بودجههای دوره جنگ در گفتوگو با رهامی: برای حفظ روحیه مردم کسری بودجهها را علنی نکردیم
اعظم ویسمه
***
بودجه در سالهای جنگ بر اساس چه اقتضائاتی در مجلس بررسی و تصویب میشد؟ آیا در کنار بودجه اصلی کشور بودجهای تحت عنوان بودجه سایه تهیه میشد؟
بودجه در آن سالها بر اساس فروش نفت که قیمت آن قطعی نبود و در حدود بشکهای 5 دلار تعیین میشد، بسته میشد. در دوران جنگ، کشتیهای نفتی ما را میزدند. ایران کشتیهای بزرگی را اجاره کرده بود. کشتیهای 500 هزار تومانی قدیمی در خارک که آنها پر از نفت میشد و بعد به اقیانوس هند برده شده و به کشتیهای خریدار که از ژاپن و بقیه کشورها میآمدند، منتقل میکردند. این باعث شده بود که هزینه فروش نفت ایران بالا برود و مشتری کمتری سراغ ایران بیاید. درچنین شرایطی در برخی ایام قیمت نفت ایران به بشکهای 5 دلار میرسید.
در چنین شرایطی بودجه را اینگونه مینوشتیم که بر فرض قیمت نفت بشکهای 20 دلار یک مدل هزینهها پیش بینی شود و اگر نفت 20 دلار فروش نرفت و کمتر از آن مثلا ده تا 5 دلار فروش رفت، هزینهها و مخارج به گونهای دیگر باشد. مدل دوم بر اساس فروش کمتر و قیمت پایینتر بود که چه مسائلی باید اجرا و چه هزینههایی باید حذف شود. احتمالا" بودجه سایه" که عنوان شده این مدل بوده است. بر اساس اینکه ما بتوانیم روزی 2 میلیون بشکه نفت و بشکهای بین 20 تا 25 دلار بفروشیم، درآمدی برای کشور حاصل میشد که بر اساس آن هزینههای عمرانی و جاری کشور را طراحی میکردیم. در حالت دوم این بود که بجای 2 میلیون بشکه تعداد پایینتر بین 1 میلیون تا 500 هزار بشکه روزانه فروش برود که در عمل بعضی روزها در دوران جنگ واقعا اینگونه میشد. در دوران جنگ فروش نفت حدود 500 هزار بشکه میشد ما بر اساس فروش500 هزار بشکه آن هم قیمت 5 تا 10 دلار، در آمد بودجه سالانه را میبستیم.
در چنین شرایطی اولویتبندی بودجه چگونه تعیین میشد؟
طرحهای عمرانی معمولا متوقف میشد، دوره ریاضت بود. طرحهای جاری برای اداره روزانه و یومیه کشور، تعیین میشد. بعد پیش بینی میکردیم در دورهای که شرایط فروش نفت بهتر شد، بتوانیم مانور دهیم. گاهی فروش نفت بسته به اینکه جنگ به نفع ما باشد یا در دست عراق باشد، بصورت روزانه متفاوت بود. مانور ما این بود که بر طرحهای عمرانی با هماهنگی سازمان برنامه و بودجه اولویت بندی کنیم، مثلا طرحهای کشاورزی یا برای آموزش و پرورش در اولویتها بود.
طبیعی بود که بودجههای عمرانی حذف میشد. بسیاری از بودجههای جاری غیرضروری حذف میشد و اولویت به سمت بودجههای جنگ و دفاع مقدس میرفت. اولویت دوم بودجههای بسیار ضروری بود که برای اداره کشور حیاتی بشمار میرفت. به دلیل آنکه دولت حاضر نبود به هیج وجه به سمت استقراض خارجی برود و خود را بدهکار بانکهای جهانی و کشورهای دیگر کند، مجبور بودیم یک نوع ریاضت اقتصادی را پیش بگیریم، بخصوص در سالهای 62-63 تا 65 که فشار جنگ بسیار زیاد بود، چندین بار اصلاحیه برای بودجهها بخصوص در بخش عمرانی تهیه و صورت گرفت. اصلاحیههای بودجه با نظر دولت در سازمان برنامه و بودجه طراحی و به کمیسیون برنامه و بودجه مجلس میآمد. کمیسیون برنامه و بودجه به صورت سه شیفت صبح، بعداز ظهر و شب روی بودجه کار میکرد.
میرحسین موسوی، نخست وزیر در آن زمان گفت "درآمدهای نفتی درست پیش بینی نشده و مخارج جنگ کم پیش بینی شده و مشکلات ایجاد شده است." تحلیل درستی بر درآمدهای کشور وجود نداشت یا هزینه غیرقابل پیش بینی تحمیل میشد؟
به دلیل آن بود که ارقام ورودی به کمیسیون برنامه و بودجه مجلس که شامل در آمدهای کشوربود، متغیر وغیرقطعی بود. در شرایط جنگ و به دلیل برخوردهایی که با کشتیهای ما میشد بسیاری از مشتریهای نفتی ایران که میدیدند خرید نفت ایران مشکلات بیشتری دارد، بسمت عربستان سعودی و کویت و کشورهای حاشیه خلیج فارس میرفتند. بمباران جزیره خارک، کشتیها و لولههای نفتی موجب میشد که درآمد کشور پایین بیاید. زمانیکه ورودی پایین میآمد، هزینهها و خروجی را اصلاح میکردیم، بلافاصله کمیسیون ارقام را اصلاح میکرد.
پس در چنین شرایطی تعداد متممها و اصلاحیههای بودجه بالا بود.
بله. کمیسیون برنامه و بودجه به صورت الان نبود که یک بودجه را طراحی کند و بعد از کارش فارغ شود، بلکه مرتب در جهت اصلاح و بازنگری بودجه بودیم. مجبور بودیم بر روی متممهایی که دولت میداد کار کنیم و براساس متممها، بودجههای جنگی را ببندیم. همیشه این انتقاد مطرح بود که شما درآمدها را کمتر میبینید، بیشتر در نظر بگیرد. شرایط به نحوی بود که همه دستگاهها از بودجه اختصاصی گله داشتند. وقتی درآمد محدود و غیرقطعی وجود داشته باشد نمیتوان دستگاهها را راضی کرد. نمایندهها هم به کمیسیون فشار میآوردند و راضی نبودند. دربسیاری از ایام سه شیفت روی اصلاحیههای بودجه کار میکردیم که بتوانیم تغییرات پیش بینی نشدهای که پیش میآمد را به نحوی اصلاح کنیم که بحرانی پیش نیاید.
دلیل نارضایتی نمایندگان از عملکرد کمیسیون برنامه و بودجه چه بود؟
به دلیل آنکه هر کدام از نمایندگان در حوزههای انتخابیه خود تعهداتی را داده بودند، مردم انتظار داشتند تمام عقب افتادگیهای دوران رژیم شاه جبران شود. بخصوص در دوران انتخابات و اواخر سال 62 این فشار بسیار زیاد بود. نمایندگان برای انتخابات بعدی مجلس تعهداتی داشتند. این فشار به کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در سال 66 یعنی در آستانه دور بعدی انتخابات مجلس هم وجود داشت. نمایندگان انتظار داشتند توقعات موکلانشان در حوزههای مختلف تامین شود و طرحهای عمرانی تسریع پیدا کند.از طرف دیگر کسریهای جنگ و کسریهای بودجه کمیسیون برنامه و بودجه مجلس را در شرایط بسیار بغرنجی قرار میداد.
در جلسهای، اعضای کمیسیون خدمت حضرت امام رسیدیم. در آن جلسه گزارشی از امکانات و شرایط مملکت و مسائلی که مطرح بود، خدمتشان عرض کردیم و از ایشان رهنمود خواستیم. یادم هست که ایشان تاکید کردند "همه اینها که گفتید درست است. برای توسعه و آینده مملکت باید فکر بشود." درباره خوزستان تاکید بسیاری داشتند و میفرمودند "خوزستان در آینده میتواند انبار غلات ایران باشد." روی توسعه راه آهن تاکید بسیار داشتند. بعد فرمودند "همه اینها برای شرایط عادی است. الان شرایط بحرانی جنگ داریم، همین که کشور را اداره کنیم و مشکل خاصی برای کشور پیش نیاید، هنر کردیم.هم برای الان فکر کنید، هم برای آینده. برای الان فکر کنید که جنگ را اداره کنید که به کشور آسیب نرساند، برای آینده فکر کنید که اگر کشور به حالت عادی برگردد چطور باید عقب ماندگیهای دوره طولانی، دورههای گذشته را جبران کنید."
در بودجهای که به مجلس ارائه میشد بخشی بهعنوان بودجه جنگ در نظر گرفته میشد یا اینکه سهم وزارتخانهها و ارگانها با توجه به نقش شان در جنگ، بودجه متفاوتی دریافت میکردند؟
ما بودجه مازادی به عنوان بودجه جنگی نداشتیم. وزارت دفاع و وزارت سپاه که بعدها به وزارت دفاه و پشتیبانی نیروهای مسلح تغییر اسم داد، بودجه دریافت میکردند. یک بخش هم در تبصرههای بودجه از جمله در تبصره 16 در اختیار دولت و کمیتههای استانی میگذاشتیم. در واقع طرحهایی که ضروری بود و بخشی از هزینه آنها از خود مردم تامین میشد و قابل جبران بود به اختیار دولت و کمیتههای استانی بود که آنها بودجه را بر اساس سیاستهای محلی توزیع کنند. اما یک بخش بودجه متمرکز در اختیار دولت و بخشی هم در اختیار کمیتههای عمرانی استانی بود، یعنی فقط دولت نبود. در کمیتههای عمرانی استانها که نمایندگان هر استان هم حضور پیدا میکردند، بودجههای متمرکز استانی بر اساس نیاز استانی و سیاست استانی توزیع میشد. طبیعی بود که اگر درآمد نفت پایین میآمد، بودجههای کمیتههای عمرانی و بودجههایی که در اختیار دولت بود، در دفتر مناطق محروم که آقای مهندس موسوی ایجاد کرده بودند، سیاستهایی که برای مناطق محروم در نظر گرفته میشد، باید محرومیتهای مناطق را جبران میکردند و به پایگاه استانها میرساندند. اگر بودجه اضافه میآمد بین کمیتههای کشوری و استانی توزیع میشد.
اختلافات بین نخست وزیر و رئیس جمهور در آن دوره مسائلی نظیر بودجه را هم در بر میگرفت؟
اختلاف در حوزه ریاست جمهوری و نخست وزیری و دولت در بحث بودجه بسیار کم بود. اگر هم بوجود داشت در مسائل اجرایی و مدیریتی دیگری بوده که ارتباطش با مجلس بسیار کم بود. مجلس عملا وارد اختلافات رئیس جمهور و دولت نمیشد. آنچه بهعنوان لایحه میآمد در دولت تصویب شده بود. ملاک ما لایحه بودجه بود. اگر هم رئیس جمهور وقت، نظری داشت باید درهمان لایحه بودجه لحاظ میشد که ملاک بررسی ما بود. مجلس هم طبق اصل 75 قانون اساسی در صورتی میتوانست در بودجه پیشنهادات جدید بدهد که بار مالی برای دولت نداشته باشد، مگر محل تامین آن را دیده باشد. عملا نمایندگان مجلس نمیتوانستند پیشنهاداتی بدهند که بار مالی دولت را افزایش دهد. پیشنهاداتی که نمایندگان از ریاست جمهوری یا برخی دستگاهها میگرفتند، با این محدودیت مواجه بود. عملا ما درچارچوب بودجه ارائه شده و براساس میزان حصول درآمد دولت در سالهای قبل، یعنی پیشبینی منطقی و منطبق بر اعداد و ارقام قطعی، بودجه را طراحی میکردیم.
فضای حاکم بر مجلس هنگام بررسی بودجه با توجه به شرایط جنگ چگونه بود؟
به دلیل آنکه نمایندگان خودشان مرتب برای سرکشی به جبههها میرفتند و جلسات منظمی با فرماندهان ارتش و سپاه در استانها و تهران داشتند، در جریان امور بودند. جلسات بسیاری در منزل ما با حضور فرماندههای سپاه آقای محسن رضایی با نمایندگان تشکیل میشد. از این طرف هم آقای مهندس موسوی و وزرا را دعوت میکردیم در جلسات و از آنجا که من عضو کمیسیون برنامه و بودجه بودم و در بسیج هم بعنوان پیگیر مسائل جنگی استان زنجان انتخاب شده بودم، به جبههها سر میزدم و در جریان امور بودم. این جلسات بعنوان جلسات بحث و جدل کمتر به مجلس کشیده میشد. تمام تلاش این بود که نظرات فرماندههای جنگ، سپاه و ارتش و شرایطی که برای نیروهای ما بود در اولویت قرار بگیرد.
نمایندگان هم با مشکلات و مسائل بیگانه نبودند، خودشان در جریان بودند. خانوادهها درگیر جنگ بودند. فرماندههای تیپهای استانی هم مرتب با نمایندگان جلسه داشتند. به طور کلی نمایندگان در خانواده جنگ قرار داشتند. این فضایی ایجاد میکرد که در همان سخنرانیهای مربوط به بودجه من هست که گفتهام "اگر مناطق ما کارهای عمرانیاش عقب بیفتد اما هزینه جنگ تامین شود و نیروهای ما از بین نروند، میارزد. ما باید طرحهای عمرانی استانها را که مورد نیاز مردم هم هست در اولویت دوم و جنگ را در اولویت اول قرار دهیم."
وقتی برای بازدید از مناطق جنگ میرفتیم، میدیدیم اگر بودجه جنگ به موقع تامین نشود تلفات جنگ بسیار بالا میرود. ساختن سنگرها، خرید ادوات جنگی و وسایل نقلیه ضرورت داشت. خصوصا اینکه مشاهده میکردیم سنگر عراقیها بسیار مستحکم و با بتون ساخته میشد اما سنگرهای ما بعضا با تخته و فلزهای بسیار سبک بود. این مشاهدات را بلافاصله به مجلس یا کمیسیون برنامه و بودجه منتقل میکردیم. ما خودمان مدافع بودجههای جنگ بودیم. دنبال این بودیم که تلفات جنگ پائین بیاید و نیروهای ما حداقل از حیث اعتبارت در تنگنا قرار نگیرند اما این طبیعی بود که این اهداف نمایندگان و فرماندههای جنگ و دولت به راحتی تامین نمیشد.
در همان شرایط صدام و حامیانش از نظر عمرانی مشکل ما را نداشتند.عربستان سعودی، کویت و کشورهای عربی دیگر به راحتی بودجه جنگی صدام را تامین میکردند اما ما مجبور بودیم با فروش نفت با مبلغ 5 دلار که در واقع تامین هزینههای تولید نفت را هم نمیکرد، کشور را اداره کنیم. این مسائل معمولا کمتر به بیرون منتقل میشد. نمایندگان مجلس بخصوص اعضای کمیسیون برنامه و بودجه خیلی کم این بحثها را علنی میکردند. برای اینکه علنی کردن همین بحثها و ارقام و اعداد فروش نفت یا کسریهای بودجه میتوانست در بیرون فشارهای روانی را ایجاد کند و به فضای روحی جامعه ضربه بزند. لذا ما تلاش میکردیم که درباره اعداد و ارقام در کمیسیون و پشت درهای بسته بحث کنیم و غیر از اعضای نزدیک دولت، به ندرت این بحثها علنی میشد. علنی کردن این مساله و کسریهای شدیدی که بود میتوانست التهاب بیشتری به جامعه وارد کند.
تفاوت دیدگاه و عملکردی بین مجلس، دولت و فرماندههای جنگ در بحث بودجه و اعتبارات جنگ وجود نداشت؟
طبیعی است که اختلاف نظر بین اداره کنندگان جنگ، مجلس و دولت وجود داشته باشد. اختلاف نظر امری طبیعی است و برای اداره کشورعادی است اما واقعیتها خودشان را بر آرای دیگران تحمیل میکردند. آنچه مهم بود، در کمیسیون برنامه و بودجه، میزان فروش نفت و درآمد حاصل از آن و درآمدهای دیگری که از طریق مالیات حاصل میشد یا محتمل الحصول بود را برآورد میکردیم و در اختیار فرماندههای ارشد و مسئولین قرار میدادیم. با این واقعیتها اختلاف نظرها حل میشد. گاهی اختلافها بر سر اولویتها بود. من بخاطر دارم در آن روزها بحث مترو مطرح بود. نمایندگان استان تهران از جمله خود آقای هاشمی اصرار داشتند که متروی تهران هرچه سریعتر فعال شود اما اعضای کمیسیون بودجه موافق نبودند. اعضای کمیسیون برنامه و بودجه معتقد بودند برای تامین مایحتاج اولیه کشور و پشتیبانی جنگ ما به امکانات محدود کشورهم نیاز داریم و اگر اینها مثلا به سمت مترو جذب شود، گرچه از بودجه جنگ نمیزند اما ممکن بود در حوزه اداره جنگ با مشکل مواجه شویم. آن طرف هم البته با حسن نیت نظرشان را مطرح میکردند اما اعضای کمیسیون برنامه و بودجه که درگیر مستقیم جنگ بودند و حتی شاید اطلاعاتشان از استانها از خود نمایندگان استانهای مربوطه بیشتر بود، مخالفت میکردند.
به طور مثال اعضای کمیسیون برنامه و بودجه به جزیره خارک سفر کرده و خارک را در آن وضعیت بازدید و ارزیابی کردند. با ناو جنگی خودمان را به خارک رساندیم. به آبادان رفتیم و پالایشگاه را دیدیم. به شهرهای استان سیستان و بلوچستان و شهرهای مرزی میرفتیم. به کردستان که درگیر بحران شدید سیاسی، اقتصادی و امنیتی پیچیده بود، رفتیم. آن شهرها را از نزدیک میدیدیم و با مسولان استانها صحبت میکردیم. در نتیجه در بین اختلاف نظرها وقتی اعضای کمیسیون برنامه و بودجه این اعداد و ارقام که مبتنی بر واقعیت بود را مطرح میکردند، بسیاری از مسائل حل میشد و همه میپذیرفتند. در بعضی موارد هم اعضای کمیسیون برنامه و بودجه به این نتیجه میرسیدند که مستقیم با حضرت امام(ره) ملاقاتی داشته باشند و در آنجا مسائل کلی و نگرانیها را مطرح و رهنمود بگیرند.
اقلیت بزرگی که به 99 نماینده معروف شدند در آن شرایط مخالف آقای موسوی بودند، این اختلافات در عملکردها و تصمیم گیریها تاثیر نداشت؟
بین مجلس و دولت آقای موسوی در واقع اکثریت مجلس اختلاف نظر چندانی نبود. این چارچوب و توافق کلی در بین فرماندهها و اداره کنندگان جنگ و آقای رضایی وجود داشت. در جلسات غیرعلنی توافقات را حاصل میکردیم. بعضا در منزل ما که در نزدیک مجلس هم قرار داشت، بارها در آن جلسات آقای مهندس موسوی هم شرکت میکردند. اواخر که همدیگر را دیده بودیم میگفتند "یاد آن جلسات بخیر" این جلسات گاهی به شام و آبگوشت منتهی میشد.
گاهی 5-4 ساعت نمایندگان با نخست وزیر و فرماندهان درمورد حل مسائل جاری جلسات داشتند که خیلی به عرصه عمومی و پشت تریبون مجلس کشیده نمیشد. خود امام (ره) هم توصیهشان این بود که "مسائلی که ممکن است برای مردم بحران و اختلاف نظر ایجاد کند را به تریبونهای عمومی نکشانید." معتقد بودند اگر هر روز مسائل جنجال برانگیز از تریبون مجلس مطرح و له یا علیه افراد صحبت شود و به مردم کشیده شود، به دلیل آنکه مردم در جریان امور نیستند و درگیر جنگ هستند، فشار روانی را بالا میبرد. نمایندگان هم توجه داشتند که مردم دچار یک فرسایش روانی شدید میشوند لذا بسیاری از اختلاف نظرها را در همین جلسات حل میکردند. اگر روزی مشروح مذاکرات این جلسات منتشر شود مشخص میشود چقدر از مسائل مملکتی در این جلسات طولانی که تا نصف شب طول میکشید، حل میشد و در پشت تریبون رسمی یک نمای بسیار خوبی از اوضاع نشان داده میشد. یعنی بر نکات مثبت تاکید میشد و نکات بحرانی در این جلسات حل میشد.
در مورد اختلاف نظری هم که بین رئیس جمهور و نخست وزیر بود و حدود 130 نفر از نمایندگان نامه خطاب به امام نوشتند بنده نامه را خدمت ایشان بردم. همان نامه معروفی که امام آقای موسوی را تائید کردند. در آن نامه نمایندگان خواسته بودند رهنمودی از ایشان بگیرند. امام نوشتند من آقای موسوی را شخص متدینی میدانم و در اداره کشور در شرایط جنگ موفق میدانم ولی با این حال حق انتخاب با مجلس شورای اسلامی و رئیس جمهور محترم است. در آن زمان در انتخابات جدید ریاست جمهوری، آیت الله خامنهای انتخاب شده بودند و اختلاف نظری بین ایشان و مهندس موسوی بود. افرادی مثل آقای زوارهای، آقای ولایتی و میرسلیم برای نخست وزیری مطرح بودند. در آن زمان هم گرچه امام نظر کلیشان را مطرح و در همانجا عنوان کردند تغییر ایشان را در شرایط فعلی مصلحت نمیدانم، اما در پایان عنوان کرده بودند حق انتخاب با مجلس و رئیس جمهور محترم است. در مجلس زمانیکه این بحثها مطرح شد 99 نفر از نمایندگان به آقای موسوی رای ندادند و معتقد بودند نظر امام بیشتر جنبه ارشادی داشته است. مباحثی در گرفت که نهایتا اکثریت به آقای موسوی رای دادند. میخواهم به این موضوع اشاره کنم که امام در حالی که رهنمود میدادند هیچ گاه مستقیما و به صورت دستوری در برنامه ریزی و کارها وارد نمیشدند. در این یک مورد هم حق انتخاب را به رئیس جمهور و مجلس دادند. در بحث بودجه و مسائل مربوط به جنگ هم همین بود.
مورد حساسیتزای خاصی در آن دوره پیش آمد که برای حل آن به امام مراجعه شود؟
یک مقدار در آستانه انتخابات دوره دوم مجلس پیش آمد. مجلس که درگیر مباحث مربوط به بودجه و اعداد و ارقام بود در بیرون خبردار شدیم که جامعه مدرسین قم با حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز درصدد تهیه لیستی برای مجلس بعدی هستند و به شکلی لیست سراسری برای کل کشور تهیه کرده بودند. نمایندگان فکر کردند آنها که درگیر حل مسائل بودجه و جنگ هستند با اقدامی که برای تهیه این لیست صورت گرفته احساس دورخوردگی کردند که یک عده نشستند برای کل کشور از تهران و قم لیست تهیه کنند. به اعتقاد بسیاری از نمایندگان این موضوع میتوانست آرامش مجلس را بهم بزند. دیدگاههای سیاسی خیلی از نمایندگان و نگاهی که به دولت و نخست وزیری داشتند شاید با این سه تشکل موافق نبود و ممکن بود اسامی آنها حذف شود.
یادم هست سال 62 به همراه آقای نادی، اکرمی و آقای موسوی لاری در جلسهای به خدمت امام رسیدیم. در کنار بحث بودجه این موضوع را مطرح کردیم که یک لیست متمرکز از تهران برای کل کشور در حال تهیه است تا مجلس بعدی را تحت الشعاع قرار دهد و آرامشی که نمایندگان در حال کار هستند را بر هم بزنند. امام (ره) فرمودند "من در جریان هستم و مساله را به آقای مهدوی کنی هم گفتهام و نخواهم گذاشت یک لیست از تهران برای کل کشور تهیه شود. مردم هر استان و شهرستان باید خودشان تصمیم بگیرند. این صحیح نیست که عدهای بنشینند در تهران برای کل مجلس و مملکت تصمیم بگیرند." در کنار این موضوع اولویتهایی که برای حوزه کشاورزی جنگ و ...در نظر گرفته شده بود را در جماران خدمت ایشان مطرح کردیم و ایشان دیدگاههایشان را گفتند.
نظر شما :