روابط ایران و مصر قبل و بعد از جنگ شش روزه/ بیاعتنایی تهران به تحریم نفتی اسراییل
شهرام چوبین*
تاریخ ایرانی: در مارس 1967 میلادی، در پی بحرانی که در روابط میان کشورهای عرب منطقه به تحریک مصر و در مقابله با سیاستهای اسراییل ایجاد شده بود و پس از تصمیمی که در نشست کشورهای عرب صادر کننده نفت منطقه، برای تحریم و انزوای نفتی اسراییل اتخاذ شد، دکتر الزیات، وزیر خارجه وقت مصر، طی بیانیهای اعلام کرد: نفتی که اسراییل در حال حاضر از آن استفاده میکند از طریق خلیج فارس به ساحل خلیج ایلات (استان جنوبی اسراییل) منتقل میشود. بنابراین یکی از کشورهای عربی و یا ایران منابع انرژی اسراییلیها را تامین میکنند. در بیانیه منتشر شده از سوی الزیات آمده بود: تردیدی وجود ندارد که ایران منابع انرژی اسراییلیها در منطقه را تامین میکند. اسراییل سالانه بیش از سه میلیون تن نفت از ایران دریافت میکند که این میزان تقریبا 80 درصد نیاز آنها به منابع انرژی را برآورده میکند.
حتی پس از وقوع جنگ شش روزهای که درست چند ماه پس از بیانیه الزیات در ژوئن 1967 میان اعراب و اسراییل رخ داد، باز هم ایران صادرات نفت خود به این منطقه را قطع نکرد. جنگ شش روزه ۱۹۶۷ که از ۵ تا ۱۰ ژوئن ۱۹۶۷ میان اسراییل و اعراب (مصر، سوریه، اردن و عراق) آغار شد، نقطه اوج بحرانی بود که از ۱۵ مه تا ۱۲ ژوئن ۱۹۶۷ به درازا انجامید و در آن اسراییل با شکست ارتش چند کشور عربی قسمتی از خاک آنها را تصرف کرد. در این نبرد مصر نیز متحمل شکستی چشمگیر شد.(1)
در سال 1968 میلادی کشورهای عرب صادر کننده نفت بار دیگر با برگزاری کنفرانسی در قاهره به تمامی شرکتهای نفتی هشدار دادند که در صورت ارسال نفت ایران از خطوط لوله ایلات اسراییل، با آنها برخورد خواهد شد. تمامی کشورهای عرب اصرار داشتند تا انتقال نفت ایران از طریق خطوط لوله سوئز صورت گیرد و هیچ انتقالی از طریق خطه لوله ایلات انجام نشود، اما ایران بار دیگر این موضوع را لحاظ نکرد و تصمیم کشورهای صادر کننده نفت عرب در منطقه را جدی قلمداد نکرد. گرچه بعدها بهبود روابط میان ایران و مصر بین سالهای 1967 تا 1970 مصریها را امیدوار می کرد که ایران به تصمیم کشورهای عرب منطقه احترام گذارد اما ایران خود به وضوح متوجه این امر بود که هر گونه نزدیکی بیش از حد به مصریها و حرکت در راستای تامین خواستههای آنها منجر به قطع روابط و آغاز مناظرات و مشاجرات با طرف اسراییلی خواهد شد.
حکومت ایران هییچگاه در این برحه زمانی سعی نمیکرد تا روابط تجاری خود با اسراییلیها را بیش از حد و به طور کاملا علنی شدت دهد تا حساسیت اعراب را با بیاحترامی به احساسات ضد اسراییلی آنها برانگیزد. تا سال 1967 میلادی ایران در کنار اعراب و و مصر قرار داشت. این موضع ایران بعد از سفر ملک فیصل پادشاه عربستان در دسامبر 1965 به تهران و یا حتی عبدالرحمن عارف، رئیس جمهور عراق در مارس 1967 به وضوح احساس میشد. حتی پس از بیانیهای که از سوی یک مقام رسمی حکومت ایران در آستانه جنگ شش روزه منتشر شد، بر جهتگیری ایران به سمت کشورهای عرب و مواضع نزدیک تهران با قاهره به شدت تاکید شده بود.
با این حال جنگ شش روزه همه چیز را تغییر داد و شرایط سیاسی جدیدی در خاورمیانه ایجاد کرد. در این راستا سیاستهای ایران در مقابل اسراییل نیز تا حدود زیادی تغییر کرد. جنگ شش روزه میان اعراب و اسراییل نقطه عطفی بود در روابط تهران با قاهره. گرچه باید گفت که هیچ یک از دو کشور در آن دوره متوجه این موضوع نبودند، چرا که سیاستهای ایران در این دوره کاملا با قبل متفاوت شده بود و حمایتهای نفتی ایران از اسراییل بر هیچ یک از اعراب منجمله مصریها پوشیده نبود. شکست جمال عبدالناصر و خروج نیروهای مصری از یمن تا پایان سال 1967 شرایطی را مهیا کرد تا فضای سیاسی جدیدی میان دو کشور ایجاد شود. مصر تمام انرژی خود را صرف منازعه و درگیری با اسراییل کرده بود. نیروهای نظامی رژیم عبدالناصر تحلیل رفته بود و قسمت هایی از قلمرو خود را از دست داده بود، اما ایران در شرایط متفاوتی قرار داشت. ایران با فروش نفت به لحاظ اقتصادی از این جنگ سود زیادی برده بود. طی همین شش روز نبرد، ایران تولید خود را افزایش داده بود و قبل و پس از آن هم به دلیل تحریمهایی که از سوی اعراب در مقابل اسراییل اعمال شده بود به عنوان تنها تامین کننده منابع نفتی اسراییل درآمد خوبی را از آن خود کرده بود. تهران پس از جنگ هم جایگاه خود را به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفتی همچنان حفظ کرد.
در همین زمان ناصر هم نقش متعادلتر و میانهروتری را در میان سیاستهای تند اعراب در مقابل اسراییل ایفا میکرد. حکومت ایران علیرغم عدم تحریم نفتی اسراییل بلافاصله پس از جنگ اعراب با اسراییل موضع خود را اینچنین اعلام کرد: اشغال سرزمینهای اعراب از سوی اسراییل به هر دلیلی، مخالف با اساسنامه سازمان ملل بوده و غیرقانونی و غیرقابل قبول است. ایران بعد از این تاریخ مدام اعلام میکرد که خواهان خروج اسراییل از قلمرو فلسطینیان بوده و اینکه وطن آنها هر چه سریعتر باید به صاحبان اصلی سرزمین پس داده شود. در همین زمان بود که حمایتها و کمکهای بشردوستانه مقامات حکومتی ایران به فلسطینیان از طریق سازمان صلیب سرخ نیز آغاز شد. اما در این حین اتفاق دیگری نیز افتاده بود. شاه ایران برای اولین بار فرصت این را پیدا کرده بود تا آشکارا اعلام کند که استقلال و حق داشتن یک ملت مستقل، برای اسراییلیها حقی مسلم است. این اشارات شاه در میان انتقادات او از اسراییل برای جنگ شش روزه صورت میگرفت. در هر صورت در آن مقطع از تاریخ حکومت ایران خواهان مصالحه و آشتی خیلی سریع و فوری با مصریها نبود. تا قبل از ژوئن 1967 مقامات رسمی ایران آشکارا و صریح اعلام کرده بودند خواهان حفظ و استحکام روابط دیپلماتیک خود با مصر هستند. اما پس آن که مصر با وقوع جنگ شش روزه به این روابط خاتمه داد، ادامه مجدد این روابط مشروط بود به اینکه حکومت مصر به عدم دخالت در منطقه خلیج(فارس) متعهد شود. قاهره در عین حال باید سعی میکرد تا قراردادها و تعهدات پیشین خود با ایران را بار دیگر به روند عادی خود بازگرداند و در عین حال بابت رفتار نامناسب گذشته خود به هر طریقی که مناسب میدید، عذرخواهی کند.
با تمامی این اوصاف پس از جنگ روابط دوجانبه نرمتر و انعطافپذیرتر شد. حکومت ایران از شرط عذرخواهی مصر صرفنظر کرد و در عین حال از تدارک بیانیه رسمی مبنی بر تعهد مصر برای عدم دخالت در منطقه خلیج فارس نیز چشم پوشید. اما با این حال شاه بر روی شرط سوم خود برای از سرگیری روابط با جمال عبدالناصر شدیدا پافشاری کرد. شاه از مصر خواست تا به تعهدات خود در منطقه پایبند بوده و هر آنچه از معاهدات دو جانبه که تا پیش از آن فسخ شده باید به گونهای از سوی ناصر جبران شده و ادامه یابد. در همین زمان، همزمان با خروج نیروهای انگلیسی از عربستان جنوبی در سال 1967، ایران به دنبال کسب قدرت و نفوذ هر چه بیشتر در منطقه خلیج فارس بود. این موضوع باعث شده بود که حکومت ایران تلاشهای ناصر برای احیای روابط مصر با ایران را نه تنها رد نکند بلکه از اقدام این کشور عرب تاثیرگذار در منطقه استقبال زیادی کند. در این میان مصریها هم منافع خاص خود را دنبال میکردند. مطمئنا بزرگترین خواسته ناصر حمایت از مصر بر اساس موقعیت این کشور در منطقه ( نزاع با اسراییل) بود. مسائل و موضوعات دیگری در منطقه بود که هنوز حل نشده باقی مانده بود و مطمئنا در احیای روابط دو کشور کم تاثیر نبود. مسائلی چون وضعیت بحرین، آینده اتحادیه شیوخ عرب و منازعات میان ایران و عراق بین سالهای 1969 تا 1971.
با وجود تمامی این مسائل روابط میان ایران و مصر با توجه به حساسیتهای موجود و منافع هر دو کشور در حال احیا بود. در این دوره حکومت ایران در عین حال بجز درخواستهایی که از اسراییل بابت پایبندی به اصول سازمان ملل متحد در مورد سرزمینهای اشغالی کرده بود، در مخالفت با سیاستهای اسراییل پا را فراتر نگذاشت. ایران در مقابل حمایت خود از اعراب را تا حدودی بیشتر کرد. در این دوره جمال عبدالناصر نیز با پذیرش قطعنامه 242 شورای امنیت سازمان ملل در 22 نوامبر 1967 نشان داده بود که قصد دارد تا انعطاف بیشتری در پذیرش طرح صلح با اسراییل به خرج دهد. در ژوئن 1970 ناصر حتی طرح آتش بس راجرز را که با مخالفت سوریه، عراق و الجزیره روبرو شده بود، پذیرفت. میانهروی در سیاستهای پانعربیستی ناصر با سرنگونی رژیم طاهر یحیی در عراق شدت بیشتری به خود گرفته بود. در مه 1970 شاه ایران با حضور در یک کنفرانس مطبوعاتی رسما از تغییرات کلی در سیاستهای ایران و مصر و تصمیم برای از سرگیری روابط دو جانبه قوی سخن گفت. درست چند ماه بعد از کنفرانس مطبوعاتی شاه بود که دو کشور روابط دیپلماتیک خود را با اعزام فرستادههای ویژه به تهران و قاهره آغاز کردند. جمال عبدالناصر در 30 سپتامبر 1970 در اثر سکته قلبی درگذشت و سرهنگ انور سادات معاون او به سرعت جانشینش شد. شرکت هویدا در مراسم خاکسپاری ناصر در قاهره حاکی از تغییرات محسوس در روابط دو کشور بود.
از روزی که سادات در مصر جانشین عبدالناصر شد، روابط شاه و سادات برقرار و در کمتر از سه ماه پس از مرگ ناصر، روابط ایران و مصر تجدید شد و سفیر مصر در ژانویه 1971 استوارنامه خود را تقدیم شاه کرد. در آوریل 1971 میلادی، وزیر خارجه مصر طی سفری یک هفتهای به تهران آمد و ملاقاتی 4 ساعته با شاه داشت. پس از این بازدید اردشیر زاهدی، وزیر خارجه ایران نیز در تاریخ 10 مه سفری چهار روزه به مصر کرد و نخستین دور روابط دیپلماتیک در سطح وزرای خارجه دو کشور پس از 21 سال آغاز شد. (2)
پانوشت:
1- در پی اعلام موجودیت اسراییل، سازمان آزادیبخش فلسطین، طی منشوری که در سال ۱۹۶۴ منتشر کرد، خواهان بیرون راندن اسراییلیها از سرزمینهای عربی تنها با قوه قهریه و با کمک برادران عرب خود شد. همچنین برخوردهای مرزی رژیم تازه تأسیس اسراییل با همسایگان عرب خود از جمله در قضیه بحران کانال سوئز، بحران ملی آب، حادثه سامو و اختلافات با اردن و همچنین قضیه مالکیت بلندیهای جولان توسط سوریه، لبنان و اسرائیل همگی دست به دست هم داد تا پیش زمینه جنگی میان این کشورها فراهم شود..(روزنامه نیویورک تایمز، 1967)
2) در مدتی کوتاه شاه و سادات که خصوصیاتی مشابه داشتند چنان روابطی برقرار کردند که موجب نزدیکی آمریکا و مصر و وسیله تحول در منطقه خاورمیانه نیز شد. دو کشور بعد از مدتها روابط تجاری و فرهنگی گسترده خود را بار دیگر شروع کردند و معاهدات مختلف تجاری و فرهنگی زیادی در این دوره منعقد شد.(روزنامه نیویورک تایمز،7 نوامبر1971)
* مدیر پژوهشی مرکز سیاستهای امنیتی در ژنو
منبع: کتاب روابط خارجی ایران
نظر شما :