رفیق‌دوست: امام و رهبری با دخالت سپاه در سیاست مخالف هستند

۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۶:۰۶ کد : ۶۷۷ از دیگر رسانه‌ها
تاریخ ایرانی: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران به مناسبت دوم اردیبهشت سالروز تشکیل سپاه پاسداران با محسن رفیق‌دوست از بنیانگذاران این نهاد گفت‌وگویی کرده که در پی می‌آید:

 

همانطور که می‌دانید دوم اردیبهشت روز تاسیس سپاه و شما از جمله بنیانگذاران این نهاد هستید. بار‌ها در مصاحبه با رسانه‌ها به بیان چگونگی تشکیل سپاه پرداخته‌اید. می‌خواهیم برای ما هم تشکیل این نهاد را با جزییات بیشتری توضیح دهید و نقشی را که امام خمینی (ره) در تاسیس آن داشتند، بیان کنید.

 

کتاب خاطرات من به سپاه ارتباط دارد. کتاب خاطرات دیگر هم تا چند ماه آینده منتشر می‌شود. کتاب اول که منتشر شده، از اول زندگی تا زمان انقلاب اسلامی و کتاب دوم از انقلاب تا پایان جنگ است. موضوعی در این میان وجود دارد که تا قبل از پیروز انقلاب اسلامی، تاریخ را هر طور که دلشان می‌خواست برای ما می‌نوشتند. ولی حق این بود که تاریخ را خود مردم بنویسند. بنده معتقدم تاریخ را باید بدون کم و زیاد کردن نوشت. تاریخ این را می‌گوید که در انقلاب اسلامی ما اتفاقی افتاد و آقای "منتظری" قائم مقام رهبری شد و سپس از صلاحیت افتاد و امام او را عزل کرد. اما در تشکیل سپاه، پسر او یعنی شهید "محمد منتظری" اثراتی داشت. خیلی‌ها ابا دارند که امروز در مورد شهید منتظری و اقای منتظری حرف بزنند، اما من ابا ندارم و تاریخ را می‌گویم.

 

محمد منتظری در پاریس همراه امام بود، قبل از ورود ایشان به کشور، روزی آمد در مدرسه رفاه که برای حضور امام آماده شده بود، فکر تشکیل یک گارد را مطرح کرد و می‌گفت: «ما اکنون در حال جنگ با ارتش هستیم و اگر این ارتش خوب و اصلاح شود، وظیفه دفاع از سرزمین را دارد. اما انقلاب پدیده جدیدی است که برای خودش نیرو می‌خواهد». خودش هم دست به کار شد و عده‌ای از جمله من را دعوت کرد. تا امام تشریف آوردند و انقلاب پیروز شد، شهید منتظری دنبال این کار بود و دولت موقت هم این مساله را می‌دانست و به دنبال راه‌هایی بود تا از این مسابقه عقب نماند. سپاه در اوایل اسفند ۵۷ تشکیل شد که به اشتباه همه تشکیل سپاه را دوم اردیبهشت ۵۸ می‌دانند.

 

یک روز من در مدرسهٔ علوی ایستاده بودم، بزرگانی مانند آقای "خامنه‌ای"، "هاشمی"، "مطهری"، "بهشتی" و "مفتح" از جلسهٔ شورای انقلاب آمدند و مرا صدا کردند و گفتند، امام حکم تشکیل سپاه را زیر نظر دولت موقت به آقای لاهوتی داده است و تو هم به آنجا برو. مکانش هم پادگان عباس آباد بود که علاوه بر محل لجستیک نیروی زمینی ارتش، محل فرماندهی نظامی حکومت طاغوت هم بود. من به آنجا رفتم که عده‌ای هم نشسته بودند. گفتم من از طرف شورای انقلاب به اینجا آمده‌ام که در این ستاد باشم. یک کاغذ آ چهار برداشتم و روی آن نوشتم، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد. اول از همه هم نام خودم را نوشتم و سپس برگه را در اختیار سایرین گذاشتم.

 

در همانجا بود که شورای فرماندهی را انتخاب کردیم و آقای "دانش آشتیانی" که از دوستان نزدیک شهید "رجایی" بود و بعد استاندار فارس شد را فرمانده کردیم. من هم مسوول تدارکات شدم. به زور از آقای "یزدی" ادارهٔ چهارم ساواک سابق را گرفتیم و با این شورای فرماندهی، سپاه را تشکیل دادیم. حکم تشکیل سپاه را امام دادند. اما ما خودمان، خودمان را انتخاب کردیم.

 

این بخش از تاریخ، منحصر به من است. چرا که منتظری و "بروجردی" شهید شدند و "ابوشریف" در پاکستان است. لذا تنها من مانده‌ام. ما در سپاه بودیم و مردم خبر می‌داند که مثلا اسلحه در خانه‌ای از نظام آباد وجود دارد، تا می‌رسیدیم می‌دیدیم که گروهی از طرف محمد منتظری آمده‌اند و دارند اسلحه‌ها را جمع می‌کنند. می‌پرسیدیم از کجا آمده‌اید؟ می‌گفتند که ما خودمان در دانشگاه سپاه داریم که نامش "پاسا" است. جای دیگر گروه دیگری می‌آمدند و می‌گفتند که از طرف ابوشریف هستیم و در پادگان جمشیدیه سپاه درست می‌کنیم. در جای دیگر هم بچه‌هایی از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که تازه تشکیل شده بود همین اقدامات را انجام می‌دادند.

 

یک روز محمد منتظری، بروجردی و ابوشریف را خواستم و گفتم ما حکم امام را برای سپاه داریم، شما چه دارید؟ منتظری گفت: «من با آقای بهشتی ارتباط دارم.» ابوشریف گفت: «من با آقای موسوی اردبیلی در ارتباط هستم.» سازمان مجاهدین هم گفت «ما با آیت‌الله راستی در ارتباطیم.» به آنها گفتم اینجا سپاه است و باید بیایید تا ادغام شویم. به آنها گفتم اگر قبول نکنید ابتدا شما سه نفر را می‌کشم و بعد خودم را (البته به شوخی و جدی گفتم).

 

در ‌‌نهایت توافق کردیم و از هر کدام از این مجموعه‌ها، سه نفر انتخاب شدند و به پادگان جمشیدیه رفتیم. من‌‌ همان شب به آقای رفسنجانی اطلاع دادم و موضوع در شورای انقلاب مطرح شد که آقای هاشمی رفسنجانی مامور نظارت بر این اقدام شد. چند روز جلسه گذاشتیم و سپاه جدید را تشکیل دادیم که ورود شهید کلاهدوز، ابوشریف، محمدزاده و جواد منصوری هم به سپاه در این مقطع صورت گرفت. فرماندهٔ این سپاه جدید، جواد منصوری بود و من مجددا مسوول تدارکات شدم و ترکیب شورای فرماندهی جدید را به شورای انقلاب انتقال دادیم. هفته‌ای یک شب هم بعد از ساعت ۱۲ شب با دکتر یزدی جلسه می‌گذاشتیم تا مشکلات سپاه را حل کنیم. اما آنه‌ا توجه نمی‌کردند، دولت موقت نمی‌خواست سپاه این باشد، زیرا فرمان امام با خواست آنها تعارض داشت.

 

یک روز من و خانم "دباغ" و تعدادی دیگر از برادران سپاهی به نزد امام در قم رفتیم و مشکلاتمان با دولت موقت را خدمت امام عرض کردیم. امام گفتند: "چه کار باید کرد؟" گفتیم که اگر سپاه زیر نظر شورای انقلاب باشد بهتر است. ایشان گفتند "سپاه باید با شورای انقلاب باشد." بعد از آن به این شورا رفتم و گفتم از این ساعت سپاه زیر نظر شماست. اسامی را به شورای انقلاب دادیم و آنها احکام فرماندهی صادر کردند. در دوم اردیبهشت این اتفاق افتاد که مرحوم بهشتی احکام ما را در محل سپاه قرائت کردند و به ما دادند.

 

 

در این دو ماه آیا سپاه فقط در تهران فعال بود؟

 

نه، در شهرهای دیگر هم تشکیل شده بود. اما خودجوش بود. برای سامان دادن به وضعیت آنها، شورای هماهنگی تشکیل شد و استان به استان شورای فرماندهی را بررسی کردند و پس از تایید آنها بود که احکامی صادر و به امضای جواد منصوری می‌رسید. به همین روال بود که شورای فرماندهی استان‌ها تشکیل می‌شد.

 

 

امام در سال اول که سپاه در حال شکل‌گیری بود چه توصیه‌های اخلاقی به سپاهیان داشتند؟

 

مواردی که امام در سطح عمومی دربارهٔ سپاه فرمودند در صحیفهٔ امام موجود است. اما یک سری حرف‌ها را به ما می‌زدند، به عنوان مثال یک بار من را خواستند و پرسیدند از کسانی که برای عضویت مراجعه می‌کنند چه می‌پرسید؟ آیا می‌پرسید مقلد چه کسی هستید؟ گفتم بله آقا. برای این می‌پرسیم که می‌خواهیم مقلدان شما را در سپاه جمع کنیم تا از انقلاب دفاع کنند. امام فرمودند مگر مقلدان مراجع دیگر این کار را نمی‌کنند؟ اصلا به شما چه ربطی دارد که مراجع مردم چه کسی است و خواستند که این سوال حذف شود. یا بار دیگری ما را خواستند و گفتند سپاه را آن طور بنیاد بگذارید که هر کس هر جایی هست آن فرمانده را طوری قبول داشته باشد که با طیب خاطر در نماز به او اقتدا کند. یک بار هم فرمودند سپاهی آن طور زندگی کند که در محل سکونتش اشرار و ضد انقلاب از او بترسند و مومنان در حضور او احساس امنیت و آرامش کنند.

 

 

آیا توصیه‌ای از امام به خاطر دارید که امروز کمتر به آن توجه شود؟

 

من هنوز سپاهی هستم و چند روز پیش پس از مدت‌ها با لباس سپاهی در مراسم سالگرد شهادت شهید صیاد شیرازی رفتم. کلیت سپاه فرقی نکرده و تنها فرق این است که حضرت امام رفتند و مقام معظم رهبری هستند. من اتفاقا جایی سخنرانی کردم و گفتم که ما سپاهی جز تابع ولایت فقیه نداریم و اگر باشد سپاهی نیست. در سپاه اگر کسی مطیع رهبری نباشد سپاهی نیست. در مورد مسائل سیاسی هم امام می‌گفتند سپاه باید سیاست را بفهمد اما در سیاست دخالت نکند. یا در زمانی بچه‌های سازمان مجاهدین که یک تشکل سیاسی بودند به عضویت سپاه درآمدند و همزمان به سازمانشان هم می‌رفتند. امام مرا خواستند و گفتند که این آقایان که در سازمان مجاهدین هستند اگر خواستند در سپاه بمانند از سازمان مجاهدین بروند و اگر خواستند در سازمان بمانند از سپاه بروند. بعد از ده روز، عده‌ای رفتند و عده‌ای هم ماندند. امثال محسن رضایی ماندند اما عرب سرخی و تعدادی دیگر رفتند. اینکه سپاه در سیاست دخالت کند موضوعی بود که نه امام با آن موافق بود و نه اکنون مقام معظم رهبری نظر مثبتی به آن دارد.

 

 

پس تاکید دارید که دخالت سپاه در سیاست کماکان پذیرفتنی نیست. برای درک بهتر وظایف سپاه بفرمایید پس ماموریت سپاه چیست؟

 

زمانی که قانون اساسی اول را می‌نوشتند، کمیته هم بود. اما هیچ کس نمی‌گفت که این کمیته می‌ماند یا نمی‌ماند. بلکه می‌گفتند پدیده‌ای است که بر اثر نیاز به وجود آمده و با عدم نیاز هم از بین می‌رود. در مورد سپاه هم بحث‌های زیادی شد و همه گفتیم ما سپاه را برای جایگزین ارتش تشکیل نداده‌ایم، ارتش می‌ماند و وظیفه‌اش دفاع از سرزمین مشخصی به نام ایران است. یعنی مرزهای کشور توسط ارتش حفظ می‌شود. اما اتفاقی به نام انقلاب اسلامی رخ داده است. این اتفاق هم خودش و هم دستاورد‌هایش نیاز به نیرویی برای حفظ دارد. در اصل ۱۵۰ قانون اساسی اول آمده بود سپاه در ادامهٔ رسالت خود برای حفظ انقلاب و دستاوردهای انقلاب می‌ماند و وظایف آن را قانون تعیین می‌کند. لذا توجیه ما از حضور در جنگ در ابتدا کمک به ارتش بود. زیرا در ظاهر مرزهای کشور بود که تهدید می‌شد تا زمانی که صدام حسین مصاحبه کرد و گفت که ما ظرف شش روز در تهران فاتحهٔ انقلاب اسلامی را می‌خوانیم. آن زمان برای اینکه انقلاب در خطر بود ماموریت ما آشکار شد. اما اگر امروز این تصور شود که سپاه آمده تا در مسائل سیاسی از یکی از طرف‌های دعوا حمایت کند و با دیگری وارد جنگ شود، من قبول ندارم. همانطور که اگر روزی سپاه بخواهد در مسائل اقتصادی دخالت کند، اولین مخالف آن من هستم.

 

 

به عنوان سپاهی سابقه‌دار، عملکرد این نهاد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا آنچه امام انتظار داشتند، برآورده شده است؟

 

 سپاه در طول عمر سی ساله در بسیاری از موقعیت‌ها ماموریت خود را خوب انجام داده است. سپاه در مقابل حزب توده کار اطلاعاتی گسترده‌ای کرد و این حزب را به طور کامل زد. من خودم با یکی از سران حزب توده صحبت می‌کردم که گفت دولت شاه با تمام ثبات و امکاناتش تنها توانست سازمان نظامی ما را بزند. اما شما ریشهٔ ما را کندید. در مقطعی بیش از ۶۰ گروهک ضدانقلاب تشکیل شد و سراسر کشور به آشوب کشیده شد. اما سپاه همه را خواباند. مسالهٔ نفاق که کل کشور را درگیر کرد و هر روز مردم را در کوچه و خیابان می‌کشتند را سپاه پایان داد.

 

در جریانات اخیر این شبهه بود که سپاه وارد سیاست شده است که اشتباه بود. زیرا سپاه وارد سیاست نشد. فرماندهی آن معتقد بود فتنه‌ای بوده که انقلاب را می‌برد؛ سپاه با این فتنه مبارزه کرد. اصولا عضویت در سازمان سیاسی با عضویت در سازمان نظامی تعارض دارد. کما اینکه من پیش از انقلاب در موتلفه عضو بودم. اما پس از انقلاب یک روز هم در این هیات عضویت نداشتم.

 

 

یعنی معتقدید که امروز سپاه جهت‌گیری سیاسی ندارد؟ از برخی اظهارنظرهای مسوولان سپاه برداشت‌های له و علیه این و آن برداشت می‌شود.

 

اگر این جهت گیری‌ها با جهت‌گیری فرماندهٔ کل قوا تطبیق کند هیچ عیبی برای سپاه نیست. زیرا تحت فرماندهی کل قوایی است که او این جهت گیری را دارد. اما اگر در مقابل آن جهت گیری، سپاه برای خود چهت گیری کند، اشتباه است.

 

 

اما در زمان حضرت امام که جریانی به خط امام معروف بود، مگر سپاه با جریان رقیب خط امامی‌ها برخورد می‌کرد؟

 

خیر، چنین نبود. بهترین نمونه‌ای که امام نشان داد به جهتی متمایل نیست، انتخاب اعضای شورای بازنگری قانون اساسی است. آنها خودشان را به خط امام چسبانده بودند. امام بود و رهبری می‌کرد و هر طرفی می‌خواست چپ و راست برود جلوی آنها را می‌گرفت.

 

 

اما رهبری هم دو جناح سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب را به مانند دو بال خوانده‌اند که به هر دو نیاز است، این با اظهارنظر برخی سپاهیان مغایرت ندارد؟

 

از فرماندهٔ فعلی سپاه من نشنیده‌ام که جهت‌گیری داشته باشد. مگر اینکه در یک جلسهٔ خصوصی سپاه بین اصلاح‌طلبان خط کشید و از عده‌ای نام برد که گفت برانداز هستند. بنده نسبت به این نام بردن اعتراض کردم.

 

 

چرا اعتراض کردید؟

 

زیرا ایشان نباید اسم می‌برد. ایشان که دادگاه نبود. آن فرد که از او اسم برد در دادگاه صالحه محکوم نشده بود. من به ایشان گفتم باید صبر می‌کردید و هر وقت این فرد در دادگاه محکوم می‌شد اسم می‌آوردید. وقتی همه در برابر قانون مساوی هستند، مگر اینکه محکوم شوند. حتی با توجه به اینکه خودت مدارک را به دادگاه فرستادی ولی قاضی نیستی.

اخیرا مصاحبه‌ای کردم و در پاسخ به این سوال که در انتخابات تکلیف اصلاح طلبان چیست، گفتم در اردوگاه اصلاح‌طلبان بسیاری به قانون اساسی پایبندند. اما برای ادارهٔ جامعه شیوهٔ دیگری را می‌پسندند. حتی گفتم باید در انتخابات شرکت کنند. شاید مردم به آنها رای بدهند و حاکم شوند. واقعا این عقیدهٔ من است. اگر بخواهم مصداقی بگویم، آقای "دکتر عارف" یک اصلاح‌‌طلب ولایتی است. او به قانون اساسی، اصل ولایت فقیه و ولی فقیه معتقد است. اما می‌گوید جامعه را با این روش که من می‌گویم باید اداره کرد. چرا عارف نباید بیاید؟

 

 

سپاه هم می‌تواند مانند شما در مورد افراد اینگونه نظر بدهد؟

 

من الان در جایگاه سپاه نیستم، من حاج محسن رفیق‌دوست، فعال سیاسی سابق و یک انقلابی هستم. یکی از کسانی هستم که به عنوان تاریخ‌دان مشغول صحبت است. سپاه باید بگوید هر کس در دایرهٔ ولایت است چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا. ما معتقدیم اکثریت مردم ما جزو این دو دسته نیستند و می‌خواهند زندگی خود را بکنند و جالب اینکه آنها هستند که تکلیف ما را مشخص می‌کنند. یک بار به این دسته و بار دیگر به آن دسته رای می‌دهند. مثلا سال ۷۶ مگر همه نمی‌خواستیم آقای ناطق نوری رای بیاورد؟ اما مردم به آقای خاتمی رای دادند.

 

 

چرا در چند سال اخیر بخشی از جامعه نگاه‌شان نسبت به سپاه عوض شده است؟ چه کاری برای این تغییر نگاه باید انجام شود؟

 

آیا در همهٔ تغییر نظر‌ها، مقصر سپاه است یا تبلیغات سوء هم نقش دارد؟ باید یکی از علائم خوب بودن سپاه را این بدانید که امروز بزرگ‌ترین خطر برای دشمن، سپاه است و آن را علنا مطرح می‌کنند. می‌بینید که همهٔ دست اندرکاران فعلی سپاه در لیست سیاه و یا ممنوع‌الخروج هستند. اینکه نظر بخشی از جامعه نسبت به سپاه مانند سال‌های قبل از ۶۸ نیست دو دلیل دارد، یکی به تبلیغاتی ارتباط دارد که علیه سپاه صورت می‌گیرد و دیگری انحرافاتی است که در برخی مقاطع دامنگیر سپاه شده است. البته اگر عده‌ای نسبت به سپاه و رهبری نظر موافق ندارند، نباید هم داشته باشند، زیرا هیچ‌گاه نظر مساعد پیدا نمی‌کنند. اما اگر می‌گویند رهبری را قبول داریم و سپاه از نظر رهبری تخلف کرده و در مسائل سیاسی دخالت می‌کند، این را باید مشخص کنند؛ یکی از افرادی که به سپاه انتقاد می‌کند خود من هستم.

 

 

معمولا چه نقدهایی به سپاه دارید؟

 

قرار نیست سپاه در نزاع‌های خیابانی بین مردم دخالت کند. اگر دخالت کرد باید بگوید از کجا مجوز دارد؟ اگر از فرماندهٔ کل قوا مجوز دارد که حرفی نیست. اما اگر ندارد دفعهٔ بعد نباید این کار را انجام دهد. این مملکت نیروی انتظامی دارد. هر چند در قانون آمده که نیروی انتظامی می‌تواند از سپاه کمک بگیرد. سپاه باید کمبود‌ها را جبران و نقص‌ها را رفع کند.

 

 

راهکار شما برای جذب کسانی که در سال‌های اخیر به سپاه نقد دارند چیست؟

 

مگر می‌توان همه را جذب کرد؟ می‌توان اکثریت را جذب کرد. اینکه گفته می‌شود بخش‌هایی از جامعه به عملکرد سپاه اعتراض دارند، این عده در اقلیتند یا اکثریت؟ این عده اقلیت هستند و باید دید چرا اعتراض دارند تا ایرادات را برطرف کنند. افرادی که نقد دارند باید سیاهه‌ای از کارهایی که سپاه کرد، اما نباید می‌کرد را ارائه کنند تا بررسی شود؛ این ایرادات را پیگیری می‌کنیم. اخیرا آقا فرمودند که سپاهی سیاست بفهمد اما در سیاست دخالت نکند.

یک مطلبی در این میان بین سپاه و بسیج خلط می‌شود. اصولا از ابتدا اصرار داشتیم یک نیرویی ده برابر سپاه داریم که نامش بسیج است و از استاد دانشگاه تا کارگر ساده عضو آن هستند. این از زیرکی امام بود که فرمود در مملکت انقلاب همه باید نظامی باشند و ۲۰ میلیون بسیجی داشته باشیم. بسیجی یک شغل دارد و از بسیج ارتزاق نمی‌کند. البته اکنون سازمان اداره کنندهٔ بسیج سپاهی هستند و حقوق می‌گیرند. اعضای بسیج را کسی منع نکرده که در سیاست دخالت نکنند. آنها می‌توانند جانبداری کنند، موافقت و مخالفت خود را هم بگویند. اما اگر روزی به عنوان نیروی نظامی نمود پیدا کنند باید مراحل را طی کنند و شخصا نمی‌توانند که اگر اتفاق افتاده هم اشتباه است. باید بین سپاه و بسیج خط کشیده شود، آنانی که برخی مواقع دیده می‌شود در جریانی دخالت کرده‌اند، سپاه نیست و بسیج است، نمی‌توان جلوی دخالت بسیج در سیاست را گرفت. اما دخالت او به عنوان نیروی نظامی باید تحت سازمانی باشد که فرمانش از راس فرماندهی کل قوا به سپاه رسیده باشد. خود بسیج و بسیجی حق این کار را ندارد.

 

 

فعالیت اقتصادی سپاه را در مقایسه با دیدگاه امام چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

در زمان حیات امام چند کار غیرنظامی از جانب سپاه انجام شد که یک نمونه کمک به حل مشکل سیل تجریش بود و برآورد شد که جمع آوری آن سه تا پنج ماه طول می‌کشد. در‌‌ همان زمان کشتار مکه هم اتفاق افتاد و جالب که کشته‌شدگان هر دو حادثه چهارصد و دو نفر بودند. من برای کمک به حادثهٔ سیل تجریش ستاد زدم و نیرو‌هایم را بردم. ظرف پانزده روز قضیه را جمع کردیم. امام هم تشکر کردند.

 

 

نظر امام خمینی در مورد فعالیت‌های اقتصادی سپاه چه بود ایا ایشان ورود سپاه به مسایل اقتصادی را قبول داشتند؟

 

برای ورود سپاه به مسائل اقتصادی باید بین کار اقتصادی و انتفاعی خط کشید. همچنین بین کار اقتصادی و تجارت هم تفاوت قائل شد. آنچه که من برای سپاه جایز نمی‌دانم، تجارت است، یعنی مخالفم که سپاه نفت بخرد و بفروشد و کالا وارد کند. سپاه اکنون با امکاناتی که دارد کارهای عمرانی اعم از سدسازی، سیلو سازی و جاده می‌سازد. اخیرا با فرماندهٔ قرارگاه خاتم الانبیا جلسه‌ای داشتم که به او گفتم زمانی که در دورهٔ امام وزیر بودم امام فرمودند کارهایی که مردم می‌توانند بکنند دولت انجام ندهد؛ پس ما هم کارهایی را بکنید که مردم نمی‌توانند. ایشان بعد از چند وقت من را دید و گفت که تصمیم گرفتیم کارهای عمرانی کمتر از هزار میلیارد تومان را قبول نکنیم. زمانی که رقم به بالای هزار میلیارد می‌رسد، در مملکت کسی را ندارم و از خارج می‌آورند. این را هم گفتند در کارهایی که خارجی می‌خواهد از ما بگیرد، خودمان حضور پیدا کنیم. مثلا سپاه به عسلویه رفت و پروژه‌هایی را از توتال و سایر کشورهای خارجی گرفت.

باید توجه کرد که اگر سپاه می‌خواست جایگزین بخش خصوصی شود، من مخالف بودم. ارتش هم این کار را می‌کند. وقتی جنگ شروع شد برای عبور افراد به نفربر نیاز داشتیم، یک نفربر به نام خشایار را ارتش ۱۵ تا ۲۰ سال بود که استفاده نمی‌کرد و دیوار پادگان بابک بود. ما از‌‌ همان استفاده کردیم. چرا رهبری هر چند وقتی دستور می‌دهند که مانور برگزار شود؟ ایشان می‌خواهند که تانک‌ها و نفربر‌ها دیوار پادگان بابک نشوند، روغن بخورد و بازسازی شوند. با ورود سپاه به تجارت، صنعت و کارخانه داری موافق نیستم.

 

 

اگر امروز فرماندهٔ سپاه بودید برای ارتقای جایگاه سپاه چه می‌کردید؟

 

امروز باید آنچه را که در جلسه‌ای نزد امام شنیدم و رهبری هم در نشست با فرماندهان سپاه مطرح کردند مبنی بر اینکه "هر کجا سپاهی است مومنان انقلاب احساس امنیت کنند و ضد انقلاب بترسند" عملی شود. اگر سپاه از این روحیه فاصله گرفته باید برود و آن را پیدا کند. زمانی که خرمشهر را گرفتیم با جمعی از برادران به لبنان رفتیم. مردم ما را بردند مسجد تا اهالی بعلبک ما را ببینند. ما ۲ ساعت ایستاده بودیم و مردم بعلبک صف بسته بودند تا ما را ببینند. می‌آمدند بوس می‌کردند و بر لباس‌های ما دست می‌کشیدند و می‌رفتند. هیچ کس ما را نمی‌شناخت. سپاه باید همین باشد و اگر از این خصلت‌ها فاصله گرفته باید تلاش کند. البته من اعتقاد دارم فاصله زیادی نگرفته است. یعنی امروز اسم سپاه برای افرادی که به انقلاب اسلامی معتقدند، آرام‌بخش است. حتی اطلاع داریم کسانی که در مقابل قدرت‌ها طغیان کردند می‌گویند باید سپاه درست کنیم. اگر نقصی هست بخش‌های آموزشی و عقیدتی باید تلاش کنند و سپاه را به سمتی ببرند که مایه آرامش انقلابیون و ناامنی ضدانقلاب شوند.

 

کلید واژه ها: رفیق دوست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محمد منتظری


نظر شما :