عبدالحسین نوشین پس از ۴۰ سال؛ مرد هنر در کوره راه سیاست
زندگی نوشین در دورانی پرالتهاب گذشت. فعالیت هنری او پراکنده و کوتاه بود و شاید روی هم از پنج شش سال تجاوز نکرد، اما خلاقیت او چنان بالا، عزم و پشتکار او چنان قوی و توش و توان او چنان نیرومند بود که در همین مدت کوتاه تئاتر ایران را از ریشه متحول ساخت.
نوشین از جوانان بااستعدادی بود که پس از به پایان بردن تحصیلات متوسطه در مدرسه دارالفنون تهران، در سال ۱۳۰۷ به همراه اولین گروه از دانشجویان ایرانی برای تحصیلات دانشگاهی به فرانسه اعزام شد. او به خاطر عشقی که به نمایش داشت، با وجود مخالفت مسئولان آموزشی که رشته دیگری برای او در نظر گرفته بودند، برای تحصیل تئاتر در کنسرواتوار هنری شهر تولوز ثبت نام کرد.
تحصیلات نوشین در فرانسه، به علت سرپیچی از دستور مسئولان امور آموزشی، با مشکلات و وقفههایی همراه شد، اما او با پشتکار و تلاش فراوان توانست تحصیلات را به پایان رساند و در سال ۱۳۱۱ به ایران برگردد. نوشین که در اروپا هم به ایدههای چپ انقلابی گرایش یافته و هم با پایههای تئاتر مدرن آشنا شده بود، با آرزوی پیریزی تئاتری نو به ایران برگشت.
او نخست به جمع همکاران نشریه «موسیقی» به مدیریت سرهنگ مینباشیان پیوست و با گروهی از برجستهترین روشنفکران نواندیش دوستی برقرار کرد، مانند مجتبی مینوی، بزرگ علوی، صادق هدایت، پرویز ناتل خانلری، صبحی و نیمایوشیج. پایهگذاران شعر و ادبیات نوین ایران از دل همین جمع بیرون آمدند.
تئاتر مدرن غرب، الگو و راهنما
با ورود ایران به دوران نو، جامعه در تکاپوی نوسازی در تمام عرصههای فرهنگی بود. یکی از این عرصهها که به نوسازی بنیادین نیاز داشت هنر تئاتر بود. نمایش سنتی ایران با قالبهایی کهن مانند تعزیه و روحوضی و سیاهبازی با نیازهای تازه سازگار نبود.
در طول بیش از سی سال، از نهضت مشروطه (۱۲۸۵) تا پایان زمامداری رضا شاه پهلوی (۱۳۲۰)، شماری از هنرمندان برای نوسازی تئاتر تلاش کرده بودند. در برابر گرایشی که بر آن بود «تئاتر ملی» را بر پایه سنتهای نمایشی بومی خلق کند، عبدالحسین نوشین اعتقاد داشت که نوسازی تئاتر ایران تنها با فراگیری الگوهای تئاتر مدرن امکانپذیر است.
اجرای مدرنی از نمایشنامه توپاز (به نام مردم) اثر مارسل پانیول، درامنویس فرانسوی، به سال ۱۳۱۲ نخستین آزمون هنری نوشین بود، که سمت و سوی تئاتری او را نشان داد: یک نمایش غربی با حال و هوای غربی.
نوشین در برخورد با متون کهن ایرانی نیز نوگرا بود. او، با همکاری همسرش لرتا، در جریان جشنهای هزاره فردوسی به سال ۱۳۱۳ سه اثر نمایشی را بر پایه داستانهای شاهنامه فردوسی اجرا کرد که نام او را به عنوان هنرمندی نوآور و توانا بر سر زبانها انداخت. پس از این موفقیت نوشین به همراه همسرش به مسکو و سپس پاریس رفت و از آخرین تجارب تئاتری توشه گرفت.
تئاتری بر پایه اصول "علمی"
پس از شهریور ۱۳۲۰ فضای نسبتا آزادی در ایران پدید آمد که میدان بازی در برابر هنرمندان نوگرا قرار داد. نوشین در کنار فعالیت سیاسی در کادر رهبری «حزب توده ایران»، با شور و شوقی بیمانند به کار حرفهای در تئاتر روی آورد.
نوشین میدانست که برای بنیادگذاری هنر جمعی تئاتر پیش از هر چیز به بازیگرانی ورزیده نیاز دارد، از این رو به سال ۱۳۲۱ به تأسیس «هنرکده هنرپیشگی» دست زد و به آموزش گروهی از جوانان مستعد و علاقهمند پرداخت. کلاس هنرپیشگی نوشین هم از نظر هنر بازیگری و هم از نظر فن بیان در بالاترین سطح هنری بود. از زیر دست نوشین برخی از بهترین هنرمندان تئاتر ایران بیرون آمدند: از صادق شباویز و محمد علی جعفری تا عزتالله انتظامی و نصرت کریمی.
عزتالله انتظامی گفته است که «بهترین تجربیات» او در بازیگری با هدایت نوشین شکل گرفته است: «در آنجا بود که ما به شناخت کاراکتر، تجزیه و تحلیل نقش، فن بیان و ادبیات نمایشی با استادانی همچون خانلری و نوشین پرداختیم... نوشین تئاتر را به تمام معنای کلمه در ایران پایهگذاری کرد. دور میزخوانی، تمرینهای دو سه ماهه، تجزیه و تحلیل شخصیت بازی و کاراکترسازی، فن گویش و بیان، حرکات روی صحنه، میزانسن به معنای درست آن، استفاده از صحنه گردان و دکور سقفدار، بهره بردن از موسیقی کلاسیک مناسب مفهوم و موضوع نمایش و استفاده دقیق از نورپردازی و نظم و ترتیب در سالن همه اینها باعث شد عدهای از فرهیختگان و روشنفکران زمان و مخاطبین علاقهمند به تئاتر را دور هم جمع کند. این نوگرایی بر تئاترهای دیگر هم تأثیر گذاشت و فضای تئاتری کشور را دگرگون کرد.»
خلق "فرهنگ تئاتری"
نوشین پس از تشکیل نخستین گروه تئاتری به سال ۱۳۲۳ «تئاتر فرهنگ» را در خیابان لالهزار به راه انداخت و با نمایش «وِلپِن» اثر بن جانسون آن را افتتاح کرد. با این نمایش دورانی تازه در تئاتر ایران شروع شد. به گفته حمید سمندریان، کارگردان و مدرس تئاتر: «نوشین که آمد به سرعت همه فهمیدند که در هنر نمایشی ما دوران جدیدی آغاز شده است... دانسته شد که در پس هر نمایش به ظاهر سادهای میتواند اقیانوسی پر از راز و رمز موجود باشد... نوشین گفت: برای هنرمند نمایشی، شعور، دانش و فرهنگ عمیق لازم است تا بتواند ارزشهای نهفته در نمایشنامههای بزرگ را کشف کند و دریابد تا بتواند با زبان اجرا برای دیگران نمایشی و قابلفهمشان کند.»
نوشین تئاتر خود را به گونهای شایسته و سنجیده سامان داد: صحنه و سالن نظم و ترتیب دقیقی داشت. برای اولین بار بروشور در اختیار تماشاگران قرار گرفت. رفتار کارکنان تئاتر با تماشاگران محترمانه بود. پس از شروع نمایش در سالن بسته شد. در سالن خوراکی و سیگار قدغن بود. هیچ صدای اضافی شنیده نمیشد. تماشاگران باید خاموش مینشستند و تماشا میکردند و تنها در پایان میتوانستند با کف زدن هنرمندان را تشویق کنند.
نوشین به تئاتر حرمت میگذاشت و همکاران خود را مسئول و متعهد بار آورد. او با دقت و وسواس کار میکرد و به دنبال بهترین نتیجه بود. معتقد بود که حتی در کشوری مانند ایران، هنر تئاتر نباید به بهانه کمبود امکانات، به بیمایگی و ابتذال آلوده شود.
به گفته علی نصیریان: «نوشین کار تئاتر را جدی گرفت، از انتخاب متن مناسب تا تمرینهای کافی و اجرای درست. همه عوامل را به صورتی که تا آن زمان معمول نبود به طور جدی به کار گرفت و زمان کافی و مناسب برای تولید کار هنری صرف کرد، بدون تفکر کاسبکارانه و گیشهای. نوشین سوفلور را از تئاتر به کلی حذف کرد و تمرین را به عنوان امری جدی برقرار ساخت. کارگردانی را به مفهوم درست و واقعی با تمام جزئیاتش مطرح کرد و عواملی مثل طراحان لباس و صحنه و وسائل و لوازم صحنه، نور، موسیقی را به طور دقیق به کار گرفت.»
حرمت و اعتبار تئاتر
نوشین در سال ۱۳۲۶ «تئاتر فردوسی» را با اجرای نمایش مستنطق اثر پریستلی به ترجمه بزرگ علوی افتتاح کرد. تئاتر او مجهزتر و گروه او بزرگتر شده بود. او توانسته بود در جامعه روشنفکری حرمت و حیثیت تازهای برای تئاتر فراهم کند.
علی نصیریان میگوید: «نوشین نظم و ترتیب، احساس مسئولیت، احترام به هنر و حفظ حرمت محیط کار هنری را در تئاتر بنیاد گذاشت و به همکاران و شاگردانش آموخت که هیچ خطای اخلاقی و رفتاری قابلچشمپوشی نیست و همه عادات، خصلتها و گفتارها و رفتارهای زشت و غیرهنری و غیراخلاقی را طرد کردند. این خدمت بزرگی بود، چون وقتی محیط کار غیرفرهنگی باشد، کار فرهنگی و هنری در آن غیرممکن است. نوشین فضای آبرومندی برای تئاتر ایجاد کرد. از بیرون تئاتر گرفته تا سالن انتظار، سالن نمایش، صحنه و پشت صحنه.»
با تلاشهای نوشین، هنر تئاتر حرمت و اعتبار بیسابقهای در جامعه پیدا کرد، و این به زنان بااستعداد جرأت داد که بدون هراس از نام و ننگ به بازیگری بپردازند. بسیاری از هنرمندان زن تئاتر در مکتب نوشین شروع کردند: از جمله عصمت صفوی، توران مهرزاد، ایرن، مهین اسکویی، اعلم دانایی و شهلا ریاحی.
به دنبال تیراندازی به محمدرضا شاه در نیمه بهمن ۱۳۲۷ موج تازهای از تضییقات و محدودیتهای سیاسی آغاز شد که به منع فعالیت «حزب توده» انجامید. سران حزب، از جمله عبدالحسین نوشین دستگیر شدند. حکومت نظامی به فعالیت «تئاتر فردوسی»، که از پایگاههای حزب شناخته میشد، پایان داد. نوشین در دادگاه نظامی از عقاید خود دفاع کرد و به سه سال زندان محکوم شد، اما چندی بعد به همراه سایر سران حزب از زندان گریخت و حدود یک سال بعد مخفیانه به «اتحاد شوروی» (سابق) رفت.
تئاتر پس از نوشین
نزدیک ۲۰ ماه پس از تعطیلی «تئاتر فردوسی» شاگردان نوشین در پاییز ۱۳۲۹ «تئاتر سعدی» را در خیابان شاهآباد (تهران) با نمایش بادبزن خانم وندرمیر افتتاح کردند. فعالیت این تئاتر با تجهیزات عالی، سنِ گردان و سالنی با ظرفیت بیش از ۵۰۰ تماشاگر، با استقبال فراوان روبرو شد. برخی از رجال سیاسی از مشتریان دائمی تئاتر بودند و مردم هنردوست حتی از شهرستانهای دور برای دیدن اجراهای آن به تهران میآمدند.
اداره «تئاتر سعدی» به طور رسمی با لرتا، همسر نوشین، و حسین خیرخواه، از همکاران نزدیک او بود؛ اما مدیر هنری واقعی تئاتر خود نوشین بود، که پیوسته با شاگردان خود تماس داشت و از سلول زندان اجراهای تئاتری را هدایت میکرد.
شاگردان و همکاران نوشین از آغاز سال ۱۳۳۲ نمایشنامه مونتسرا نوشته امانوئل روبلس را در اصفهان و سپس در «تئاتر سعدی» تهران به روی صحنه بردند. درونمایه نمایش پایداری مردم در برابر دیکتاتوری نظامیان است.
در جریان کودتای ۲۸ مرداد «تئاتر سعدی» یکی از اولین آماج هواداران دربار بود که در نخستین ساعات بعد از ظهر به آتش کشیده شد. کارکنان و بازیگران تئاتر به دشواری از محاصره مهاجمان گریختند. با بسته شدن این تئاتر جمع شاگردان نوشین از هم پاشید و آخرین رد پای او در تئاتر ایران محو شد، اما نقش برجستهای که در تئاتر ایران ایفا کرده بود، در اذهان باقی ماند.
نصرت کریمی، یکی از شاگردان نوشین میگوید: «نوشین پدیدهای بود دارای استعداد خلاقه در هنر نمایش، عاشق تئاتر، دوستدار ادبیات کلاسیک زبان پارسی به ویژه شاهنامه فردوسی، دارای اطلاعات عمومی از هنرهای هفتگانه جهان به ویژه موسیقی کلاسیک، از نظر اخلاقی بسیار پاکیزه تا حد منزهطلبی، از نظر اجتماعی عدالتخواه و ظلمستیز، دلسوز برای فرودستان و مقاوم در برابر سلطهجویان، بیاعتنا به مال دنیا، حقیقتجو و حقیقتگو تا حد ایثار منافع شخصی، دارای استعداد مدیریت به معنای کامل کلمه، یعنی رهبری گروه بدون سلطه جوییهای خودخواهانه، اظهارنظرهای منصفانه و عادلانه و ایجاد رابطه پدر و فرزندی با مرئوسان. او در جهان سوم متولد شده بود و در همین جهان برای بهتر شدن وضع مادی و معنوی مردم وطنش تلاش میکرد، در حالی که سیر و سلوک فکریاش همپای پیشرفتهترین انسانهای جهان اول بود.»
نوشین در وادی سیاست
عبدالحسین نوشین در ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۵۰ در بیمارستانی در مسکو به بیماری سرطان معده درگذشت. آخرین آرزوی او، که خواسته بود در ایران به خاک سپرده شود، تحقق نیافت و او در گورستانی در مسکو دفن شد.
نوشین از سالها پیش، آرزوی بزرگ خود، یعنی بازگشت به صحنه تئاتر را از دل بیرون کرده بود و در سالهای آخر زندگی با افسردگی و تلخکامی زندگی میکرد. او پس از تلاشهایی پراکنده، دریافته بود که برای ادامه فعالیت هنری در اتحاد شوروی راهی وجود ندارد.
نوشین چند سال پس از مهاجرت، خود را وقف پژوهش و ویرایش شاهنامه فردوسی کرد، که به آن عشق میورزید. او در همکاری با شرقشناسان روسی متن انتقادی تازهای از این اثر منتشر کرد که خدمتی بزرگ به شمار میرود.
برخی از دوستان دیرین نوشین، مانند مجتبی مینوی، بزرگ علوی و پرویز ناتل خانلری، که در شوروی سابق با نوشین دیدار کرده بودند، گواهی دادهاند که نوشین از ترک ایران و به ویژه از رفتن به اتحاد شوروی پشیمان بود، اما راه بازگشت نیز به روی او بسته شده بود.
به گفته احسان طبری: «نوشین در برخورد با واقعیت، تمام خیالات طلایی را که درباره سوسیالیسم در سر پرورده بود، عبث و پوچ یافت، ولی با این حال قصد نداشت راه تسلیم در مقابل رژیم شاه را در پیش گیرد.»
از گواهی برخی از فعالان و رهبران (پیشین) حزب توده ایران، مانند ایرج اسکندری، احسان طبری، بزرگ علوی، بابک امیرخسروی و منوچهر کیمرام چنین بر میآید که نوشین، به ویژه پس از مهاجرت، رابطهای تنشآلود با حزب داشت. او به ویژه از عناصر سرسپرده در رهبری این حزب آزرده بود و آنها را مسئول آوارگی و پریشانی احوال خود میدانست.
برخی از دوستان نوشین عقیده دارند که او با گریز از زندان، که به اصرار دوستانش صورت گرفت، خطایی بزرگ مرتکب شد، زیرا از دوران محکومیت او تنها یک سال باقی مانده بود. شاهین سرکیسیان، از دوستان نوشین و از کوشندگان نامی تئاتر ایران در دهه ۱۳۴۰ عقیده دارد: «نوشین بدون وابستگی حزبی میتوانست سالهای سال کار کند. من معتقدم با استعداد و دانشی که او در مدیریت و رهبری گروه و خلق آثار صحنهای هنرمندانه داشت میتوانست به فعالیت ادامه دهد و کادرهای ورزیدهای برای تئاتر در ایران تربیت کند.»
بابک امیرخسروی، از رهبران پیشین حزب توده ایران، این نظر را سادهاندیشی میداند. آقای امیرخسروی که در سالهای مهاجرت با نوشین در تماس بوده است، میگوید که حکومت شاه راه برگشت شرافتمندانه را به روی مبارزان مردمدوست بسته بود. به نظر آقای امیرخسروی وضعیت نوشین نمونهای از "سرنوشت تراژیک" روشنفکران جهان سوم است: «نوشین آرزو داشت که به ایران برگردد، اما نمیخواست این را به بهای حقارت و بیآبرویی به دست آورد.»
گفته میشود که نوشین از طریق دوستان خود، از جمله پرویز ناتل خانلری، که در آن زمان وزیر فرهنگ بود، به آگاهی حکومت پهلوی رسانده بود که مایل است بدون جنجال و هیاهو به ایران برگردد و به کار فرهنگی بپردازد؛ اما از مقامات "دولت شاهنشاهی" هیچ پاسخی نگرفت.
یادآوری:
نگارنده برای نگارش متن بالا از سه منبع اصلی یاری گرفته است:
گفتوگو با صادق شباویز، از شاگردان نوشین در تئاترهای سعدی و فردوسی، مقیم آلمان.
گفتوگو با بابک امیرخسروی، از اعضای پیشین دستگاه رهبری حزب توده ایران، مقیم فرانسه.
یادنامه عبدالحسین نوشین به کوشش نصرت کریمی، چاپ اول، ۱۳۸۷ در تهران
منبع: بی بی سی
نظر شما :