نقشآفرینی زنان ایرانی ارمنی در انقلاب مشروطه/ مقالهای از حوری بربریان، استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا
ترجمه: زرین ایزد یار – سامان صفرزائی
****
در جریان انقلاب مشروطه ایران، زنان ارمنی ایرانی در جنبش زنان مشارکت کردند، به ویژه کوشش آنان در جلب توجه زنان ایرانی به مسائل زنان، افزایش سطح آگاهی آنها نسبت به وضعیت زنان و به طور کلی افزایش هوشیاری آنها دیده میشود. زنان «داشناک» دو کمیته به نامهای «امید» و «رنگین کمان» تشکیل دادند که به ترتیب دارای چهارده و نوزده عضو بود. هر دو گروه تلاش کردند تا در زمینه سیاست، مسائل حزبی، اصول مشروطیت ترکی و ایرانی و به همان میزان در مورد مسائل زنان، حقالارث و بهداشت زنان را تحت آموزش قرار دهند. آنها با کمک یکدیگر شاخهای از صلیب سرخ را تشکیل دادند. اکثر این زنان، مانند زنان ارمنیِ موسس انجمنهای خیرخواهانه اواخر قرن نوزدهم، متعلق به طبقات متوسط رو به بالا و طبقات بالای جامعه ایرانیان ارمنی بودند.
فعالیتهای زنان «داشناک» در میان زنان ایرانی به عنوان مولفهای اساسی در کوشش کلی در جریان انقلاب مشروطه ایران به شمار میرود. در ادبیاتی که در مباحث آن دوره در باب مسائل زنان غیرمعمول نبود، هدف «بیدارسازی زن ایرانی از چندین قرن خواب و آشنا ساختن تدریجی وی با مساله زن» بود. آنها با وجود فقدان حمایت و گاهی عداوتهای آشکار بخشهای محافظهکار جامعه، انجمن خیرخواهانه زنان ایرانی را تشکیل دادند. زمانی که آنها به عنوان یک نهاد خیریه علاقهمند به گسترش آموزش از طریق بازگشایی مدارس و کودکستانهای دخترانه آغاز به کار نمودند، طرح آنها این بود که به تدریج برنامه و مسیر خود را تغییر داده و مساله زن را به «گوشههای تاریک» برسانند، جایی که زنان «به عنوان کالا مورد رفتار قرار میگرفتند» و جایی که زنان «ابزار تمایلات مرد بودند.»
سهم بالایی از درآمد گروه از سوی اعضای خود گروه و فعالیتهایی مانند نمایش و سخنرانی که درآمدشان به نفع انجمن صرف میشد، عاید میشد. در میان رویدادهای موفق گروه، تجمع ۵۰۰ زن ایرانی متشکل از مسلمانان، یهودیان و ارمنیان همگام با اروپاییها در آوریل ۱۹۱۰ بود که در پارک تهران برگزار شد. طی آن گردهمایی زنان چندین سخنرانی و اشعاری را ارائه دادند و در این بین مردان اجازه شرکت در آن را نداشتند. همچنین «ژانت آفاری»، تاریخدان و «بدرالملوک بامداد»، نویسنده به گردهمایی مشابهی اشاره میکنند که توسط انجمن زنان وطن در پارک اتابک تهران در ۱۹۱۰ برگزار شد. براساس گزارش انجمن خیریه زنان ایرانی، این گروه همچنین مجوز انتشار روزنامهای را با نام «شکوفه» از سوی دولت ایران دریافت کرد که به مسائل زنان میپرداخت؛ احتمال میرود این نشریه همان شکوفهای باشد که از ۱۹۱۳ آغاز به انتشار کرد.
اطلاعات محدودی که درباره این انجمن وجود دارد فضای زیادی برای حدس و ظن باقی میگذارد و در حال حاضر رابطه میان این دو انجمن مبهم باقی مانده است. ممکن است به همین دلیل باشد که این نهادها یکسان پنداشته میشوند. آناهیتا درویشیان، همسر «یِپرم»، از شخصیتهای شناخته شده مشروطهخواه نیز با محافل زنان سر و کار داشت و عضو انجمن زنان وطنخواه بود. علاوه بر این، او از حامیان بزرگ گروههای مشروطهخواه به شمار میآمد. در همین راستا، آناهیتا طی تلگرامی یپرم را از برنامههای خود مبنی بر هدایت گروهی از زنان برای رسیدگی به مبارزان زخمی مطلع ساخت. یپرم این کار را دیوانگی خواند و به او گفت که در خانه بماند.
هم سوییها و واگراییها: میان گروههای اقلیت و اکثریت
مقایسه زنان ایرانی ارمنی اواخر سده نوزدهم و اوایل قرن بیستم، با سایر اقلیتهای زنان در ایران دشوار است؛ علاوه بر این، مقایسه زنان ارمنی ایرانی با زنان ارمنی در سایر جوامع خاورمیانه به دلیل مطالعات اندکی که درباره این زنان انجام شده است دشوارتر مینماید. گرچه، غیرممکن نیست که بتوان برخی خطوط موازی بسیار کلی میان دانشی که درباره زنان ایرانی ارمنی و آنچه درباره زنان اقلیت در سایر مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا موجود است، ترسیم کرد. به همین نسبت میتوان تفاوتهایی کلی را نیز در نظر گرفت؛ برای مثال، ممکن است شباهتهایی میان زنان ارمنی با سایر زنان گروههای اقلیت در ایران مانند زنان بهایی و یهودی دیده شود و همچنین بین زنان ایرانی ارمنی و زنان گروههای اقلیت دیگری در خاورمیانه مانند زنان قبطی در مصر و زنان یهودی در مصر و لیبی همسوییهایی وجود داشته باشد.
کاوش در باب شباهتها و تفاوتهای موجود در تجربههای زنان ایرانی مسلمان و زنان ایرانی ارمنی اواخر سده نوزدهم و اوایل قرن بیستم آسانتر مینماید چرا که پیکره مهمی از ادبیات که به زنان ایرانی مسلمان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پرداخته در دسترس است. با وجود مشکلاتی که برای مطالعه زنان اقلیت وجود دارد، برای مثال نبود منابع اولیه در دسترس درباره زنان و مشکلات ناشی از چگونگی نگارش تاریخ زنان اقلیت، کوشش در این باب اهمیت بسیار دارد؛ به این خاطر که این مساله سهم زیادی در شناخت و فهم هزاران زن خاورمیانهای دارد و علاوه بر این به برداشتن گامهایی کمک میکند تا آن فرضیاتی که مذهب را شالوده و تعیین کننده اصلی نقش و موقعیت زنان در جامعه، تعریفکننده و کنترلکنندهٔ همهٔ جنبههای زندگی زنان مسلمان و غیرمسلمان ساکن خاورمیانه میدانند، رنگ ببازند. قیاسهایی که میان زنان اقلیتهای مختلف و همینطور بین زنان یک گروه اقلیت با زنان مسلمان انجام شده است نشان میدهد که رسوم و سنتها به اندازه عوامل اقتصادی و سیاسی اهمیت دارند و در مواقعی حتی بیش از مذهب به عنوان یک عامل تعیینکننده شناخته میشوند.
زنان ایرانی ارمنی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در زمینهٔ آموزش، خیریه و به میزان کمتری در زمینه سیاست به عنوان بخشی از جنبش ملیخواهانه ارمنی که در اواخر قرن نوزدهم آغاز شد بسیار فعال شدند. در اوایل قرن بیستم نیز، این زنان به طور گستردهتری در جنبش ملیخواهانه ایران و جنبش زنان ایرانی در جریان انقلاب مشروطه مشارکت جستند. زنان ارمنی ایرانی مبارزهای خودگردان و سازمان یافته برای برابری پیش نگرفتند بلکه آنها در جنبش زنان ایرانی که در جریان انقلاب مشروطه به طور وسیعی در حال شکل گیری بود، شرکت جستند.
در پی تاثیر و نفوذ ارمنی- قفقازیها، بخش وسیعتری از زنان ایرانی ارمنی در جریان تحصیل و سیاسی شدن قرار گرفتند و این روند با وجود شباهتهای مشترک بسیاری که در موقعیتها، نقشها و سنتها بین زنان ایرانی مسلمان و زنان ارمنی ایرانی وجود داشت، پیش از گروه مسلمان صورت گرفت. «راشل سیمون» استنتاج میکند که اگرچه بسیاری از تحولات در میان اجتماع یهودیان لیبیایی حادث شد و این امر خصوصا در میان زنان در سالهای پایانی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دیده میشد، اما با این حال جامعه به میزان قابل توجهی در روابط بین فردی، ساختار اجتماعی و همین طور جهانبینی، سنتی باقی ماند. به نظر میرسد این استنتاج به خوبی بر مسلمانهای ایرانی و به همان نسبت با اقلیتهایی مثل ارمنیها منطبق میشود. از سویی دیگر، در جریان انقلاب مشروطه، زنان مسلمان ایرانی گامهای بزرگی برداشتند و سهم بسیار پر رنگی در جنبش ملیخواهان ایران و همانطور در جنبش زنان ایفا نمودند. آفاری معتقد است: «زنان ایرانی در ابتدا در زمینهٔ جنبش ملیخواهانه فعال شدند تا مجلس و مشروطه را به دست آورند و سپس افزایش ذخیره یک بانک ملی و تحریم پارچه و منسوجات خارجی هدف آنان قرار گرفت. فعالین زنان که از جنبش حمایت میکردند تلاشهای خود را در مسیر ایجاد انجمنها و نهادهای آموزشی هدایت کردند. در طول سالهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۳، در تهران تنها بیش از شصت مدرسهٔ دخترانه و دوازده سازمان زنان تاسیس شد. وجوه مدارس دخترانه، کلینیکهای سلامتی، پرورشگاهها و کلاسهای آموزش برای بزرگسالان از سوی کمکهای خصوصی، بیشتر از سوی خود زنان و از راه فعالیتهای خیرخواهانه به نفع این نهادها در انجمنهای زنان تامین میشد.»
علاوه بر این، زنان مسلمان ایرانی در جریان ایستادگی تبریز (۱۹۰۹-۱۹۰۸) در کنار مشروطهخواهان به مبارزه پرداختند و نقش ویژهای در تظاهرات دسامبر ۱۹۱۱ علیه اولتیماتوم روسها و در دفاع از مجلس بازی کردند. در مراحل بعدی انقلاب، نگاشتههای فعالین زنان که به بحث در باب مسائل ملی و فمینیستی میپرداختند در مطبوعات برجسته منتشر میشد. همچون همعصران خود، «این زنان و مردان مدافع حقوق زنان عموماً از موقعیت اجتماعی و تحصیلی بهتری برای زنان حمایت میکردند که میتوانست روابط خانوادگی را مستحکم کرده و کشور را ارتقا بخشد.»
برای متفکران ایرانی مسلمان و ایرانی ارمنی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بحثهای ملی شدن و رشد ملی با زنان پیوند خورده بود. در دیدگاه اصلاحطلبان ملیگرا مثل ملکمخان، زنان «آموزگاران کودکان و از این پس سازندگان کشور» شناخته میشدند. علاوه بر این، به عقیدهٔ حسن تقیزاده، مشروطهخواه پیشرو، «زنان حاملان سنتها و رسوم ملی هستند. زنان به مثابهٔ ارکان اصلی نهاد قومیت، دین، زبان، فرهنگ و میراث ملی عمل میکنند. زنان میتوانند نفوذ عظیمی در آموزش نسل جدید اعمال کنند.» زنان و مردان مسلمان فعال در حوزه حقوق زنان را تعداد اندکی از زنان ارمنی، بابی-ازلی، بهایی، یهودی و زرتشتی شکل داده و حمایت میکردند.
نظر شما :