردار سفارت در نامه‌ای مکتوب به پلیس انگلستان اعلام می‌کند که تحرکات مشکوکی جلو سفارت ایران وجود دارد پلیس اعلام می‌کند که هیچ چیز مشکوکی وجود ندارد. در روز حادثه و زمانی که تروریست‌ها قصد حمله به سفارت را داشتند پلیس یا نگهبان سفارت به بهانه درخواست قهوه وارد سفارت ایران می‌شود و در زمان ورود تروریست‌ها به داخل سفارت به جای نگهبان ایرانی که مسئول ورود و خروج بود در را باز می‌کند، پلیس حفاظت دیپلماتیک انگلیس در حرکتی خلاف مقررات و خارج از وظیفه اقدام به باز کردن در داخل به روی تروریست‌ها می‌کند. جالب‌تر آن‌که با ورود تروریست‌ها به سفارت و تیراندازی نگهبان از سلاح گرم خود در مقابل تیراندازی تروریست‌ها استفاده نمی‌کند. این اقدام سؤال‌برانگیز زمانی عجیب‌تر هم می‌شود که مهاجمان، نگهبان را خلع سلاح نمی‌کنند و اسلحه نگهبان تا پایان گروگانگیری از وی گرفته نمی‌شود. این اقدام در صورتی است که تروریست‌ها برای آنکه از سوی اعضای سفارت غافلگیر نشوند سفارت را جست‌وجو می‌کنند ولی سلاحی را پیدا نمی‌کنند خب اگر این‌ها به دولت انگلیس اعتماد نداشتند باید نگهبان انگلیسی را در لحظه اول خلع سلاح می‌کردند لذا تنها بعد از شش روز و در دقایق آخری که پلیس انگلستان به سفارت حمله می‌کند نگهبان از سلاح خود علیه تروریست‌ها استفاده می‌کند.

 

 

یعنی در مدت شش روزه گروگانگیری محافظ انگلیسی مسلح بوده است؟

 

بله، در تمام مدت شش روزه گروگانگیری وی مسلح بوده است.

 

 

پاسخ دولت انگلستان به این ابهامات و سؤالات چه بوده است؟

 

ابهامات در این موضوع فراوان است. حفاظت دیپلماتیک دولت انگلستان حق نداشت وارد سفارت بشود و از طرفی دیگر حق نداشت در را باز کند، از سوی دیگر امتناع از درگیری با تروریست‌ها بوده چرا که یکی از وظایف اصلی وی با در اختیار داشتن سلاح گرم حفاظت از حریم سفارت ایران بوده است و دولت انگلستان هیچ جوابی برای پاسخ به این سؤالات ندارد.

 

 

دولت انگلستان این ابهامات و سؤالات را انکار و رد نکرده‌ است؟

 

نه، دولت انگلستان این مسائل را رد نکرده و در آن زمان خود ما دانشجویان هم این سؤالات و ابهامات را مطرح می‌کردیم و برای دانشجویان هم مثل روز مشخص بود که خود انگلستان از طراحان این قضیه بوده است.

 

خب بعد از ورود تروریست‌ها و تیراندازی، اعضای سفارت به گروگان گرفته شدند؛ نگهبان مسلح سفارت نیز حضور داشت یکی دیگر از نکات مهم حضور چندین خبرنگار مشکوک در سفارت بود که از قبل، وقت گرفته بودند و با آمدن تروریست‌ها آن‌ها نیز به ظاهر گروگان گرفته شده بودند که از جمله آن‌ها خبرنگار شبکه BBC بود. این به معنی انعکاس بهتر وقایع داخل سفارت به صورت دلخواه است.

 

 

ظاهراً خبرنگار روزنامه کیهان هم در جمع گروگانگیر‌ها بوده است؟

 

بله، این خبرنگار ظاهراً با سفارت ایران ارتباط داشته است.

 

 

تروریست‌ها بعد از گروگان گرفتن کارمندان سفارت چه درخواست‌هایی را مطرح می‌کردند؟

 

تروریـــست‌ها در اوایـــل گروگانگیری خواست‌هایی را نظیر آزادی تعدادی از مردان عرب بازداشت شده در ایران داشتند. دولت ایران قاطعانه به خواست آن‌ها پاسخ منفی داد، در این زمان نقش کشور انگلستان بسیار مهم بود و اگر آن‌ها با تروریست‌ها متحد نبودند باید اقدام این متجاوزان را محکوم می‌کردند اما انگلستان مطرح می‌کرد که متجاوزان از گروه‌های خلق عرب ایران هستند. این موضع‌گیری، سیاست خلقی انگلستان را آشکار ساخت چرا که انگلیسی‌ها اظهار می‌کردند که «با انقلاب امام خمینی (ره) همه خلق‌ها بویژه خلق عرب علیه وی به پا خواسته‌اند» در همین راستا شروع کردند از تروریست‌ها به عنوان خلق حمایت کردن و قصد داشتند این مفهوم را برسانند که تصرف سفارت ایران توسط تروریست‌ها نبوده بلکه توسط گروه‌های خلق شکل گرفته است. دانشجویان ایرانی که متوجه این امر شده بودند از پلیس انگلستان درخواست کردند در کنار این واقعه در هایدپارک تجمع داشته باشند که البته در هایدپارک نیازی به درخواست نداشت؛ با این وجود بعد از صحبت با پلیس انگلستان دانشجویان در این منطقه تجمع اعتراض‌آمیزی نسبت به مواضع مطرح شده از سوی کشور انگلستان برپا کردند. حضور دانشجویان و شعارهای آن‌ها در حمایت از انقلاب و امام خمینی (ره) به قدری پرشور و بلند بود که صدای دانشجویان در مصاحبه‌های زنده شبکه BBC به گوش می‌رسید. شنیده شدن شعارهای دانشجویان در حمایت از امام خمینی در رسانه‌ها تأثیر بسیاری در کذب بودن ادعاهای رسانه‌های غربی بخصوص انگلیسی داشت، لذا پلیس، وظیفه پراکنده کردن و محدودیت ایجاد کردن برای دانشجویان را به عهده گرفت، دانشجویان هم مطرح می‌کردند که مگر شما نمی‌گویید گروگانگیر‌ها از خلق ایران هستند پس بگذارید ما خودمان وارد سفارت بشویم و مشکل را حل کنیم.

 

 

پاسخ پلیس انگلستان نسبت به خواست دانشجویان چه بود؟

 

دولت انگلستان اساساً به دنبال آن بود که فشاری را به وسیله یک هیاهویی علیه جمهوری اسلامی ایران به وجود بیاورد، لذا با هر وسیله‌ای که بشود به این گروگانگیری پایان بدهد، مخالف بود چرا که بعد از خواست‌های اولیه تروریست‌ها مبنی بر آزادی تعدادی از اعضای خلق عرب و مخالفت ایران با این موضوع درخواست‌های آن‌ها دچار تغییر شد و نهایتاً خود تروریست‌ها در صحبت‌هایی که با هم داشتند و کارمندان سفارت هم متوجه آن شده بودند مطرح می‌کردند که چرا وضعیت ما اینگونه شد. حضور ما که نباید در سفارت طولانی می‌شد بنا این بود که حرکتی را انجام بدهیم و از سفارت خارج بشویم. بعد از مدتی تروریست‌ها درخواست کردند که پنج نفر از سفرای عربی به سفارت ایران بیایند و ما درخواست‌های خودمان را به آن‌ها بگوییم و برویم، دولت انگلستان با این موضوع مخالفت کرد. در روز سوم آن‌ها درخواست کردند که حداقل به یک سفیر بگویید بیاید و باز هم دولت انگلستان با این امر مخالفت کرد در این لحظه برای ما و دانشجویان محرز شد که پلیس انگلستان بر اساس یک سیاست از قبل طرح‌ریزی شده عمل می‌کند، لذا دانشجویان به پلیس اعلام کردند که شما دارید تعلل می‌کنید و نمی‌خواهید موضوع گروگانگیری پایان پیدا کند. در‌‌ همان روز به جمهوری اسلامی ایران پیامی داده شد که بعداً متن پیام در نماز جمعه مطرح شد که اگر می‌خواهید موضوع سفارت ایران پایان بپذیرد شما هم موضوع سفارت امریکا در ایران را مرتفع کنید.

 

به فرض مثال که ما تمامی این موارد را نادیده بگیریم و مطرح کنیم که انگلیسی‌ها دستی در تجاوز عده‌ای به سفارت ایران نداشته‌اند و تروریست‌ها امنیت این کشور را به هم زده‌اند علی‌القاعده دولت انگلستان برای آن‌که ریشه تروریست‌ها را خشک کند می‌بایست آن‌ها را دستگیر و شبکه اصلی آن‌ها را شناسایی کند اما نکته‌ای که بسیار حائز اهمیت است ورود نیروهای ویژه انگلیسی‌ها به نام SIS به داخل سفارت است که همه آن شش تروریسم یا گروگانگیر تسلیم شدند و حتی در فیلم‌ها و مستندات است که در زمان حمله نیروهای ویژه اسلحه‌های خود را از پنجره به بیرون پرت کردند با این وجود چرا نیروهای ویژه به همه آن‌ها شلیک کرد و همه آن‌ها بجز یک نفر کشته شدند. پلیس ویژه انگلستان بعد از گذشت ۲۰ سال اعتراف کرد که به ما دستور داده شد که همه گروگانگیر‌ها را بکشیم بطوری که گروگان‌ها بعد از پایان ماجرا اذعان می‌کنند که گروگانگیر‌ها قبل از ورود نیروهای ویژه تسلیم شده بودند و حتی یکی از آن‌ها که اسلحه خود را تحویل داده و روی زمین نشسته بود با شلیک یکی از نیروهای SIS به سرش کشته می‌شود؟ چه دلیلی دارد تا به نیروهای ویژه دستور بدهند که نباید حتی یک گروگانگیر هم زنده خارج شود؟

 

 

پس چگونه یک نفر از گروگانگیر‌ها زنده ماند؟

 

همه گروگان‌ها کشته شدند مگر یک نفر از آن‌ها که جوان‌ترین عضو این گروه تروریستی بود. وی در یک اقدام هوشمندانه خودش را در میان گروگان‌ها ادغام کرد و با آن‌ها وارد حیاط سفارت شد. وقتی که گروه ویژه گروگان‌ها را به روی شکم خواباندند برخی از کارمندان سفارت اعلام کردند که این شخص از ما نیست و از گروگانگیر‌ها است گروه ویژه در تلاش بودند که سریعاً وی را هم به محیط دیگری انتقال داده و بکشند اما به دلیل حضور خبرنگاران و فیلمبرداری از صحنه دیگر فرصت این عمل را از دست داده بودند. یکی از نکات عجیب دیگر بعد از پایان حمله تروریست‌ها به سفارت ایران تمجید از نگهبان حفاظت ایران بود،‌‌ همان کسی که برخلاف قوانین و مقررات به بهانه دریافت قهوه داخل سفارت شد و خارج از وظایف خود در اصلی سفارت را به روی تروریست‌ها باز کرد. دولت انگلستان به جای توبیخ، بالا‌ترین مدال و افتخار یعنی دیدار با وزیر کشور را به وی داد. بالا‌ترین دیدار را به کسی می‌دهند که وظایف و مأموریت قانونی خود را خوب انجام داده باشد، نه به شخصی که در دیدگاه ضد تروریستی به تروریست‌ها کمک کرده باشد و بعد از این دیدار دولت انگلستان به وی مدال افتخار را اهدا می‌کند. از طرفی دیگر بعد از دستگیری یکی از گروگانگیر‌ها ایران اعلام کرد که به عنوان طرف اصلی ماجرا که تعدادی از کارمندان سفارتش توسط تروریست‌ها شهید و زخمی شده‌اند، می‌بایست در دادگاه این فرد شرکت کند اما دولت انگلستان بدون حضور ایران و در یک دادگاه غیرعلنی این متهم را دادگاهی و محکوم می‌کند. آیا خود این موضوع گواه این امر نیست که خود انگلیسی‌ها در سازماندهی حمله به سفارت ایران دست داشته‌اند. یکی از مسائل مهم دیگر مختومه یا بسته شدن سریع پرونده بدون انتشار اسناد و مدارک لازم از گروگانگیر‌ها است. اهداف مدنظر چگونگی دستیابی آن‌ها به سلاح و... هرگز آشکار نشد. بطور کل دلایل گسترده‌ای وجود دارد که کشور انگلستان به دنبال انجام یک جنایت بزرگ علیه ایران بود و توانست آن جنایت را انجام بدهد و تأسف بار‌تر از آن این است که طی این سال‌ها عده‌ای در وزارت خارجه کشورمان نخواستند ماهیت این موضوع نزد افکار عمومی آشکار شود. یکی از نکات مهم دیگر در حمله به سفارت ایران بدون در نظر گرفتن دست داشتن انگلستان در این امر، عدم بازسازی و پرداخت خسارت جانی و مالی به وجود آمده از سوی این کشور بوده چرا که تمام خسارات به وجود آمده در این واقعه بر اساس اصول بین‌المللی به عهده کشور انگلستان است. موضوعات و بحث‌های فراوانی درباره این موضوع وجود دارد که از سوی دولت انگلستان و وزارت امور خارجه ایران، بی‌پاسخ مانده است چرا که بار‌ها خانواده‌های این شهدا به وزارت امور خارجه در دولت‌های قبل حضور پیدا کردند و خواهان پیگیری موضوع بودند ولی در مقابل پاسخ داده شد که مصلحت ملی حکم می‌کند که شما موضوع را پیگیری نکنید. آیا واقعاً مصلحت ملت ایران در این موضوع حکم می‌کند که ما موضوع را پیگیری نکنیم؟ وزارت خارجه بر مبنی قوانین بین‌المللی باید غرامت شهدا و مجروحین را از دولت انگلستان دریافت می‌کرد. شما از خانواده آقای دکتر افروز سؤال کنید که آیا یک ریال غرامت به آن‌ها پرداخت شده است؟ به اعتقاد من برخی‌ها در داخل مایل نبودند که به چهره انگلستان بیش از این لطمه بزنند و می‌خواستند پرونده سریعاً‌ بسته بشود.

 

 

به نظر من فرازهای اولیه قبلاً از سوی برخی از افراد و رسانه‌ها مطرح شده اما عدم رسیدگی به این پرونده از سوی عوامل داخلی بسیار مهم‌تر بوده و گمان نمی‌کنیم چنین مطالبی تاکنون مطرح یا رسانه‌ای شده باشد.

 

خود این امر یکی از دلایل اصلی است. ما یکسری عناصر غرب‌گرا در ایران داریم که قبله‌شان انگلیس و امریکاست. شما گمان می‌کنید تنها تقی‌زاده می‌گفت باید در ظاهر و باطن مثل انگلیسی‌ها بشویم، بله امثال تقی‌زاده‌ها زیاد هستند، آیا واکنش غرب‌گراهای ایرانی دلالت بر دست داشتن انگلیس در این اتفاق ندارد؟ یک آدم غرب‌گرا در وزارت امورخارجه ما چکار می‌کند؟ در مورد واقعه سفارت ایران در لندن هیچ پاسخ و غرامتی داده نشده است حتی یک دلار و پوند غرامت ندادند. حالا اگر یک فرد عادی یک شیشه سفارت انگلستان را بشکند بلافاصله ایران را مسئول دانسته و غرامت می‌گیرند و بار‌ها هم گرفته‌اند اما برخی‌ها با مسکوت کردن موضوع با انگلستان سازش انجام داده‌اند؛ اینگونه رفتار را در ماجرای حمله به هواپیمای ایرباس ایران توسط ناو امریکایی نیز شاهد بودیم. این امر در حالی بود که ایالات متحده امریکا در حال محکوم شدن در دادگاه بود، بلافاصله جریان غرب‌گرا این قضیه را از دادگاه بیرون آوردند تا این کشور در دادگاه محکوم نشود و این موضوع را در یک مصالحه ذلت‌بار حل کردند و در مقابل آن رقمی که برای شهدا گرفتند بسیار ذلت‌بار و تأسف‌انگیز بود. این اقدام را‌‌ همان جریان غرب‌گرا کشور انجام داد. در موضوع انگلستان هم اگر مسئله غرامت مطرح می‌شد زمینه‌ساز ادعای ایران در بسیاری از مسائل بود به همین خاطر موضوع را مسکوت کردند تا طرح ادعای کشورمان مطرح نشود و به نحو دیگری صاحب حقی درباره موضوع مطرح نشود چرا که اگر صاحب حقی را به رسمیت بشناسند آنگاه مجبور هستند به سؤالات و ابهامات دیگری هم پاسخ بدهند.

 

 

یک مقداری می‌شود صریح‌تر بگویید چه کسانی هستند؟

 

منظور شما آزادی حقیقی در بعد از انقلاب اسلامی ما خوشبختانه وجود داشته است. برخلاف انقلاب‌هایی نظیر انقلاب فرانسه که حتی خویشاوندان و خدمتگزاران جریان ضد انقلاب فرانسه را می‌کشتند، در انقلاب ما خیلی افراد باقی ماندند. در رژیم گذشته هنگامی که ما در انگلستان دوران دانشجویی خود را سپری می‌کردیم آقای هوشنگ مهدوی نفر دوم سفارت کشورمان در لندن بودند. ما به عنوان دانشجویان قصد فتح کنسولگری کشورمان را در آستانه انقلاب کردیم چرا که فتح کنسولگری برخلاف سفارت سهل بود، من به عنوان کسی که قصد گرفتن شناسنامه برای فرزندش را داشت وارد سفارت شدم و با قرار دادن کالسکه میان در مانع بسته شدن در و به تبع آن هجوم دانشجویان انقلابی به کنسولگری و فتح آن شدیم. در آن حادثه ساده بلافاصله پلیس انگلستان مقتدرانه وارد صحنه شد و همه دانشجویان را با ضرب و شتم فراوان بیرون کرد. به هر حال همین آقای هوشنگ مهدوی که امروز به عنوان استاد دانشگاه و نویسنده کتاب آزادانه فعالیت می‌کند به عنوان کاردار رسمی سفارت و البته نماینده دولت پهلوی با ما وارد مذاکره شد و ما از وی دست‌نوشته‌ای گرفتیم تا اسناد سفارت نباید جابه‌جا شود ولیکن به نظر شما آیا وی به عنوان یک مقام مهم اعلام نشد، قطعاً وی مورد اعتماد ساواک بوده که چنان مسئولیت مهمی را کسب کرده اما شاید هم‌اکنون وی را از بسیاری از انقلابیون بیشتر تحویل بگیرند و تازه جایزه جلال را هم که حدود ۱۰۰ سکه طلا است هدیه می‌گیرد. من به دانشجویان گفتم که شما با این اوصاف انقلاب ایران را با دیگر انقلاب‌ها مقایسه کنید. این شخص هم اکنون در کشورمان دارای موقعیت بسیار زیادی است و تنها بعد از گذشت چندین سال از وزارت خارجه کنار گذاشته شد. اما هنوز یک جریانی در وزارت خارجه هست که گرایش‌های فراوانی به غرب دارد.

 

 

با شنیدن این گونه ادبیات ذهن مخاطبان سریعاً می‌رود به سمت دوران اصلاحات، آیا منظور شما آن دوره است؟

 

خیر. قبل از دولت اصلاحات بروید. همین خانواده شهدای موضوع سفارت ایران در انگلستان چندین بار در دوران آقای ولایتی به وزارت خارجه رفتند. حتی در‌‌ همان دوران خانواده شهدا خدمت مقام معظم رهبری که رئیس‌جمهور بودند رفتند و ایشان دستور دادند که موضوع پیگیری شود ولی وزارت خارجه هیچ اقدامی را انجام نداد.

 

 

شاخص‌ترین افراد این گروه چه کسانی هستند؟

 

تجلی این افراد در جریان‌ها به یک میزان نیست. در برخی جریان‌ها پررنگ‌تر و در برخی جریان‌ها کمرنگ‌تر بروز می‌کند و در همه دولت‌ها حضور داشته‌اند. این تفکر و جریان هم اکنون نیز در سیستم‌ها وجود دارد ولی در زمان حال با دولت رابطه خوبی ندارد. به نحوه‌ای که در بعضی از پاویون‌های وزارت خارجه به دولت فحش می‌دهند. در دوران اصلاحات این تفکر از موقعیت بهتری برخوردار بوده است حالا چرا انقلاب اسلامی نیامده ریشه‌های این‌ها را در اقدامی سلبی بخشکاند، برای آن‌که اعتقادی به این نوع رفتار ندارد.

 

 

این نوع اقدام کردن از نقاط مثبت انقلاب اسلامی است یا منفی؟

 

از نقاط مثبت انقلاب بوده است. این را دقت کنید که انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بوده و یک انقلاب سیاسی یا نظامی نبوده است.

 

 

و این‌که ریشه‌های قدرت این جریان‌ها را خشک نکرده است باز شما می‌گویید نقطه مثبت است؟

 

به دلیل آن‌که این مسائل در حوزه فرهنگی و فکر بوده است جریان فکری تمایل به غرب در ایران نابود نمی‌شود. آیا ما بنای نابود کردن آن‌ها را داریم؟ خیر، خیلی افراد قبله‌شان غرب است.

 

 

منظور حذف فیزیکی نیست، بلکه حذف قدرت آنهاست.

 

بله. ما نباید در بدنه نیرویی را انتخاب کنیم که دارای چنین مشخصه فکری است اما متأسفانه بعضی‌ها هم این کار را انجام می‌دهند مثلاً سفیری را انتخاب می‌کنیم که دارای چنین سلایق فکری است. در انقلاب اسلامی بنابراین نشد که افراد را از دم تیغ بگذرانیم و می‌بینیم که چنین افرادی در جمهوری اسلامی حیاتشان ادامه پیدا کرده است، تنها کسانی که وارد فاز مسلحانه می‌شدند مورد غضب انقلاب قرار می‌گرفتند ولی در حوزه فکر این مسائل وجود نداشت.

 

 

البته بسیاری از افراد هم دچار استحاله شدند یک زمان خود آن‌ها ضد امریکایی و ضدغرب بودند اما بعد از مدتی همین افراد تبدیل به گلادیاتورهای غربی شده‌اند؟

 

بله، ما چون نتوانستیم در حوزه فکری محتوا تولید کنیم آن‌ها توانسته‌اند که در نیروهای ما تأثیر بگذارند. در مورد واقعه لندن هیچ انگیزه‌ای از جانب کسانی که در حوزه کار‌شناسی وزارت خارجه ما نقش مؤثری ایفا می‌کردند وجود نداشت که هویت این اتفاق را برای ملت ایران روشن سازد مسئله بسیار تلخی بود. من در مقاله‌ای به این مطلب اشاره کردم که کشورهای غربی که در ظاهر خود را آراسته می‌کنند و از شعارهایی همچون دموکراسی استفاده می‌کنند کمتر چهره‌ واقعی آن‌ها آشکار می‌شود. غالباً اگر بخواهند یک اقدام تروریستی را انجام بدهند یک طالبان یا صدام حسینی را به وجود می‌آورند که او حرکت تروریستی را به جای آن‌ها انجام بدهد و اگر بخواهند سفارت ایران را به آتش بکشند چند تروریست را اجیر می‌کنند تا چهره و اهداف شوم خودشان آشکار نشود. حادثه لندن یکی از آن حوادث نادری بود که چهره انگلستان را آشکار کرد لذا افرادی سریعاً به تکاپو افتادند که این چهره را پنهان کنند.

 

در طول تاریخ کمتر اتفاق افتاده است انگلیسی‌ها اشتباهی در محاسبات خود انجام بدهند و مجبور شوند مستقیماً وارد عمل شده و دست به جنایت مستقیم بزنند. اکثر سیاسیون می‌دانند اکثریت جنایت‌های دنیا را خود ایالات متحده امریکا انجام می‌دهد اما با زیرکی به نحوی این اقدام تروریستی خود را آرایش می‌دهند که چهره تروریستی خودشان آشکار نشود اما در قضیه حادثه لندن توسط انگلستان این چهره کاملاً آشکار شد و ما هم بالطبع وظیفه داشتیم در این باره روشنگری انجام بدهیم. آیا وزارت خارجه ما یک کتاب در این باره و حقایق آن به چاپ رساند، یک حادثه کوچکی اتفاق نیفتاده بود. در مقابل شما ببینید چندین کتاب درباره واقعه سفارت امریکا در تهران از سوی وزارت خارجه و کاخ سفید به چاپ رسیده است.

 

شاید نزدیک به ۱۰۰ کتاب در این باب در امریکا در جهت محکوم کردن اقدام بحق دانشجویان ایرانی به چاپ رسیده باشد که اگر این اقدام شجاعانه و تیزهوشانه انجام نمی‌گرفت دانشجویان در تاریخ مورد محاکمه قرار می‌گرفتند و امروزه باید به چنین دانشجویانی که چنین فهم بالایی داشتند افتخار کنیم که کانون فتنه و توطئه را خنثی کردند و اسناد به دست آمده تأییدکننده این مطلب است. حال امریکا با تبلیغات و چاپ کتاب اقدام بحق دانشجویان را محکوم کرد. در مورد واقعه لندن، انگلیسی‌ها اقدام به چاپ چندین کتاب و ساخت مستند تلویزیونی کرده‌اند تا عملکرد خود را مثبت و انقلاب امام خمینی را عامل این گروگانگیری معرفی کنند و در داخل هم‌‌ همان افرادی که می‌گویند اگر می‌خواهید آدم بشویم باید حتماً غربی باشیم یعنی اگر می‌خواهید در اقتصاد پیشرفت کنیم و آن‌که در دموکراسی حقوق بشر به رشد برسیم و غیره باید غربی بشویم اقدام به مخفی کردن جنایات انگلستان در لندن کرده‌اند. من یک تشبیه متقابلی را انجام می‌دهم. در واقعه تسخیر لانه جاسوسی به دست دانشجویان که یک امر خودجوش و با بصیرت بود غرب به سرکردگی امریکا این همه هیاهو علیه ایران انجام دادند. آیا یک قطره خون از دماغ یک کارمند سفارت در مدت زمان ۴۴۴ روز آمد؟ از طرفی دیگر در اقدامی برنامه‌ریزی شده به سفارت ایران در لندن حمله بردند، آنجا را به آتش کشیدند تمام اسناد و مدارک سفارت را نابود کردند و در پایان چندین جوان برجسته ما را به شهادت رساندند و چندین کارمند دیگر را بشدت زخمی کردند با این وجود هیچ سند یا یک قبضه سلاح هم نتوانستند بیرون بیاورند و مطمئناً اگر یک سند پیدا می‌شد می‌دیدید چگونه علیه ایران هجمه تبلیغاتی انجام می‌دادند. کوچک‌ترین سندی از سفارت کشور ما در رابطه با اقدامات تروریستی یا خارج عرف دیپلماتیکی یافت نشد و اگر کوچک‌ترین سندی در این باب وجود داشت رسانه‌های غربی هیاهویی به پا می‌کردند که نگو و نپرس اما در مقابل به موجب اسناد به دست آمده از سفارت امریکا در تهران ده‌ها کتاب چاپ شده و این کتاب‌ها جدا از اسنادی است که توسط دستگاه‌های فوق پیشرفته پودر شده است. به موجب این اسناد اثبات شد که از فرقان تا مجاهدین خلق تحت تأثیر سفارت امریکا بودند.

 

 

شما یکی از کسانی هستید که فعالانه در دولت‌های مختلف با نامه نگاری با مسئولین و تحقیق و پژوهش سعی در باز کردن ابعاد مختلف حادثه داشته‌اید، به عنوان کسی که از نزدیک شاهد رفتار‌ها بودید از قطب‌زاده تا متکی چگونه با این پرونده برخورد شده است؟

 

قطب‌زاده که رسماً از انگلیسی‌ها تشکر کرد خب ما وی را به عنوان یک عنصر نهضت آزادی می‌شناسیم و طبیعتاً نهضت آزادی‌ها کعبه آمالشان غرب است و انتظاری از ایستادگی وی وجود نداشت.

 

 

پس بنی‌صدر مسئول تنظیم سیاست خارجی کشور می‌شود.

 

اتفاق خاصی در آن دوران رخ نداد.

 

 

در دوران موسوی.

 

خوب اقدام صورت نگرفت. اما طولانی‌ترین دوران وزارت امور خارجه کشور را ولایتی به خود اختصاص داده است، در آن ایام چندین بار خانواده شهدا به وزارت خارجه مراجعه می‌‌کنند اما هیچ اقدامی صورت نمی‌گیرد و حتی بعد از تأکید مقام معظم رهبری هم اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد.

 

 

تأکید رهبری چه بود؟

 

ایشان یک بار برای پیگیری ماجرا به آقای ولایتی توصیه می‌کنند و در دوران خرازی مجدداً دستور رسمی می‌دهند. در دوران دکتر ولایتی سفارت کشور بازسازی شد. ولایتی باید نسبت به شهدا و خانواده‌شان حساس می‌شد اما...

 

 

پاسخ وزارت خارجه چیست؟

 

اصلاً جزو پروتکل‌های جهانی است که میزبان چه مقصر باشد چه نباشد باید خسارت‌های وارده را پرداخت کند. این‌که این‌ها تبعه‌های خود را آدم حساب نکنند چه جوابی می‌تواند داشته باشد، وزارت خارجه حتی برای دیپلمات خودش هم ارزش قائل نیست.

 

 

آیا زشت‌تر از این حرکت اقدامی وجود دارد؟!

 

مادر شهید صمدزاده دچار مشکلات جسمی فراوانی شده بود و از نظر مالی بشدت تحت فشار بود اما وزارت خارجه این‌ها را شهید هم حساب نکرد. مادر شهید لواسانی هم به همین شکل و بشدت نیازمند حمایت بود.

 

 

اصلاً قابل درک نیست، یعنی به بنیاد شهید معرفی نشده بودند؟

 

نخیر، باید وزارت خارجه پیگیر می‌شد، لذا ما کمیته‌ای را تشکیل دادیم. دکتر فرمد و دکتر افروز هم شروع به نامه‌نگاری کردند، همین آقای خرازی هم در انگلیس درس می‌خواند لذا با نامه‌نگاری بسیار بعد از سال‌ها خانواده‌ها به بنیاد معرفی شدند و وزارت خارجه قول داد که ماجرا را پیگیری کند اما خب آن‌ها پرونده را در مجاری اداری اسیر کردند، قوه قضائیه نیز هیچگونه همکاری نداشت و حتی برخورد زشت با خانواده شهدا کردند. قاضی پرونده‌ای که علیه انگلیس تشکیل شده بود به مادر شهید گفته بود «فکر نکن به پول می‌رسی!» و این برخورد سخیف باعث شد خانواده ایشان بگویند ما دیگر پیگیر نمی‌شویم. خانواده شهید صمدزاده به دنبال گرفتن حق نبودند، تنها وقتی چند بار به وزارت خارجه مراجعه کرده بودند مسئولین گفته بودند که مصالح انقلاب اسلامی بر این است که پرونده را پیگیری نکنید!

 

به هر حال ما پیگیر ماجرا بودیم و قضیه در حد رسانه‌ای مطرح شد. قبل از آن اصلاً کسی نمی‌دانست که به سفارت ما هم در لندن حمله کردند و چند نفر هم شهید شدند اما تا به امروز ما شاهد اثر هنری، تولید کتاب، فیلم و... از این ماجرا نبوده‌ایم. باید ما از انگلیس شکایت جهانی بکنیم و با توجه به مستندات موجود می‌توان به محکومیت انگلیس امیدوار باشیم.

 

 

در دوران‌ دولت نهم و دهم چه اتفاقی رخ داد؟

 

به یاری خدا در دوران وزارت خارجه در دولت نهم ضمن برگزاری همایشی از این شهدا تجلیل کرد.

 

 

یعنی در دورانی که آقای سعید جلیلی معاون اروپا و امریکایی وزارت خارجه بودند؟

 

بله، این اقدام شایسته‌ای بود و پرونده از بایگانی خارج شد و رسانه‌ها باید به این ماجرا بپردازند و مصادیق می‌تواند جوانان را به ارزیابی برساند نه شعار دادن، ما روی مصداق‌ها سرمایه‌گذاری نکردیم. ما روی مصادیق خود یک ریال هم سرمایه‌گذاری نمی‌کنیم.

 

 

اگر نزد افکار عمومی دادگاهی برای محاکمه با مسامحه‌گران غرب‌گرا و کارشکنان این پرونده تشکیل شود، شاخص‌ترین افرادی که باید محاکمه شوند چه کسانی هستند؟

 

در این قضیه اولین پاسخ را انگلیس باید بدهد که چند تن از بهترین جوانان ما را از ما گرفتند. وظیفه ما دفاع از خون شهید است، نه برای شهدا بلکه برای حرمت و شأنیت خودمان، برای این‌که شأن انسانی را به خودمان بدهیم و خود را برده ندانیم. چنانچه یک دیپلمات انگلیسی خراش بردارد خسارت می‌گیرند، اگر می‌خواهیم برای ما عزت قائل شوند باید این مسئله را مطرح کنیم. حتی اگر مسئولین وزارت خارجه انگلیس را مقصر نمی‌دانند باید جهت طرح پرونده فعالیت کنند اما برعکس وزارت خارجه ما پرونده را بسته است.

 

 

حتی نتوانسته یک ریال غرامت کسب کند، آیا این دیپلمات نمی‌فهمد چکار می‌کند؟

 

ما اولین باری که با وزارت خارجه درگیر شدیم گفتند که پرونده بسته شده است. با چه حقی پرونده نظام خواهی ملت و ایرانیان را بسته‌اید؟! غرب‌گرا بودن به معنی این‌که ملت خودمان را شهروند درجه چند بدانیم نیست، اصلاً شما غرب‌گرا باشید اما زیر بار بندگی و پذیرش نوکری نروید. این صحنه‌ها را شما در خیلی جاهای دیگر هم دیدید، وقتی جانبازان شیمیایی ما جلوی سفارت آلمان رفتند و طلب خسارت کردند آقایان گفتند که این دون شأن میهمان نوازی است. صهیونیست‌ها به بهانه واهی از جنگ جهانی دوم تا به امروز خسارت می‌گیرند. حالا آقای میردامادی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم می‌گفت حرکت جانباز‌ها برخلاف میهمان نوازی ما است، خب چه عیبی دارد که ما منافع خود را مطالبه کنیم.

 

 

منبع: رجانیوز

 

کلید واژه ها: سفارت ایران در لندن سلیمی نمین


نظر شما :