حمایت لیبی از جداییطلبان خوزستان/ رویارویی با قذافی در جبهه اهواز
اعظم ویسمه
همانطور که ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت میگوید مشکل ایران با لیبی از جریان امام موسی صدر آغاز نشد. گرچه در طول دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی این مساله همواره مهمترین موضوع چالش برانگیز بر سر روابط دو کشور بوده است.
در سال ۱۳۵۰ حاکمیت جزایر سه گانه به ایران برگردانده شد، پس از آن مخالفتهایی از سوی دولت معمر قذافی، رهبر لیبی ابراز شد و روابط دو کشور کم کم رو به سردی نهاد. با به رسمیت شناخته شدن حق تاریخی ایران بر جزایر مزبور در ۱۳۵۰.۹.۹ دولت لیبی به همراه الجزایر، یمن جنوبی و عراق علیه ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کردند که این شکایت راه بجایی نبرد و مختومه اعلام گردید.
اما در ادامه اختلافات دو کشور و اتخاذ موضعگیریهای سیاسی منفی علیه یکدیگر باعث تیرگی روابط گردید به طوری که بعد از خاتمه مأموریت سفیر ایران در طرابلس در تاریخ ۱۳۵۱.۹.۲۴ ایران دیگر نماینده جدیدی در این کشور تعیین نکرد.
نهایتا از دی ماه سال ۱۳۵۱ لیبی به طور علنی به مخالفت با رژیم شاه و حمایت از گروههای تجزیهطلب در جنوب ایران پرداخت. دولت قذافی تحت نام "جبهه آزادی بخش أحواز و عربستان" در نقشههای جغرافیایی که در کشورش به چاپ رسانده بود، علاوه بر اینکه نام "خلیجفارس" را به "خلیج ع رب ی" تغییر داد، منطقه خوزستان را نیز بهعنوان یک ناحیه عربی که باید به اعراب بازگردد، ذکر کرد.
"جبهه التحریر" در سال ۱۳۴۲ با هدف جدایی از ایران به وجود آمده و تا ۱۳۵۳(۱۹۷۵) تحت حمایت رژیم عراق فعال بود و از جمله اقدامات دولت عراق با هدف تجزیه استان خوزستان از زمان عبدالکریم قاسم تا صدام حسین بود. بعد از انعقاد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر بین ایران و عراق، این جبهه به لیبی رفت ولی با پیروزی انقلاب مجدداً تحت حمایت رژیم بعث عراق وارد فعالیت قومی علیه جمهوری اسلامی در خرمشهر و خوزستان شد.
دولتهای عرب به ویژه مصر، سوریه، لیبی، کویت و عراق طی چند دهه اخیر از جدایی خوزستان و یا الحاق آن به عراق به تناوب پشتیبانی کردند. حتی پیش از استقلال عراق و کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس، امپراتوری بریتانیا نیز به ظاهر پشتیبان این طرح بوده است.
تاسیس "جبهه آزادیبخش اهواز" یا "جبهه التحریر" یا "جبهه آزادیبخش عربستان(خوزستان)" توسط عراق، پشتیبانی آشکار و روشن دولتها و یا نمایندگان پارلمان های سوریه، کویت، مصر، لیبی و عراق از طرح جدا شدن خوزستان از ایران، اختصاص دادن شبکه های ویژه رادیو- تلویزیونی برای تشویق عربهای خوزستان به جداییگزینی و نیز چاپ و پخش صدها کتاب، روزنامه و مجله، تشکیل سمینار و اجلاس در این ارتباط، آموزش های نظامی و برپایی جنگهای چریکی در جدار مرزی و انجام عملیات جاسوسی، خرابکاری در تاسیسات نفتی و شهری و سرانجام تحمیل جنگ تمام عیار به جمهوری اسلامی، بخشی از پشتیبانیهای بین المللی در راستای تقویت انرژی واگرایی اعراب خوزستان و طرح تجزیه این استان بوده است.
لیبی از جنبشهای جداییطلب عرب در ایران حمایت میکرد. دولت این کشور در کنگرهای که در سال ۵۰ به نام کنگره خلقها در لیبی تشکیل داده بود، کسانی را به عنوان نمایندگان جبهه آزادیبخش عربستان (یعنی خوزستان) و جبهه التحریر الاحواز به آنجا دعوت کرد. اینها خوزستان را به عنوان بخشی از جهان عرب تلقی میکردند و به این گروهکها و نمایندگان آنها کمک مالی میدادند. گرچه برخی این اقدامات لیبی را در جهت مخالفت با رژیم شاه و حمایت از انقلاب ایران عنوان کردهاند اما ابراهیم یزدی با قاطعیت این مساله را رد میکند. وزیر امورخارجه دولت موقت معتقد است: «دولت لیبی به سبب اعتراض به سیاستهای داخلی شاه نبود که رابطهاش را با ایران قطع کرد.»
یزدی در تشریح ماجرای تیرگی روابط بین دو کشور میگوید: «دولت لیبی در اوایل سال ۷۱ یا ۷۲ میلادی که ایران مسأله سه جزیره را با امارات حل و مالکیت خود را بر آنها محرز کرد، در اعتراض به این اقدام رابطه خود را با ایران قطع کرد. قطع رابطه لیبی با ایران به سبب سیاست ایران در قبال سه جزیره بود و نه به این عنوان که من با سیاستهای داخلی شاه مخالف هستم. ما اینها را میدانستیم. بنابراین هنگامیکه بعد از پیروزی انقلاب رابطه با لیبی در دستور کار قرار گرفت، این سؤال اساسی مطرح بود. و این مستقل از سرنوشت آقا موسی صدر بود. دولت لیبی میبایستی حرفهای خود را در مورد این جنبشهای جداییطلب پس بگیرد و بپذیرد که در امور داخلی ایران دخالت نکند. علاوه بر این، دولت لیبی از جمله دولتهای عربی منطقه بود و هنوز هم هست که از تشکیل یک دولت مستقل کرد با شرکت تمام کردهای منطقه حمایت میکرده است. خوب، این یک سیاست ضد ملی و ضد دینی است، که با سیاست دولت اسرائیل در مورد تشکیل دولتهای قومی در منطقه نیز همسو است. این همان طرح معروف "برنار لوییز" است. تشکیل یک چنین دولتهای قومی مستلزم به هم ریختن نقشه جغرافیایی منطقه است که ایجاد بلوایی بلندتر و عظیمتر از مسأله فلسطین و اسرائیل را در پی دارد. اینکه دولت لیبی چرا دنبال چنین اهدافی در این منطقه است، از ابتدا برای ما سؤال بود. ما از دولت لیبی خواسته بودیم که این مسائل را برای ما روشن کند. ضمن اینکه نسبت به مسأله آقای صدر نیز نمیتوانستیم بیتفاوت باشیم اما از پاسخگویی امتناع کرد. علاوه بر آن در امور داخلی ایران نیز دخالت میکرد. الآن شاید فرصت نباشد که من با جزئیات تعریف کنم که لیبی چگونه با چمدان برای برخی گروهها در داخل کشور دلار میفرستاد و این گروهها چگونه با من به عنوان وزیر درگیر میشدند که چرا اجازه نمیدهم اینها به عنوان دیپلمات به کشور وارد شوند. به هر حال ما نمیتوانستیم اجازه دهیم که چنین فعالیتهایی در داخل کشور صورت بگیرد. بنابراین مسأله فقط مسأله امام موسی صدر نبود. کسانی که به این استناد میکردند که نباید سرنوشت سیاست خارجی را به سرنوشت یک فرد پیوند بزنیم، در حقیقت آدرس عوضی میدادند؛ در حالی که واقعیت چنین نبود...»
حمایت لیبی در روزهای ابتدایی بعد از انقلاب هم از جداییطلبان جنوب ادامه یافت. عناصری وابسته به این گروهها، از مبداء لیبی و دارالطریق سوریه، به مقصد خرمشهر، همراه با مقادیری اسلحه وارد تهران شدند که شناسایی و متواری شدند. بعد از انقلاب اعضای همین گروهها به تخریب و انفجار لولههای نفت و اماکن و مراکزی در خوزستان پرداختند.
به گفته یزدی «حتی پس از پیروزی انقلاب، یکی از همین افراد خلق عرب در خوزستان، در حالی در همان روزهای اول از لیبی به دمشق و از آنجا به تهران آمد که محموله بزرگی سلاح همراه خود داشت. سلاحهایی چون بازوکا، ضد تانک و از این نوع سلاحها. دوستان ما در فرودگاه مهرآباد آن محمولهها را کشف و باز کردند. آن آقا وقتی فهمید لو رفته است، بلافاصله فرار کرد. از تهران به خوزستان رفت و از آنجا هم به طور قاچاق خارج شد. این آقا با این محموله از لیبی به ایران آمده بود. واقعا عجیب بود که دولت لیبی چگونه با این همه جسارت و وقاحت افرادی را با کلت نو و آکبند، با کلت آمریکایی و با سلاحهای ضد تانک که به مقابله خیابانی مربوط است، به ایران فرستاده بود.»
در چنین شرایطی دولت موقت برای برپایی مجدد روابط ایران و لیبی شروطی تعیین کرد که برای برقراری رابطه با لیبی باید تکلیف بسیاری از مسائل و دیدگاههای این کشور روشن شود. لیبی استقلال ایران را به رسمیت شناخته و دست از دخالت در امور کشور بردارد. همچنین دولت لیبی بپذیرد که هیاتی از سوی دولت ایران به آن کشور برود و مستقل از دولت لیبی مسأله امام موسی صدر را در آنجا تحقیق و پیگیری کند.
رابطه ایران و لیبی بر همین منوال ماند تا اینکه دولت موقت استعفا داد. پس از آن شورای انقلاب تصویب کرد که روابط ایران و لیبی در سطح کاردار و نه سفارت برقرار شود.
منابع:
۱- گفتوگو با ابراهیم یزدی، پایگاه فرهنگی روایت صدر، سال ۱۳۸۶
۲- روابط جمهوری اسلامیایران با لیبی، سایت آفران
۳- مباحث کشورها و سازمانهای بینالمللی.۱۰۰، لیبی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، ص۸۸
۴- مصاحبه با دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امورخارجه دولت موقت، خبرگزاری کار ایران (ایلنا)،۱۳۸۳.۱۰.۲۶
۵- خوزستان و اندیشهی تجزیه طلبی (نقدی بر مقاله عربستان و خوزستان) داود ساکی حسین خانی، نشر شاپورخواست
۶- کانونهای بحران در خلیج فارس، اصغر جعفری ولدانی، انتشارات کیهان،۱۳۷۱
نظر شما :