بازخوانی گفت‌وگوی خلخالی با نیویورک‌تایمز: در روز آخرت هیچ سوالی درباره اعدام‌ها از من نخواهد شد

جان برنز
۱۷ آذر ۱۳۹۰ | ۲۱:۳۶ کد : ۷۳۹۲ کارنامه و میراث خلخالی
یک مرد (کارتر) چقدر می‌تواند احمق باشد که بگوید من با چاقو اجساد را پاره کردم و مرا دیوانه خطاب کند؟ حقیقت این است که من دلم برای آن آمریکایی‌های بیچاره سوخت، مخصوصا آن‌هایی که سیاه‌پوست بودند...در قوانین غربی، مجرمان و تبهکاران بهترین وکیل‌ها را برای رهایی از چنگ قانون در اختیار دارند. بله، درست است، من هیچ‌گاه به این قوانین توجهی نداشتم...خود شما غربی‌ها هم در نورنبرگ دادگاه تشکیل دادید و نازی‌ها را اعدام کردید. من تفاوتی بین این دو نمی‌بینم.
بازخوانی گفت‌وگوی خلخالی با نیویورک‌تایمز: در روز آخرت هیچ سوالی درباره اعدام‌ها از من نخواهد شد
ترجمه: زهرا معماریان‌پور

 

تاریخ ایرانی: این روز‌ها آیت‌الله خلخالی با عمامه سفید خود، پاهای برهنه‌اش و ردایی که بر روی زمین کشیده می‌شود، طول اتاق را می‌پیماید و تنها نگرانی‌اش حال میهمانانش است، گویی با مهربانی خود از همه آنان طلب‌ آمرزش می‌کند. سال‌ها از زمانی که وی قاضی اعدام دادگاه‌های انقلاب بوده می‌گذرد، روزهایی که نام وی به تنهایی فضایی پر از رعب و وحشت می‌ساخت.

 

«چای‌تان را بخورید، سرد می‌شود.» این جمله را آیت‌الله خلخالی چندین بار به میهمانی گفت که سرزده به خانه ایشان در شهر مقدس قم، که ۲ ساعت با تهران فاصله دارد، آمده بود. یک بار با عجله اتاق را ترک کرد تا همسرش را صدا کند، می‌گفت وی می‌تواند به آلمانی صحبت کند. اندکی بعد به اتاق بازگشت و عذرخواهی کرد و گفت همسرش کمی ناخوش است. مدتی بعد برخاست تا چند نسخه از کتاب‌هایش در زمینه الهیات اسلامی را که چندین تن به یادگار امضا کرده بودند، بیاورد.

 

اشاره‌ای هرچند کوچک به نام آیت‌الله خلخالی، این ملت ۶۰ میلیونی را مضطرب می‌سازد. ملتی که اکنون در تلاش برای ساخت جامعه‌ای آزادترند. حتی ممکن است یادآوری خاطرات زمان وی به تنهایی دوباره افکار عمومی را متشنج سازد. حتی دولت اصلاحات که در تلاش برای گسترش آزادی بود و گروهی از روحانیون تندرو که می‌خواستند زمان در ۱۹۷۹ متوقف شود، به گونه‌ای رفتار می‌کنند که انگار بهتر است آیت‌الله خلخالی به فراموشی سپرده شود.

 

اما چنین کسی از زمانی که حمایت خود را از افرادی اعلام کرده که قصد گسترش آزادی و دموکراسی و احترام به قانون دارند، برای اصلاح‌طلبان نیز شرم‌آور است. انگار میان دو جناح‌ گیر افتاده است.

 

زندگی الان وی از روزهای خون و انقلاب بسیار فاصله گرفته است. خانه‌اش فروتنانه با لوازم پراکنده‌ای مبله شده و دیوارهای حیاط پوشیده از نقاشی‌هایی است که ربطی به انقلاب ندارند و طرفداران تیم فوتبال منطقه کشیده‌اند. آیت‌الله خلخالی گفت که از او تقاضا شده است که در حوزه علمیه قم قوانین اسلامی تدریس کند اما اتاق پر از کتاب‌هایی که تا سقف می‌رسیدند، چیز دیگری می‌گفتند. وقتی از سایر آیت‌الله‌های شهر سوال می‌شد که خانه ایشان کجاست، بیشتر آنها نمی‌دانستند.

 

حمایت ناگهانی وی از اصلاح‌طلبان آن قدرها که به نظر می‌رسید، عجیب نبود. جمعیت بی‌نظیر طرفداران اصلاح‌طلبان و پرچمدار ۵۳ ساله آنها، سیدمحمد خاتمی، موج عظیمی از تغییر جناح سیاسی به راه انداخته است. هرچند که تعداد اندکی از آنان مانند آیت‌الله خلخالی هستند، مانند دانشجویانی که سفارت آمریکا را تسخیر کردند و همچنین روحانیون بلندپایه‌ای که تا چند سال پیش به عنوان اسلام‌گرایان رادیکال شناخته می‌شدند.

 

بعد از گفت‌و‌گویی دو ساعته، به نظر رسید که آیت‌الله خلخالی تفاوت چندانی نسبت به گذشته خود نکرده و پیوستن به صف طویل اصلاح‌طلبان دید تازه‌ای به او نداده است به گونه‌ای که وی همچنان دنیا را پر از تهدید دشمنان و برنامه‌هایشان برای نابودی ایران می‌پندارد.

 

وی گفت که «تقریبا صد در صد» با خاتمی موافق است؛ لحنش نه مانند مخالفانی بود که از سر اجبار با دولت خاتمی صلح کرده بودند و نه مانند انتقام‌جویان: «دشمنان ما در غرب همیشه منتظر درگیری و آشفتگی هستند، اما من می‌توانم به شما اطمینان بدهم که هرگز این آرزوی آنان برآورده نخواهد شد.»

 

وقتی صحبت به حمله آمریکایی‌ها برای نجات گروگان‌های سفارت کشیده شد، وی گفت که تنها می‌خواسته پیغامی به رییس‌جمهور سابق آمریکا، جیمی کار‌تر برساند؛ کسی که دستور حمله در آوریل ۱۹۸۰ را صادر کرده بود و می‌خواسته ۵۶ نفری که از نوامبر گذشته گروگان گرفته شده بودند را آزاد سازد، اما این ماموریت به دلیل برخورد هلی‌کوپتر و هواپیمای مسافربری  C-130به هنگام سوخت‌گیری در مناطق کویری ایران نافرجام ماند. کار‌تر پس از مشاهده گزارشی که در آن یک روحانی به اجساد نیمه‌سوخته ۸ آمریکایی لگد می‌زند و جمجمه یکی از آنها را بالا گرفته است، آیت‌الله خلخالی را به شدت محکوم کرد و مورد توهین قرار داد.

 

خلخالی گفت که آیت‌الله روح‌الله خمینی، رهبر سابق ایران، وی را به صحنه حادثه در طبس، در ۴۰۰ کیلومتری تهران اعزام کرده بود تا مطمئن شوند که از اجساد آمریکایی‌ها مراقبت‌های لازم به عمل آورده شده است. او می‌گوید وی داشته با یک چاقوی کوچک جیبی تکه‌های پلاستیکی و کثیف موجود بر روی کفن اجساد آمریکایی‌ها را جدا می‌کرده تا اجساد آنان را در کفنی تمیز و پاکیزه و مطابق با آیین اسلامی منتقل کنند.

 

آیت‌الله در توصیف کار‌تر گفت: «یک مرد چقدر می‌تواند احمق باشد که بگوید من با چاقو اجساد را پاره کردم و مرا دیوانه خطاب کند؟ حقیقت این است که من دلم برای آن آمریکایی‌های بیچاره سوخت، مخصوصا آن‌هایی که سیاه‌پوست بودند؛ آیت‌الله خمینی به من گفتند که با آنها با احترام رفتار کنم. آنها آمده بودند که ما را بکشند و دشمنان ما محسوب می‌شدند اما بعد از اینکه مردند، خداوند مراقبت از اجساد آنها را برعهده ما گذاشته بود. زیرا خداوند با به راه انداختن طوفان شن برای آنها حتی قبل از برخورد مشکل ایجاد کرده بود و با این کار از ما در مقابل دشمنان‌مان محافظت کرده بود.»

 

وقتی صحبت به اعدام‌های اوایل انقلاب کشیده شد، آیت‌الله خلخالی دوباره هیجان زده شد، دسته‌های صندلی را فشار داد و کمی جابه‌جا شد. می‌گفت هیچ چیز ـ «دقیقا هیچ چیز!» ـ اشتباه نبوده و هیچ کدام از تصمیمات آن زمان خود را اشتباه نمی‌داند. برخلاف گزارش‌های غرب، وی می‌گوید که او شخصا دستور اعدام «حدود ۱۰۰ نفر» را داده و حکم بقیه را به قاضی‌های زیر دست خود سپرده است. سپس وی به سمت قفسه کتاب‌هایش رفت و کتاب فرمایشات امام خمینی را بیرون کشید، کسی که وی را به سمت رییس دادگاه‌های انقلاب منصوب کرده بود: «هر کاری که من در دوران مسوولیتم کردم، زیرنظر مستقیم امام بود، من تنها کارهایی را می‌کردم که وی از من می‌خواست.»

 

خبرگزاری‌های آن دوره آیت‌الله خلخالی را به عنوان قاضی اصلی اعدام‌ها معرفی می‌کردند که همیشه به دنبال مظنون می‌گردد، دادگاه‌های مخفی برگزار می‌کند و دستور اعدام صد‌ها نفر از نظامیان دوره محمدرضا پهلوی، شاه سابق ایران را صادر کرده و حتی می‌گویند در پشت در سلول زندانیانی که منتظر اجرای حکم اعدام خود بودند، بستنی می‌خورده و با صدای بلند می‌خندیده. بعد‌ها به عنوان رییس تشکیلات مبازره با موادمخدر که با عنوان «گروه ضربت» شناخته می‌شدند، افراد بیشتری را دستگیر و محکوم کرد. از جمله بسیاری از فعالین کرد که به هنگام شورش‌ها در مناطق کردنشین ایران دستگیر شده بودند. در ‌‌‌نهایت آیت‌الله خمینی وی را بیش از اندازه سختگیر یافت و در دسامبر ۱۹۸۰، آیت‌الله خلخالی از سمت خود عزل شد.

 

از او پرسیده شد که آیا حقیقت دارد که وی همه اعدامیان آن سال‌ها را دوباره اعدام می‌کند اگر «بار دیگر بر روی زمین راه بروند؟» وی جواب داد: «خوب، آنها که دیگر نمی‌توانند روی زمین راه بروند، می‌توانند؟ ولی اگر می‌توانستند، بله، من دوباره همه آنها را اعدام می‌کردم، به خصوص هویدا را. او ایران را به آمریکا فروخت.» اشاره او به امیرعباس هویدا، نخست وزیر ۱۳ ساله ایران در زمان شاه بود. هویدا با سیاست‌هایی که رفاه و امکانات آموزشی را گسترش می‌دادند به شدت موافق بود، درست‌‌‌ همانطور که به اتحاد با آمریکا اعتقاد داشت.

 

هنگامی که در دولت پس از انقلاب روش‌های وی را مورد سوال قرار دادند، آیت‌الله خلخالی از آنان پرسید آیا مبنای مقایسه آنها قوانین غربی است یا قوانین اسلامی: «در قوانین غربی، مجرمان و تبهکاران بهترین وکیل‌ها را برای رهایی از چنگ قانون در اختیار دارند. بله، درست است، من هیچ‌گاه به این قوانین توجهی نداشتم.»

 

بعد از سال‌ها تدریس در قم، آیت‌الله خلخالی پیش از پیش معتقد است که روش‌هایش برای مقابله با دشمنان نظام اسلامی درست بوده است: «یادتان باشد که انقلاب شده بود و زمانی برای تفکر و اندیشه باقی نمانده بود. اگر ما آنها را اعدام نمی‌کردیم، روز بعدش آنها ما را اعدام می‌کردند. خود شما غربی‌ها هم در نورنبرگ دادگاه تشکیل دادید و نازی‌ها را اعدام کردید. من تفاوتی بین این دو نمی‌بینم.»

 

کمی بعد گفت: «در روز آخرت، هنگامی که من در مقابل خدا قرار می‌گیرم به خاطر همه اعمالم در دنیا مورد مؤاخذه قرار خواهم گرفت و من مطمئن هستم هیچ سوالی در مورد اعدام‌ها از من نخواهد شد، حتی یک سوال.»

 

 

منبع: New York Times

23 October 1999

کلید واژه ها: خلخالی


نظر شما :