از محله قجرها تا شهر نو
توسعه محله بدنام تهران نیز از سال ۱۳۳۲ و پس از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد شروع شد. قلعه شهر نو یکی از محلات قدیم خیابان جمشید بود که البته هسته اولیه آن در زمان محمد علی شاه قاجار گذاشته شد. در آن زمان افراد خلافکار در بیرون از دروازه قزوین پاتوقهای خود را به مامن و محل خلافکاری مبدل کرده بودند. از جمله این افراد شخصی به نام محمود عرب بود که زنان بیچاره و بیکس و کار را از شهرستانها و دهات میربود و به این محل میآورد و مورد استثمار جنسی قرار میداد.
در اواخر حکومت احمد شاه قاجار این محل که سابقاً محله قجرها نام گرفته بود تغییر اسم داد و به واسطه احداث دروازه قزوین، دروازه نامیده شد. در اوایل حکومت رضاشاه شخصی به نام محمد به واسطه سپید بودن موی سر و ابرو به زال ممد معروف بود. او که ادارهکننده امور این محل گردید با کمک عوامل و اذناب خود زنان و دختران بخت برگشته را از قراء و قصبات دور افتاده و حتی شهرها به لطایف الحیل میفریفت و یا میربود و به این محل میآورد و در اختیار افراد خوشگذران قرار میداد.
هرچه زال ممد سفید روی و سپید موی بود (و سیاه باطن!)، عبدالمحمود عرب قوی هیکل و با چهره سیاه و آفتاب سوخته بود که علاوه بر قوادی چندین شیرهکش خانه بزرگ هم در این محل دایر کرد که پاتوق شیرهایهای تهران گردید و هنوز پس از گذشت بیش از هفتاد سال در پیاده روهای آن محل تعدادی افراد معتاد دیده میشوند که روزگار سیاه آنها امتداد آن عصر تاریک است...
محلی که در آن چند خانه متعلق به حاج محمود عرب قرار داشت کم کم به گذر حاج عبدالمحمود معروف شد. پس از به سلطنت رسیدن رضا شاه تا حدود سال ۱۳۰۵ یکی از بیماریهای واگیر که به معضلی برای جامعه تبدیل شد بیماری سیفلیس بود. رضا شاه به منظور جلوگیری از شیوع بیماری دستور جمع آوری فواحش و تخریب زاغهها و آلونکهای گذر حاج عبدالمحمود را صادر کرد و شخصی به نام قوام دفتر مسئول نقشهبندی و بازسازی این منطقه شد. قوام دفتر خیابانی جدید به موازات خیابان حاج عبدالمحمود ساخت و یک فرد زرتشتی خیر به نام ارباب جمشید که از پارسیان هند و تجار مقیم این کشور بود هزینه احداث دهها خانه در آن محله به منظور اسکان زنان فریب خورده و بیسرپرست را تقبل کرد و ضمنا به منظور تامین مخارج این زنان و فرزندان آنها دهها باب مغازه در این محله ساخته شد تا از کرایه آنها به زنان بیسرپرست یا گمراه حقوق ماهیانه داده شود تا به این ترتیب از گرویدن مجدد آنها به راه خطا (جهت تامین مخارج زندگی) جلوگیری گردد.
این تمهیدات و خیراندیشیها آنطور که انتظار میرفت نه تنها باعث از میان رفتن فساد و فحشا در این منطقه نشد، بلکه با نوسازی محله و خیابانهای آن و احداث منازل جدید و نوساز، تجارت سکس در این منطقه رونق تازهای یافت و محله که با نیت بشر دوستانه و خیرخواهانه ساخته شده بود، محله جمشید نام گرفت و ارباب جمشید باقیات الصالحاتی(!) برای خود باقی گذاشت که تا بعد از پیروزی انقلاب پابرجا بود!
احداث خانههای جدید و تعریض و آسفالت دو خیابان جدید در این منطقه باعث شد تا مردم اسم دیگری هم بر این شهر بگذارند و آن را شهر نو بنامند. همچنین به پاس زحمات قوام دفتر(!) یکی از خیابانهای محله بدنام را به نام او ثبت کردند!
در زمان جنگ جهانی دوم که نیروهای متفقین به تهران ریختند، شهر نو پاتوق سربازان انگلیسی و آمریکایی شد اما نیروهای اتحاد شوروی به سبب انضباط آهنینی که استالین بر ارتش سرخ حاکم کرده بود جرات حضور در محله فساد تهران را پیدا نکردند.
با آنکه پلیس نظامی متفقین (M. P) در محله شهر نو و خیابانهای اطراف محله جمشید مستقر بود معهذا تعدادی از سربازان آمریکایی و انگلیسی به دست مردم غیور تهران که نمیتوانستند شاهد عیاشی اجانب در میهن خود باشند در همین محل به قتل رسیدند. به همین خاطر سربازان متفقین تعدادی از خانههای شهر نو را با تانک خراب کردند و سه نفر از صاحبان خانه فساد و سردستههای شهر نو را که سربازان غربی در خانههای آنها به قتل رسیده بودند را در همان محل اعدام کردند.
در آن زمان بیشتر آوارگان لهستانی در محل فعلی کارخانه برق، میدان شهدای تهران (ژاله سابق) نگهداری میشدند. آمریکاییها تعدادی از این زنان بخت برگشته و جنگزده لهستانی را که در طول جنگ خانوادههای خود را از دست داده بودند به محله شهرنو آوردند تا عیش عشرت سربازانشان را تامین کنند. پس از پایان جنگ و خروج متفقین از تهران این زنان بخت برگشته تا چند سال بعد در شهر نو باقی ماندند و کوچه لهستانیها در انتهای خیابان دوم شهر نو به نام آنها معروف بود. این محل ۱۳۵ هزار متر مربع مساحت داشت و منطقه جمشید با توجه به میزان آلودگی و کیفیت محیط به دو ناحیه اصلی و فرعی تقسیم میشد. ناحیه اصلی در محدوده خیابانهای کمیل، استخر، قنات و قوام واقع شده و دارای ۳۶ کوچه بود و در هر کوچه ۳۰ الی ۵۰ خانه وجود داشت و در هر خانه چندین خانواده توامان زندگی میکردند و در پارهای موارد دیده میشد که در یک اتاق چند مرد و زن با هم به سر میبردند و دارای فرزندان نامشروعی نیز میشدند. کل این محدوده مرکزیتی در شهر تهران، و در کل ایران بود که جرایمی از قبیل روسپیگری، توزیع مواد مخدر، سرقت و دیگر جرایم از آن منتشر میگردید و محل امنی برای زندگی متخلفین و مجرمین در سطح کشور بود.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظر شما :