حسن صدر حاج سیدجوادی، استاد دانشگاه و روزنامهنگار: مصدق فکر معترض جامعه بود
لیلا ابراهیمیان
حسن صدر حاج سیدجوادی کتابهایی در زمینه مسایل اجتماعی و ادبی دارد. کتاب «کشتی به خشک راندن» یکی از آنهاست که در وصف آن دکتر محمدعلی جمالزاده در نامهای به تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۵۷ مینویسد: «نظر به شلوغی و درهم برهمی جامعه بیچاره و باز هم تاریخهای دیگر گوناگون... من سالهاست که در آسمان مملکتمان در افق نویسندگی، صداقت و دلسوزی ستارگانی را سراغ کردهام که شمار آنها به انگشتان دست نمیرسد و شما را یکی از آنها تشخیص دادهام... و چه بسا بر انگشتان و قلم شما بوسه دادهام...» به مصدق عشق میورزد و درست در روز کودتا مقاله «شاه هنگامی که از ایران فرار کرد تابوت سلطنت را هم با خود برد» را نوشت. میگوید میدانست آن روز، روز کودتاست؛ دکتر خلیل ملکی به او گوشزد کرده بود.
حسن صدر حاج سیدجوادی، ۶۰ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، در گفتوگو با «تاریخ ایرانی» از مصدق دیروز و امروز و فردا میگوید؛ از نقشی که مصدق بر تار و پود ذهن ایرانیان زده و نقشی که ایرانیان امروز در ذهن خود برای او قائل هستند.
***
دکتر مصدق برای شما کیست؟
عضوی از طبقه اشراف، با خصوصیاتی آزادمنشانه، تحصیلکرده سوئیس و دارای دکترای حقوق. مصدق مبارز پارلمانی است. در جوانی والیگری استانهای خراسان، فارس و آذربایجان را برعهده داشت. تا آغاز سلطنت پهلوی چند باری به وزارت رسید و شش دوره به نمایندگی مجلس انتخاب شد. بارها از سوی مخالفانش به عوامفریبی معروف شد. مصدق به قولی «فکر معترض» جامعه بود. او باد موافق قدرت نبود و همیشه قدرت را نقد میکرد.
اشرافزادهای آزادیخواه! گاهی این دو صفت را پارادوکسیکال میدانیم. اینطور نیست؟
نه، هرگز. منش اشرافی واقعی یعنی بری بودن از حرص و طمع و مصدق هیچ وقت در برابر اموال دولتی و ملی پایش نلرزید و این از منش اشرافی او بود. اگر اشرافیت به استقلال فکری و روحی بیانجامد زمینه آزادیخواهی هم میشود و با مالاندوزی به هر قیمت کاملا متفاوت است. من وقتی ایشان را نزدیک ملاقات میکردم همیشه ایشان را با مناعت طبع اشرافی و آزادیخواهی میشناختم.
وقتی ایشان را ملاقات میکردید چند سالتان بود؟
من متولد ۱۳۰۸ هستم و آن موقع جوانی ۲۴ـ۲۳ ساله بودم. دانشجوی کارشناسی ادبیات دانشگاه تهران و در روزنامه «اطلاعات» و «نیروی سوم» خبرنگار بودم.
یعنی مصدق قبل از سفر به سوئیس با مقوله آزادی آشنا بود؟
حتما همینطور است. اما تحصیل در رشته حقوق و زندگی و تحصیل در سوئیس را هم در این سیر زندگی نمیتوان نادیده گرفت. او فرد سریعالعملی بود و در واقع این روحیه در او تقویت شد. مصدق تمام درجات سیاسی را پله پله طی کرد و پرنسیپ سیاسی داشت. مجموع اینها از او فردی ساخت که دغدغه ملی داشت.
چرا از مصدق به عنوان فکر معترض یاد میکنید؟
او قدرتطلب و باد موافق هیچ حکومتی نبود.
به نظر من اصطلاح «فکر معترض» را باید برای روشنفکران آزاد به کار ببریم نه سیاستمداران. به هر حال خود دکتر مصدق تا نخستوزیری در قدرت پیش رفت. اما میتوانیم اینطور بگوییم که با منش آزادیخواهی خود همیشه برای مخالفانش همان حقی را قائل بود که برای موافقان خود. شما اینطور فکر نمیکنید؟
خب ببینید مصدق کاری را کرد که هیچ سیاستمداری انجام نداده است.
بله این درست است، اما نسل من به الگویی زمینی نیاز دارد؛ الگویی از جنس خودشان. به نظر شما بزرگترین صفتی که برای مصدق به ذهن همسنهای شما خطور میکند چیست؟ یعنی مصدق را چگونه تعریف میکنید؟
فقط ادامه مشروطهخواهی و آزادیخواهی.
شصت سال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ از مصدق چه میخواهیم؟
دکتر محمد مصدق بیان راستین تکالیف دموکراتیکی است که با ذات آزادیخواه و میهندوستی گره خورده است. با او بود که دموکراسی و آزادی در امور اصلی زندگی اجتماعی مردم دخالت کرد و وارد شد؛ ثابتقدمی مردمی و پایدار و سیاستمداری واقعی بود.
یعنی در سیاست هیچ خطایی نداشت؟
چرا او هم انسان بود و جایزالخطا. مصدق میگفت اساس سیاست داخلی مردم هستند و اساس سیاست خارجی دوستی با آمریکا است. شاید در سیاست خارجی این اشتباه بزرگی است.
ببینید مخالفان دکتر مصدق میگویند او پوپولیستی بود که سیاست را به کف خیابانها آورد اما همین افراد هم به مصدق تعظیم میکنند. به نظر شما چرا موافقان و مخالفان یکصدا به مصدق احترام میگذارند؟
دکتر مصدق هرگز از راه خود تا پای جان برنگشت و حتی تا پای مرگ هم ایستاد و مثل برخی سیاستمدارها هرهری مذهب نبود.
فقط ایستادگی و ماندگاری؟
شما نباید هر چیزی را با معیارهای فعلی بسنجید. او در معیار آن زمان برای ایران و حتی جهان عالی بود.
مصدق در عمل به آزادی احزاب و روزنامههای موافق و مخالف بها داد.
در ظاهر آزادی بیحدی بود که شاید منجر به سقوط شد. اما در عمل مصدق به همان رسالت خود عمل کرد و رسالتش تا الان پیروز است. رسالت او آزادیخواهی بود. اما باید در مردم درکی از آن وجود داشته باشد. مصدق کار خود را آموزش دموکراسی و تمرین دموکراسی برای مردم میدانست. او از قدرت افتاد و از ذهنها نه. شاید همان موقع هم فکر شکست را میکرد اما راه خود را ادامه داد.
مصدق نماد چیست؟ نماد مبارزه با استبداد؟ نماد آزادیخواهی و دموکراسی؟
مصدق برای ما نماد آزادیخواهی و استقلال ملی است. نماد دموکراسیخواهی و ایثار برای اعتقادات. گرچه آن زمان جنبشهای ملی کردن صنایع و مبارزه برای استقلال اقتصادی از ایران تا اقصی نقاط دنیا در حال وقوع بود اما کمتر کشوری مصدق داشت؛ مصدقی ماندگار. نام مصدق همچنان به عنوان مصلح اجتماعی و آموزگار سلامت مالی، ذهنی و اعتقادی و وطندوستی و احترام به حقوق ملت میدرخشد. او هرگز به باور خود خیانت نکرد.
مصدق نمایندۀ چه خواسته و مطالبه و آرمانی تاریخی است؟ مبارزه با استعمار؟ آیا در این روزگار این موضوع وجهی دارد؟
ببینید مصدق شخصیت برجستهای است در تاریخ. من در طول زندگیام لحظهای به او شک نکردم. حتی زمانی که در روز کودتای ۲۸ مرداد در روزنامه «نیروی سوم» آن مقاله ـ شاه هنگامی که از ایران فرار کرد تابوت سلطنت را هم با خود برد- را نوشتم و دکتر خلیل ملکی به من گفت: آقای حاج سیدجوادی اینگونه نیست که میفرمایید. اما من باز آن مقاله را چاپ کردم و به بهانه آن شش ماه فراری بودم. حتی آن موقع هم به مصدق و پیروزیاش شک نکردم. اما من تعجب میکنم از اینکه شما چرا بین ضد استبدادی و ضد استعماری بودن تفاوت میگذارید، هر دوی اینها یعنی آزادیخواهی. یکی به سیاست داخلی برمیگردد و دیگری به مسایل خارجی و با هم مغایرتی ندارند. اما در ذات دولتهای تمامیتخواه است که در نمادهای ملی خود وجهه مبارزه با استبداد را نادیده بگیرند. استعمار امروز تغییر شکل داده است.
مصدق فرد است یا جریان؟
مصدق فردی است که به جریان پیوست. فرد زمانی میتواند ماندگار شود که در یک جریان وارد شود. اما او فردی بود که دیگران وارد جریان او شدند و او خود ماندگار شد. هیچگاه دولتی مانند دولت مصدق به متن مردم راه نیافت و این راه یافتن خود جریان بود. در واقع کوشش مصدق و نهضتش از نظر تاریخ ایران اعتبار و ارزش دارد اگرچه در ظاهر شکست خورده است.
مصدق اتوپیای تاریخی است یا بدیل و الگویی برای امروز؟
امروز شرایط ایران و جهان فرق کرده، الگوها متفاوت شده، اما ذات دموکراسیخواهی و ملیگرایی همچنان زنده است و در طول زمان موفق خواهد شد. او الگوی دموکراسیخواهی است که باید به تجربه روز و جهانی مجهز شود. اما در عمل سخت به نظر میرسد.
چرا؟
آمادگی پذیرش در جامعه در این مورد خیلی مهم است.
اما ۶۰ سال از تجربه کودتا میگذرد و مردم یکسری مسایل تاریخی در آزادی و خفقان را تجربه کردهاند.
تجربه تاریخی خیلی مهم است ولی توقفی که ما در طول تاریخ داشتیم را نباید در تمرین و عمل دموکراتیک فراموش کنیم. روح مردم ایران آمیخته با آزادیخواهی و استقلالطلبی است.
مصدق برای امروز ما چه کارکردی دارد؟ چه پتانسیل اجتماعی و سیاسی را میتواند خلق و نمایندگی کند؟
مصدق در تاریخ ایران نقش بزرگی دارد. مصدق پتانسیلی است برای اجتماع، فرهنگ و سیاست ایران. مصدق راه استقلال ملی، هویت ملی، مبارزه با استبداد و حقوق ملت است. او پتانسیل و روح ملیگرایی است. صدای اعتراض ملی است.
شما دکتر مصدق را نماد دموکراسیخواهی معرفی میکنید اما این نماد گاه کارهایی را انجام داده که با دموکراسی منافات داشت مثل انحلال مجلس در مرداد ۱۳۳۲.
این عمل اگرچه نادرست بود اما میشود پرسید کدام مجلس؟ ما مصدق را بری از اشکال نمیبینیم. این اشکال اگرچه فراموش شده، اما خودش فراموش نشده است.
میگویند مصدق سمبلی از ایرانیهاست، نه سمبلی از گذشته باشکوه که خیلیها سمبل آن هستند. او سمبل چیزی است که ایرانیها در آینده میخواهند.
بله. تقریبا. اما نباید عقبگرد تاریخی کنیم.
مصدق بغض فروخوردۀ تاریخی است یا کارکردی امروزی در حیات سیاسی دارد؟
حقارت ۲۸ مرداد و میراث کودتا، دولت نفتزده، تجدد عنان گسیخته، جدایی دولت و ملت، استبداد، اصول اخلاقی سست، غرور زخم دیده و در نهایت ملتی بود که کارد به استخوانش رسید. کاش کودتای ۲۸ مرداد هرگز اتفاق نمیافتاد.
پاسخ شما به آنها که معتقدند ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، یک قیام ملی است، چیست؟
این جعل تاریخ است که گاه از طرف سلطنتطلبها و گاه به گونهای دیگر از سوی تودهایها در گذشته و امروز رخ میدهد؛ این فقط دروغ بزرگ تاریخی است.
شاید ماندگاری او در تاریخ به همان «روح زخم دیده» ایرانیها برمیگردد؟
او تا آینده خواهد ماند و در تمام تحولات و پیشامدهای ایران نقش خواهد داشت. نتیجه کوتاه مدت کودتا بغض است، اما در درازمدت خوشحالی پیروزی مکتب دموکراسی است.
شاید محبوبیت و مغضوبیت همزمان برای یک فرد در تاریخ پیش بیاید.
محبوبیت و مغضوبیت مصدق در داخل با ذات حکومتها درآمیخته است. مصدق بدیل مردم است و مغضوب حکومتهای استبدادی.
حیات سیاسی مصدق از دوره عمر طبیعی او فراتر رفته است؟
بله دقیقا. مصدق الان هم زنده است و اثرش را در احزاب بعد از او، از جبهه دوم ملی تا انقلاب اسلامی مشاهده میکنیم. چون او تابع حقیقتی است که از بین نخواهد رفت. ممکن است که این حقیقت سالها شکست بخورد، اما از بین نخواهد رفت. به نظر من در نگاه فردی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد به تاریخ پیوست؛ تاریخی که همیشه باید در نظر نگه داشت. اما در نگاه کلان مصدق خود تاریخ مکتبی است که زنده است و در روز. دولتی بود در ذهن مردم و سیاستمداری بود که در قلب مردم حکومت میکرد. اما در هر صورت سرنوشت او با نفت گره خورده بود.
یعنی سرنوشت دکتر مصدق با نفت عجین شده است؟
شروع مصدق با نفت بود. اما دموکراسیخواهی او عامل ماندگاریاش شد.
نفت و دموکراسیخواهی؛ در حالی که الان نظریههایی وجود دارد مبنی بر اینکه با نفت دولتی قوی داریم و جامعهای ضعیف؛ یعنی دولتها با درآمد نفت به جامعه جوابگو نیستند.
این کاملا درست است. اما آن موقع نفت مساله مبارزه با استعمار و پروژه ملی بود نه پروژه دموکراسی. الان این مساله در ظرف زمان فعلی معنا دارد و به نظرم در آن موقع وارد معادلات مشروطهخواهی نشده بود.
خاطره یا احساسی که از سالهای ۳۲ـ۱۳۳۰ دارید چیست؟
ما به دنبال اعتقادی رفتیم که در قلب خود از دیروز تا امروز و فردا پروراندیم، فقط همین. روز ۲۸ مرداد اوج یاس و دلتنگی ما بود. گویی زندگی به بنبست رسیده بود اما یاسی زود گذر.
نظر شما :