سرلشکر ناصر فربد درگذشت
چهل سال قبل و بعد از آن که دولت موقت، سرلشکر ولی قرنی را کنار گذاشت، تیمسار فربد به جای او رئیس ستاد ارتش شد. قرنی اندک زمانی بعد به دست گروه فرقان ترور شد.
سرلشکر فربد اما چهل سال پس از آن نیز در حیات بود و در گرایش سیاسی با نیروهای ملی همآوایی میکرد.
فربد در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۵۴ با فرمان ارتشبد غلامرضا ازهاری از ارتش شاهنشاهی کنار گذاشته شد. او با فرمان نخستوزیر دولت موقت انقلاب اسلامی، مهندس مهدی بازرگان در تاریخ ۶ فروردین ۱۳۵۸ به ریاست ستاد کل ارتش و هماهنگکنندهٔ نیروها منصوب شد. در ۳۱ تیرماه ۱۳۵۸ در اعتراض به سیاستهای دولت موقت در کردستان از سمت خود استعفا داد. تیمسار فربد از اعضای شورای مرکزی حزب ایران بود و از سال ۱۳۸۴ به عضویت در هیات رهبری جبهه ملی ایران انتخاب شد و تا سال ۱۳۹۴ در این سمت باقی ماند.
سرلشکر فربد را میتوان از جهات مختلفی یک ارتشی متمایز به حساب آورد. وی در دوران زندگی پرفرازونشیب خود اگرچه تا بالاترین سطح فرماندهی ارتش صعود کرده و از امرای ممتاز آن به شمار میرفت اما خود را تنها در عرصه نظامی محدود نکرد. وی همزمان و به خصوص در دوران بازنشستگی تحقیقات و تاملات متعددی را در حوزههای مستندسازی سیر تحولات ارتش در ایران، تاریخ معاصر، موضوعات جامعهشناختی، مسائل اتنیکی، امنیت ملی، مباحث فلسفی و معرفتی، امور معنوی و ادبیات انجام داد. وی شعر هم میسرود و انسانی خداباور و متدین نیز بود اگرچه چندان با شریعتمآبی میانهای نداشت. کتابهای متعددی از وی به یادگار باقی مانده است.
در دوران حضور در ارتش تنها سمپات جریان ملیگرا بود و بعد از خروج از ارتش ابتدا عضو جبهه ملی شد و در سالیان آخر عمر از اعضای شورای مرکزی حزب ایران بود. او اصول و موازین خاص خود را داشت و هیچگاه اجازه نداد هویت حرفهای و شغلی، شخصیت مستقل و چندبعدیاش را تحتالشعاع قرار دهد. در چارچوب باورهای میهندوستی، ملیگرایی، دموکراسی، خردگرایی، معنویت و کرامت انسانی مواضعش را سامان میداد.
سرلشکر فربد بعد از پایان تحصیلات در دبیرستان فیروز بهرام تهران راهی دانشکده افسری شد و بعد از فارغالتحصیلی در رسته هفتم پیادهنظام ارتش شاهنشاهی به کار مشغول شد. از اولین مسئولیتهای وی فرماندهی پاسگاه سرو در مرز ارومیه با کشورهای ترکیه و عراق با درجه ستوان یکمی بود که در جریان آن در شکست فرقه دموکرات و جمهوری مهاباد کردستان نقش فعالی ایفا کرد و به این دلیل مدال دریافت کرد و ارتقای شغلی یافت. وی سپس به رسته اول پیادهنظام ارتش رفت. فربد سپس در جمع اولین افسران اعزامی به مدرسه نظامی فورتناکس کنتاکی آمریکا برگزیده شد و دوره مقدماتی و تخصصی زرهی را در ارتش آمریکا گذراند. او بعد از بازگشت به ایران ابتدا با درجه سرهنگ دومی به تدریس در دانشکده افسری پرداخته و بعد معاون رئیس مرکز آموزش زبان دانشگاه نظامی شد. او بار دیگر به آمریکا رفت و این بار دوره آموزشی را با موفقیت در مرکز فرماندهی و ستاد ارتش آمریکا گذراند. مسئولیت بعدیاش فعالیت به عنوان افسر ستاد نماینده نظامی ایران در پیمان سنتو در آنکارا بود.
فربد سپس دوره ششم فرماندهی عالی و ستاد مشترک (پدافند ملی) ارتش ایران را با موفقیت طی و گواهی آن را کسب کرد. در سال ۱۳۴۸ با حکم محمدرضاشاه پهلوی به فرماندهی تیپ ۲۰ لشکر ۸۱ زرهی در کرمانشاه منصوب شد. این اتفاق مصادف با درگیری ایران و عراق در مناطق مرزی بود. در سال ۱۳۴۹ درجه سرتیپی دریافت کرد و به عنوان عضو هیات فرماندهی و ستاد ارتش یکم مستقر در غرب ایران و کرمانشاه برگزیده شد. بعد از انعقاد قرارداد الجزایر بین ایران و عراق به تهران بازگشت و در منصب معاونت اداره پنجم ستاد بزرگ ارتشتاران مشغول به کار شد. در سال ۱۳۵۰ نشان قائد اعظم را از ارتش پاکستان دریافت کرد. در سال ۱۳۵۳ محمدرضاشاه وی را به کسب درجه سرلشکری قرین افتخار نمود و در همان سال ریاست دانشکده ستاد نیروهای مسلح شاهنشاهی دانشگاه پدافند ملی را بر عهده گرفت. وی همچنین در جریان بازدید انور سادات رئیسجمهور وقت مصر از تهران آجودان ژنرال وی بود و آرم ارتش مصر را از وی دریافت کرد. وی در سالهای دهه پنجاه شمسی دیدارهای متعددی را با مقامات سیاسی و نظامی کشورهای خاورمیانه و همسایه انجام داد.
در تاریخ پانزدهم مهرماه ۱۳۵۴ وی زودتر از موعد از ارتش بازنشسته شد. دیدگاههای مستقل و مردمی فربد در این تصمیمگیری نقش داشت و اینکه وی در چارچوب الگوی مورد انتظار حکومت شاهنشاهی پهلوی از ارتش نبود. در روزهای انقلاب بهمن ۵۷ نقش فعالی داشت و به سابقه آشنایی قبلی از سوی ارتشبد حسین فردوست احضار شد و از وی تقاضا شد تا با دکتر شاپور بختیار تماس گرفته و وی را راضی کند تا به دیدار آیتالله خمینی در پاریس رفته و توافق متقابلی برای بازگشت آرامش به کشور حاصل شود. بختیار از وی میپرسد که این تقاضا از سوی سفرای خارجی مطرح شده است؟ او موضوع را به فردوست منتقل کرده و پاسخ منفیاش را به بختیار اطلاع میدهد. بختیار در جواب میگوید اگر خارجیها پشت سر قضیه نیستند موضوع به فردوست ارتباطی ندارد. تلاش از طریق مذاکره با میرفندرسکی وزیر خارجه دولت بختیار نیز در این خصوص به جایی نمیرسد.
فربد جزء جمعی از فرماندهان ارشد نظامی بود که با شورای انقلاب همکاری داشتند؛ افرادی چون ناخدا احمد مدنی، سپهبد ولیالله قرنی، سرهنگ نصرالله توکلی نیشابوری، سرهنگ عزیز امیررحیمی.
وی بعد از ولیالله قرنی از سوی مهندس بازرگان به ریاست ستاد کل ارتش و هماهنگکننده نیروها برگزیده شد. قرار گرفتن وی در راس ارتش با استقبال ارتشبد فریدون جم از لندن مواجه شد. تلاش و تمهیدات ویژه وی در شلوغیهای بندرترکمن باعث شد تا ارتش بدون شلیک گلوله جلوی ایجاد ناآرامی را بگیرد و به آن دلیل مورد تجلیل مهندس بازرگان قرار گرفت. او در ۲۰ تیر ۱۳۵۸ به دلیل مداخلات افراد غیرمسئول از فرماندهی ارتش استعفا داد.
او سپس به جبهه ملی پیوست منتهی بیشتر فعالیتهای بعد از انقلاب جنبه تحقیقاتی و تالیفاتی داشت و وجهه سیاسیاش چندان در عرصه عمومی شناختهشده نبود. اما سرلشکر بازنشسته فربد در حد توان خود در دفاع از آزادیها و حقوق شهروندی و توسعه سیاسی در کشور تلاش کرد.
او به جریانی در ارتش تعلق داشت که تربیت نظامی را با اعتقاد خللناپذیر به حاکمیت ملی، دموکراسی و کرامت انسانی پیوند داده بود. فربد ژانر متفاوتی در ارتش بود. معمولا امرا و فرماندهان ارتش شاهنشاهی و مدرن ایران تمایل به نظامیگری و حکمرانی آمرانه داشتند. تمایل آنها به کودتای نظامی با الگو قرار دادن حکومتهای نظامی منطقه و همچنین نحوه کسب قدرت سیاسی توسط رضاشاه بود. نظامیانی چون سرلشکر محمدحسین آیرم، سرلشکر حاجعلی رزمآرا، سرلشکر فضلالله زاهدی، سپهبد تیمور بختیار نمونههای این رویکرد در ارتش هستند. البته استثناهایی چون شاخه نظامی حزب توده و امرای چپگرا هم بودند چون خسرو روزبه، ناخدا بهرام افضلی، سرهنگ عزتالله سیامک و سرهنگ محمدعلی مبشری که سامان سیاسی مورد نظرشان حکومت ایدئولوژیک کمونیستی بود. تکچهرههایی چون سرلشکر ولیالله قرنی نیز بودند که با انگیزههای مذهبی و در ارتباط با روحانیت به سیاستورزی روی آوردند. همچنین ارتشبد فریدون جم که خواهان رعایت قانون اساسی مشروطه از سوی شاه و تعدیل اقتدارگرایی شد.
اما فربد از جمع کمشماری از مقامات بلندپایه ارتش بود که دل در گرو دموکراسی و حاکمیت ملی داشت و عمیقا با نظامیگری مخالف بود. اشراف و مطالعات زیاد وی در حوزههای دیگر نیز به وی ابعادی فرانظامی بخشیده بود. همانطور که یکی از روزنامهنگاران در ابتدای انقلاب در «سپید و سیاه» به درستی در توصیف وی نوشته بود «فربد به راستی دهانی گرم، ذهنی آماده و شیوه پسندیدهای داشت. به سادگی سخن میگفت اما با مهارت مسائل را موشکافی میکرد و بدون حاشیه رفتن به هدف میرفت و نتیجه را بیان میداشت. … فربد همانقدر که نرمش دارد - سخت است. همانقدر که آرام است در درون خود میجوشد و میخواهد خدمتی بکند.»
بنابراین سرلشکر فربد فردی خاص در ارتش بود که اولا تخصص و مهارتهایش را در فراسوی ابعاد نظامی در حوزههای معرفتی، ادبی، سیاسی، اجتماعی و معنوی توسعه داده بود و انسانی چندبعدی بود و هم عمیقا به مردمسالاری و ضرورت پایان دادن با ساخت مطلقه قدرت و تضمین آن از سوی ارتش باور داشت. از دید وی ارتش باید در خدمت مردم و منافع ملی کشور میبود و در عین نرمش در برابر مردم، قاطعانه در برابر هرگونه تعرض به تمامیت ارضی و منافع سرزمینی و امنیت ملی ایران بایستد. خصائل ممتاز شخصیتی اعم از مهربانی، تواضع، میانهروی و پایبندی به اصول نیز به او برجستگی خاصی بخشیده بود.
نظر شما :