خاطرات کمال تبریزی از اشغال سفارت آمریکا
فکر میکردم مجموعهای از آدمها قرار است به عنوان صدای اعتراض به سفارت امریکا بروند. از ابتدا هم قرار بر این بود که ۲۴ ساعت بمانند و برگردند، قرار نبود این قدر طولانی شود. وقتی ادامه ماجرا سیاسی و شکل دیگری پیدا کرد تبدیل شد به ۴۴۴ روز. اصلاً آنها حتی فکر نمیکردند که بتوانند گروگان بگیرند چون سفارت شرایط امنیتی و ویژه خاصی داشت. اگر از کاخ سفید دستور صادر نمیشد، هیچ وقت دانشجوها نمیتوانستند آنها را دستگیر کنند، امکان نداشت، در سفارت تفنگداران دریایی و افراد مسلحی بودند که اگر خودشان نمیخواستند امکان نداشت دانشجوها وارد ساختمان شوند.
اصلاً ممکن نبود دانشجوها با چوب و میله و... وارد آنجا شوند. تصاویرش را من ضبط کردم، آقای محسن میردامادی پای تختهای که همه دانشجوها نشستهاند توضیح میدهد که مثلاً تا در سفارت راهپیمایی میکنیم (دری که در چهارراه اصلی قرار دارد و وسط راه تصمیمها تغییر میکند و از در خیابان تختجمشید وارد میشوند) قفل در را با قفلشکن شکسته و داخل سفارت میشویم. در ادامه تحلیل میکند که قطعاً درگیر میشویم و چند نفر از دوستان شهید خواهند شد و ما جنازهها را به دوش میگیریم و از سفارت بیرون میآییم. همان موقع هم به عنوان کسی که ناظر این جریان است تا یک جایی آن را طبق نگاه خودم درست و اصولی میدانستم اما از یک جاهایی به بعد یواش یواش فاصله ایجاد شد، وقتی دیدم به جای اینکه این حرکت مفید باشد با طولانی شدن ضررده شده... چون همان موقع بحثهای مختلف مطرح بود و خیلیها استدلالشان این بود که باید پرونده بسته شود ولی به خاطر یک سری معادلات ادامه پیدا کرد. گذشته را که با خودم مرور میکنم تا امروز میبینم که با هیچ کس عهد اخوت دائمی به معنای سمعاً و طاعتاً نداشتم. هیچ شکل تحزب وجود نداشته، اینطور نبود که بگویم اگه ما جزو دانشجویان پیرو خط امام بودیم پس هر چه دانشجویان پیرو خط امام میگویند درست است، نه خیلی جاها اشتباه میکنند.
عضو کمیته فیلم و عکس انجمن دانشجویان مسلمان پلیتکنیک بودم. دانشجویان پیرو خط امام را بچههای انجمن اسلامی دانشگاههای مختلف تشکیل میدادند. یک تعداد از این دانشجویان از دانشگاههای مختلف جمع شده بودند تا حرکت تسخیر سفارت را انجام دهند کمااینکه مثلاً انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت اصلاً چنین حرکتی را قبول نداشتند. زمانی که من وارد دانشگاه شدم کمیته فیلم و عکس در دانشگاه تشکیل شده بود که اسلایدشو درست میکرد و نمایشگاه عکس هم برپا میکرد. چون در دوران دبیرستان عکاسی میکردم از همان ابتدا جذب این کمیته شدم و در ادامه آنقدر فعال ظاهر شدیم که مسئولیت آن را به من و سعید حاجیمیری سپردند. من حاجیمیری را در دانشگاه شناختم پیش از این شناختی از او نداشتم.
نظر شما :