مطبوعات پیش و پس از انقلاب در گفتوگو با معادیخواه/ اطلاعات برای خودکفایی، مؤسسه مطبوعاتی شد
سمیه متقی
***
پس از انتشار مقاله رشیدیمطلق در روزنامه اطلاعات در ۱۷ دی ۱۳۵۶، بسیاری از طلاب قم به خیابانها آمدند و در اعتراض به این مقاله، نسخههای این روزنامه را در محل فروش آتش زدند. درگیری تا چند روز بعد هم ادامه پیدا کرد، بازار تعطیل شد و سرانجام با کشته و زخمی شدن بسیاری و تبعید چندین روحانی از جمله شما این غائله پایان یافت. علت این اعتراض چه بود؟
در زمینه این حادثه اشتباه مشهوری در بیان تاریخ وجود دارد که در متن سؤال شما نیز مطرح شد یعنی در واقع اکثر افرادی که در این زمینه فعالیت کردهاند از نکته ظریفی بدون بررسی دقیق گذشتهاند. باید توجه داشته باشیم مقاله رشیدیمطلق عکسالعملی به حوادث پیش از آن بوده است و حکم تبعید ما نیز به همان دوره باز میگردد. آن چه از قلم افتاده و موجب اشتباهات موجود شده، برگزاری مراسم چهلم حاج آقا مصطفی است. این اربعین نقطه عطفی است در انقلاب که پس از آن اربعینهای متوالی برگزار میشود که همه پیامدهای اربعین حاج آقا مصطفی محسوب میشود که شرح مفصل آن در یکی از ویژهنامههای فصلنامه مؤسسه ما (یاد) با نام "راز طوفان" به همراه اسناد و مدارک بیان شده است. در مطلب راز طوفان به تفصیل بیان شده که مراسم اربعین حاج آقا مصطفی چه ویژگیهایی داشت که موجب خشم حکومت شد و آن مقاله به دلیل همین مراسم در روزنامه اطلاعات نوشته شد. تبعید ما هم به این مراسم مربوط بود نه درگیریهای پس از چاپ مقاله رشیدیمطلق؛ البته بیشتر مورخین معاصر از توجه به این مسأله غافل هستند.
فضای باز سیاسی که در آن دوره ایجاد شده بود و آمریکا آن را راهحلی برای خروج از برخی جوانب بحران ایران میدانست، به طور طبیعی روش صحیحی بود؛ یعنی رژیم با شرایطی که در جامعه ایجاد کرده بود میتوانست مدعی شود که به ملت آزادی داده است و تاب تحمل فضای باز سیاسی را دارد. اختلافاتی که در آن دوره بود عمدتا مربوط به فاجعه ارتداد در سازمانی بود که تظاهر به اسلام داشت و در آن فضا در میان مردم جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده بود. این گروه با اعلام موضع مارکسیستی موجب آشفتگی و دردسرهایی شد. پیامدهای این حادثه به گونهای رقم خورد که ساواک و رژیم شاه را مطمئن و امیدوار کرده بود که مخالفینشان دیگر در شرایطی نیستند که بتوانند مشکلی ایجاد کنند. اما در این بین حادثهای رخ داد که علت آن مشخص نیست و جزو ابهامات تاریخ معاصر است و آن هم فوت مشکوک حاج آقا مصطفی است. گرچه تاکنون اسنادی در مورد سوء قصد به ایشان پیدا نشده و احتمالا از این پس نیز پیدا نشود اما پیامدهای آن رخداد بیش از پیشبینی حکومت از این نوع حوادث بود؛ علت اصلی آن هم ورود رسمی مراجع به عرصه برگزاری مراسم فرزند ارشد امام بود. حضور مراجع دست و پای رژیم را میبست و طبعاً آزادیهایی را به وجود میآورد. این حادثه موجب ورود نیروهایی شد که در محاسبات ساواک پیشبینی نشده بودند. با این وجود آمریکا همچنان اصرار داشت دندان بر جگر بگذارد و صبر کند تا این موج هم از سرشان بگذرد. در این بین گروهی برنامهریزی کردند که در مراسم چهلم حاج آقا مصطفی سنگ تمام بگذارند و با استفاده از حداکثر ظرفیت موجود، مراسم بسیار باشکوهی ترتیب دهند که رژیم نتواند این موج را از سر بگذراند و البته این تیر به هدف خورد و در واقع بر اساس همان مطالب و اسنادی که در ویژهنامه "یاد" آمده، این مراسم باشکوه به وقوع پیوست. برای نمونه در گزارشات ارائه شده به ساواک پیش از برگزاری مراسم در مسجد اعظم قم، بارها از امکان وقوع اتفاق فوقالعاده در قم و تهران سخن به میان آمده است که گروهی در تلاشند مقدمات سقوط رژیم را فراهم کنند. برای مثال در این گزارشات آمده که مردم در اتوبوس از برگزاری مراسمی خاص در اربعین حاج آقا مصطفی سخن میگفتند و امکان وقوع حوادث فوقالعادهای را بیان میکردند و این نشاندهنده گستردگی برنامهریزی و آگاهیدهی برای این مراسم بودهاست. در تاریخنگاری انقلاب هم این مراسم مورد غفلت واقع شده است و تنها نامی از آن به میان آمده است. این مراسم دارای ویژگیهایی بود که کمتر در تاریخنگاری به بیان آن پرداختهاند.
نامه رشیدیمطلق در حوادث آن دوره چه نقشی ایفا کرد؟
نامه رشیدیمطلق یک واکنش بود به مراسم اربعین حاج آقا مصطفی. رژیم از برگزاری این مراسم به خشم آمده بود. این مراسم همانند مانور قدرتی بود که موجبات عصبانیت آنها را فراهم آورد و کاسه صبرشان را لبریز کرد که با فشار شاه این مقاله در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. این مسأله در حالی بود که قبل از انتشار این مقاله حکم تبعید ما به دلیل سخنرانی در مراسم چهلم فرزند امام در تهران صادر شده بود.
دیدگاه حاکم درباره روزنامه اطلاعات که این مقاله را به چاپ رساند، چه بود؟
روزنامههای آن دوره، وابسته به رژیم بودند اما در میان این روزنامهها کیهان مردمیتر و آزادتر محسوب میشد، لذا بسیار پیش آمده بود که آگهیهای مراسمی که در کیهان درج میشد در اطلاعات درج نمیشد. این دو روزنامه چندان تفاوتی از لحاظ ماهیت نداشتند اما سیاست رژیم اینگونه بود که کیهان از آزادی بیشتری برخوردار باشد.
در آن زمان نظر معترضین درباره نویسنده مقاله ارتجاع سیاه و سرخ چه بود؟
پس از برگزاری مراسم به دلیل حکم تبعیدی که داشتیم ساواک در جستوجوی ما بود و بنابراین در قم نماندیم. شرایط در قم به نحوی بود که گویی افرادی که به امید انقلاب به میدان آمده بودند قصد بازگشت نداشتند و منتظر این بودند که بهانهای بدست آورند و به دنبال آن به سراغ مراجع بروند. با درگیریهای صورت گرفته این شرایط فراهم شد؛ این چنین که در این حوادث شخصی در بیت آیتالله شریعتمداری کشته شد و به همین دلیل مردم تبریز قیام کردند و با حرکت فوقالعاده تبریز، از آن پس اربعینهای زنجیرهای شروع شد و هر چهلم یک شهر قیام کرد. با جرقهای که در قم زده شد به مرور زمان بسیاری از شهرها قیام کردند چنان که در تبریز ساختمان عظیم حزب رستاخیز نابود شد و در اربعین حوادث تبریز، یزد قیام کرد و پس از آن جهرم و شیراز و دیگر شهرها که منتهی به انقلاب شد.
شما در سه دولت باهنر، مهدوی کنی و موسوی به عنوان وزیر ارشاد مشغول به کار بودید. گویا در دوره شما بود که برای اولین بار لزوم تدوین قانون مطبوعات مطرح و لایحهای به همین منظور به مجلس ارائه شد. علت ارائه این لایحه چه بود و چه نتایجی در بر داشت؟
ما لایحهای با این مضمون ارائه ندادیم بلکه طرحی بود که به مجلس فرستاده شد و به طور همزمان دوستانی طرح دیگری مطرح کردند که موجب شد طرح ما مسکوت بماند. اجرای طرح آنها به نحوی بود که به دوره پس از استعفای من مربوط میشود. این طرح که قرار بر اجرای آن بود بر عدم دخالت دولت در مسائل مربوط به روزنامهها تاکید داشت، البته آن طرح اگر در حال حاضر هم اجرا شود، فضای فعلی بهتر خواهد شد. سرگذشت و سرنوشت مطبوعات در ایران پیش و پس از انقلاب موضوع بسیار مهمی است که جا دارد در زمینه آن تحقیقاتی صورت گیرد، اما ما و مؤسسه ما در این زمینه فعالیتی نکردهایم. البته در چند شماره از فصلنامه یاد به آن پرداخته شد اما به دلیل نبود امکانات نتوانستیم بیشتر این مسأله را دنبال کنیم. به هر حال مطبوعات، قوانین مربوط به آن و میزان اجرای این قوانین مسائل قابل تأملی است که خوبست جمعی گردهم آیند و از جنبههای گوناگون به بحث درباره آن بپردازند.
فضای آن دوره چگونه بود که هم شما و هم بسیاری افراد دیگر به قانونمند کردن فعالیت مطبوعات رو آوردند؟
طبیعتا پس از هر انقلابی و بر اساس طبیعت انقلاب شرایط به گونهای پیش میرود که هیچ محدودیتی در ابراز عقاید و افکار وجود ندارد و به طبع روزنامهها هم بدون محدودیت فعالیت خود را پی میگیرند و نیروهای انقلاب نیز این بنا را دارند که زیر بار هیچ محدودیتی نروند و آزادی مطلق را بدست آورند. در انقلاب ما نیز تا مدتها مطبوعات به طور کامل آزاد بودند و نظارت هیچ دستگاهی بر آنان وجود نداشت. منتها این دوره منتهی به هیاهویی شد که نتیجهاش بستهشدن مطلق فضا شد. از روزی که مطبوعات به ایران آمده است یا هیاهو حاکم بوده و یا اختناق و حد وسطی تاکنون وجود نداشته است و این مربوط به دیروز و امروز نیست، همیشه همینگونه بوده است. برای نمونه در روزنامه تایمز سرمقالهای نوشته شده است که در آن از هیاهوی پس از انقلاب مشروطه و پایان استبداد صغیر ابراز نگرانی کرده است و بیان میکند خطر این گونه تاخت و تازها و انتقادات بی قید و شرط از سلطنتطلبان برای مشروطهطلبان بیشتر است. با نگاهی از دور به فضای ایران شاهد آن هستیم که این شرایط مرتب تکرار شده است؛ تا شرایطی برای تنفس مطبوعات فراهم میشد به دلیل انباشته شدن هیجانات ناشی از اختناق پیش از آن، هیاهو و آشفتگی به وجود میآمد که این هیاهو هم معمولا منتهی به بستهشدن میشد این تجربه به نحوی در دوران اصلاحات هم بوده است.
ما در آغاز انقلاب با آزادی مطبوعات مواجه میشویم که سابقه آن حتی در دوره مشروطه هم نبوده است (۱۶۷ روزنامه). اما در اوایل سال ۱۳۶۰ بسیاری از مطبوعات توقیف شدند (تقریبا ۷۰ نشریه)؛ علت این توقیف گسترده چه بود و پس از آن برای حفظ تنوع و تکثر مطبوعات چه تلاشی صورت گرفت؟
این تعداد روزنامه در سال ۶۰ تعطیل نشده است. نگاه شما و افراد دیگر تنها توجه به اوراق بوده است؛ در واقع پس از درگیری میان جمهوری اسلامی و مسعود رجوی و همراهانش و پس از انفجار دفتر حزب جمهوری و شهادت بسیاری از نیروهای اصلی انقلاب، نوعی خشم در فضای نظام به وجود آمد؛ بسیاری از روزنامهها در آن فضایی که هیچکس مزاحم انتشار روزنامهها نبود، منتشر نمیشد. یعنی بسیاری از این روزنامهها مجوز داشتند اما منتشر نمیشدند مثلا روزنامه "مجاهد" قانونا لغو امتیاز نشده بود اما در سطح کشور به چاپ نمیرسید، همینطور روزنامه "انقلاب اسلامی". زمانی که من وزیر ارشاد شدم همه این روزنامهها بلاتکلیف بودند. در آن زمان شورای سه نفرهای مرکب از نماینده وزارت ارشاد، نماینده قوه قضائیه و نماینده مجلس وجود داشت که در زمینه سرنوشت مجلات و روزنامهها تصمیم میگرفتند. این شورا تا پیش از وزارت من هرگز تشکیل نشده بود، برای اولینبار آنها را دعوت کردیم و جالب اینجا بود که نماینده قوه قضائیه حاضر به امضای لغو امتیاز این روزنامهها نبود و این عمل نه بخاطر آزادیخواهی بلکه از ترس بازگشت و به قدرت رسیدن این گروه بود؛ گروهی که کارشان به درگیری خیابانی کشیده و مسئولین روزنامههایشان هم در ایران نبودند. به هر حال نمایندگان حاضر به لغو امتیاز این روزنامهها هم نبودند؛ آنها مخالف لغو امتیازها هم نبودند بلکه چنان محافظهکار بودند که حاضر به امضای این حکمها نمیشدند. با تلاش ما در نهایت نماینده قوه قضائیه تغییر کرد و با حضور نماینده جدید، تکلیف این روزنامههای بلاتکلیف مشخص شد. لذا روزنامه تعطیل شده به این معنا وجود نداشته بلکه هر یک از این افراد مجوز انتشار چندین روزنامه را گرفته بودند که به دلیل منتشر نشدن آنها ما حکم لغو امتیازشان را امضا کردیم.
در سال ۱۳۶۰ به جز برای گروه رجوی و چریکهای فدایی، فضا برای فعالیت دیگر گروهها بسته نبود. برای نمونه در خارج از مطبوعات، داستان فیلم برزخیها پیش آمد؛ آقای محمدی عباسی قبل از اینکه من وزیر ارشاد بشوم و اوضاع فعالیتهای فرهنگی در بلاتکلیفی بود، برای فیلمی مجوز گرفته بود و در این فیلم برخی ستارههای سینمای پیش از انقلاب مشارکت داشتند، امثال ایرج قادری، فردین و... . این فیلم داستان گروهی است که در دوراهی و برزخی میان موافقت یا مخالفت با انقلاب قرار دارند اما وقتی جنگ شروع میشود سرانجام با انقلابیون همراه میشوند. وقتی من وارد وزارتخانه شدم، این فیلم ساخته شده بود. من معتقد بودم که این فیلم باید اکران شود چون کارگردان به اعتماد جمهوری اسلامی رفته و این فیلم را ساخته و این مجوز به او داده شده بود، ده میلیون خرج کرده بود. به هر حال ما در این زمینه ایستادگی کردیم و این فیلم اکران شد. تاخت و تازی که روزنامه جمهوری اسلامی و کیهان همزمان با اکران این فیلم به وزارت ارشاد کردند نشاندهنده این است که وزارت ارشاد تماشاچی هتاکیهایی بود که به ناحق بر آن روا میداشتند. فضای آن دوره به این شکل نبود که دولت روزنامهها را قلع و قمع کند. البته درباره روزنامههای لغو امتیاز شده باید بگویم بسیاری از آنها تنها نام بودند و تاکنون چاپ نشده بودند.
روزنامه اطلاعات و کیهان که هر دو از بودجه دولتی تغذیه میشدند. کیهان از تصفیههای سال ۵۸ نجات یافته بود اما در اطلاعات هم هنوز نیروی چپ وجود داشت. حضور چپگرایان در آن برهه زمانی در این روزنامهها موجب درگیری و چالش نمیشد؟ هدف حضور این دو روزنامه با مدیریت متفاوت چه بود؟
ما دو دسته روزنامه داشتیم که با بودجه نظام منتشر میشدند. برخی مانند روزنامه کیهان وابسته به نهادهای انقلابی بود، این روزنامه هم جزو غنایمی بود که به بنیاد مستضعفین وصل میشد و از سوی امام نماینده داشت؛ در واقع از امکانات دولت استفاده میکرد اما دولتی نبود. اما روزنامه اطلاعات روزنامه دولتی محسوب میشد.
در آن زمان جریان چپ (امروزی) در درون حاکمیت بودند و پستهای مهم حکومتی داشتند و در مجلس بسیاری مواقع، اکثریت را به خود اختصاص میدادند و فضای آن زمان به این شکل نبود که همه یکدست باشند که یا با دولت باشند یا اگر نباشند، پس با مشکل مواجه شوند. در آن زمان در خود نظام هم تنوع و تکثر وجود داشت. در آن زمان جریان راست تا حدودی منزوی بود و در بسیاری پستهای کلیدی و همچنین در عرصه مطبوعات جریان چپگرا پیشتاز بود. تنوع و تکثر در روزنامهها وجود داشت و دو روزنامه اطلاعات و کیهان هم در برابر هم بودند؛ روزنامه کیهان مرکز روشنفکران شد و روزنامه اطلاعات در برابر آن بود؛ البته روزنامه کیهان مخاطبان بیشتری را به خود جلب میکرد. دولت به طور طبیعی از حضور هر دو روزنامه استقبال میکرد چون نیروهای انقلاب برخی به جریان فکری روزنامه اطلاعات گرایش داشتند و برخی به جریان فکری کیهان. دولت مهندس موسوی بیشتر به جریان مخالف راست و محافظهکار، گرایش داشت.
علت توجه ویژه به روزنامه اطلاعات چه بوده است که پس از مدتی از روزنامه به مؤسسه مطبوعاتی تبدیل میشود؟
تبدیل روزنامه اطلاعات به مؤسسه مطبوعاتی به جریانی بازمی گردد که در تلاش است بخشی از نهادهای دولتی را از بودجه جدا کند و همه حقوقبگیر دولت نباشند؛ هر مؤسسهای که قصد فعالیت دارد، به فعالیت اقتصادی بپردازد و به خودکفایی برسد. این سیاست همه را وادار کرد که به فکر تأمین نیاز مالی خود باشند و قاعدتا مدیران روزنامه اطلاعات هم بر اساس همین جریان به فکر این افتادند که علاوه بر انتشار روزنامه بتوانند فعالیتهای دیگری را انجام دهند. یک بعد موضوع جنبه اقتصادی آن است اما مسلماً ابعاد دیگری نیز وجود دارد که با فعالیت روزنامه تعریف نمیشود.
نظر شما :