تاریخ شفاهی چیست؟/گفت‌و‌گو با رسول جعفریان

۲۹ آذر ۱۳۸۹ | ۲۰:۱۴ کد : ۷۰ از دیگر رسانه‌ها

مجله همشهری ماه درباره تاریخ شفاهی و نقاط قوت و ضعف آن با رسول جعفریان،رئیس کتابخانه و اسناد مجلس گفت و گویی انجام داده است که متن کامل آن در پی‌می آید:

 

آیا «تاریخ شفاهی» پدیده‌ تازه ای در عرصه تاریخ نویسی است؟

 

از یک جهت آری و از جهانی نه. آری، از این جهت که مورخان قدیم نیز برای نگارش تاریخ معاصر خویش از برخی از منابع شفاهی استفاده می‌کردند می توان گفت تاریخ شفاهی سابقه دیرین دارد. نه، از آن روی که این روشی معمول نبوده بلکه گهگاهی بوده، اما به عکس در دوره اخیر به صورت منظم و گسترده از تاریخ شفاهی به عنوان یک روش استفاده می شود، و لذا باید آن را دانش جدیدی روشی در نوع خود دانست. می دانیم که تاریخ نویسی قدیم به ویژه در حوزه تاریخ نویسی اسلامی، از منابع شفاهی بهره می گرفت و ما این را به خصوص در مغازی واقدی داریم که گفته اند واقدی به سراغ خانواده های قدیمی انصار و مهاجر می‌رفت و اخبار گذشتگان آن را که در عصر رسول (ص) بودند از زبان آنان می شنید. گرچه این پدیده را دقیقا نمی توان منطبق بر تاریخ شفاهی با ویژگی‌های امروزی آن دانست، اما به هر حال، می‌تواند پیشینه‌ای برای آن باشد. در هر حال، تاریخ شفاهی مانند بسیاری از روش‌ها، و گرایشهای موجود در علوم انسانی، در تاریخ پیشینه دارد، اما به عنوان یک پدیده مستقل و تعریف شده، امری جدید است.

 

پیشینه این روش تاریخ نگاری در کشور ما چیست؟

 

تاریخ شفاهی به صورت یک روش جدید، آن هم در حجمی گسترده تاریخ طولانی در کشور ما ندارد. اگر دانش خاطره نویسی را نوعی از تاریخ شفاهی تلقی کنیم که تا حدودی ـ فقط تا حدودی ـ باید این کار را بکنیم، می توانیم تاریخ ِ تاریخ شفاهی را قدری طولانی‌تر کنیم. می‌دانید که تذکره شاه طهماسب خاطرات شخصی شاه طهماسب است که در سال 984 ق درگذشته است. در دوره قاجاریه هم خاطره نویسی در قالب سفرنامه و نیز خاطره نگاری شخصی گسترش قابل ملاحظه ای داشت. تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه خاطراتش را نوشته که خودش یک پدیده است. پس از آن در دوره مشروطه خاطره نگاری گسترش بیشتری پیدا کرد. با این حال تاریخ شفاهی به معنای علمی آن چیزی ورای خاطره نویسی است. تاریخ شفاهی بطور خاص آن است که به انگیزه تاریخ نگاری از یک جریان یا موضوع خاص، از زبان کسی که درگیر آن ماجرا بوده، طی مصاحبه حضوری، مطالبی عرضه شود که نتیجه آن تبیین آن جریان یا موضوع است. درست است که نتیجه آن با آنچه در خاطره نویسی عرضه می شود تا حدودی نزدیک است، اما تاریخ شفاهی دقیقا برنامه ریزی برای درک یک ماجرا از طریق گفتگوی حضوری و مصاحبه است. سابقه این کار در کشور ما چندان طولانی نیست. به نظرم نخستین تجربه مهم در حوالی انقلاب، خاطرات شهید عراقی است که برای نخستین بار انتشار یافت. بعد از آن باید کار بنیاد تاریخ را با مدیریت آقای معادیخواه سنگ بنای تاریخ شفاهی دانست، مطالبی که طی مصاحبه حضوری و جمعی مطرح شده و در مجله یاد منتشر می شد. مجله حوزه هم در این راه گام هایی را در دهه دوم برداشت که بیشتر در باره تاریخ حوزه و بسیار عالی بود. همزمان که این قبیل کارها در ایران صورت می گرفت، طرحی هم در دانشگاه هاروارد برای تاریخ شفاهی ایران مطرح شد که آن هم محصولات خاص خودش را داشت. افرادی هم به صورت محدود خودشان در اروپا این کار را کردند که مصاحبه با بنی صدر از آن جمله است. حتی برخی از یهودیان ایران دست به کار شدند که یکی از محصولات آن خاطرات شعبان جعفری است. به هر حال بعد از این اقدامات بود که تاریخ شفاهی در ایران و بیرون ایران در ارتباط با ایران نضج گرفت. حالا البته یک نوجوان شانزده هفده ساله شده است.

 

آیا حوادثی که بعد از انقلاب رخ داد مانند جنگ،تاثیری در تاریخ شفاهی داشت؟

 

در واقع گام اصلی در زمینه تاریخ شفاهی با تاریخ جنگ برداشته شد. یعنی پس از موضوع تاریخ انقلاب، چه از افق دید انقلابیون و چه ضد انقلابها، تاریخ شفاهی جنگ بود که این دانش را در ایران بارور کرد. حجم عظیمی که ما در محدود تاریخ شفاهی جنگ داریم، نشانگر آن است که این دانش در میان ما ایرانیان بالندگی خاصی داشته است. البته یک اشکال مهم آن این است که ما بیشتر به محتوا پرداخته ایم و این دانش را به صورت یک ابزار علمی مورد بررسی قرار نداده ایم. به این معنا که اصول علمی آن را درست تبیین نکرده‌ و بیشتری تجربی کار کرده ایم.

 

تفاوت تاریخ شفاهی با سایر روش های تاریخ نگاری در چیست؟

 

تاریخ نویسی در معنای کهن آن به مطالبی گفته می شد که یک مورخ از طرق مختلف که یکی از روش شفاهی در حد مختصر بود، به آن دست می‌یافت. آنچه مربوط به تاریخ قدیم‌تر از زمان خودش بود، از روی کتابهای دیگران می‌نوشت و وقتی به وقایع نزدیک به زمان خود می‌رسید سعی می کرد با توجه به شنیده‌ها، اسناد و نامه‌ها و بیشتر شایعاتی که در بیرون از زبان افراد کوچه و بازار و یا درگیر در ماجرا می شنود، تاریخ خویش را بنویسد. واقع مطلب آن است که راهی جز این هم برای تاریخ نگاری نبوده و در هر حال بخشی ازمنابع شفاهی بوده و دقیقا در همین چهارچوبی که اکنون ما به آن تاریخ شفاهی می گوییم، طبعا نه با این نظم و نسق، به دست می آمده است.

 

چه چیزی ما را به سمت تاریخ شفاهی کشانده است؟

 

باید گفت عوامل مختلف، اما یک چیز مهم است و آن این که در گذشته، مفهوم تاریخ با آنچه امروز ما با آن روبرو هستیم متفاوت بوده و به دلیل همین تفاوت منابع آن نیز متفاوت بوده است. آنچه امروز ما به عنوان تاریخ علم، اختراعات، تاریخ اجتماعی، تاریخ آداب و عادات و رسوم و از این قبیل داریم، در گذشته به عنوان یک رشته و گرایش در تاریخ مطرح نبوده گرچه موادی از آن همیشه ثبت می شده است. تاریخ در گذشته بیشتر مفهوم سیاسی داشته و محوریت آن هم روی «پادشاه» و «وزیر» و «حاکم» و در نهایت «پایتخت‌ها» یا شهرهای شورشی و خبر ساز بوده است. ممکن است دهها سال از شهری غفلت شده و زندگی عادی و روزمره آن سخنی به میان نیاید و فقط در وقت یک حادثه ذکری از آن به میان آید. اما امروزه، تاریخ مفهوم متفاوتی دارد. برای همین شهر کوچک، مسائل مهم زیادی وجود دارد. مسائلی است که بخشی را با آرشیو شهر یا نشریات محلی می توان به دست آورد اما در چهارچوب مفهوم جدید تاریخ نیاز است تا با شخصیت های مهم شهر، از حاکم و قاضی و دبیر و مدیر و هنرمند و غیره مصاحبه حضوری به عمل آمده و دقیقا تغییرات آن مورد بازبینی تاریخی قرار گیرد. معنای جدید تاریخ، چیزی است که در دنیای تازه پدید آمده و گرچه مانند بسیاری از مسائل علوم انسانی نشان‌هایی از آن در دنیای گذشته وجود دارد، اما در حال حاضر به یک گرایش در علم تاریخ در آمده است.

 

تاریخ شفاهی چه مزیت‌ها و محدودیت‌هایی نسبت به سایر شیوه‌های تاریخ نگاری دارد؟

 

بنیاد تاریخ شفاهی روی دو رکن مصاحبه شونده و مصاحبه گر قرار دارد. در این میان قواعدی نیز برای مصاحبه وجود دارد، به علاوه موضوع مورد بحث. شما با این دو عنصر اصلی به همراه آن قواعد و موضوع محور، باید روش علمی کار را تنظیم کنید. در این باره تاکنون بحث های فراوانی شده است. این که چطور مصاحبه کرد، چطور سؤال طرح کرد، پرسش محوری کدام است، تا چه اندازه از حاشیه روی پرهیز کرد. و از این قبیل مسائلی که می باید آموخت و در تجربه تقویتشان کرد و در عمل به کار بست. توانایی مصاحبه گر در اطراف آن موضوع نباید کمتر از مصاحبه شونده باشد. او باید کاملا بر موضوع احاطه داشته باشد و تلاش کند تا مصاحبه شونده را به حرف آورده و مانع از بیراهه رفتن او بشود. پس از خاتمه کار هم باید ضمائم و پیوستها و پاورقی های خاص خود را داشته باشد. افراد ناشناخته را بشناساند، توضیحات بیشتری را در اطراف برخی از موضوعات بدهد و به هر حال کار را در یک چهارچوب روشن عرضه کند. این روشی است که اکنون در بیشتر تواریخ شفاهی ما رعایت نمی شود.

مزیت این روش، یعنی تاریخ شفاهی بر اساس مصاحبه، برای شناخت ماجرا و موضوعی که می تواند از دیدگاه های دیگری هم مورد بررسی قرار گیرد فراوان است. در واقع وقتی شما شکل گیری یک نهاد را به مصاحبه می‌گذارید، چیزی ورای اسناد مربوطه را دنبال می‌کنید. یک سند که عبارت است از داستان تأسیس آن نهاد، اساسنامه آن و یا گزارش رسمی که در آن روزگار تدوین شده، فقط می تواند مباحث نهایی مربوط به تشکیل آن نهاد را به شما نشان دهد. اما وقتی مصاحبه گر خود درگیر تشکیل آن نهاد باشد، بسیاری از مباحث پیش از تشکیل آن نهاد، نزاعهایی که به شکل گیری اساسنامه منتهی شده، ذهنیت‌ها و اهداف پشت پرده‌ای در تشکیل آن نهاد بوده و بسیاری از مسائل دیگر را باز گو می کند. در اسناد رسمی، هیچ گاه از انگیزه‌ها به طور واضح سخن به میان نمی‌آید در حالی که در مصاحبه حضوری، بسیاری از انگیزه‌های ریز و پشت پرده بیان می‌شود. اینها البته وقتی است که مصاحبه شونده اراده گفتن آنها را داشته باشد. ترسیم فضای حاکم بر تشکیل آن نهاد از دیگر مسائلی است که در تاریخ شفاهی مورد توجه قرار می‌گیرد. همین طور بسیاری از مسائلی که در تاریخ نویسی رسمی از آنها سخنی به میان نمی آید و اغلب تصور می شود که حرفهای بی خاصیتی است، در تاریخ شفاهی مورد توجه قرار گرفته و حلال برخی از مشکلات کلیدی در زمینه تاریخ خواهد بود. نقش افراد در تواریخ رسمی چندان آشکار نیست، در حالی که در تاریخ شفاهی روی نقش افراد تأکید ویژه صورت می گیرد. اگر بخواهیم از این قبیل مزیت ها برای تاریخ شفاهی بیان کنیم بسیار زیاد خواهد بود.

 

محدودیت ها و اشکالات تاریخ شفاهی در چیست؟

 

بارها به موضوع ایرادات تاریخ شفاهی پرداخته شده و به خصوص در زمینه تاریخ سیاسی، تاریخ شفاهی فاقد اعتبار یا در شمار کم ارزش ترین منابع یاد شده است که حرف حقی است. دلیل آن هم این است که در تاریخ شفاهی، به صرف آن که به انگیزه‌ها توجه شده و یا روی نقش افراد تکیه می‌شود، در حوزه سیاست، همیشه جای چند و چون و ایراد هست. آنجا که ایراد است که همه گریزان هستند و تلاش می کنند خود را بی تقصیر جلوه دهند و آن گاه که پیروزی خاصی به دست آمده، همه خود را پیشگام و پیشقدم و مبتکر آن دانسته و دیگران را تحت الشعاع خود قرار می دهند. طبعا در حوزه تاریخ اجتماعی و فرهنگ این گرفتاری کمتر وجود دارد. اما محدودیت های دیگر تاریخ شفاهی هم فراوان است. گذر زمان یکی از بدترین آفت ها و آسیب های تاریخ شفاهی است. حافظه از دست می رود و انسان به اشتباه مطالبی را نقل می‌کند. این همه تناقض گویی که در خاطرات نقل شده در تواریخ شفاهی مربوط به انقلاب در سالهای اخیر پیش آمده، بخشی نتیجه همین مشکل حافظه است. اصلا آدمی برخی از مسائل را به کلی فراموش کرده و منکر می‌شود در حالی که دوست او دقیقا آن عبارات را به خاطر سپرده و بیان می کند.

مهم تر از مشکل حافظه، این مشکل است که تصاویر گذشته مرتب در ذهن اصلاح شده و تغییر می کند. در این صورت اعتماد درستی بر آن ها نمی توان کرد. هرچه این گذر زمان بیشتر باشد، عیب های کار بیشتر است. یکی از عیب ها اصلاح ذهنیت بر اساس مسائلی است که به طور روزانه اتفاق می افتاد. فضای فکری جامعه روی ذهنیت آدم ها تأثیر دارد و امکان ندارد که در شرح و بیان یک رخداد از گذشته دور، بی‌تأثیر باشد. طبیعی است که تاریخ شفاهی یک موضوع هرچه به زمان آن نزدیک تر باشد، قابل اعتمادتر است. دشمنی های بعدی میان افراد درگیر در یک ماجرا، کاملا روی بیان آن تأثیر می‌گذارد. حق افراد را ضایع می کند، چهره ها را از تاریخ حذف می کند و هزار بلیه و مصیبت دیگر.

یکی از مهم ترین محدویت ها این است که برخی از تواریخ شفاهی، مشکل برخورد با افراد دیگر را دارد. این امر سبب می شود که مصاحبه شونده از گفتن برخی از مسائل خودداری کند. در تواریخ قدیم این مشکل کمتر وجود دارد به خصوص وقتی که به بیان گذشته دور می‌پردازیم. اما در تاریخ شفاهی شما با دوره‌ای سروکار دارید که طرف های ماجرا ممکن است زنده باشند. یا موضوع ممکن است از حساسیت خاصی برخوردار باشد. در این صورت، مصاحبه شونده و حتی مصاحبه کننده، درگیر رویدادی شوند که برای آنان مشکل ایجاد کرده یا اجازه ندهد که تبیین درستی از واقعیت داشته باشند.

 

چه راه حلی برای رهایی از این محدویت‌ها وجود دارد؟

 

حقیقت آن است که منابع شفاهی هم مانند بسیاری از منابع دیگر، باید حک و اصلاح شود. باید روش هایی برای تنقیح آنها یافت. ما در نقد اخبار تاریخی، مقایسه میان اخبار یک موضوع را راه حل مناسبی برای ارزیابی می دانیم. در تاریخ شفاهی نیز باید چنین کرد. باید برای ارزیابی یک واقعه، با چندین نفر که درگیر هستند مصاحبه کرد و از مقایسه میان آنها، تا اندازه ای به واقعیت دست یافت.

به علاوه، مصاحبه گر و تخصص وی در موضوع و آشنایی او با روش نقد می تواند کمک شایسته ای به نقد و ارزیابی آنچه در تاریخ شفاهی نقل شده است بکند.

ایجاد تلفیق میان آنچه در مصاحبه ها به عنوان تاریخ شفاهی گفته شده با اسنادی که از آن ماجرا برجای مانده، بسیار اهمیت دارد. همیشه باید اسناد را در کنار تاریخ شفاهی گذاشت. همیشه باید آنچه را در تواریخ آمده کنار تاریخ شفاهی گذاشت تا از مقایسه آنها بهتر به نتیجه رسید.

نکته دیگر این که همیشه باید اصل بیان وقایع را از تفسیرها جدا کرد. در تاریخ شفاهی این آمیختگی فراوان است و باید راهی برای آن اندیشید. یعنی کسی که در صدد بیان وقایع است، مرتب کار تحلیلی می کند و چون خودش درگیر است، تلاش دارد تا چهارچوب های تحلیلی خود را در درون نقل وقایع بیاورد. تفکیک اینها کمک خواهد کرد تا با واقعیت بهتر آشنا شویم.

 

علت استقبال از کتاب های تاریخ شفاهی را در چه می بینید؟

 

تاریخ شفاهی پدیده تازه‌ای است که جذابیت های خاص خود را دارد. اولا در تاریخ شفاهی بخش هایی از تاریخ مد نظر است که در تواریخ رسمی وجود ندارد. در واقع مثل فیلم های سینمایی یا تلویزیونی که یک صحنه داریم یک پشت صحنه، در تاریخ هم یک صحنه داریم یک پشت صحنه. صحنه آن همین چیزهایی است که به عنوان تاریخ نوشته می شود. اما پشت صحنه آن چیزهایی است که غالبا در تاریخ شفاهی گفته می شود.

نکته دیگر این است که تاریخ شفاهی مایه های تحلیلی بیتشری دارد. و این امر سبب می شود که جذابیت بیشتری پیدا کند. هرچند همان طور که گفتم تاریخ تحلیلی، به نوعی تفسیر تاریخی است نه تاریخ. به همین دلیل برای نقد و بررسی تا حدوی باید از آن فاصله گرفت. اما آنچه در جذابیت اهمیت دارد این است که مردم به تاریخ تحلیلی بیشتر علاقه مند هستند. به این دلیل که ذهن آنها را منسجم می کند. این که درست یا غلط کاری نداریم، اما به هر حال، آنها یک رشته متصل به هم را می خوانند و می شنوند. طبیعی است که برای درک تاریخ، دیگر به ذهنشان فشار لازم نخواهد آمد، زیرا بخشی از این فشار را همان «تحلیل» تحمل کرده است.

 

عملکرد موسسه های تاریخ نگاری فعال در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

تاریخ شفاهی در کشور ما عمدتا به تاریخ سیاسی و تاریخ جنگ پرداخته اما در حوزه فرهنگ، تاریخ شفاهی ما بسیار بسیار فقیر است. ما هنوز با معلمان آموزش و پرورش قدیمی در باره تاریخ تعلیم و تربیت مصاحبه نکرده ایم. هنوز با صنعتگران کهن در باره تاریخ صنعتی شدن کشورمان سخن نگفته ایم. و به همین ترتیب با بسیاری از اقشار دیگر. حدسی عرض می‌کنم: آنچه هفتاد درصد تاریخ شفاهی ما مربوط به جنگ، 25 درصد تاریخ شفاهی ما مربوط به انقلاب و 5 درصد آن در حوزه های دیگر است. اینها آمارهای تقریبی و ذهنی من است که ممکن است اشتباه کنم. در بخش فیلم، تئاتر، و بسیاری از حوزه های فرهنگی، تاریخ شفاهی ما بسیار فقیر است. البته خاطره نویسی تا حدی تاریخ شفاهی را جبران کرده ولی به هر حال ما باید آنها را از یکدیگر جدا کنیم. آنچه بر فضای تاریخ نویسی فعلی ما حاکم است، همچنان تاریخ به سبک قدیم است نه تاریخ شفاهی. تاریخ شفاهی بیشتر در بخش هایی است که نمی توان از آنها به عنوان مؤسسات تاریخی یاد کرد، بیشتر مؤسسات تبلیغی و فرهنگی است و روش های تاریخ نگاری در آن ها مورد توجه نیست. به علاوه تاریخ شفاهی در دانشگاه های ما و در رشته های تاریخ، هنوز هیچ جایی ندارد و برای آنها ظرفیتی باز نشده است. نه درسی نه موضوعی برای تحقیق و نه هیچ پژوهشی مبتنی بر تاریخ شفاهی در پایان نامه های ارشد یا دکتری، وجود ندارد. در حوزه تاریخ انقلاب مراکزی فعال هستند که رنگ سیاسی جدی دارند و به رغم آن که تحت فشار برخی از آموزه های علمی تلاش می کنند خود را آزاد نشان دهند اما به دلایل مختلف، در این کار توفیق چندانی ندارد. شگفت آن که در تاریخ سیاسی انقلاب، به دلیل اختلافات سیاسی که هر از چندی میان جناحها پدید می آید، گویی روی تمامی تاریخ شفاهی ما تأثیر می گذارد. طبعا ما تاریخ را از بقیه تحولات سیاسی کشورمان نمی توانیم جدا کنیم و همین امر سبب شده است که مواد و نگره های حاکم بر آن هم مثل تحولات سیاسی، دچار تحول و تغییر شود. این امر سبب بی اعتمادی خواهد شد و در عین حال که مردم مشتاق هستند مواد ارائه شده در تاریخ های شفاهی این مراکز را بخوانند، اما آنچنان که باید و شاید به آنها اعتماد نخواهند داشت.

 

اگر برای تاریخ فایده ای قائل شویم برای تاریخ شفاهی چه فایده‌ مشخصی می توان بیان کرد؟

 

اگر فایده تاریخ را گردآوری تجارب بدانیم، تاریخ شفاهی یکی از بهترین انواع تجربه اندوزی است. شما توجه داشته باشید که آنچه بشر را از دوباره کاری و رفتن راه های خطای پیشین باز می دارد، توجه به تجارب است، تجاربی که از طریق «مکتوب» به دست آمده باشد. تواریخ، معمولا روی تجربه اندوزی تکیه دارند اما تاریخ شفاهی بیشترین تجربه را در اختیار ما می‌گذارد. چرا که دایره آن وسیع تر است. عرض کردیم که تاریخ در گذشته مفهوم محدودی داشت، اما اکنون دایره آن گسترده شده است. طبعا تجارب بشری هم در حوزه های مختلفی که می تواند متعلق تاریخ شفاهی باشد، بهتر ثبت و ضبط خواهد شد. این که ما تجربه های یک معلم یا نقاش را داشته باشیم، برای هر کسی که در این حوزه های فعالیت دارد، بسیار ارزشمند خواهد بود. ما قبلا این قبیل اطلاعات را فقط به صورت شفاهی دهان به دهان از طریق پدران و دوستان آن هم جسته و گریخته می شنیدیم. اما اکنون اگر دانش تاریخ شفاهی را گسترش دهیم و به حوزه های مختلف بکشانیم، می‌توانیم تجربه هامان را بیشتر کرده و عقل جمعی و اجتماعی و کاری مان را تقویت کنیم. در واقع ما با گسترش تاریخ شفاهی، بر فایده کلی تاریخ افزوده‌ایم و آن را در سطح و عمق گسترش کمی و کیفی داده‌ایم.

 

 

آیا خود شما تجربه ای در کار تاریخ شفاهی دارید؟

 

اگر مقصود شما تجربه اجرای مصاحبه و گرفتن اطلاعات تاریخی در خصوص یک موضوع است، می توانم عرض نکنم نه زیاد، اما به طور پراکنده در بسیاری از موارد از این روش برای گرفتن اطلاعات استفاده کرده ام. برای مثال در جای جای کتاب جریانها و سازمان های سیاسی مذهبی که مربوط به سالهای میان 1320 تا 1357 است از کسانی که درگیر مسائل ورویدادهای مهم این دوره بوده اند استفاده کرده و اطلاعات شفاهی از ایشان دریافت کرده ام. همچنین در تنظیم خاطرات آیت الله سید جعفر کریمی نیز که مصاحبه های آن در جای دیگری تنظیم شده بود، با مراجعه به ایشان و گرفتن اطلاعات توضیحی دیگر تلاش کرده و کتابی در این زمینه منشتر کردم. اما باید عرض کنم بنده بیشتر مصرف کننده تواریخ شفاهی هستم. یعنی فراوان از این قبیل منابع در نگارش آثاری که مربوط به حوزه معاصر است بهره برده ام. بیشتر آثاری که به صورت خاطرات منتشر شده و چیزی بین خاطره نویسی و تاریخ شفاهی است یعنی معمولا اساس آن نگارش خود شخص است و به صورت مصاحبه تکمیل شده مورد توجه من بوده است. در واقع به صورت تجربی با این آثار، دشواری ها و مسائل و مشکلاتی که پدید می آورد آشنا هستم. خاطرم هست که در خدمت آیت الله العظمی سیستانی بودم. ایشان می فرمودند که من غالب خاطراتی که در ایران منتشر می شود را خوانده ام. یک مشکل آنها تناقضات شگرفی است که بین آنها وجود دارد و باید برای این کار راه حلی پیدا کرد. خوب البته این طبیعی است. گرچه همه آنها نه ولی طبیعی است که کسانی فراموشکار باشند یا افراد را با یکدیگر درامیخته باشند. توجه داشته باشید که اگر در این امر کوتاهی شده باشد بیش از آن که متوجه مصاحبه شونده باشد مقصر مصاحبه گر است که باید با تسلط مصاحبه کند. چون شخص مصاحبه شونده مورخ نیست که به دقت های تاریخی داشته باشد. به هر حال مقصودم این است که ما به عنوان یک کاربر با بیشتر این آثار آشنا هستیم. بد نیست اشاره بکنم که دوست دانشمند و پرسابقه ام در این امور آقای استاد سید هادی خسروشاهی است که شمار زیادی از اغلاط فاحشی که در این قبیل منابع است و مربوط به دورانی است که خود او در آنها دستی داشته گردآورده و نشان داده که برخی از این تواریخ شفاهی تا چه اندازه ضعیف است. البته این را هم بیفزایم که بسیاری از این افراد گلایه از ناشران آنها دارند که ریش و قیچی دست آنهاست. هرجور بخواهند تدوین می کنند و یا مصلحت اندیشی و بخش هایی را حذف می کنند. گلایه های فراونی از این دست وجود دارد. دیدیم که یکی از اینها پس از نشر خاطراتش به قدری خشمگین شد که دوباره از نو نوشت و منتشر کرد یا دیگری اول خاطراتش در دویست صفحه چاپ شد و بعد که گلایه کرد دیگری خاطرات او را تدوین کرده چند برابر عرضه کرد و چند بار هم چاپ شد. این داستان تدوین گر هم چیز شگفتی است. بازنویسی خاطرات هم گاهی داستانی شده و آن را از صورت اصلی اش جدا می کند. به هر حال اینها مشکلاتی است که ما به عنوان یک کاربر با آن مواجه هستیم.

 


کلید واژه ها: تاریخ شفاهی رسول جعفریان


نظر شما :