فراگیری مبارزات چریکی در مصر در گفتوگو با محمد توسلی: فقط مجاهدین خلق از آموزشهای ما استفاده کردند
اعظم ویسمه
***
در سال 42 طبق چه تصمیمی برای اعزام نیرو به مصر جهت فراگیری آموزشهای چریکی اقدام شد؟
مذاکره با مقامات مصری به دنبال فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی پس از سال 41 در خارج از کشور انجام شد. وقتی در سال 40 نهضت آزادی ایران تشکیل شد، مرحوم دکتر شریعتی، مرحوم دکتر چمران، مرحوم قطب زاده و دکتر ابراهیم یزدی همه خارج از کشور بودند. در سال 41 به توصیه دکتر شریعتی جلسهای برگزار شد و نهضت آزادی ایران در خارج از کشور را تاسیس میکنند. با توجه به شرایطی که در خارج از کشورحاکم بوده، تصمیم میگیرند نهضت رسما اعلام موجودیت نکند، بلکه در پوشش فعالیتهای دانشجویی بوده و در کنار آن انجمنهای اسلامی دانشجویان در آمریکا و اروپا را پایهگذاری کرده و در کنار فعالیتهای جبهه ملی این اقدامات گسترش پیدا کند.
بعد از 15 خرداد و سرکوب شدیدی که شاه انجام داد و زندانی شدن سران جبهه ملی و نهضت آزادی و دادگاه نظامی که در ایران برای محاکمه رهبران و فعالان نهضت برگزار و منجر به صدور زندانهای طویلالمدت شد، جمع بندی همه فعالان سیاسی در داخل و خارج کشور به طور مشخص این بود که دوران مبارزه قانونی و مسالمتآمیز بسر آمده است. دلیل اینکه فعالان سیاسی به این نتیجه رسیدند گفتمان جهانی بود. در این دوران انقلاب روسیه و کوبا شکل گرفته، نهضتی در الجزایر بود، در چین و کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین، تحولاتی رخ داده بود. طبیعتا فعالان سیاسی ایران هم در آن دوران متاثر از گفتمان انقلابی آن روز جهان بودند.
این ایده اولین بار از سوی چه کسانی مطرح شد؟
سوابق نشان میدهد اولین گروهی که به این فکر افتادند دوستان نهضت آزادی ایران در خارج از کشور بودند. این دوستان احساس مسوولیت کردند که فعالان و رهبران نهضت در زندان هستند، پس باید فکری کنند. طبیعتا در چارچوب همین گفتمان قالب در آن شرایط تحلیل کردند و به این جمع بندی رسیدند که باید با کشورهایی که مدافع این گفتمان هستند ارتباط برقرار کنند و از آنها کمک بگیرند. در این زمینه دو کار انجام شد، ابتدا زمینهسازی برای پیریزی فرهنگ انقلابی که با همین هدف نشریهای در آمریکا با نام "اندیشه جبهه" منتشر میشد و دکتر چمران مسوول آن بود. من هم که سال 42 وارد آمریکا شدم، با این نشریه همکاری داشتم. هم ایشان و هم بقیه دوستان تلاش کردند ادبیات انقلابی را به صورت تجربه انقلابهای دیگر انعکاس داده و نیز مبانی اعتقادی انقلابی را بخصوص با استفاده از نهج البلاغه پوشش دهند. مرحوم دکتر چمران چندین مقاله با استفاده از نهج البلاغه نوشت. این کارهای فرهنگی بود که در آمریکا شکل گرفت. در بخش دوم به دلیل آنکه دکتر شریعتی در پاریس با سازمان آزادی بخش الجزایر ارتباط تنگاتنگی داشت، ابتدا مذاکرات برای فراگرفتن آموزشهای چریکی با الجزایر صورت گرفت، اما مشخص شد الجزایر آمادگی این کار را ندارد. سپس با مقامات مصری مذاکره کردند.
این مذاکرات با چه مقامی و در کجا صورت گرفت؟
اولین دیداری که انجام شد در لبنان بود که با سرهنگ زعلول عبدالرحمان که وابسته نظامی مصر در لبنان بوده، ملاقات و مذاکره شد.
از ایران چه کسی پای میز مذاکره بوده است؟
به احتمال زیاد دکتر یزدی و آقای قطب زاده مسوول این کار بودهاند. مطمئن نیستم. اما آقای دکتر ابراهیم یزدی محور مذاکرات بودند. وقتی که از مقامات مصری واکنش مثبتی دریافت میکنند مذاکرات بعدی در شهر برن سوئیس با سرتیپ صفوتی، سفیر مصر در سوئیس انجام میشود. در چارچوب این مذاکرات اولین گروه اعزامی به مصر میروند.
اولین گروه چه کسانی بودند و در چه تاریخی به مصر رفتند؟
5 نفرآقایان دکتر چمران، دکتر ابراهیم یزدی، بهرام راستین، پرویز امین و شریفیان اولین گروهی هستند که در دی ماه 1343 وارد مصر شدند. شریفیان از ایران آمده بود، پرویز امین از پاریس، بهرام راستین از آلمان، دکتر چمران و یزدی هم از آمریکا امده بودند. برای آنکه بتوانند راحت به مصر بروند و مشکل نداشته باشند وقتی وارد اروپا شدند، گذرنامه عبور در سفارت مصر در برن سوئیس برایشان صادر میشد، زیرا از گذرنامه ایرانی استفاده نمیکردند تا شناخته نشوند. همه اسمها هم مستعار بود.
در مصر با چه کسانی وارد مذاکره شدند؟
اولین جلسه آشنایی این هیات ایرانی که نام سازمان مخصوص اتحاد و عمل (سماع) را برای خود انتخاب کرده بودند در قاهره با آقای کمالالدین رفعت، معاون رئیس جمهور مصر در 19 دی ماه 43 انجام شد. بعد از ملاقات اولیه از دوستان ما خواسته شد اصول مرامی و سیاست داخلی و خارجی خود را تنظیم کنند. این اصول تنظیم و به جمال عبدالناصر، رییس جمهور مصر داده شد. بعد از این مذاکرات موافقتنامه همکاری بین سماع و کمالالدین رفعت، معاون رئیس جمهور مصر امضا و این پروژه کلید خورد.
چه تعهداتی در قبال هم داشتند؟
تعهداتی نبوده است. در کتاب "تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران" به قلم سرهنگ غلامرضا نجاتی چارچوب این اصول آمده است.آنها متعهد میشوند که آموزشهای لازم را در اختیار این افراد قرار دهند، آنها هم وقتی خودشان آموزش دیدند، سازماندهی لازم را انجام دهند تا افراد از ایران به مصر بروند و به آنها هم آموزش بدهند تا به ایران برگردند و پایه یک حرکت انقلابی و مسلحانه در ایران شکل بگیرد. به لحاظ فکری و اعتقادی آنها کاملا با مرحوم طالقانی و مهندس بازرگان آشنا بودند و مجموعه را به اعتبار بازرگان و طالقانی که شناخت داشتند، مورد اعتماد قرار دادند.
این مجموعه با آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان که در آن زمان در زندان بودند هم ارتباط داشتند؟
بله، به صورت کلی ارتباط وجود داشت. برخی از افراد مانند مرحوم رحیم عطایی که بیرون از زندان بودند و سمت رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی را در آن زمان بر عهده داشتند، با مجموعه حاضر در قاهره در ارتباط بودند. دوستانی که در زندان بودند، میدانستند در خارج از کشور اقداماتی درحال انجام است اما جزئیات را نمیدانستند.
دورههای آموزشی به چه صورت بود؟
دوره آموزشی اول 84 روز طول کشید. در مجموع 4 دوره تا اواسط سال 1345 طی شد.من وقتی که در جریان این ایده قرار گرفتم ترم آخر دانشگاه در آمریکا بودم و اظهار شادمانی میکردم که با این گروه همراه شوم. دکتر چمران به من توصیه کرد برای حفظ مسائل امنیتی بهتر است فارغ التحصیل شوید و بعد به گروه بپیوندید. در آن ترم آخر من مسوولیت ارتباط خانوادههای این دوستان بخصوص خانواده دکتر چمران که هیچ اطلاعی از برنامهها نداشتند را با دوستان در مصر برعهده داشتم. وقتی که فارغ التحصیل شدم دیگر منتظر مراسم و تشریفات فارغ التحصیلی نشدم، از همه صرفنظر کردم، حتی مدرک تحصیلیام را نیز بعدها دوستان برای من فرستادند. به اروپا رفتم، از همان کانالی که هماهنگ شده بود ویزا گرفتم و با جمع دیگری که در گروه دوم بودیم به مصر رفتیم.
چه کسانی در گروه دوم و همراه شما به مصر آمدند؟
آقایان ابوالفضل بازرگان، رضا رئیسی، دو فرد دیگر که اسامیشان را بخاطر ندارم و من در گروه دوم بودیم. در دوره اول همه آموزشها را کارشناسان مصری به دوستان میدادند، اما در دوره دوم برخی از آموزشها را خود دکتر چمران به ما میدادند. فقط بخشی از آموزشهای تخصصی که مربوط به مسائل مواد منفجره و تخریبی بود و یک چریک باید یاد میگرفت را برخی کارشناسان و سرهنگهای خبره مصری آموزش میدادند.
آموزشهایی که در مصر داده شد شامل چه مواردی بود؟
بحث آموزشهای جسمانی و تمرینات رزمی بود. آموزشهای تئوریک، سازماندهی و آموزش کارهای انفجاری و تخریبی را نیز شامل میشد.
در مصر آن دوران چطور سپری شد؟
ما در یک خانه امنیتی زندگی میکردیم. مصریها از 20 نفری که در طول 4 دوره به مصر رفتند، با توجه به شناختی که از عقبه این جریان داشتند، خیلی استقبال میکردند. برخوردها گرم بود. در خانههای تیمی در منطقه خاص قاهره زندگی سادهای داشتیم. وقتی دوره آموزش ما تمام شد بر اساس برنامه ریزی که انجام شده بود، من ماموریت پیدا کردم در بغداد مستقر شوم. مرحوم پرویز امین در بصره مستقر شد.
یعنی هر یک از افراد آموزش دیده در مناطق مختلف مستقر شدند؟
در واقع همه افراد بطور پوششی در مناطق مختلف حضور داشتند. آقای دکتر چمران مسئول آموزش شدند و در قاهره ماندند. آقای دکتر یزدی با شرایط بسیار سختی که خانواده و بچههای کوچک همراهشان بود، در بیروت مستقر شدند. من در بغداد بودم. پرویز امین در بصره مستقر شد. رضا رئیسی هم به ایران برگشت تا اطلاعات را به ایران منتقل کند. آقای قطب زاده هم در پاریس مستقر بود و کارهای سیاست خارجی مجموعه را در پاریس پیگیری میکرد. شش ماهی که من در عراق مستقر بودم با رویدادهای مختلف همراه بود. من وقتی از قاهره برگشتم ابتدا به آلمان رفتم. آیت الله بهشتی که تازه به مرکز اسلامی هامبورگ آلمان رفته بود، من را با آیت الله دکتر محمد صادقی که بدلیل تعقیب رژیم ایران در نجف عراق ساکن شده بود، معرفی کرد.در نجف از طریق شیخ نصراله خلخالی که هم حجره آقای خمینی بود و دفترشان کار تبدیل ارز برای زائران ایرانی را انجام میداد با فضای فرهنگی نجف و بغداد آشنا شدم. در دانشگاه اصول الدین بغداد نیز ثبت نام کردم تا پوششی برای فعالیتها باشد. بعد از دو هفته حضور در بغداد مطلع شدیم آیت الله خمینی قرار است از ترکیه به عراق بیایند. وقتی آقای خلخالی به ما گفتند که آقای خمینی میآیند، ما اولین گروهی بودیم که استقبال از آقای خمینی در فرودگاه بغداد را سازماندهی کردیم.
دو سند از این دوران موجود است، یکی مربوط به سخنرانی آقای خمینی در اولین جلسه درس ایشان که سیاسی بود و با نظر خود ایشان نهایی شد. من این متن سخنرانی را برای نشریات اروپا و آمریکا فرستادم که چاپ شد. سند دوم این بود که وقتی آقای خمینی در نجف مستقر شدند به آقای دکتر یزدی اطلاع دادم، خوب است دیداری با ایشان داشته باشیم. دکتر چمران و دکتر یزدی به نجف آمدند. دیداری صورت گرفت که مجموعه مذاکرات ما با آقای خمینی، نگاهی که ایشان به ما داشتند و نوع نگاه مجموعه ما به ایشان به خط دکتر چمران در کتاب زندگینامه دکتر چمران به کوشش دکتر یزدی منتشر شده است. تلاش من این بود که در نجف و بغداد و کربلا زمینههای اجتماعی را فراهم کنم، اما ساواک هم در این شهرها نفوذ فراوانی داشت. در آنجا هم با بخشی از اسم خودم معرفی شده بودم تا شناخته نشوم.
اسم مستعارتان در مصر چه بود؟
در مکاتبات اسمم وصال بود اما در گذرنامه محمود عفیفی بودم که این اسم را دکتر چمران انتخاب کرده بودند. دکتر ابراهیم یزدی با اسم کمال و دکتر چمران با اسم مستعار جمال بودند.
شما آموزشهای چریکی دیده بودید، چه برنامهای برای شما تعیین شده بود؟
برنامه کلی این بود که اول ما خودمان آموزش اطلاعات و ضد اطلاعات ببینیم تا بتوانیم اسرار را حفظ و سازماندهی کنیم. قرار بود ما از ایران افراد علاقهمند را جذب کنیم واز طریق این کریدور اعزام آنها را به مصر فراهم کنیم. با سفارت مصر در بغداد هم هماهنگ کرده بودیم تا به بغداد بیایند، گذرنامه بگیرند و به مصر برای آموزشها بروند، اما مسائلی پیش آمد که این پروژه متوقف شد.
چه مسائلی پیش آمد؟
علرغم شوق و علاقه فراوانی که برای این کار بود و هزینههای زیادی که افراد پرداخت کردند مثلا دکتر چمران که از شاگردان ممتاز دانشکده فنی دانشگاه تهران بود و معروف است که ایشان از مهندس بازرگان نمره 22 گرفت و در آمریکا هم از دانشجویان برجسته بود، در آن زمان که این پروژه کلید خورد، در شرکت بل امریکا مسول طراحی قمرهای مصنوعی بود. چنین شرایطی را با توجه به جایگاه علمی و اجتماعی که داشتند همه را رها کردند و جذب این پروژه شدند. آقای دکتر یزدی فرزندانشان کوچک بودند. خانوادهشان در قاهره شرایط سختی را تحمل میکردند. بعد هم که به بیروت رفتند، زندگی سختی داشتند. سرمایه گذاری انسانی و معنوی سنگینی برای این پروژه صورت گرفته بود، اما به چند دلیل این پروژه متوقف شد. بتدریج مقامات مصری انتظاراتی از دوستان ما داشتند که برآورده کردن این انتظارات سنگین بود و مورد قبول واقع نشد.
چه انتظاراتی داشتند؟
اولین انتظارشان این بود که دوستان ما در تبلیغات ضد رژیم ایران از طریق رادیو صوت العرب مشارکت کنند. این موضوع اگر کلی بود، ایراد نداشت اما آنها انتظار داشتند سیاست آنها توسط دوستان ما دنبال شود. از جمله بحث خیلج فارس که آنها خیلج عربی میگفتند و بر آن تاکید داشتند. بحث خوزستان و عربستان را مطرح میکردند. این اقدامات در راستای منافع ملی و تمامیت ارضی ایران نبود، بنابراین دوستان ما نمیتوانستند زیر بار این تعهدها بروند. مساله دیگر این بود که از ما میخواستند با گروه دیگری که خسرو قشقایی به مصر برای آموزش آورده بود،همکاری کنیم. حال آنکه آنها به لحاظ سیاسی و امنیتی قابل اعتماد نبودند و موجب میشد مجموعه لو برود. دلیل سوم هم این بود که ما در بررسی مسائل و مشکلاتی که وجود داشت به این جمع بندی رسیدیم که هیچ حرکت اجتماعی نباید از خارج کشور شکل بگیرد، هر حرکتی باید در داخل کشور شکل بگیرد. کسانی که در خارج کشور هستند، باید پیامآور و حمایت کننده آنها باشند. ما نه تنها این جمع بندی را داشتیم، بلکه در طول سالهایی که در خارج از کشور بودیم، به این نتیجه رسیدیم که اگر کسانی بخواهند از خارج کشور کاری انجام دهند فقط میتوانند همین نقش را داشته باشند و این موضوع میتواند متاسفانه ضایعه بزرگی را برای جنبش درون کشور ایجاد کند. به همین سه دلیل اصلی مجموعه تصمیم به توقف پروژه گرفت.
بنابراین من بعد از 6 ماه که در عراق بودم از طریق بیروت و لبنان به ترکیه و بعد هم آلمان برای ادامه تحصیل برگشتم. کار فرهنگی و کمک به پایه گذاری گروه فارسی زبان اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا صورت گرفت. در سال 46 برای تهیه تز دکترا به ایران برگشتم که دیگر تا سال 1357 ممنوعالخروج شدم.
اطلاعات سازمان سماع و اقدامات صورت گرفته در ایران توسط ساواک لو رفت؟
خیر. ما هیچ کجا ندیدیم اطلاعاتی از این پروژه بدست آورده باشند. حتی سال 50 هم که من در ارتباط کمک به مجاهدین خلق همراه مهندس سحابی و آقای هاشمی بازداشت شدم، هیچ وقت در بازجوییها مسالهای در این خصوص مطرح نکردند. سازمان بشدت حفاظت شده بود. اما آقای قطب زاده و دکتر یزدی به دلیل رفت و آمدهای زیادی که به خارج و لبنان و عراق داشتند در آن زمینه به آنها حساس بودند. ولی نسبت به بقیه دوستان مجموعه توانسته بودند خود را حفاظت کنند و اطلاعات درز پیدا نکند.
بعد از اینکه برای توقف فعالیت گروه سماع به جمع بندی رسیدید، از آن آموزشها استفاده نشد؟ در جای دیگر کارایی نداشت؟
مجموعه این اطلاعات را آقای رضا رئیسی به ایران آورد. ما نمیدانستیم که در آن زمان سازمان مجاهدین در حال شکلگیری بود. آنها هم از سال 44 شروع کرده بودند، آقای رضا رئیسی هم با آنها پیوند خورد. اطلاعات و تمام آموزشهایی را که دیده و با خود به ایران آورده بود در اختیار این جریان قرار داد. اگر استفادهای شد، آنها استفاده کردند. وقتی دکتر چمران در لبنان بودند، بچههای مجاهدین خلق هم در اردوگاههای فلسطینیها در لبنان آموزش میدیدند. شاید آنجا ارتباطاتی هم داشتند.
دکتر چمران بعد از آن در لبنان ماندند؟
در سال 49 امام موسی صدر به ایران آمدند. جلسهای با مهندس بازرگان داشتند.عنوان میکنند که ما میخواهیم در لبنان مدرسه صنعتی دایر کنیم، چه کسی میتواند این کار را انجام دهد. مهندس بازرگان که خیلی به دکتر چمران نظر مثبت داشتند، ایشان را معرفی میکنند. به دکتر چمران پیشنهاد میشود، ایشان هم میپذیرند و مجددا به لبنان بر میگردند. دو کار مهمی که دکتر چمران در لبنان انجام دادند پایه گذاری سازمان امل (سازمان چریکی شیعیان) بود. مدرسه صنعتی هم در جنوب لبنان پایه گذاری میکنند که جوانان محروم جنوب لبنان را در آنجا به لحاظ فرهنگی، صنعتی و شخصیتی آموزش میدهند. امروز هر کس در لبنان هست میداند که دکتر چمران و امام موسی صدر نقش مهمی در تقویت نهادهای مدنی لبنان داشتهاند.
سال 57 در سفری به لبنان رفتم و دکتر چمران را دیدم، مشاهد کردم در شرایطی که اسرائیل از تپهها به جنوب لبنان اشراف داشت و همه آن منطقه را ترک کرده بودند، دکتر چمران و شاگردانش در آنجا باقی مانده بودند.
نظر شما :