زنان غایب بودند/ نگاهی گذرا به نقش زنان در نهضت مشروطه

مریم عاملی رضایی*
۱۵ مرداد ۱۳۹۰ | ۱۳:۱۳ کد : ۷۲۸۷ History of Iran
زنان پیش از مشروطه جز معدودی از زنان درباری یا متعلق به خانواده‌های اشراف، در پایین‌ترین سطح فرهنگی، آموزشی و بهداشتی قرار داشتند و نمی‌توان نمونه‌ای تاریخی یافت که زنی نقش مستقیم در انقلاب مشروطه (از نظر فکری) داشته باشد...انقلاب مشروطه و تحولات فکری آن عصر، بستر مناسبی برای حضور زنان فراهم کرد که آنان توانستند با استفاده از این فرصت، نقش موثری در پیشبرد اهداف آن روز خود که متناسب با نیازهای زمانه‌شان بود، داشته باشند.
زنان غایب بودند/ نگاهی گذرا به نقش زنان در نهضت مشروطه
تاریخ ایرانی: در بررسی مسائل تاریخی، پیش و قبل از هر چیز باید اوضاع زمانه را در نظر گرفت به خصوص آنکه موضوع بحث درباره زنان ایرانی باشد. به واقع از اوضاع عمومی زنان تا پیش از عصر حاضر، شواهد تاریخی متقنی در دست نیست گرچه از دوره قاجار به دلیل نزدیکی به عصر حاضر و باقی ماندن شواهد ادبی و تاریخی اطلاعات مختصر اما مفیدی در دست است. گزارش‌های تاریخی حکایت از آن دارد که در آستانه جنبش مشروطه، ۹۷% مردم بی‌سواد بودند و از امکانات آموزشی، پرورشی و بهداشتی بی‌بهره بودند. فکر آزادی، تمدن و قانون تنها در میان نخبگان مملکتی مطرح بود و با همراه شدن روحانیان خوش‌نام و خوش‌فکر بود که مردم نیز که از بیداد و ستمگری پادشاه و عمال حکومت به ستوه آمدند به تقاضای عدالتخانه برآمدند و در ‌‌نهایت قیام مشروطه شکل گرفت.

 

زنان پیش از مشروطه جز معدودی از زنان درباری یا متعلق به خانواده‌های اشراف، در پایین‌ترین سطح فرهنگی، آموزشی و بهداشتی قرار داشتند و نمی‌توان نمونه‌ای تاریخی یافت که زنی نقش مستقیم در انقلاب مشروطه (از نظر فکری) داشته باشد. اما پس از انقلاب مشروطه زنان زیادی در نامه‌هایی که به روزنامه‌ها نوشتند و پس از آن با انتشار نشریات زنانه، انجمن‌های زنان و مدارس زنان وارد عرصه اجتماع شدند و حضورشان در این عرصه پررنگ شد.

 

به جرات می‌توان گفت که در میان تمام مفاهیم جدید مطرح شده همچون آزادی، قانون، ترقی، حکومت پارلمانی و غیره توسط روشنفکران عصر ناصری، مساله زنان و حقوق آنان و حضورشان در اجتماع یکی از ظریف‌ترین و حساسیت برانگیز‌ترین مسائلی بود که در این دوره مطرح شد و باعث ایجاد بیشترین مقاومت‌ها در سطح جامعه شد. زیرا از دیدگاه اجتماعی، فرهنگ پدرسالاری گسترده‌ای که از نظام پادشاهی و میراث پدر – فرزندی بهره می‌برد، برای سال‌های طولانی در اجتماع حاکم بود و فرودستی اجتماعی، سیاسی، عرفی و مذهبی زنان در طول تاریخ تثبیت شده بود. در این فرهنگ «غیرت» و «ناموس» مفاهیمی اساسی در باور هر ایرانی نسبت به زن بود. این مساله از گستردگی و عمومیت فراوان برخوردار بود و برخلاف سایر مباحث جدید که ممکن بود توده مردم و عوام، حساسیتی نسبت به آن نداشته باشند، اقشار وسیعی را در بر می‌گرفت. جدایی کامل زنان از محیط اجتماعی و تقسیم‌بندی جامعه بر مبنای طبقه‌بندی جنسیتی: تعلق زن به محیط اندرونی و تعلق مرد به محیط بیرونی، نه تنها در اجتماع که در فرهنگ و ادبیات نیز حاکم بود.

 

در فرهنگ مکتوب ایران نیز نمونه‌های نثر زنان بسیار کمیاب است. میان این مرزبندی اجتماعی و عدم امکان حضور زن در ادبیات رابطه مستقیمی برقرار است، زیرا همانطور که زن در جامعه فردیت بسته و کاملی را می‌باید حفظ می‌کرد که هیچ تداخلی با دنیای خارجی نداشته باشد و همچنان که عرف و اجتماع به او می‌آموختند که حجاب جسمانی را کاملا رعایت کند، صدایش خرگز شنیده نشود، صورتش نقاشی نشود و زندگی نامه‌اش بازگو نشود؛ زنان به دنیایی تنها و خصوصی تعلق یافتند که ابراز «خود» یا به طور جسمانی یا با کلمات، تنها محدود به دایره زندگی خانوادگی بود. روشن شدن و در معرض عموم قرار گرفتن هریک از زوایای زندگی زن آسیب به حرمت او و خارج شدن از حیطه قراردادهای اجتماعی بود. در جامعه جز استثنائات نادر، وجود یک زن در نادیدن یا نامرئی بودنش تجلی می‌یافت و زن با سکوت و عدم حضور در جامعه معنا پیدا می‌کرد. به این ترتیب ارزش‌هایی که حجاب جسمانی زن و عدم حضورش در اجتماع را تعیین می‌کرد، با بیان ادبی او نیز مطابقت یافت. در کل دوره تاریخ ادبیات ایران تا دوره ناصری، جز چند رساله فقهی، نمونه دیگری از نوشته‌های مکتوب زنان در دست نیست. زنان اهل سخن فرض نمی‌شدند و در تاریخ‌ها و تذکره‌ها و سایر متون نثر (جز موارد بسیار نادر) حضور نداشتند. غایب بودن آنان، نشان دهنده بی‌اعتبار دانستن حضور زن در ساختار فرهنگ مکتوب است و اشاره به این دیدگاه عرفی مردسالار دارد که میان زن و فرهنگ مباینت وجود دارد.

 

این موضوع البته به ایران اختصاص ندارد و در کشورهای اروپایی نیز شاید برای اولین بار جان استوارت میل بود که در سال ۱۸۶۹ در رساله «انقیاد زنان» مساله توجه به برابری حقوق زن و مرد را مورد توجه قرار داد. او به طاقت‌فرسا بودن کار خود در اثبات این مطلب اشاره و تاکید کرده که دشواری او در اثبات این امر نه به خاطر ابهام یا نارسایی در مبانی منطقی بحث که در مقابله با انبوهی از عواطف و احساسات مردسالاری در این عرصه است.

 

به این ترتیب مساله زنان و حضور آنان در ادبیات و اجتماع، نه در ایران که در کل ممالک جهان موضوعی تازه و جدید بود. اما در ایران پیوند این مساله با مباحث عرفی و مذهبی و تربیت سنتی خانواده‌ها سبب شد که موضوع زنان به موضوعی حساس تبدیل شود. بنابراین پرداختن به موضوع زن از جانب نوگرایان با تدابیر و احتیاط‌های ویژه همراه گشت و حتی در میان برخی از آنان این مساله یا به دلیل هراس از واکنش احتمالی سنت‌گرایان یا اعتقادات و باورهای شخصی نویسنده اصلا مورد توجه قرار نگرفت.

 

با لحاظ کردن آنچه آمد می‌توان گفت انقلاب مشروطه و تحولات فکری آن عصر، بستر مناسبی برای حضور زنان فراهم کرد که آنان توانستند با استفاده از این فرصت، نقش موثری در پیشبرد اهداف آن روز خود که متناسب با نیازهای زمانه‌شان بود، داشته باشند. از خلال این مطالعه با شگفتی درمی‌یابیم که به دست آوردن اغلب مواردی که امروزه در اجتماع و خانواده جزء حقوق بدیهی و مسلم زنان است، از جمله حق تحصیل، جایگاه زن در خانواده و حضور زن در اجتماع با چالش‌های فراوانی همراه بود که از این حیث باید قدردان پیشگامانی بود که با وجود همه نقائص و دشواری‌ها در جایگاهی که بودند تلاش کردند تا گامی به جلو بردارند.

 
* استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نویسنده کتاب «سفر دانه به گل»
 

کلید واژه ها: زنان و مشروطه مریم عاملی رضایی


نظر شما :