نفت ایران از سلطه استعمار تا تسلط استبداد- سید محمد صادق خرازی

۲۹ اسفند ۱۳۸۹ | ۲۳:۱۱ کد : ۷۱۳۳ از نفت ملی تا دولت استبدادی
نفت اگر به معنای واقعی ملی شده و در اختیار مردم قرار گرفته بود ما ۲۵ سال بعد از آن گرفتار حاکمیت مستبد نمی‌شدیم...دولتی که اقتصاد نفتی تصدی‌گر را باور دارد و آن را ترویج می‌کند باید بیمناک فرهنگ اقتصاد تکدی‌گر هم باشد.
نفت ایران از سلطه استعمار تا تسلط استبداد- سید محمد صادق خرازی
تاریخ ایرانی: ماجرای اکتشاف و استخراج نفت در ایران پندار‌ها و تحلیل‌های متفاوتی در عرصه مطالعات تاریخی و سیاسی پدید آورده است که هر کدام دارای ابعاد و ویژگی‌هایی است که بازخوانی و توجه بدان امری ضروری در حوزه مطالعات تاریخ معاصر است.

 

از کشف اولین حوزه نفتی در ۱۰۲ سال پیش در مسجد سلیمان که ایران را در ردیف دارندگان و صادرکنندگان بزرگ نفت در دنیا قرار داد تا ۶۰ سال پیش که نمایندگان دوره شانزدهم مجلس شورای ملی در جلسه روز ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ ماده واحده ملی شدن صنعت نفت ایران را از تصویب گذراندند (که روز ۲۹ اسفند به تائید مجلس سنا رسید)، ایرانیان ۴۰ سالی شاهد بهره‌برداری بی‌رویه و خارج از عرف انگلیسی‌ها در صنعت نفت بودند که با دخالت‌های سیاسی نیز توام شده بود.

 

۶۰ سال پیش گرچه صنعت نفت ایران ملی اعلام شد، ولی با کسب درآمد بیشتر از نفت و ارتزاق دولت از آن، مصائب و مشکلات ملی در ابعاد گوناگون پدیدار گشته و از آن پس تا امروز بر خیل پرسش‌ها درباره نعمتی طبیعی که برخی به سان نقمتی تحمیلی می‌دانند افزوده شده و مناسبت‌هایی همچون شصتمین سالگرد ملی شدن صنعت نفت که صاحبنظران را به بحث وامی‌دارد، از مجال‌هایی است برای بازگویی این پرسش‌ها و تلاش برای رفع ابهام و کسب پاسخ برای آن. سوالاتی از این دست که آیا نفت در توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا عقب‌ماندگی و عدم توسعه‌یافتگی ایران نقشی داشته است یا خیر؟ آیا نفت به ایران قدرت بخشید و یا اینکه عامل بازدارنده‌ای شد برای دستیابی به موقعیت‌های ویژه در مسیر توسعه یافتگی کشور؟

 

نفت از زمان اکتشاف و استخراج آن دو سال قبل از انقلاب مشروطه، با سلطه انگلیس- آمریکا و قرارداد ۱۹۰۷ و گسترش نفوذ انگلیس در ایران پیوند خورد. آیا این استعمار توام با استخراج نفت‏، توانسته است سیستم بوروکراتیک خود را تحمیل کند یا نه؟

 

پرسش دیگر این است که آیا می‌توانیم ادعا کنیم نفت و دموکراسی با هم مرتبطند؟ نفت و استبداد، نفت و استعمار، نفت و بازار آزاد، نفت و قلمرو حضور و نقش ملت ایران چطور؟ این مسایل هر کدام می‌تواند به عنوان یک مطالعه موردی در بررسی تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ایران معاصر مورد بحث قرار گیرد. به عنوان نمونه‏، بر اساس برداشت‌های انتزاعی ‌از تاریخ، می‌تواند سوالی مطرح ‌شود که پاسخ‌های آن ما را به نقدهای جدی‌تری رهنمون سازد و این نقد‌ها به ما کمک کند تا با توسعه فکر تاریخی در تحولات اقتصادی و سیاسی ایران معاصر آشنا شویم. آیا می‌توانیم رضایت خود را از آنچه به عنوان ملی شدن نفت یاد شده است، ‏ اعلام کنیم؟ آیا می‌توان گفت نفت به صورت نیم‌بند از دست استعمار خارج شد ولی دو دستی تقدیم قدرت استبداد داخلی گردید؟ آیا دولتی که مبتنی بر مالکیت نفت باشد و ماهیتاً دولت ثروتمندی است، به حضور دولت ملی با گرایش مردم باورانه و ترغیب آزادی‌های اساسی که بیانگر جامعه پویا و مدنی است و اساس پیشرفت و توسعه جامعه که بر حسب تجربه تاریخ بشر آزادی و استقلال هر ملتی مرهون نگاه ژرف رهبران و دولت‌مردانشان است، حس می‌کند و نیازی به نقش مردم‌سالارانه دارد؟ اینجاست که هزار نکته باریک‌تر از مو در ذات و ضمیر این نگاه و تفکر وجود دارد که این طلای سیاه بلاسوز است یا خانما‌ن‌سوز؟ آزادی‌آور است یا آزادی‌ستان و یا پیشرفت و توسعه و آزادی‌های مشروع و قانونی را نوید داده است یا سیه‌روزی و استبداد و عقب‌ماندگی؟ کدام واقعیت را می‌بایست رصد کرد و از کدام منظر حقیقت‌های تاریخی را تدوین و ترسیم نمود؟

 

دولت نفتی یا نفت دولتی تفکر توسعه را به صورت فرمایشی از بالا به پایین به صورت یک فرهنگ درآورده است. عارضه دهشتناکی که هم اکنون پس از۶۰ سال اقتصاد ملی ما را چنان به خود معطوف کرده و به صورت یک اپیدمی‌ در سلول‌های فکرساز رخنه کرده‌ و باعث اقتصاد فرمایشی شد و به همراه خود بحران توسعه فرمایشی را به همراه داشت؛ کشورهایی که نفت نداشتند ولی در عمل به صورت منطقی به فرایند توسعه و نقش بازار و اقتصاد نگریستند، امروز در مقایسه و رقابت با ممالک نفتی از وضعیت بسیار بهتری برخوردارند و با بهره‌گیری از توسعه غیرفرمایشی توانستند اندام اقتصاد ملی خود را با پویایی فکر و تلاش به تکاپوی بیشتری وادارند.

 

واقعه ملی شدن نفت حتی نتوانست تا سال ۴۸-۱۳۴۷ از نفت ایران استعمارزدایی کند و حتی یک حکومت خودمختار در مدیریت نفت دولتی ایجاد کرد. ملی شدن نفت در ایران مکانیزم‌های توسعه را به همراه نداشت و باعث شد به دلیل فقدان مکانیزم‌های دموکراتیک، به منبع درآمد متمرکز برای دولت تبدیل شود. صندوق پر مایه دولت و فقد بینش دمکراتیک، نگاه به پدیده‌های آزادی‌های اجتماعی و عدالت و توسعه و پیشرفت را نه تنها توسعه نداد و دولت‌های ملی و برخاسته از آرای مردم پدید نیاورد، بلکه دولت استبداد محوری را طی چند دهه به کشور تحمیل کرد. نفت ثروتی شد برای اقطاب قدرت و پشتوانه‌ای شد برای امیال آزادی ستانشان، ثروتی که می‌توانست دولت ملی پدید آورد و با آن نماد عظمت حضور مردم را تثبیت کند و شکوه شادی و نشاط و طراوت مردم که قدرت افزا بودند را تحکیم بخشد اما با صد تاسف با ملی شدن نفت و حاکمیت دوگانه مدیریت نفت، پایه‌های رژیم پادشاهی مستحکم شد و الگو‌های اقتصاد دولتی و نفت دولتی تقویت شد.

 

در این شرایط اقتصاد دولتی، ناسازگاری‌هایی با روند دموکراتیک و نقش مردم پیدا می‌کند. نفت عاملی برای کودتا در ایران، عاملی برای رقابت دولت‌های آمریکا و انگلیس و وابستگی بسیاری از رجال آن وقت شد و در یک کلام عاملی که موجب عقب‌ماندگی کشور از توسعه همه جانبه اقتصادی شد. توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی یا محال است یا ناقص. توسعه اقتصادی زمانی پایدار است که مبتنی بر فرهنگ توسعه سیاسی باشد و توسعه سیاسی مبتنی بر این اصول است که دولت، خدمتگزار مردم باید باشد نه ولی‌نعمت آن‌ها و نه اینکه دولت‌ها با ثروت و تصرف درآمدهای نفتی هر اقدامی‌ را بدون پشتوانه مردم انجام دهند. اگرچه نفت از دست استعمار خارج شد اما باعث شد تا ریشه‌های استبداد داخلی به دلیل بهره‌برداری از شیر درآمد نفتی که بر خزانه دولت جاری بود روند تحولات و توسعه ایران را با چالش و بحران روبرو سازد.

 

این گفتار را با این سوال به پایان می‌برم که نفتی که از دست استعمار خارج شد، دولتی شد یا ملی؟ آیا بهتر نیست بگوییم پروسه دولتی شدن نفت ایران چه اثراتی را برجای گذاشته است؟ نفت اگر به معنای واقعی ملی شده و در اختیار مردم قرار گرفته بود ما ۲۵ سال بعد از آن گرفتار حاکمیت مستبد نمی‌شدیم. نفت ایران از دست استعمار خارج شد و در اختیار استبداد قرار گرفت. دولتی که تمام قدرت را از نفت بگیرد و شیر نفت را در جیب خود ببیند، ضرورتی به پاسخگویی در مقابل مردم و احترام به رای مردم احساس نمی‌کند. دولتی که وابسته به مردم نباشد نهایتا راه استبداد را در پیش خواهد گرفت.

 

تفکر ملی شدن نفت گرفتار فقد فکری و پشتوانه علمی‌ بود،‌ای کاش نخبگان مبارزمان در آن هنگام فرهنگ‌سازی می‌کردند و همان‌گونه که برای قطع مطامع دول استعماری از سرمایه و ثروت ملی ایران تلاش کردند، به گونه‌ای لایحه‌ای تنظیم می‌کردند که نفت از دست استعمار خارج شده، پشتوانه قدرت و سلاح دولت استبدادی و ضد ملی شاهنشاهی نشود و‌ای کاش فرهنگ دولت‌ها با ابتکار عمل ستودنی ضداجنبی تغییر پیدا می‌کرد. اکنون پس از سال‌ها همچنان تفکر اقتصاد متکی بر نفت و دولت، متصدی و متولی و بسیط دست بزرگترین بلیه اقتصاد توسعه محور و اقتصاد عدالت گستر است. سربسته عرض می‌کنم گزارش اخیر مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی‌ پیرامون درآمد‌های نفتی دولت و هزینه‌های مدیریت خصلتی آن حاکی از اقتصاد آشفته نفتی است.

 

بی‌تردید دولتی که اقتصاد نفتی تصدی‌گر را باور دارد و آن را ترویج می‌کند باید بیمناک فرهنگ اقتصاد تکدی‌گر هم باشد که با روح عدالت و با اساس زیربنای توسعه سیاسی و اقتصادی فاصله دارد.

 

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست / تو ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

کلید واژه ها: ملی شدن نفت صادق خرازی


نظر شما :