نگاهی به تأثیر و تأثر فرهنگی و سیاسی ایران و مصر در قرن اخیر
وقایع مهم سیاسی و اجتماعی ایران و مصر، این دو کشور کهن و اثرگذار، بهنحو قابل توجهی با یکدیگر گره خورده و تقارن یافتهاند. در قرن گذشته، آغاز مطالبات مشروطیت و پدید آمدن شورا و پارلمان در ایران و مصر، تقریباً با یکدیگر همزمان بود و ایران پس از مصر، صاحب مجلس شورا گردید. در نیمه قرن بیستم میلادی، دو حادثه مهم در ایران و مصر روی داد که ابعاد آنها مقیاسهای جهانی به خود گرفت و بازتابهای زیادی پدید آورد؛ ایران نفت را ملی کرد و مصر کانال سوئز را. در همان ایام (سال ۱۹۵۳م در مصر و ۱۳۳۲ش در ایران) با فاصلهای اندک، خاندان سلطنتی مصر و ایران از تاج و تخت خود فرو و جدا افتادند و سر از اروپا و رُم درآوردند.
در سال ۱۳۳۷ شمسی حکومت پهلوی، اسرائیل را به صورت «دوفاکتو»۲ بهرسمیت شناخت؛ جمال عبدالناصر طی بیانیهای قطع رابطه مصر و ایران را بههمین سبب اعلام کرد. قضیهای که دقیقاً مشابه آن، دو دهه بعد در سال ۱۳۵۸ شمسی این بار از سوی امام خمینی و علیه انور سادات به همان دلیل رابطه با اسرائیل و امضای پیمان صلح کمپدیوید از سوی سادات اتفاق افتاد. قطع رابطه ایران و مصر در سال ۱۳۳۷ توأم با جار و جنجال ناصری و تبادل سخنان تلخ بین دو کشور بود۳؛ و بر اثر آن، تنش بین ایران و مصر ابعاد گستردهای یافت. حکومت شاه ناآرامیهای آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۲ شمسی را به خرابکاران اعزامی از سوی جمال عبدالناصر نسبت داد. ۴ این سخن نیز موضعگیری سختهای را از سوی ناصر پدید آورد. در آن ایام همچنین شکنجهگران ساواک میکوشیدند از زندانیان این اعتراف را در آورند که با مصر در ارتباط بوده و از عبدالناصر برای آشوب و اغتشاش پول میگرفتهاند.
جالب این است که شاه و جمال عبدالناصر زمانی این گونه با الفاظی آکنده ازخشم و نفرت به مصاف یکدیگر میرفتند که هر دو بر یک نقطه اتفاق نظر داشتند: جنبشهای اسلامی شیعه و سنی و ایرانی و عربی در هر دو کشور ایران و مصر، تهدیدهایی جدی و چالشهایی بزرگ برابر حاکمیت این دو تن بودند و ضرورت داشت برای مهار این حرکتها چارهای اندیشیده شود.۵ روشن بود که اظهارات شاه در خصوص وقایع نهضت اسلامی ایران در سال ۱۳۴۲ برای لاپوشانی سیاسی حقایق بود و خیزش پدیدآمده، از متن و بطن مردم ایران برخاسته بود نه از مصر، اما از قضا در همان دهه، اردوگاههای آموزش نظامی مصر، محلی برای آموزش مبارزان و چریکهای ایرانی بود و حتی برخی از کسانی که بعدها بنیادگذار سپاه پاسداران در ایران بودند، در آن زمان در مصر دوره دیدند.۶ اشتراک علائق مبارزان ایرانی و مصری، جبهه متحد و بینظیری را میان تشیع ایرانی و تسنن عربی پدید آورد که با پیروزی انقلاب در ایران، بیم گروهی از اهل سنت را از قدرتگیری بیشتر شیعه برانگیخت و آن همآوایی نسبی و محدود را تحتالشعاع خود قرار داد. ۷
تأثیر و تأثر فرهنگی
تأثیر و تأثر میان ایران و مصر در ربع قرن، بین سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ شمسی محدود به قالبهای انقلابی و رزمی نماند، بلکه انقلابیون ایران در طول چندین دهه و به ویژه در ایام پانزدهساله نهضت، وقایع فرهنگی مصر را زیر نظر داشتند و جدا از کتب محمد عبده و سید قطب، آثار دیگر نویسندگان مصری مانند طهحسین، احمدامین، محمدحسین هیکل را ترجمه میکردند و میخواندند و یا در خطابههای خود از آنها بهره میبردند. مبارزان ایرانی، از حمایت از مصر برابر تعدیات اسرائیل، انگلیس و فرانسه نیز فروگذار نمیکردند و بهای بدیهی چنین تحرکاتی را در صورت لزوم میپرداختند. در دهه چهل شمسی و پس از پانزده خرداد ۱۳۴۲ جریانی فکری و فرهنگی در ایران پدیدآمد که از آن به «جنبش ترجمة آثار سیاسی ـ اجتماعیِ عربی ـ اخوانی به فارسی» یاد میشود. ۸ نویسندگان ایرانی و مصری گاهی با وجود تفاوتهای آشکاری که در نحلههای فکری و خاستگاههای فرهنگی و اندیشگی آنان وجود داشت، از دردهای مشترک میگفتند و مینوشتند. ۹
دیدگاههای قرآنی سید جمال، چشم عبده را به دنیایی جدید گشوده و محمد عبده در واقع گمشده خود را در وجود سید جمال یافته بود. تحول فکری پدیدآمده در عبده، گروهی از شاگردان او و در رأس آنان رشیدرضا را زیر تأثیر خود گرفت. از جمله کسانی که از رشیدرضا الهام گرفتند، حسن البنّاء، بنیادگذار حرکت اخوانالمسلمین بود. البنّاء از طریق رشید رضا با آرای اندیشهمندانی چون سید جمال و محمد عبده آشنا گردید. ۱۰ او از خُردی در قرائت و حفظ قرآن کوشیده و ممارست کرده بود؛ در سنین جوانی خود، معلم قرآن شده بود. وی در سنین جوانی، زمانی که هنوز در دارالعلوم (مدرسه هنر) درس میخواند، پیوسته نزد رشید رضا میرفت و با او به مشورت میپرداخت.۱۱ او میدانست در اوضاع پرهیاهوی مصر آن روز، راه نجات، همان بازگشت به قرآن است اما بیاطلاعی مردم از قرآن کریم نیز او را رنج میداد. البنّاء بهتصریح موافق و مخالف، دارای شخصیتی نافذ و تأثیرگذار بود: هوشی سرشار داشت، اندیشمند، گوینده و نویسندهای چیرهدست بود؛ بلکه شخصیت او برای مردم شناختهتر از اصولی بود که وی به آنها دعوت میکرد. ۱۲ البنّاء توانست شمار زیادی از جوانان و مردم مصر را بسیج کند. او در سال ۱۹۲۸ جنبش اخوانالمسلمین را بنیاد نهاد. وی نیز بهسان سید جمال، گفتگوی رو در رو با تودهها را بخشی از فعّالیتهای خود قرار داد. وی بدین قصد، سه قهوهخانة پرجمعیت را در قاهره برگزید و هر هفته دو جلسه را در هر یک از آنها تشکیل میداد و برای مردم در آنها به تدریس مباحث قرآنی میپرداخت.۱۳ او از «بازگشت به قرآن» سخن میگفت و اسلام را دین بینش، عبادت، وطن، ملّیت، اخلاق و بهطور خلاصه، دین مصحف و شمشیر میشمرد. وی فردی پرمطالعه بود؛ کتب متعددی را در باره نحلههای فکری غربیان که در آن زمان یکسره در حال صدور به مصر و سرزمینهای اسلامی بود، خوانده بود. او آن نظریات را برای مخاطبان میخواند و با استمداد از آیات قرآنی به نقد آنها میپرداخت. بهرهگیریهای او از قرآن چنان بود که آیات خوانده شده، حتی برای حاضران حافظان قرآن نیز تازگی داشت و گویی آنان برای اولین بار، آن آیات را میشنیدند. او به پیروی از عبده تصریح میکرد که اسلام تمامی امور قوانین فردی، اجتماعی، خانوادگی، حکومتی و بینالمللی را در برمیگیرد.
البنّاء چشمی نیز به خارج از دیار مصر داشت و آنچه را در دیگر سرزمینهای اسلامی میگذشت، زیر نظر میگرفت. مادة دوم اساسنامه جمعیت اخوان تصریح میکرد: «اخوانالمسلمین حرکتی جهانی و اسلامی است که در راه رسیدن به آرمانهای اسلامی کوشش میکند.»
البنّاء از همان آغاز به اعزام مبلغانی برای ایراد خطابه در مساجد کشورهای مجاور مصر همت گماشت و پس از زمینهسازیهای لازم، شعبههایی از جمعیت خود را در کشورهای سوریه، لبنان، فلسطین و کشورهای شمال آفریقا گشود.۱۴ این اقدام دورنگرانه، تأثیر خود را پس از ترور وی و تعطیل دفاتر اخوانالمسلمین در مصر نشان داد؛ از باب مثال، هنگام سرکوب ناصری و از بین رفتن تأثیر مرکزیت اخوان در قاهره، شاخه این جمعیت در پاکستان فعال گردید. فعالیتهای ابوالاعلی مودودی در آن سرزمین نیز تأثیری مهم و مشهود بر پاگیری حرکت اخوان در پاکستان نهاد. حزبی که او بنیاد کرد، بزرگترین و مؤثرترین حزب اسلامی در زمان خود و تا دهها سال بعد بود؛ حزبی بود که صریحاً توجه به سیاست و اجتماع را در مصر سرلوحة کار خود قرار داد و برای این کار تا مرحلة قربانی کردن رهبران و اعضای خود پیش رفت و بیشترین تأثیر را بر دیگر گروههای اسلامی در سرزمین مصر و فراتر از آن نهاد. این جمعیت، با مشاهدة هجوم غربی به سرزمینهای اسلامی و بیداد انگلستان، فرانسه و ایتالیا در مصر، سوریه و شمال آفریقا، از ضرورت جهاد سخن گفت. اعضای آن در کنار فلسطینیان در جنگ با اسرائیل حاضر شدند و کمکهای زیادی را نیز جمعآوری و برای آنان ارسال کردند. ۱۵
جماعت اخوانالمسلمین را حسن البنّاء بنیاد کرد و اندیشههای مستحکم و آتشین شهید سید قطب و در نهایت خون او، آن را قوام و دوام بخشید. قطب افزون بر جایگاهی که در دعوت قرآنی به دست آورد، گویندهای چیره و نویسندهای زبردست و صاحب قلمی سحّار بود. او در سال ۱۹۵۴ میلادی، مجله الاخوان المسلمین را به مدیریت خود منتشر کرد. سید قطب بر این نکته تأکید میکرد که روی آوردن به قرآن کریم در خواندن آن به قصد ثواب خلاصه نمیشود و عبادت تنها عبارت از نماز و روزه نیست، بلکه حیطه و حوزه شمولی آن از تزکیه جان و تطهیر قلوب تا لزوم ایستادگی برابر اشغالگر و ادای کامل حقوق کارگران و زحمتکشان جامعه و روابط خانوادهها را در برمیگیرد. به عقیدة او تمامی عزت و قدرتی که مسلمانان در آغاز و پس از دوران ذلت جاهلیت به دست آوردند، تنها مرهون بیدارگری قرآن کریم است. او میگفت در زمان کنونی نیز راه دیگری برای دست یابی به آن قدرت و عزت وجود ندارد. روشن است که این کلمات، امروزه برای نوجوانان ما، سخنانی عادی بهشمار میروند، اما طرح آنها در مصرِ آن دوران، یک خرق عادت سنگین و هزینهبردار بود.
جنبش اخوانالمسلمین در چندین دهه نقشی مشهود در تحولات اسلامی و ملی مصر به خود اختصاص داد. گزارش منابع امنیتی آمریکا در سالهای اخیر، اخوانالمسلمین را مرجعی بزرگ برای تعلیم ایدئولوژی مبارزه با غرب و مؤثرترین کانون جذب جوانان کشورهای عربی به هستههای انقلابی شمرد. گروهی که روزی شعاع نفوذ آن به همسایگان فلسطینی و اردنیِ مصر و یا حوزة شمال آفریقا محدود بود، شعبهها و شاخههای خود را به جنوب شرق آسیا و قلب اروپا تسری داد و دور تازهای از حیات خود را در نقش یک جریان بزرگ فرامنطقهای آغاز کرد. روزی در قاهره گفته میشد که اخوانالمسلمین یک لقمة غیر قابل هضم برای پلیس تعلیمدیده و کارکشته مصر است، اما امروز با نفوذ عمیقی که این جریان در ستون فقرات نهادهای اجتماعی بهخصوص پارلمان مصر پیدا کرده است، پلیس مصر را هیچ حریف خود نمیشمارد. امروز حذف چنین گروهی از صحنة سیاست به امری ناممکن و شبهمحال برای هر دولت در مصر تبدیل شده است. اخوانیها در زورآزمایی سال ۲۰۰۵ م و بیش از آن در جریان اخیر خیزش فراگیر بیداری ملت مصر در بهمن ماه ۱۳۸۹ش، این قدرت نهفته خویش را در رهبری جریانهای اسلامی، به حریف نشان دادند. آنان در سال ۲۰۰۵، با وجود شرایط سیاسی نابرابر و با آنکه همه ابزار و امکانات تبلیغی در قبضه حزب دولتی یعنی حزب دموکراتیک ملی بود، بخش زیادی از آرای مردم مصر را از آن خویش کردند. بیش از ۸۰ تن از اخوانیهایی که از تله مأموران گزینش حکومت مبارک عبور کرده بودند، توانستند به مجلسالشعب مصر راه بیابند. این نمایش قدرتی پس از سه دهه زندگی زیرزمینی این گروه بود.
آموزه اصلی رهبران و مؤسسان نامدار این جنبش یعنی حسنالبناء و سید قطب این بود که اخوانالمسلمین از میان توده برخاسته و به سوی توده بازگشت دارد؛ هرچند ستون فقرات این تشکل، دانشگاه الازهر بود و طیف غالب بدنه آن را نیز نیروهای تحصیل کردة مصر تشکیل میدادند.
مصر کانون گروههای اسلامی
خصوصیت تودهگرایی برای اخوانالمسلمین نتایج و دستاوردهای فراوانی به ارمغان آورد. اخوانالمسلمین به جریانی با جغرافیای نیروی انسانی و عمق و وسعت اجتماعی در گسترة تاریخ ۵۰ سال اخیر مصر تبدیل شد؛ بلکه میتوان گفت اخوانالمسلمین در هر برههای نام مستعار قاطبه نیروهای تحولطلب گردید.
یک نمونه بارز از این دست، جنبش حماس است، جنبشی که مؤسسان آن اغلب از دانشآموختگان الازهر و شاگردان اخوانالمسلمین بودند. حماسیها با الهام از نظریات آشنای اخوانالمسلمین و نیز آنچه امام موسی صدر در بیروت با عنوان حرکةالمحرومین انجام داد، اساس کار خویش را بر رفع فقر و سامان دادن امور رفاهی فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی قرار دادند و از همین رهگذر به تشکلی محبوب و ریشهدار تبدیل شدند.
آنچه در مصر میگذشت بر جریانات مختلف شمال آفریقا نیز اثر میگذاشت و زنجیرهای از تحرکات به هم پیوسته در این سرزمین و سایر بلاد عربی و آفریقایی، به خصوص بلاد مغرب اسلامی یعنی مراکش و تونس و الجزایر میان گروههای ملی و اسلامگرای مخفی وجود داشت. ۱۶ دولتهای عربی نیز البته - چنانکه انور سادات بعدها، برای توجیه امضای پیمان کمپدیوید گفت - حاضر به جنگ علیه اسرائیل تا آخرین سرباز مصری بودند!
مصر پس از سقوط پادشاهی و افتادن به دست مصریان،۱۷ کانون مرابطه با گروههای اسلامی و نهضتهای آزادیبخشگردید. جدا از بهرههای سیاسی و ملیگرایانه که جمال عبدالناصر از آن اوضاع میبرد، تنورة اندیشههای اسلامی نیز در آنجا فعال شده و آنچه سید جمال در این خاک طربانگیز۱۸ کاشته بود، زمینه ثمردهی یافته بود. اندیشههای اتحاد ایمانی و انسجام ملل مسلمان از آغاز دعوت سیدجمال، به یُمن رابطه و مرابطة قوی او با طلاب سوری، مغربی، فلسطینی، لبنانی، الجزایری، تونسی و مراکشی و طلاب شبهقاره و عثمانی، راه خود را به نهانخانه سِر قوم گشوده بود؛ حال پس از زوال حکومت سلطنتی در مصر و ایران، مجال وسیع و دامنهای فسیح برای انتشار مییافت.
تأثیر نواب بر گروههای اسلامی
شهید نواب صفوی پس از سفر به مصر آن همه زمینه را دید و بارها از اقدامات سیدجمال در مصر، از حرکت و جنبش پدید آمده در این سرزمین و از اقدامات اخوانالمسلمین و رهبر آنان استاد حسنالبناء با عظمت یاد کرد. در همین سفر او با یک دانشجوی فلسطینی آشنا شد که در آن دانشگاه در حال تحصیل در رشتة مهندسی بود. سیدمجتبی به وی نهیب زد که ذلّت درس خواندن برای طلب زندگی مرفّه را در حالی که کشورش در اشغال دشمن کافر است، نپذیرد؛ بلکه به کشورش برگردد و آن را از دشمن غدار بازگیرد، یا آنکه سرافرازانه و شرافتمندانه در میدان نبرد بمیرد. این دیدار، سبب اصلی بازگشت آن دانشجو که نامش «یاسر عرفات» بود به فلسطین، و روی آوری او به تشکیل «سازمان آزادیبخش فلسطین» گردید.۱۹ شهید نواب در همین سفر به سوریه و اردن سفر کرد. او ملکحسین را نیز دید و به وی هشدار داد که کلوپپاشا فرمانده انگلیسی نیروهای اردن را از کار برکنار کند و نیروهای اردنی را برای آزادسازی ارض اشغالی و جهاد با دشمن تجاوزگر، مهیا سازد. ملکحسین خود و حکومت خود را «هاشمی» خوانده و خود را از اعقاب نبی اسلام شمرده بود. سیدمجتبی همین عنوان را انگیزه دیدار خود با ملکحسین شمرد، سنگین بودن حمل چنین حسَب و نسَبی را به او گوشزد کرد و التزام عملی به لوازم آن را در عرصه سیاست و ملکداری از وی خواست.
ایران در شرق و غرب اسلامی
توجه اسلامگرایان ایران تنها معطوف ناحیه غرب نبود، بلکه آنان نسبت به آنچه در شرق یعنی در شبهقاره هند میگذشت دارای اهتمام بودند و به قضایای پاکستان و کشمیر توجه نشان میدادند.۲۰
کوششهای پیگیر و بیوقفه رهبران بیداری و بینالملل اسلامی، آثار خود را بر کرانههای خلیج بنگال تا کنارههای اقیانوس اطلس نهاد. بهتدریج، شخصیتها و متفکران اسلامی در نواحی مزبور پدیدار شدند؛ جامعه علمای اسلامی در شمال آفریقا و مغرب اسلامی (سودان، مصر، تونس، مراکش و الجزایر) ۲۱ شکل گرفت و آیه ۱۲ سورة رعد، شعار مکتب نهضتهای شمال آفریقا شد. ۲۲ حرکتها و جنبشهای گوناگون در کشورهای اسلامی از اندونزی، هندوستان، افغانستان، ۲۳ پاکستان، شرق و شمال خراسان بزرگ گرفته۲۴ تا ترکیه۲۵، سوریه، فلسطین، لبنان۲۶ و عراق پدید آمدند.
سعد زغلول، رهبر جنبش ملی مصر، تمامی جنبش و حرارت پدید آمده در سرزمین خود را مرهون نهضت سید جمال شمرد. ۲۷ مالک بن نبی، نویسندة معروف الجزایری و از داعیان قرآنی شمال آفریقا و از فعالان اسلامی فرانسه، سید را پایه گذار نهضتهای اسلامی نامید و بخش مهمی از دستاوردهای امروز جهان اسلام را مرهون مکتب محمد عبده شاگرد سید جمال خواند. ۲۸ استاد محیط طباطبایی از مولانا ابوالکلام آزاد از بانیان استقلال هند، نقل شفاهی میکند که او متأثر از اندیشه حکیم اجملخان در مبارزات استقلالطلبانة هند بوده و حکیم اجمل نیز تحت تأثیر مستقیم سید جمال قرار داشته است. ۲۹ محیط طباطبائی میافزاید: محمدعلی، شوکتعلی، محمد اقبال لاهوری و قائد اعظم محمدعلی جناح از پرتو همین شعله مقدس افروختند و امروزه این گلبانگ مقدس آزادی و استقلالی که از شمال شرقی، شمال غربی و اکناف هند به گوش میرسد، همه از آن دستگاهی برمیخیزد که سرانگشت سید جمال رشتههای تابناک آن را در هشتاد سال پیش به نوازش درآورده است. ۳۰ نهضت استقلال هند به رهبری مهاتما گاندی نیز متأثر از روشنگریهای او در هند پدید آمد و بسیاری از کشورهای غیراسلامی آفریقا نیز پس از کشورهای آفریقایی مورد اشاره، ادبیات مبارزه و استقلالطلبی و حتی نبرد مسلحانه را آموختند. ۳۱ مبارزه مردم مسلمان الجزایر علیه استعمار فرانسه پس از ملی شدن نفت ایران اوج گرفت و ملیسازی نفت در آمریکای جنوبی و مکزیک بعد از این قضیه و با الهام از آن پدید آمد. ۳۲
ختام سخن
هماکنون بین نیم تا سهربع قرن از اوضاع بالا با همه سختیها و فراز و فرودی که داشته، گذشته است. سید جمال بیش از یک قرن قبل گفته بود: ایرانیها مردمی هستند که دیر راه میافتند، اما خوب حرکت میکنند. امروزه، به ویژه با ایت تحولاتی که در منطقه خاورمیانه در حال وقوع است، دیگر پیشرو بودن ایرانیان بر همه آشکار شده و پژواک فریاد این مردم انقلابی در غرب آسیا و شمال آفریقا به خوبی طنینانداز است.
البته هنوز هم جهان اسلام، راهی نسبتاً طولانی را برای رفتن و امور مختلفی را برای انجام دادن دارد که از آنها نباید غفلت کند. در عرصهها و زمینههایی که پدید آمده، خطر افراط و تفریط افراد تندرو و کندرو که به هر روی خردگریزند، و یا خطر ربوده شدن و مصادره خیزش از سوی فرصتطلبان و نااهلان، فراوان است. ملتهایی که در حال برخاستن از جای خود هستند، باید از تجربیات ملل قبل از خود بهره گیرند و از آفات افراط و تفریط و تفرقه برحذر باشند و از فتح یک سنگر مغرور نشوند و بدانند که خدای بزرگ با هیچ قومی پیمان بنوّت و پسرخواندگی نبسته است. ۳۳ قومی رفته و قومی دیگر، البته با آرمانهای حق و عدالت آمده و این عرصهای تازه و گشوده برای آزمونی جدید است: «وَلَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذَلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ*ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلائِفَ فِی الأرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» (یونس: ۱۳ و ۱۴)؛ «وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ * وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ» (آلعمران: ۱۴۰ و ۱۴۱).
پینوشتها:
۱ عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اراک.
۲. De facto، بالفعل، اصطلاح مربوط به شناسایی دول در حقوق بینالملل، بدین معنی که دولتی دولت دیگر را بهطور رسمی شناسایی نکرده است، اما با آن رابطه دارد (طالقانی، فرهنگ اصطلاحات حقوقی لاتین ـ فارسی، ص ۴۳).
۳. نگا. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی ۱۳۰۰ ـ ۱۳۵۷، ص ۳۴۹.
۴. نگا. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، ص ۵۱۵.
۵. کوپل، ژیل، پیامبر و فرعون ـ جنبشهای نوین اسلامی در مصر، ص ۱۱.
۶. در این باره نگا. ابوذر زمان، ص ۱۷. خوشمنش، بیداری و بینالملل اسلامی با مروری بر نقش داعیان قرآنی در دو سده اخیر، ص ۲۱۵ـ۲۴۲؛ و نیز: شومان، ایران ـ مصر، مقاربات مستقبلیه، مقاله سیدهادی خسروشاهی: الابعاد التاریخیة و الثقافیة فی العلاقات الایرانیة المصریة، ص ۱۷ـ۳۷.
۷. عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص ۹۵.
۸. جفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، ۱۳۲۰ـ ۱۳۵۷ (از روی کارآمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی)، ص ۳۰۳؛ و نیز نگا. کاظمی، محسن، خاطرات عزّت شاهی، ص ۲۶۸.
۹. نمونهها را نگا. قطب، مقابله اسلام با سرمایهداری و تفسیر آیات ربا، ص ۱۳؛ هدایت، حاجی آقا، ۷۵، ۸۹، ۹۲، ۹۳. قطب، مقابله اسلام با سرمایهداری و تفسیر آیات ربا، ص ۲۸ـ۲۹؛ آلاحمد، یک چاله و دو چاله و مثلاً شرح احوالات، ص ۴۸.
۱۰ ـ اسحاقالحسینی، سیدموسی، اخوانالمسلمینـ بزرگترین جنبش اسلامی مصر، ص ۵۵.
۱۱ ـ همان، ص ۲۵.
۱۲ ـ الحجاجی، الامام ـ عرض و تقدیم لشخصیة الامام الشهید حسن البناء، ص ۶۹ بهنقل از: محمدالخضراء، بشیر، النمط النبوی ـ الخلیفی فی القیادة السیاسیة العربیة و الدیمقراطیة، ص ۲۹۳.
۱۳ ـ اسحاقالحسینی، سیدموسی، اخوانالمسلمین ـ بزرگترین جنبش اسلامی مصر، ص ۳۱.
۱۴ ـ همان، ص ۳۱، ۵۶، ۶۵، ۷۹.
۱۵ ـ همان، ص ۱۲۴ و ۱۳۳.
۱۶. نگا. مرل، بنبلّا، ص ۸۸-۹۵ و نیز: Tournoux، Secrets d «؟ tat، p. ۱۴۷ـ۱۴۸.
۱۷ ـ حکومت خدیوها در اصل، از نسل یک فرماندهٔ آلبانیاییتبار بودند که از سوی حکومت عثمانی برای مأموریتی نظامی به سوی مصر فرستاده شده بود. پیش از اینان نیز، مصر در طول ۲۵۰۰ سال، به دست مصریان اداره نشد و در هر عصری، مصر تحت سلطهٔ تیرهای غیرمصری نظیر ایرانیان، یونانیان، رومیان، اعراب، ممالیک، ترکان، و... قرار داشت،
۱۸ ـ تعبیر از سعدی است. او میگوید: خاک مصر طربانگیز نبینی که همان/خاک مصر است و لی بر سر فرعون و جنود.
۱۹. شهید نواب صفوی این خاطره را پس از بازگشت از مصر و آن دانشجو، آن را ۲۶ سال بعد، هنگام آمدن به ایران نقل کرد. نگا. نواب صفوی، سید مجتبی، فداییان اسلامـ اندیشهها، مبارزات و شهادت او، ص ۱۴۲ـ ۱۴۵. داستان تأثیرآفرینی متقابل دینی و فرهنگی ایران و مصر، به ویژه در زمینههای بیداری اسلامی و رویکرد اجتماعی به قرآن کریم در خور کتابت کتابی است مستقل.
۲۰. نگا. جفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، ۱۳۲۰ـ ۱۳۵۷ (از روی کارآمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی)، ص ۶۱-۶۷، ۱۲۲-۱۲۴، ۲۴۶، ۳۰۴-۳۲۶ و....
۲۱ ـ در این باره نگا. محیط طباطبایی، سیدمحمد، نقش سید جمال الدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین، ص ۴۳؛ شریعتی، دکتر علی، ما و اقبال، ص ۴۲، ۷۳، ۷۴؛ رفعت، سیداحمد، مستقبل الحرکات الاسلامیة بعد ۱۱ ایلول (سبتمبر)، ص ۲۷۸.
۲۲ ـ بننبی، مالک، وجهة العالم الاسلامی، ص ۵۳. قابل ذکر است که عبارت مزبور که در سورهٔ رعد و قریب به آن در سورهٔ انعام آمده است، دارای معنایی، عکس معنایی است که هم اکنون اغلب استعمال میشود. این دو آیه تصریح میکنند که خداوند، خیر و نعمتی را از کسی سلب نمیکند، مگر آنکه مردم، خود با کفران نعمت، موجبات زوال آن را فراهم کنند. اما خلاصهٔ استفادهای که از این آیه در خیزشهای مورد اشاره شد و معمولاً در حال حاضر نیز میشود این است که سرنوشت سیاسی مردم به دست خودشان است و تا خودشان قیام نکنند، سرنوشتشان تغییری نخواهد کرد.
۲۳. موثقی، سیداحمد، سید جمال الدین اسدآبادی، مصلحی متفکر و سیاستمدار، ص۱۵۵و ۱۵۴.
۲۴. حکیمی، محمدرضا، بیدارگران اقالیم قبله، ص ۲.
۲۵. موثقی، سیداحمد، سید جمال الدین اسدآبادی مصلحی متفکر و سیاستمدار، ص ۱۵۹.
۲۶. فارسی، جلالالدین، خاطرات حسن البناء بنیان گذار نهضت اخوانالمسلمین، ص ۱۳۱.
۲۷ ـ محیط طباطبایی، سیدمحمد، نقش سید جمالالدین اسدآبادی در بیداری مشرقزمین، ص ۴۳.
۲۸ـ بننبی، مالک، وجهة العالم الاسلامی، ص ۵۵.
۲۹ ـ نگا. محیط طباطبایی، سیدمحمد، نقش سید جمال الدین اسدآبادی در بیداری مشرقزمین، ص ۴۳ و نیز همو، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، ص ۷۵.
۳۰. محیط طباطبایی، سیدمحمد، نقش سید جمال الدین اسد آبادی در بیداری مشرقزمین، ص ۷۳. استاد محیط طباطبایی این مقاله را در سال ۱۳۲۶ در مجلهٔ محیط، دورهٔ جدید، شمارهٔ ۱ نوشته است.
۳۱. نگا. شریعتی، ما و اقبال، ص ۲۸، ۷۴، ۷۸ و ۹۸؛ یادوارهٔ سید جمال الدین اسدآبادی، ص ۶۶.
۳۲. نگا. کیا، ب.، ارتش تاریکی، ص ۵۶؛ خوشمنش، بیداری و بینالملل اسلامی، ص ۲۷۴-۲۷۷.
۳۳. سوره مائده، آیه ۱۸.
منبع: ماهنامه آموزشی، اطلاع رسانی "معارف"
نظر شما :