داروی مسکن برای مرض سرطان ایران

بازتاب اجرای اصل ۴ ترومن در رسانه‌های شرق و غرب
۱۴ بهمن ۱۳۹۲ | ۱۵:۱۷ کد : ۷۷۴۶ کارنامه اصل ۴ ترومن در ایران
روزنامه ترود، چاپ مسکو در پی عملی شدن اجرای اصل ۴ گزارشی تحت عنوان «وضع فلاکت‌بار زحمتکشان ایران» نوشت و در آن حاکمیت امپریالیستی آمریکا را مسبب این وضعیت دانست... در گزارش روزنامه نیویورک‌تایمز آمده بود: چقدر حرارت و فعالیت مصرف شد تا بالاخره ایران را متقاعد کردند که قبول ۲۳ میلیون دلار از ماده چهار برایش مفید است و از طرفی باید از دکتر مصدق متشکر باشیم که توانست عقیده مردد خویش را کنترل کند... تقسیم املاک سلطنتی برنامه‌ای اساسی است و به گفته محققان یک چاره فوری برای مرض موجود ایران خواهد بود.
داروی مسکن برای مرض سرطان ایران
مجید یوسفی

 

تاریخ ایرانی: دیوید کورتنی سرمقاله‌نویس جروزالم پست در ۲۴ ژانویه ۱۹۵۲ میلادی (سوم بهمن ۱۳۳۰) وقتی محمد مصدق در دفاع از استقلال‌خواهی، به الزامات اصل ۴ ترومن پایبند نشد، در این نشریه نوشت: «نخست‌وزیر ایران البته گاندی دیگری نیست و نمی‌توان شباهتی بین این دو شخصیت قائل شد، ولی با این وصف تاثیری که مصدق بر فکر غرب و یا به عبارت دیگر، بر فکر رجال رسمی غرب نموده بی‌شباهت به تاثیر آن هندوی ناتوان بی‌دندان برهنه و لنگ‌پوش بر افکار لردهای مقتدر و فرمانروایان زمان خود نیست... اما از نقطه نظر غرب مصدق سرمشق خوبی ایجاد نکرده است، زیرا ممکن است ممالک عرب هم از زیر بار شرایط کمک مالی آمریکا شانه خالی کرده و بگویند همان‌طور که ایران زیر بار آن [تعهدات اصل ۴] نرفته چرا ما باید برویم و شرایط آن را بپذیریم؟» اما مصدق هنگامی که خزانه کشور خالی بود فریب وعده‌های خوش آمریکایی‌ها را خورد و نتیجه‌اش را در کودتای ۲۸ مرداد دید.

 

***

 

در حالی که زمامداران آمریکایی برای اعطای کمک‌های خیرخواهانه به کشورهای آسیب‌دیده از جنگ ویرانگر دوم بین‌الملل، خود دچار تشتت آرا بودند، دیگر متخصصان و کار‌شناسان معتبر رسانه‌های بلوک شرق و غرب نیز چندان نظر روشن و متقنی به این نوع کمک‌ها نداشتند. مطبوعات بخشی از این نظرات و ایده‌ها را در‌‌ همان سال‌ها بازتاب می‌دادند. در آن زمان، ایده‌ها بیشتر به اثرگذاری و نتیجه‌‌بخشی کمک‌ها معطوف شده بود.

 

جرج‌ مک گی، معاون وزیر خارجه آمریکا در شورای تجاری و صنعتی آمریکایی خاور دور، در شماره ۲۳ فوریه ۱۹۵۰ میلادی نشریه اکونومیست، به سرمایه‌داران آمریکایی و دولت‌های عقب‌مانده خطابه‌ای را بیان کرد که نشانه‌ای از درک عمیق او نسبت به حمایت و کمک به کشورهایی بود که در جنگ جهانی دوم آسیب دیده بودند. او می‌گوید: «پول چه به وسیله دولت داده شود و چه به وسیله سرمایه‌داران خصوصی باید به منظور ایجاد کار و رفاه حال طبقه کارگر در مقابل کمونیسم باشد. کمک به خودی خود صورت نخواهد گرفت. اگر کشورهایی مایل به کمک گرفتن باشند باید از مجاهدت دریغ نکرده مالیات به اغنیای خود ببندند و زمینه کار متناسبی برای قرض‌دهندگان غربی و متخصصین فراهم نمایند. بنابراین تصمیم حقیقی اینکه آیا مایل به سرمایه و کمک آمریکا هستند یا نه [را] باید خود کشورهای مورد بحث اتخاذ نمایند. اگر چنین میلی را دارند باید زمینه لازم را برای جلب آن ایجاد نمایند.»

 

ایده دین آچسن، وزیر امور خارجه آمریکا نیز این بود که کشورهایی که طالب کمک آمریکا هستند باید زمینه مساعدی برای استعمال آن عرضه بدارند. بعضی از معاونین جوان او نیز همین عقیده را داشتند.

                                              

 

رسانه‌های بلوک شرق

 

اجرای طرح آمریکایی اصل ۴ ترومن که در اساس سدی در برابر تهدید نفوذ کمونیسم در کشورهایی که بالقوه در معرض جذب آن بودند، بشمار می‌رفت، به طور طبیعی بیشترین واکنش‌ها را در پایتخت سرخ‌ها به دنبال داشت. آن‌ها بودند که قدم به قدم خطوط اصلی طرح ترومن را رصد کرده و نقاط ضعف و پاشنه‌های آشیل آن را بر می‌شمردند. «ایزوستیا» و «ترود» در شوروی و «فرمان» و «ستاره سرخ» در ایران از جمله این نشریات بودند.

 

خبرگزاری تاس به نقل از روزنامه ایزوستیا در ۷ ژوئن ۱۹۵۱ میلادی با گزارشی تحت عنوان «زمامداران ایران درصدد انداختن یوغ برنامه مارشال به گردن ایران می‌باشند»، نوشت: «دیپلمات‌های عالی‌رتبه آمریکایی با شمول کمک مارشال به ایران موافق می‌باشند، مشروط به اینکه مصرف وجوهی را که ایران به عنوان کمک دریافت خواهد کرد تحت ‌نظارت و کنترل دقیق آمریکا قرار گیرد. بنا به اظهارات مخبر مذکور، آمریکا تنها به شرط استقرار کنترل کامل خود بر ایران به این کشور پیشنهاد کمک خواهد نمود. دامنه این کنترل و نظارت باید حتی شامل عزل و نصب اعضای هیات دولت ایران نیز بگردد.»

 

یک روز قبل روزنامه «فرمان»، ارگان کمونیست‌های ایران به نقل از خبرگزاری تاس (۶ ژوئن ۱۹۵۱ میلادی) با انتشار خبری با عنوان «آمریکاییان به صلاحدید خود اعضای دولت ایران را تغییر می‌دهند»، نوشت که روزنامه‌ها خبر استعفای وزیر اقتصاد ملی ایران را که هنوز تائید نشده است، منتشر کرده‌اند. این روزنامه همچنین می‌نویسد که «شاید حسن مشرف نفیسی، مدیرعامل سازمان برنامه و بودجه و مجری تهیه و اجرای برنامه هفت ساله اول ایران، به زودی استعفا بدهد.» روزنامه مذکور این مدعا را با این خبر تایید می‌کند که حسین علاء، وزیر امور خارجه وقت ایران «علنا اظهار داشته‌اند که با وجود این اشخاص و عدم اطمینان به اینکه قرضه آمریکا بنا به نقشه قبلی در محل حقیقی خود مصرف خواهد شد، آمریکا از بذل کمک اقتصادی به ایران خودداری خواهد نمود.» به واقع چپ‌ها در ایران این نوع اقدامات آمریکایی‌ها را به نوعی فقدان استقلال سیاسی تلقی می‌کردند.

 

در‌‌ همان روزهای آغازین اجرای اصل ۴ ترومن در ایران، وقتی خبر زمزمه انتقال هنری گریدی سفیر کبیر آمریکا از یونان به ایران در برخی از منابع خبری منتشر شد روزنامه «ترود»، چاپ مسکو با عنوان طعنه‌آمیزی او را به عنوان «نائب‌السلطنه آمریکا در ایران» خواند.

 

روزنامه ترود تحت عنوان «گریدی تجربه خود را به ایران انتقال می‌دهد» شرحی نوشت که بیانگر رصد موشکافانه مدیران و سفرای بلندپایه آمریکایی از سوی مقامات شوروی بود: «هانری گریدی، سفیر کبیر آمریکا در یونان، ماموریت جدیدی دریافت نموده است. نامبرده به عنوان سفیر کبیر آمریکا به ایران عزیمت خواهد نمود. وزارت امور خارجه آمریکا در مورد این انتصاب بیانیه مخصوصی انتشار داده است. در این بیانیه گفته می‌شود که: "انتصاب گریدی به سمت سفیر کبیر آمریکا در ایران معرف اهمیت فراوانی است که آمریکا برای رفاه و امنیت ملت ایران قائل می‌باشد." هنگامی که گریدی به سمت سفیر کبیر آمریکا در آتن تعیین گردید، وزارت خارجه آمریکا بیانیه مشابهی انتشار داد و در آن از "تمایل آمریکا به تامین رفاه ملت یونان و نجات دموکراسی در این کشور" سخن به میان آورد. یونان نخستین کشوری بود که از "نعمت" نقشه ترومن برخوردار گردید. امروز دنیا می‌بیند که کمک آمریکا، یونان را به چه روزی نشانده است. گریدی در یونان به منزله نائب‌السلطنه آمریکا بود، هرچه می‌خواست می‌کرد و وزرای مزدور و دست‌نشانده دولت آتن در برابر او غلام‌وار می‌لرزید[ند]. فاشیست‌های سلطنت‌طلب تمام کشور یونان را با کمک آمریکا تبدیل به یک ناحیه وسیع زندان نمود[ه] و خاک آن را از خون بهترین فرزندانش آبیاری کردند. اکنون این تجربه کافی در مورد "رفاه و امنیت ملت" با کمک گریدی به ایران انتقال داده می‌شود. ایران در نقشه تهاجمی آنگلوساکسون‌ها در شرق نزدیک یکی از جاهای مهم را دارا می‌باشد. رادیو تهران هنگام تفسیر خبر انتصاب گریدی، زبان به تمجید از این نائب‌السلطنه گشوده و از تجربه او بسیار تعریف و تحسین کرد. البته گریدی تجربه زیادی دارد ولی این تجربه خیری برای ملت ایران در بر نخواهد داشت.»

 

روزنامه ترود در‌‌ همان شماره در پی اجرای اصل ۴ در ایران گزارشی تحت عنوان «وضع فلاکت‌بار زحمتکشان ایران» نوشت و در آن حاکمیت امپریالیستی آمریکا را مسبب این وضعیت دانست. این روزنامه نوشت: «بیکاری عمومی و گرسنگی سرتاسر کشور را فراگرفته است. صنایع و کشاورزی دچار بحران سختی گردیده است. مطبوعات ناگزیرند اعتراف نمایند که از نیم قرن به این طرف کشور هیچ گاه در چنین وضع موحشی نبوده است. بحران کنونی نتیجه مستقیم اعمال و تصرفات مالکانه امپریالیست‌های آنگلوساکسون در کشور می‌‌باشد. امپریالیست‌ها برای اینکه به سودی برسند صنعت و فلاحت ایران را مختل کردند. هزار‌ها تن بنجل آمریکایی است که مرتب به بازارهای کشور ایران می‌رسد. هر قدم کهنه‌فروشان لباس‌های کهنه و کثیف مردانه و زنانه، فرنج‌های نظامی و کت‌های زندانیان را می‌فروشند. سربازان، ژاندارم‌ها و پاسبان‌های ایرانی کفش آمریکایی پا می‌کنند. افسران همگی اونیفورم آمریکایی بر تن دارند. ارقام زیر که در مطبوعات ایران منتشر شده است به خوبی نشان می‌دهد که امپریالیست‌های آمریکایی و انگلیسی تا چه حد خود را در بازارهای ایران ارباب و آقا احساس می‌کنند. در ۱۹۴۷ از آمریکا و انگلستان ۴۹۰۰ تن منسوجات و در ۱۹۴۸، ۴۶۰۰ تن به ایران وارد گردید. در ده ماهه سال ۱۹۴۹، ۱۱۷۸۰ تن منسوجات به ایران وارد و از این مقدار ۸۲۳۲ تن از آمریکا حمل شده است. آمریکاییان بازار ایران را از مصنوعات نایلونی و اجناس خرازی و سقز و کالاهای دیگر که مورد احتیاج ایرانیان نیست پر کرده‌اند. سوداگران آمریکایی بدون هیچ‌گونه خجالتی مشروب کوکاکولا را هم به ایران می‌فرستند. سیل کالاهای خارجی موجب تقلیل صنایع محلی و تعطیلی کارخانه‌های چرم‌سازی و پارچه‌بافی گردیده است. هزاران نفر بی‌نان شده‌اند و روز به روز بر عده بیکاران افزوده می‌گردد. آن‌هایی هم که هنوز کار دارند وضعشان خیلی بهتر نیست... هزاران کارگر از امراض عفونی تلف می‌شوند. در تهران اپیدمی حصبه وجود دارد. در کارگاه‌های قالی‌بافی بچه‌های ۱۰ الی ۱۲ ساله خون تف می‌کنند. در ایران مدارس، بیمارستان و زایشگاه‌های حسابی وجود ندارد. مقامات ایرانی اجتماع کارگران را قدغن کرده‌اند و با دقت مراقبت می‌نمایند تا روزنامه و مجله‌هایی که مهر آمریکا و انگلیس روی آن‌ها نخورده است به دستشان نیفتد. مقامات نظامی و ژاندارمری بنا به دستوری که از خارجه رسیده است، نمایش فیلم‌های شوروی را قدغن نموده است. دستگاه تبلیغاتی ایران از صبح تا شام طرز زندگی آمریکاییان را تبلیغ و تحسین می‌نماید. اسناد و مدارک جعلی از هر نوعی که باشد در سراسر کشور انتشار می‌یابد. در انتشار این اسناد و مدارک جعلی بیش از دیگران بهرام شاهرخ، رئیس تبلیغات و رادیو، فاشیست معروف که طی جنگ اخیر زیر نظر گوبلز در رادیو برلن کار می‌کرد و ملت ایران را به باد فحش و ناسزا می‌گرفت اهتمام می‌نماید. مقامات ایران تظاهرات اول مه را امسال قدغن نمودند. در تمام شهر‌ها واحدهای نظامی و ژاندارمری گشت می‌زدند.» (سند شماره ۷.۶، اصل ۴ ترومن، وزارت خارجه)

 

 

رسانه‌های بلوک غرب

 

نیویورک‌تایمز در هفتم ژانویه ۱۹۵۲ میلادی با این دید که برخی از کشور‌ها به جهت آنکه خیلی به استقلال خود پایبندند از کمک‌های انسان‌دوستانه آمریکا پرهیز می‌کنند، گزارشی منتشر کرد که در آن از اصرار آمریکایی‌ها و پرهیز ایرانی‌ها از کمک‌های آن‌ها سخن گفت. این روزنامه با عنوان «ایران از ما پول خواهد گرفت»، گزارشی از این روابط منتشر کرد: «محققا یک چیزی زیر این موضوع پنهان است که ما باید زحمت بکشیم، التماس بکنیم تا ممالک محتاج را وادار به قبول کمک مادی آمریکا بنماییم. کم‌کم ما به این موضوع پی می‌بریم که گرفتن نیز‌‌ همان اندازه توفیق و افتخار دارد که بخشیدن و بسیاری از مواقع دادن سخت‌تر از گرفتن است. چقدر حرارت و فعالیت مصرف شد تا بالاخره ایران را متقاعد کردند که قبول ۲۳ میلیون دلار از ماده چهار (M. S. A (Mutual Security Act برایش مفید است و از طرفی باید از دکتر مصدق متشکر باشیم که توانست عقیده مردد خویش را کنترل کند و حالا به سفیر کبیر هندرسون اطلاع داده که حاضر است هرگونه کمک از پول نقد تا اجناس، از هر قبیل باشد قبول کرده به مصرف عمومی برساند.

 

علت اصلی تمام این معطلی و عدم موافقت‌های اولیه در خصوص قبولی مقررات M. S. A این بود که طبق آن مقررات، ‌ممالکی که کمک می‌گیرند باید رسما قول و وعده بدهند که برای تقویت جبهه دفاعی جهان آزاد کوشش می‌کنند. این عبارت به نظر ایرانیان برای استقلالشان تهدیدآمیز است. چون موجب خواهد شد که سیاست «بی‌طرفی» ایران به کلی خنثی شود و از آنجایی که ایران در سرحد روسیه شوروی واقع شده، طرز استقلال و علت سیاست احتیاط دولت منطقی به نظر می‌رسد. اما اشکال اینجا است که ایران استناد کرده که چون منشور ملل متحد را قبول دارد و آن را رسما امضا نموده، همین موضوع برای تامین منظور M. S. A کافی به نظر می‌رسد. در صورتی که خود شوروی و تمام ممالک دست‌نشانده او نیز ملحق به منشور هستند. پس این نمی‌تواند بزرگترین و مهم‌ترین وعده از طرف یک مملکت گیرنده کمک نظامی باشد و اگر این روشی است که تمام ممالک قبلی نیز عمل کرده‌اند به طور تحقیق قوانین و مقرراتی که برای Mutual Security Funds از کنگره گذشته مثل اینکه با آب شسته باشند، همه از بین رفته است.

 

 به هر صورت دولت ایران از قرارداد Mutual security funds چیزی به عنوان کمک نمی‌گیرد و تازه یکی از مواد Mutual Security Act کاملا راه فرار را برای رئیس‌جمهور باز گذاشته چون به او حق می‌دهد به هر ملتی که برای «صلح جهانی و مفهوم خوب بین‌المللی مؤثر است»، کمک اقتصادی و مالی برساند. حال خود این موضوع که آیا دکتر مصدق چنین کاری کرده یا نه خود مطلبی است علی‌حده ولی آنچه محرز می‌باشد این است که برای ایران یک وضع استثنایی قائل شده‌اند، لذا هر کسی می‌داند که این موضوع ابدا ربطی به مساله نفت ندارد و به هیچ وجه نمی‌توان این عذر را به عنوان یک عذر موجه قبول کرد. یک قسمت کوچکی از جواب سفیر کبیر هندرسون لازم است در اینجا ذکر شود، او می‌گوید: "هر کمکی که آمریکا به ایران می‌دهد دولت ایران کوشش خواهد کرد که به مصرف‌ ملت ایران برسد." تاکید جمله روی کلمه ملت است که در اینجا معنی می‌دهد فقیر است یا به زبان بهتر کنایه‌ای است برای طبقه فاسد حاکمه ایران.»

 

با این همه مجله اکونومیست در شماره ۱۲ ژانویه ۱۹۵۲ نوشته است: «یک نکته‌ای که باید بر اثر این قضیه مورد توجه قرار گیرد آن است که آمریکایی‌ها با وجود بعضی تجربیات ناگواری که در ضمن تماس با دکتر مصدق داشته‌اند هنوز معتقدند که خوب است از او پشتیبانی کنند، زیرا ممکن است معامله با جانشین او از این نیز مشکل‌تر باشد.»

 

نیویورک‌تایمز ۹ روز بعد، در شماره ۲۱ ژانویه همین سال در گزارشی به قلم آلبین راس (Albion Ross) نوشته در حالی که «ایران از بستن پیمان اجتناب می‌ورزد موفق به کسب کمک آمریکا شده است.» این روزنامه در همین شماره باز بر این نقصان ایراد می‌گیرد که «دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر ایران هنگامی که برنامه کمک‌های فنی آمریکا (ماده چهار) در ایران به مرحله اجرا گذاشته شد بدون تن دادن به امضای یک قرارداد تضمینی حرف خود را پیش برد و موفق به دریافت کمک فنی آمریکا گردید. در این میان سفیر کبیر آمریکا و مقامات مربوطه ایرانی برای یک قرار تضمینی مشغول مذاکرات بودند. در مکاتباتی که بین طرفین رد و بدل شده دکتر مصدق بدون ذکر هیچ یک از تعهدات و موادی که در برنامه دفاع مشترک آمریکا می‌باشد، علاقه جدی ایران را به منشور ملل متحد متذکر گردیده است.»

 

روز بعد همین روزنامه با تاکید بر اینکه دولت مصدق عهدنامه رسمی مبنی بر برنامه دفاع مشترک را نپذیرفته اما کمک ۲۳ میلیون دلاری آمریکا را دریافت کرده، نوشته است: «با وجودی که در حدود ۵۰ کشور این شرایط را قبول نموده‌اند مع‌هذا، دکتر مصدق اصرار می‌ورزد که تعهد این شرایط از طرف ایران باعث در خطر افتادن استقلال و بی‌طرفی ایران خواهد شد. تنها نکته‌ای که وی حاضر به قبول و پیروی از آن است، اصول و منشور ملل متحد می‌باشد. اگر دولت آمریکا، با وجود این رفتار، تصمیم بر این کمک فنی محدود گرفته است تنها از لحاظ کمک و بهبود وضع مردم ایران می‌باشد تا هم به ملت ایران و طبقه حاکمه (که دکتر مصدق نیز جزو آن‌ها است) ثابت نماید که دنیای آزاد کمال علاقه را ـ قطع نظر از رفتار دولت فعلی ـ  به ایران دارد و هم ممکن است این موضوع کمکی باشد در رفع سوءتفاهمات که تخم آن توسط دولت ایران و کمونیست‌ها پراکنده شده. این نکته نیز باید برای ملت ایران روشن شود که این کمک فنی قسمت کوچکی از کمک‌های آینده است. قسمت بزرگتر و مهم‌تر این کمک‌ها باید از به کار افتادن سرمایه‌های خصوصی به دست آید. ولی این نکته را نیز نباید از مدنظر دور داشت که کمک‌های بزرگتر هنگامی در دسترس ملل گذارده خواهد شد که کشورهای ذی‌نفع احترامی برای پیمان‌ها و قراردادهای خود قائل باشند. متاسفانه در حال حاضر سیاست و رژیم دکتر مصدق نام ایران را از فهرست اسامی این نوع کشور‌ها خارج نموده اما این قسمت را خود ملت ایران باید ترمیم نماید و چنانچه کمک فنی کنونی سبب تشخیص این امر از طرف ملت ایران شود، ارزش آن بی‌اندازه مهم است.»

 

نیویورک‌تایمز در شماره ۲۵ ژانویه خود با منوط کردن کمک‌های اقتصادی آمریکا به تقسیم املاک سلطنتی شاه، به زیر پوست این تحولات در منطقه و ایران پرداخت که موضوع در این است که برنامه اصل ۴ به منزله یک دوای مسکن ضعیفی است برای مرض سرطان ایران یا اینکه در حقیقت کار بیشتر و مهم‌تری انجام خواهد شد. تقسیم املاک سلطنتی شاه برنامه‌ای اساسی است و به گفته محققان یک چاره فوری برای مرض موجود ایران خواهد بود؛ یعنی وجود فقر، وجود سبک ملک‌داری کهنه و قدیمی: «متکی بودن دهقانان به ملاکین عمده و نداشتن مایملک شخصی حتی به میزان یک پشیز. از این گذشته دو دلیل اساسی وجود دارد که آمریکا را وادار می‌کند از پشتیبانی و دادن کمک مادی فوق‌العاده زیاد به برنامه املاک شاه خودداری کند. دلیل اول این است که اگر کمک مزبور صورت گیرد شاه و دستگاه تقسیم املاک و سایر سازمان‌های اشتراکی این برنامه مورد سوءظن قرار خواهد گرفت، چون الان موقعی است که هر نوع کمک خارجی خطرناک است و در توده ایجاد وحشت می‌کند.

 

دلیل دوم این است که ملاکین بزرگ ایران ترس دارند که مبادا دیر یا زود مجبور به تقسیم اراضی و املاک خود شده، از برنامه تقسیم املاک سلطنتی متابعت کنند و خود همین دلیل است که شاید زمزمه علیه اصل ۴ برنامه و میسیون آمریکایی به وجود آید؛ لذا بعضی از مطلعین آمریکایی معتقدند که سیاست و غرض اصلی کنگره از تصویب برنامه کمک این بود که بر هر قوه و تشکیلاتی که بر ضد کمونیسم وجود دارد کمک مالی شود، خواه این تشکیلات از نظر سیاست داخلی محل مفید یا مضر باشد.»

کلید واژه ها: اصل 4 ترومن


نظر شما :