حاکم شرعی که رد صلاحیت شد/ خلخالی در مسیر انزوا
سمیه متقی
پس از درگذشت امام خمینی در بهار ۶۷، تعادل سیاسی تا حدودی برهم خورد. در پی آن روز به روز حضور گروههای چپ که در قالب مجمع روحانیون مبارز و خط امامیها فعالیت میکردند، کم رنگتر شد. اگر تورقی به روزنامههای آن زمان داشته باشیم حداقل این تغییرات را در تایید و ردصلاحیتها پیش از هر انتخاباتی میتوانیم ببینیم، انتخابات دوره دوم مجلس خبرگان رهبری، انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی و.... اما داستان رد صلاحیت شیخ صادق خلخالی با وجود عضویت در مجمع روحانیون مبارز از این مقوله مستثنی است.
خلخالی محبوب یا مغضوب؟
محمدصادق خلخالی وقتی در ابتدای انقلاب به عنوان حاکم شرع منصوب شد مورد انتقاد چهرههای بسیاری از طیفها گوناگون سیاسی قرار گرفت، از جمله منتقدین او میتوان از آقایان: بهشتی، مهدویکنی، امامی کاشانی، محمد یزدی، بازرگان و... نام برد. حتی بسیاری دیدگاه امام را نیز مخالف عملکرد خلخالی میدانستند چنانچه ابراهیم یزدی میگوید: «امام خمینی گرچه اعدام چند نفر از سران ارتش را تایید کرد اما نه شکل اعدام و نه برخی دیگر از رفتارهای خلخالی را قبول نداشت.»
در این زمینه دو روایت وجود دارد که یکی از زبان خلخالی و دیگری به نقل از مخالفان اوست. خلخالی در کتاب خاطرات خود به شرح استعفای خود از این مقام میپردازد و در آن از درگیری میان خود و دکتر یزدی سخن به میان میآورد. وی در این کتاب علت این واقعه را مصاحبه با خبرنگاران و روزنامهنگاران داخلی و خارجی در رابطه با حکم اعدام شاه مخلوع، فرح، فریده دیبا، اشرف، غلامرضا پهلوی، اویسی، ولیان، بختیار، شریفامامی و دیگر سرسپردگان متواری رژیم سابق و تکذیب این مساله از سوی دکتر یزدی، وزیر امور خارجه وقت بیان کرده است. اما بر اساس نقل قولهای مخالفین داستان به شکلی متفاوت پیش میرود؛ در یکی از این روایات بیان شده است: «در اواخر سال ۱۳۵۸ شمسی آقایان ابوالقاسم خزعلی، شیخ محمد یزدی، محمدرضا مهدویکنی و محمد امامی کاشانی در اعتراض به رویه شیخ صادق خلخالی در مقام حاکم شرع و رییس دادگاه انقلاب محرمانه به دیدن امام خمینی میروند و خواستار عزل خلخالی از سمت حاکم شرع میشوند. این جمع قبل از دیدار با امام خمینی تعهد میکنند که اگر خلخالی برکنار نشد، به طور علنی اعتراض کنند و حتی از مناصب حکومتی خود استعفا دهند. این افراد نسبت به اعدامهای بیرویه و عدم رعایت جوانب شرعی در محاکمات جنجالی شیخ صادق خلخالی معترض بودند. با شنیدن توضیحات این افراد، امام خمینی دستور برکناری آیتالله خلخالی را میدهد و حتی دستور میدهند که تصاویر خلخالی با ایشان هم از صدا و سیما پخش نشود.»
با این اوصاف در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی با وجود احتمال ردصلاحیت خلخالی، وی به حکم امام مورد تایید قرار میگیرد و وارد مجلس میشود. البته خاطرات سال ۶۳ هاشمی رفسنجانی چیزی غیر از این مساله را نیز بیان کرده است: «احمد آقا گفت، آقایان [صادق] خلخالی و [سیدحسین] موسوی تبریزی ـ که صلاحیت نمایندگیشان را شورای نگهبان رد کرده است ـ گفتهاند خودمان را آتش میزنیم؛ لابد شوخی است. امام هم گفتهاند، دخالت نخواهند کرد و فقط تا این حد گفتهاند که شورای نگهبان، جلسهای برای شنیدن دفاع آنها تشکیل دهد؛ چون ادعا کردهاند که دفاع ما را نشنیده و اتهام را ابلاغ نکردهاند.»
پس چگونه پس از رحلت امام، خلخالی به انزوای سیاسی کشیده شده و فعالیتش محدود به تولیت حوزه علمیه حرم حضرت عبدالعظیم میشود یا به عبارت دیگر چرا در اولین گام در نمایندگی مجلس خبرگان، شورای نگهبان حکم به رد صلاحیت او میدهد؟
اولین گام، رد صلاحیت
با انتشار فهرست کاندیداهای تایید صلاحیت شده انتخابات دوره دوم مجلس خبرگان رهبری در تاریخ ۱۳۶۹/۷/۷، نام خلخالی در میان آنها نبود و این اولین جرقه بدبینی به روند رو به رشد سیاست جدیدی بود که در گام اول به رد صلاحیت چهرههای خط امامی پرداخت. همین امر موجب شد در نهم مهر ۶۹ در صحن مجلس، بسیاری در انتقاد به این عمل لب به سخن بگشایند و به بیان علل و عوامل این رد صلاحیت بپردازند.
علت رد صلاحیت از زبان خود خلخالی
نطق پیش از دستور خلخالی در روز نهم مهر بار دیگر فضای مجلس را متحول کرد. سخنان صریح و به دور از لفافه او در دفاع از خود و کاندیداتوریاش بیانگر موضع جدید همحزبیهای او در مجمع روحانیون مبارز بود. خلخالی در بخشی از نطق خود به نقد عملکرد شورای نگهبان میپردازد و در بیان علت رد صلاحیتش میگوید: «میخواهیم ببینیم که این قانون در کجا است؟ ... خط امام، رسم امام، نوشته امام برای ما قانون است. کسی در این معنا نمیتواند خدشه بکند و متاسفانه میبینیم [برخی به این شکل عمل میکنند] من نمیخواهم اسمش را بگویم ولی خصوصی ممکن است به بعضیها گفته باشیم و به بعضیها هم خواهم گفت. یکی از بزرگان قوم که خودش هم در این جریانات وارد است و شاید خیلی آدم فاضل و محترمی هم هست به معنای حقیقی کلمه. ایشان فرمودند این طیف مخالف، یعنی مخالف شما، حاضرند چند نفر یهودی و مسیحی به مجلس خبرگان برود ولی از شماها نرود. ما میگوییم قانون را اجرا کنید.»
خلخالی در ادامه به دفاع از اعمال خود در دادگاههای انقلاب که مبنای اصلی رد صلاحیتش خوانده شده بود میپردازد و به چند نامه که در تایید اعمالش از سوی مقامات به او داده شده بود اشاره کرد، از جمله مهمترین این نامهها، حکم امام بوده که در آن آمده:
«بسمه تعالی
بیست و ششم ربیعالاول ۱۳۹۹ مطابق با بیست و چهارم بهمن ماه ۵۷ جناب حجتالاسلام آقای شیخ صادق خلخالی دامتافاضه. به جنابعالی ماموریت داده میشود تا در دادگاهی که برای محاکمه متهمین و زندانیان تشکیل میشود حضور به هم رسانده و پس از تمامیت مقدمات محاکمه با موازین شرعیه حکم شرعی صادر کنید.
روحالله الموسوی الخمینی.»
او همین حکم را مجال فعالیتهای خود بیان میکند و انجام وظیفهاش را به عنوان علت رد صلاحیت، کاری غیرقانونی از سوی شورای نگهبان میداند و میگوید: «غرض این است که من با این حکم رفتم و طاغوتیها را درب و داغون کردم، اعدام کردم، مصادره کردم، حالا شما میگویید که فلانی اهلیت ندارد، پس بنیاد مستضعفان باید به هم بخورد برای اینکه اموال آن همهاش با امضا بنده مصادره شده حتی اموال شاهی، همه آنها را من امضا کردهام، شما بعد میگویید چه؟ بعد میگویید باز آقای خلخالی... من این را به امام عرض کردم که آقا اینها بعدها ما را رها نمیکنند شما یک دستخطی مرقوم بفرمایید، به عرض میرساند مرقوم شریف که متضمن تفقد از اینجانب و مظهر عواطف کریمه بود.»
از سوی دیگر او برای اثبات التزام خود به ولایت فقیه نوشتهای از آیتالله خامنهای در حمایت از اعمال خود نیز نشان میدهد: «من نمیتوانم عواطف شما بلکه نقش شما را در این نهضت مقدس فراموش بکنم و زحماتی که شما در مواقع حساس در مقطع خطر کشیدید هیچگاه فراموش نمیشود که این انشاءالله برای رضای حق تعالی بوده است. توجه کردید این نوشته حضرت آیتالله آقای خامنهای است.»
خلخالی با بیان اینکه اعمال او به خواست سران نظام بوده، در تشریح عملکرد خود میگوید: «بنده قبول کردم و رفتم آن جریانات ایلام و کرمانشاه و از این جور کارها... حالا شما چه میگویید؟ خط امام برای ما قانون است آقای امامی کاشانی! آقای خزعلی! آقای مومن! آقایان دیگر... این خط امام و مهر امام است. امام قبل از رحلتشان به من حکم تولیت حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم را دادهاند، شما میخواهید بگویید نه اینها درست نیست. شما چه ادعایی دارید؟»
بر اساس نطق خلخالی، دلیل اصلی رد صلاحیتش نحوه قضاوت و اشتباهات او در احکام صادره است که در مقام توجیه آن چنین ادامه میدهد: «لابد میگویید که یک پروندهای هست، در آن پرونده آقای خلخالی یک شخصی را محکوم به اعدام کرده خوب بلی، قاضی خطا میکند، للمفتی اجر الواحد و للمصیب اجران، خوب برو خون بهایش را بده، ببینید این تعبیر خود امام است که دارم میگویم آقای خلخالی کسی را محقون الدم بداند یعنی محفوظ الدم، بعد بگوید این را ببرید اعدام بکنید مهدورالدم است، من چنین چیزی را نمیتوانم باور بکنم و چنین چیزی نیست ممکن نیست، این یک ادعا است، شورای نگهبان لابد همین ادعا را میکند. میگوید لابد یک کسی مهدورالدم خوب تو که حاکم شرع نبودی بنده شب به شب بیایم از خانه شما مشورت بگیرم و فلان بکنم... من کاری به کار شما ندارم، من حاکم شرع بودم، خودم دوختم و خودم هم پاره کردم، خودم مصادره کردم، خودم اعدام کردم. تشخیص من اصلاً دعاوی نبوده منکر و مدعی بوده باشد، من قاضی امام بودم و تازه احقاق حقوق حتی آنهایی که مجرم هم بودند میخواستم بکنم.»
خلخالی طی این نطق از خود و اعمالش به شدت دفاع کرد اما در برابر غرضورزی شخصیای که او به آن اشاره کرد، دیدگاه دیگری هم وجود داشت. برخی از جمله علیاکبر محتشمیپور در همان زمان نظریه جناحی بودن این عمل را نیز مطرح کردند که بسیاری از جمله خود خلخالی چندان با آن موافق نبود و معتقد بود که رهبری مخالف این جناحبندی است اما با این وجود در نطق خود با بیان این فرض و درباره این دیدگاه نیز ابعادی را مطرح میکند: «... شما افراد انقلابی را که همیشه پشت سر امام بودند، همیشه در تعقیب بودند، همیشه در زندان بودند، شما میآیید یکسره همه اینها را کنار میگذارید و بعد هم میگویید که ما میخواهیم عمل به قانون بکنیم مثل آن شخصی که همهاش خلاف قانون میکرد میگفت دیدید قانون شد، دیدید سیاه دانه بود، باروت میبرد بعد هم وقتی که آتش زدند گر گرفت رفت بالا گفت نگفتم سیاه دانه است، خوب این هم عینا همین جوری است شماها رادیو دارید، تلویزیون دارید، نمیدانم روزنامه دارید، هر کاری بخواهید میکنید میگویید قانونی است ولی اگر کسی بخواهد اعتراض بکند میگویید ضد ولایت فقیه است، این کدام ولایت فقیه است... حیثیات مردم را ملوک بکنند ببرند در دارالشورای امتحان ببینند چه کسی صلاحیتدار است، چه کسی صلاحیت ندارد، آن هم تازه اجتهاد مطلق را امتحان کردند نه اینکه اجتهاد متجزی را همه اهل علم میدانند. الان فرق بین متجزی و مطلق را میدانند و شما آمدید در اینجا یک عدهای را به این بهانههای واهی رد کردید و من در اینجا این حجتم را تمام میکنم. این مجلس خون بهای مسلمین است نباید در آینده کار به جایی برسد که انجمن حجتیه حلبیها که صبح به صبح به دیدن آنها میروند که نمیخواهم در اینجا پردهداری بکنم آنها بیایند در اینجا حاکم مجلس بشوند...»
خلخالی نطقش را با اثبات علم خود و برتریاش نسبت به بسیاری افراد تایید صلاحیت شده به پایان میرساند. چندی نمیگذرد که پس از رد صلاحیت دومش، در انتخابات مجلس چهارم، از صحنه سیاست فاصله میگیرد و به فعالیت مذهبی در حوزه علمیه مشغول میشود.
در سالهای پس از این وقایع کمتر مجال آن بوده که به علل و عوامل اینگونه حذفها توجهی شود گرچه گاه در مصاحبهها و به صورت جسته و گریخته به آن پرداخته شده است. اما این سوال همچنان باقی است که چرا خلخالی؟
منابع:
خاطرات آیتالله خلخالی، نشر سایه
مصاحبه با ابراهیم یزدی، خبرگزاری آفتاب، ۲۱ خرداد ۱۳۸۴
خاطرات علیاکبر هاشمیرفسنجانی، به سوی سرنوشت، سال ۶۳، ۱۷ فروردین
مصاحبه پیام فضلینژاد با صادق خلخالی، هفتهنامه پروین، شماره صفر، ۱۳۸۱
استعفای خلخالی در سال ۱۳۵۸ از مقام حاکم شرع انقلاب، پارسینه
نظر شما :