از همکاری با صدام تا لشکرکشی به بحرین؛ بازخوانی پیشنهاد محتشمیپور و بررسی هشدار حسینیان
احتمالاً به خاطر دارید در ۳۰ دی ۶۹ پیشنهادی از سوی علیاکبر محتشمیپور مطرح شد مبنی بر اینکه ایران به نفع صدام وارد جنگ عراق و کویت شود. به نظر شما با توجه به شرایط خاص کشور در آن مقطع چه عواملی موجب بروز چنین پیشنهادی شده بود؟
در طول تاریخ انقلاب همیشه گرایشی برای خروج از مرزهای دیپلماتیک وجود داشته و دارد که سعی میکند به اهدافی دست یابد که بیشترین مایههای احساسی را دارد و در فضایی عاطفی قابل تحقق است. بنابراین در برخی از دورهها ما شاهد پیشنهادات و وجود افراد و گروههایی هستیم که سیاست خارجی را با مسائل احساسی پیوند میزنند و خارج از مرزهای عقلانیت مسیری را میروند که دشمنان کشور آرزوی آن را دارند. نمونهای که شما به آن اشاره داشتید در این فضا شکل گرفته بود. حال فرض کنید نظر آن گروه افراطیون چپ آن زمان عملی میشد و ایران با نیت مخالفت با امریکا در ظاهر، همپیمانی با صدام را پذیرفته بود نتیجه آن روشن است اگر سال ۶۹ حرف آنان محقق میشد موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه و جهان امروز به گونهای نبود که خود غربیها اعتراف میکنند. خیلی از مناسبات منطقه وابسته به مواضع ایران است ولی خوشبختانه تدابیر حاکم بر سیاست خارجی آن زمان به ویژه مدیریت رهبری مانع از اجرایی شدن چنین پیشنهاداتی شد. به عبارتی وقتی مدیریت و عقلانیت بر سیاست خارجی حکمفرما شود از آن سو تصمیمات احساسی و عاطفی و گروههای افراطی و به دور از عقلانیت منزوی میشوند.
ولی آنها از جمله خود محتشمیپور در اظهاراتشان در نطق پیش از دستور، بر فتاوای امام در تحریرالوسیله تاکید کرده بودند. یعنی آنها پیشنهادشان را اعتقادی میدانستند نه احساسی.
بر اساس چه اعتقادی؟
اعتقادی با عنوان کلی دفاع از مظلوم در برابر ظالم.
بله این اعتقاد درستی است. دفاع از مظلوم در برابر ظالم یکی از حقایق و اصولی است که نظام اسلامی ما هم به آن ملتزم است و هم مبنای بسیاری از سیاستهایش قرار گرفته و میگیرد. ولی نکته مهم بحث روشها و اولویتهاست. وقتی پیشنهادی یا تصمیمی حفظ کیان اسلامی را دچار مخاطره میکند طبیعی است باید ابتدا این مهم را در نظر داشت.
همواره میتوان دفاع از مظلوم را به بهانه حفظ کیان اسلامی به تاخیر انداخت. چگونه میتوان این تعارض سیاسی و اعتقادی را برطرف کرد؟
همیشه چنین است. شما میتوانید شرایط و فرصتی را فراهم کنید که در زمان مناسب از موضع قدرت برتر بر ظالم بتازید. اما در غیر این صورت عقل حکم میکند ابتدا به فکر حفظ کشور باشید زیرا وقتی نظام اسلامی با تهدیدات جدی روبهرو است به نحوی که ممکن است اصل آن با مشکل روبهرو شود، بدیهی است این موضوع اولویت یابد چراکه اگر اصل نظام اسلامی برقرار نباشد هیچ یک از این مباحث هم مطرح نمیشود. اصل دفاع از مظلوم در برابر ظالم زمانی موضوعیت دارد که یک نظام اسلامی برقرار باشد.
آیا در حال حاضر و پس از گذر بیش از ۲۰ سال، نظام اسلامی به آن سطح از قدرت رسیده است که عدهای دیگر همچون روحالله حسینیان مجدد بحث حمله خارجی و دفاع از شیعیان بحرین را مطرح میکنند؟
خیر، من پیشنهاد اخیر را بیشتر استراتژیک میدانم و معتقدم مسوولان سیاست خارجی و تصمیمگیرندگان اصلی همچنان موافقتی با رفتارهای افراطی ندارند و حرکات خردمندانه را ترجیح میدهند.
چرا پیشنهاد اخیر حسینیان را استراتژیک میدانید؟
استراتژیک به این معنا که این گونه اظهارات کاربرد دیپلماتیک دارد. به گمان من گرچه این گونه افراد رفتارهای عاطفی دارند و از سر دلسوزی شیعیان بحرین پیشنهاد حمله نظامی میدهند اما مسوولان سیاست خارجی میتوانند بهرهبرداری خود را داشته باشند. به این گونه که آنها اعلام کنند دولت تحت فشار چنین نیروها و پیشنهاداتی است تا اقدامات رادیکال انجام دهد در این صورت ارزش رفتارهای دیپلماسی آرام و ظریف بیشتر جلوه میکند و تا حدی هوشیاری است برای بعضی از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس که در قبال ایران دست به اقدامات و شعارهای تند نزنند زیرا در ایران نیز نیروها و تفکراتی وجود دارند که خواهان اقدامات رادیکال هستند و قطعاً آنها واکنش نشان خواهند داد.
یعنی شما معتقدید اظهارات اخیر حسینیان در یک حرکت هماهنگ با مسوولان سیاست خارجی صورت گرفته است؟
من نمیگویم و مطمئن هم نیستم که این اظهارات با هماهنگی بوده است اما معتقدم دولت میتواند از این قبیل اظهارات و تندرویها به نفع خود استفاده کند تا به برخی از کشورهای عربی بگوید در داخل تحت فشار برخی از گرایشهای رادیکال است تا آنها نیز برخی اقدامات و برنامههایشان علیه ایران را منتفی کنند.
خب چرا چنین توجیهی را از رفتار مشابه محتشمیپور در سال ۶۹ نداشتید و در ابتدای گفتوگو به کلی کار آنان را نفی کردید؟ پیشنهاد آنان هم میتوانست چنین کارکردی که اشاره داشتید، داشته باشد.
شرایط آن زمان متفاوت بود، ضمن آنکه من اصل حرفها و پیشنهادها را تایید نمیکنم. در مورد پیشنهاد اخیر هم میگویم میتوان از آن بهرهبرداری دیپلماتیک داشت.
چه تفاوتهایی در شرایط باعث میشود دو پیشنهاد مشابه یکی موجه باشد و دیگری غیرمعقول؟
شرایط سال ۶۹ و فضایی که پیشنهاد همپیمانی با صدام مطرح شد بسیار متفاوت بود. در آن زمان پیشنهاد مطرحشده شاید تا حدودی یکسری نتایج مشابه با پیشنهاد حمله به بحرین را به همراه داشت اما در مجموع آن اظهارات مبتنی بر حمله به کویت در هماهنگی با کلیت نظام نبود.
اما شما گفتید پیشنهاد حسینیان هم معلوم نیست که در هماهنگی با کلیت نظام باشد؟
بله، ولی دولت و کلیت نظام میتواند در عمل از این پیشنهاد اخیر استفاده کند و حرکات و اقدامات کوچکتر را در قالب استراتژی بزرگتر مدیریت کند و به نحو احسن استفاده کند.
چرا آن زمان چنین بهرهبرداری دیپلماتیکی میسر نبود؟
شما اگر به تاریخ آن زمان رجوع کنید درمییابید که پیشنهاد حمله به کویت با انگیزههای دیگری مطرح شد و اصلاً چنین ملاحظاتی مطرح نبود.
چه انگیزههایی مطرح بود؟
گروهی که این پیشنهاد را داده بودند سعی داشتند با چنین اقداماتی مجدد به صحنه سیاست بازگردند. به عبارتی آنها میخواستند از طریق تندروی در سیاست خارجی بازگشتی به سیاست داخلی داشته باشند.
اما این گروه در مجلس سوم اکثریتی بودند و از صحنه سیاست هنوز حذف نشده بودند.
این طور که شما میگویید نبود. یک کسادی سیاسی برای این گروه در آن سالها به وجود آمده بود زیرا سال ۶۸ امام رحلت کرده بودند و این گروه با آمدن رهبری جدید خود را در انزوا احساس میکردند و گمان میکردند که گرچه اکثریت مجلس را دارند اما باید به نوعی به عرصه سیاست داخلی کشور بازگردند.
اساساً چه در گذشته و چه در حال، حمایتهای ایران از متحدان عقیدتیاش چگونه باید باشد؟
حمایتهای ایران بیشتر باید با نیت انگیزهدهی باشد. در زمان امام خمینی نیز این گونه بود. حمایتهای معنوی مد نظر بود نه حمایتهای فیزیکی یا نظامی. حمایتهای معنوی برای جنبشهای آزادیبخش حالات و روشهای متعددی دارد که هیچ یک از آسیبهای کمکهای نظامی را هم به همراه ندارد.
در چند روز گذشته وقتی پیشنهاد حسینیان مطرح شد، با واکنشهای متفاوتی روبهرو بودیم، از جمله آنکه بسیاری از دوستان و همفکران وی نیز مخالفت کردهاند و آن را مغایر منافع ملی قلمداد کردهاند. شما به آثار مثبت پیشنهاد اشاره کردید، تهدید منافع ملی میتواند جزء آثار منفی آن باشد؟
بله، این گونه اظهارات ممکن است تبعات منفی نیز به همراه داشته باشد. اصولاً در تعاملات دیپلماتیک هر بازیگر و هر فاکتور جایگاه خود را دارد و هیچگاه یک پرونده به طور کامل بسته نمیشود. همواره تعاملات سیاسی به صورت پروندههای نیمهباز باقی میماند یعنی هر پرونده علاوه بر اینکه در زمان خودش منشاء اثر است در آینده نیز میتواند اثرات مثبت و منفی خودش را ادامه دهد. در برخی از موضوعها، اثرات مثبت طرحی در آینده بیشتر جلوه میکند و در مواردی برعکس. بنابراین به طور کلی بازیها ادامه مییابد و کنش و واکنش بازیگران متناسب با حرکتها و تحرکات طرحریزی میشود. در این شرایط حساس باید تمام جوانب را در نظر گرفت زیرا همه بازیگران توجهشان معطوف به بازی طرف مقابل است و تمام اقدامات آنان را رصد و ارزیابی میکنند. در این مورد به خصوص نیز چون مسوولان غیردولتی چنین اظهاراتی را مطرح کردهاند، متعاقب آن مسوولان دولتی باید بسیار هوشیار و مبتکرانه عمل کنند. گرچه کشورها براساس سیاست رسمی اعلامشده عمل میکنند ولی در عین حال دیگران سیاستهای غیررسمی مطرحشده در داخل کشور را هم در نظر دارند و حساب جداگانهای برای آنها باز میکنند.
پس مفید و موثر بودن این استراتژی عملاً بازمیگردد به واکنش کشورهای رقیب.
بله، واکنش آنها میتواند معیار مناسبی برای موفقیت یا عدم موفقیت این استراتژی باشد. اگر سیاستهای کشور رقیب تعدیل شود، خب موثر و مفید واقع شده است.
منظور از کشورهای رقیب، کشورهای حوزه خلیجفارس است؟
بله.
ولی این نوع اظهارات پای امریکا و اسرائیل را هم به معادلات و واکنشها باز میکند.
احتمال آنکه غیر از کشورهای حوزه خلیجفارس، امریکا یا اسرائیل وارد عرصه شوند، بسیار کم است زیرا این بحثها، نبرد روانی است و قرار نیست عملیاتی شود، از این رو احتمال ورود امریکا و اسرائیل بعید است.
حسینیان در بخشی از اظهارات خود، محافظهکاری را دلیل اصلی عدم لشگرکشی به بحرین دانسته است و شما عقلانیت را. نسبت این دو چیست؟
متاسفانه همیشه با این خطر مواجه بودیم که عقلانیت را محافظهکاری قلمداد میکنند ولی گاهی یک گام به پس، دو گام به پیش را به همراه دارد، به شرط آنکه عقبنشینی، فاصله گرفتن از ارزشهای بنیادین نباشد. با این تبصره عقلانیت و به حکم عقل عمل کردن هیچ ربطی به محافظهکارانه عمل کردن ندارد.
***
مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسداران با اشاره به پیشنهاد حمله به بحرین:
فقط ایران هراسی را تشدید میکند
استقبال سرد سیاسیون از پیشنهاد حسینیان، برخی را به این فکر انداخت که شاید نظامیون از این ایده بدشان نیامده باشد. اما گفتوگوی ما با سردار رمضان شریف مسوول روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این احتمال را هم منتفی ساخت. وقتی یک غیرنظامی پیشنهاد حمله نظامی به بحرین میدهد و نظامیان هم آن را برنمیتابند، دو سوال شکل میگیرد؛ نخست اینکه چگونه چنین بحث بیطرفداری در ذهن حسینیان شکل گرفته است؟ دیگر آنکه، اگر یک پای این پیشنهاد نیروهای مسلح هستند، چگونه این طرح بدون هماهنگی و در غفلت آنان مطرح میشود؟ سردار شریف در این گفتوگو بر ماهیت فرهنگی گفتمان انقلاب اسلامی تاکید داشت و میگفت چنین گفتمانی به پشتوانههای نظامی و تسلیحاتی نیازی ندارد که به تبع آن بحث حمله نظامی نیروهای مسلح ایران مطرح شود
از دیدگاهی نظامی و با توجه به نمونههای تاریخی همپیمانی نظامی در جنگهای منطقهای، آیا ورود نظامی برای حمایت از جریانهای خاص فکری و سیاسی توجیهی دارد؟
صحبت از نمونههای تاریخی جنگهای منطقهای شد، از این رو مناسب میدانم ابتدا ریشه این نوع جنگها را مختصراً تشریح کنم. بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی، اختلافاتی در منطقه بر سر نقاط مرزی به وجود آمد. اما این اختلافات به حدی نبود که برای حل و فصل آن کشورها راه جنگ را پیش گیرند. در این شرایط حضور امریکاییها و انگلیسیها از یک سو و اتحادیه جماهیر شوروی از سوی دیگر، در منطقه به گونهای بود که با انجام برخی از تحریکات، کشورها را به سمت جنگ و نزاع هدایت میکردند. مشابه این مشکلات در شمال آفریقا هم بود. اما در حوزه خلیج فارس به دلیل وجود منابع عظیم نفتی شکل دیگری داشت. مشکلات مرزی و تقسیمات آن موجبات شکلگیری خیلی از جنگهای منطقهای بود. احتمالاً به خاطر دارید یکی از بهانههای حمله صدام به ایران هم همین تقسیمات مرزی بود از جمله نامشخص بودن وضعیت اروندرود (شطالعرب). یا خیلی از مشکلاتی که بعدها بین خود کشورهای عربی پیش آمد. مشکلات عراق و کویت یا بحرینیها و قطریها. این مشکلات دوجانبه یا چندجانبه یا تحرکات کشورهای خارج از منطقه اوج میگرفت. خصوصاً زمانی که نظام دوقطبی عالم برقرار بود. برخی همپیمان روسها میشدند و برخی همپیمان امریکا و انگلیس و به تحریک همینها شیپور جنگ را مینواختند. ضعف و قوت این کشورها و همپیمانانشان نیز در آغاز جنگها موثر بود. مثلاً وقتی شاه احساس میکرد صدام متزلزل شده است فکر حمله به عراق میافتاد و برعکس. اما در بین همه اینها نکته مهم ظهور و بروز اختلافات منطقهای در زمان دخالتهای کشورهای فرامنطقهای است. همه اختلافات زمانی عینیت یافته است که خارجیها پایشان به منطقه باز شده است ضمن آنکه به نظر میرسد این قبیل اختلافات از همان زمان تقسیمات ارضی برنامهریزیشده و هدایتشده بوده است زیرا نحوه تقسیمات منطقی و اصولی نبود و مبنای ژئوپولتیکی نداشت و همین عوامل موجب بهرهبرداری کشورهای استعماری میشد. مشابه تقسیمبندیها و مرزبندیهای شمال آفریقا که به آن اشاره شد.
اما جنگ ظفار که یکی از نمونههای همپیمانیهای نظامی ما در زمان شاه با عمان است، بیشتر بهانههای ایدئولوژیک داشته است. شاه در حمایت از حکومت مرکزی عمان و سرکوب چپهای این کشور دخالت نظامی به عمان داشت.
بله، ولی باز ردپای کشورهای استعماری در این همپیمانی نظامی مشهود است. در جنگ ظفار همان دو قطب نظام استعماری به دنبال توازن قوا بودند. روسها از چریکهای مارکسیست حمایت میکردند و امریکا به وسیله شاه از حکومت مرکزی عمان حمایت میکرد در جهت مقابله با رشد جریانهای مارکسیستی در این کشور و به طور کلی در منطقه. شاید این نوع حمایتها در قضیه بحرین تکرار میشود اما با سمت و سویی متفاوت. اگر آن زمان ایران به حمایت از حکومت مرکزی عمان رفت امروز امریکا دیگر همپیمانانش را به کمک حکومت مرکزی بحرین بسیج کرده است.
یعنی شما معتقدید همچنان جنگها و همپیمانیهای نظامی منطقهای ریشهای خارجی دارد؟
بله، شواهد و قرائن نیز موید این ادعاست. معضل بحرین را از ابتدا بررسی کنید تا به این واقعیات برسید. زمانی که مردم بحرین به تبع سایر حرکات و جنبشهای آزادیبخش و ضداستبدادی کشورهای عربی قیام کردند با سرکوب شدید آل خلیفه مواجه شدند. اما این سرکوب متفاوت از سایر سرکوبهای مردمی بود چراکه آل خلیفه از چند سال پیش تغییراتی را در ترکیب جمعیتی بحرین به وجود آورده بود. او برای آنکه توازن جمعیت را به هم بزند جمعیت قابل توجهی از سنیان غیربومی را به بحرین کوچ داده بود تا حامیان اصلی وی باشند. در حال حاضر نیز غیر از پشتوانههای نظامی امارات و عربستان این گروه از مهاجران سربازان میدانی آل خلیفه شدند تا قیامهای مردمی بحرین را سرکوب کنند.
آیا سنیان بحرینی با این سنیان مهاجر موافقاند یا با سایر شیعیان بحرینی؟
خود اهل سنت بحرین هیچ مشکلی با شیعیان این کشور ندارند. شاید یکسری اختلافات عقیدتی و سیاسی جزیی میان آنان مطرح باشد اما در هر صورت همهشان خود را بحرینی و ملیتشان را مقدم بر اختلافاتشان میدانند. این سنیان مهاجر هستند که علیه هر دو یعنی شیعیان و سنیان بحرینی مبارزه میکنند. علاوه بر این مداخلات سایر کشورهای عربی قضیه بحرین را دشوارتر و پیچیدهتر کرده است. مردمی که بر اثر بیداری و آگاهی اسلامی پیگیر استیفای حقوقشان هستند باید با مجموعهای از موانع بجنگند.
اما این دلیلی میشود که ایران نیز حمله نظامی به بحرین داشته باشد جهت برداشتن این موانع و کمک به شیعیان بحرین.
قطعاً خیر، زیرا سیاستهای ما و گفتمان جمهوری اسلامی هیچگاه حمله نظامی نبوده و نیست. اتفاقاً دنیا در حال تبلیغات است که همین اتفاقات را مبنای دخالتهای نظامی ایران قلمداد کند در حالی که کمکهای نظامی عربستان و کویت و امارات به بحرین سرازیر شده است.
اساساً امکان دارد حمله نظامی به بحرین به بهانه کمک به مردم بحرین، در دستور کار نیروهای مسلح ایران قرار گیرد؟
به این نکته توجه داشته باشید که دفاع ما از مظلومان جهان، دفاع نظامی نیست زیرا اساساً گفتمانی که توسط بنیانگذار این انقلاب امام خمینی تعریف شد، چنین نبود. گفتمان جمهوری اسلامی برخاسته از انقلاب اسلامی، بیداری اسلامی بود که با تمام افت و خیزهای آن در این ۳۲ سال اخیر خود را بیش از پیش مستحکم ساخته است. این گفتمان، نظامی نیست بلکه تفکر و نگاه جدیدی است به انسان، سیاست، ایدئولوژی، اقتصاد و مقولههایی مشابه. بنابراین طبیعی است مردم جهان و منطقه متوجه الگوی جمهوری اسلامی باشند زیرا این الگو خواست و عزیمت بشری ندارد و به همین دلیل مطابق با فطرت انسانهاست. لذا روشن است پذیرش یک فکر فرهنگی با ابزارهای فرهنگی صورت گیرد نه ابزارهای نظامی و تسلیحاتی. در مقابل این فکر فرهنگی با ابزارهای فرهنگی، الگوی نظامی امریکایی است که سعی دارد فرهنگ خود را با زور بمب و اسلحه در منطقه نهادینه کند. در حمله امریکا به افغانستان و عراق این کشور اعلام کرد که میخواهد زمینهای را در کشورهای عربی به وجود آورد تا الگوی دیگر کشورها باشد؛ مدلی که البته چیزی جز تخریب و ناامنی نتیجهای نداشت. در نتیجه باید به کشورهای منطقه حق بدهیم که استقبال روزافزونی از الگوی انقلاب اسلامی داشته باشند. بهرغم همه ضعفهایی که در تبلیغ این الگو وجود دارد ولی در هر زمان و هر جایی مدل انقلاب اسلامی معرفی و پذیرفته شد و با توفیقات فراوانی همراه بوده است. مثلاً در لبنان که الگوی جمهوری اسلامی منجر به پیروزی شد یا بخشی از فلسطین حماس که با پذیرفتن این الگو توانست افتخارات فراوانی را در کارنامه سیاسی و مبارزاتی خود ثبت کند. در مجموع گفتمان ما از مرزها عبور کرده است و لذا ضرورتی ندارد گفتمان انقلاب اسلامی با پشتوانههای نظامی پیش رود. اتفاقات اخیر جهان عرب نیز مبتنی بر الگوی انقلاب اسلامی است زیرا در این کشورها پشتوانههای مردمی عامل پیروزی بود نه تجهیزات نظامی. در مصر و تونس یا حتی لیبی در نهایت تجهیزات نظامی حاکمان موثر بود یا خیزش مردمان؟
در این شرایط و با توجه به ذات گفتمان انقلاب اسلامی که به آن اشاره کردید پس چرا برخی همچنان به حملههای نظامی تاکید میکنند؟
شاید آنها گفتمان انقلاب اسلامی را خوب درک نکردهاند زیرا اتفاقاً این پیشنهادها در راستای خواست امریکا و دشمنان ماست. آنها خیلی سعی دارند پشتوانههای نظامی و کمکهای تسلیحاتی ایران به کشورهای منطقه را برجسته کنند و پروژه ایرانهراسی را عینیت بخشند. حال این نوع اظهارات میتواند شاهد مثالی برای آنان باشد. ضمن آنکه وقتی ما معتقدیم عربستان، امارات، کویت و سایر کشورهای منطقه در کمک به آل خلیفه و همپیمانی نظامی با بحرین اشتباه کردهاند، چرا باید خود راهی را برویم که پیش از این، آن را نهی و نفی کردهایم؟ رویکرد ما در حمایت از مردم مظلوم و آزادیخواه منطقه روشن است و بارها اعلام کردهایم اما معلوم نیست چرا مقامات عربستانی اظهارات تاسفبار اخیرشان را مطرح کردند که هیچگاه مستندات صحیحی هم ارائه ندادند. البته در پایان ذکر یک نکته را ضروری میدانم و آن اینکه این صحبتها به معنای ضعف نظامی ما نیست گرچه انقلاب اسلامی و گفتمان آن فکری و فرهنگی است اما به موازات آن توان نظامیمان نیز در حد و اندازهای است که بارها ثابت کردهایم نه کشورهای منطقه بلکه قدرتهای حامی آنان نیز نمیتوانند کوچکترین لطمهای به کشور وارد کنند. کشورهای منطقه و همپیمانانشان اقتدار ما را در هشت سال دفاع مقدس آزمودهاند. لذا بد نیست که با نگاهی به گذشته و عبرت از تاریخ دریابند فرافکنیهای امریکا و انگلیس علیه ایران در نهایت نفعی به حال آنان ندارد. آنها یک بار بخت خویش را در همپیمانی با صدام امتحان کردهاند لذا منطقی نیست این راه را ادامه دهند.
***
اواسط سال ۶۹ و به فاصله دو سال پس از اتمام جنگ با ایران، حکومت عراق طی حملهای کویت را ساقط و آن را ضمیمه خاک خود اعلام کرد. تقریباً تمام کشورهای جهان با این اقدام توسعهطلبانه حاکمان عراق مخالفت کردند و بلافاصله کشورهای غربی به رهبری امریکا ائتلاف بینالمللی علیه عراق تشکیل دادند و در پایان بهمنماه همان سال حمله به عراق را آغاز کردند. تصمیمگیری ایران به عنوان همسایه بزرگ عراق در مقابل این جنگ بزرگ بینالمللی یک آزمایش سرنوشتساز برای دولت هاشمیرفسنجانی بود.
دولت رفسنجانی سه راه بیشتر نداشت: اول آنکه اعلام بیطرفی کرده و با محکومیت حمله عراق به کویت خود را از آتش جنگ دور نگه دارد. دوم با ائتلاف بینالمللی همراهی کرده و از امتیازات آن بهرهمند شود و بالاخره راه سوم با عراق در جنگ با ائتلاف بینالمللی مشارکت کند.
انتخاب راه سوم با توجه به اینکه ایران تازه از هشت سال جنگ با عراق رهایی یافته بود و دوران سازندگی خرابیهای پس از جنگ تازه در اول راه بود بعید و دور از انتظار مینمود اما جالب است یادآوری کنیم که در آن دوره تاریخی برخی از چهرههای جناح چپ مصرانه خواستار گزینش راه سوم بودند.
درک چرایی انتخاب این راه توسط این سیاستمداران با توجه به اینکه این روزها دیگر تمایلی به صحبت درباره آن ندارند کار آسانی نیست. جنگ تمام شده بود و امام خمینی (ره) بزرگترین حامی جناح چپ برای همیشه آنها را تنها گذاشته بود. شاید تلاش برای شروع جنگی دوباره تلاش برای باز کردن جایی در فضای سیاسی بود که هر روز برای چپها تنگتر میشد.
اما حالا که اتفاق مشابهی افتاده است و عربستان برای کمک به سرکوب مردم بحرین به آنجا قشون کشیده است باز هم عدهای در درون مجلس خواستار حمله نظامی به بحرین هستند. دلیل آنها چه میتواند باشد. آیا روحالله حسینیان هم میخواهد از جنگ برای خود کارنامهای بسازد که یقیناً چنین نیست.
***
موافقین حمله نظامی
سیدعلیاکبر محتشمیپور: بعد از عراق نوبت ماست
«آیا میتوانیم (اسم) خودمان را مسلمان انقلابی پیرو اسلام ناب محمدی بگذاریم در حالی که هزاران افسر و سرباز امریکایی حجاز را اشغال کردهاند و امنیت حرمین شریفین توسط نیروهای امنیتی امریکا برنامهریزی میشود... آیا باید نیروهای امریکایی در خلیج فارس احساس امنیت کنند؛ آیا ما نباید هستههای حزبالله را در سراسر این کشورها وارد عمل کنیم؟»
این برای ما ننگ نیست که شیطان بزرگ از آن طرف دنیا بیاید و در کشورهای خلیج فارس پایگاه بسازد و رحل اقامت در اینجا بیندازد و ما بنشینیم و تماشا کنیم.
امروز مسلمانان منطقه به خصوص ملت ایران وظیفه شرعی دارند که در جهادی مقدس به مقابله با نیروهای کفر امریکا و ناتو برخیزند، انقلاب و نظام اسلامی نمیتواند در این جنگ خانمانسوز نسبت به سرنوشت مسلمانان بیتفاوت بماند... امریکا و کفر جهانی به یک کشور اسلامی حمله کرده است و امروز خبری رسید که کربلا و نجف ما هدف آماج بمبهای امریکا قرار گرفتهاند. چرا ملت ایران و ملت اسلام در سکوتی مرگبار به سر میبرند؟ آیا این امام نیست که با فریاد رسا وظیفه هر مسلمان را دفاع از اسلام و مسلمین و سرزمین مسلمانها اعلام میکند؟ جمهوری اسلامی و ملت مسلمان ایران با توجه به اصول و آرمانهایش از هر کشوری اولی و احق است که در جهاد مقدس علیه امریکا شرکت کند و باید خلیج فارس گورستان امریکاییها شود... امروز اگر پاسخ یاللمظلوم مسلمین عراق و کویت را ندادیم، چه انتظاری است که اگر فردا به انقلاب اسلامی و ملت ما حمله کرد مسلمانان جهان با ما همدردی کنند... حوادث و بحران اخیر یادآور رویارویی و صفآرایی «خالد بن ولید» در برابر ابرقدرتهای صدر اسلام است؛ او که عمری در صف کفر شمشیر به روی پیامبر و مسلمانان کشید و در نهایت فاتح بزرگی برای مسلمانان شد. امروز دنیای کفر در مقابل ملت مسلمان عراق و فلسطین به عنوان خاکریز اول قرار گرفته است و به یقین خاکریز بعدی... ایران است. ما از چه میترسیم، بگذار تا با عزت و شرف زندگی کنیم و بمیریم، زندگی زیر سایه سرنیزه امریکایی برای ما ذلت، اسارت و ننگ است.
صادق خلخالی: ما نمیتوانیم ملت عراق را تنها بگذاریم
آنچه امریکا در نظر دارد نفت نیست، آنچه در نظر دارد قدرت شکننده در عراق نیست، آنچه در نظر دارد اسلام است و این جنگ یک جنگ صلیبی علیه مسلمانها است... ما همهاش میگوییم مرگ بر امریکا، مرگ بر اسرائیل، حالا باید این معنا را نشان دهیم... ای آیتالله، رهبر عالیقدر زمان آقای خامنهای سلمکم الله تعالی دستور بفرمایید، همان طور که گفتید جهاد است، کشته شدن در راه اسلام است... ما باید در اینجا امریکا و بوش و فهد و دولتهای انگلی مانند حسنیمبارک و اوزال را در سنگرها به نابودی بکشانیم، غرق خون کنیم تا اینها بدانند حریم اسلام حریم بزرگی است. والله والله فردا اگر امریکا پیروز شود و در بغل ایران بیاید، به این آسانی منطقه را ترک نمیکند... نبرد میکنیم و در این نبرد قهرمانانه ما نمیتوانیم ملت عراق را تنها بگذاریم. گذشتهها مساله دیگر است، جنگ ما با عراق یک مساله دیگر است... اینجا سرنوشت اسلام مطرح است... این برای ما ننگ است، برای ما عار، است اسلحه داریم، قدرت داریم، جوان داریم، بسیجی داریم ولی بخواهیم تسامح و تساهل بکنیم. هیچ وقت تساهل در این مسائل جایز نیست.
بهزاد نبوی: فرصتی تاریخی برای حمله به اسرائیل از دست رفت
این جنگ فرصتی تاریخی برای حمله به اسرائیل به وجود آورده بود که از دست رفت. در طول تاریخ سابقه نداشته که اسرائیل مورد حمله واقع شود و عکسالعمل نشان دهد زیرا از جنگ که او را در منجلاب خواهد انداخت، وحشت دارد. پس ما از این طریق میفهمیم که امریکا یک نقطه ضعف اساسی دارد و آن اسلامی- اسرائیلی شدن جنگ است لذا وظیفه ما این بود که به هر طریق که ممکن است سمت و سوی جنگ را عوض میکردیم. ما باید در سیاست خارجی و مواضعمان در قبال عراق این نکته محوری را نصبالعین قرار میدادیم.
بیانیه مجمع روحانیون مبارز: باید به آمریکا ضربه بزنیم
امریکا و نیروهای متحد آن باید هر چه زودتر جنگ را متوقف کنند و بدون قید و شرط نیروهای خود را از منطقه بیرون ببرند و دخالتی در طرح امنیت و آینده منطقه نداشته باشند. از مسلمانان و هستههای انقلابی جهان اسلام و خصوصاً منطقه خلیج فارس میخواهیم صفوف خود را هر چه فشردهتر سازند و خود را برای ضربه زدن به منافع امریکا در منطقه و سراسر جهان آماده کنند و دست شیطان بزرگ را از سر مسلمین کوتاه کنند. در این لحظات حساس از شورای عالی امنیت ملی درخواست میکنیم که در ادامه تلاشها و تصمیمات ارزنده خود با توجه به اهمیت و خطرات اوضاع با ابهام از تعالیم و سیره مبارک امام راحلمان در مقابله با امریکا با تدبیری همهجانبه و با استظهار به نیروی انقلابی ملت بزرگوار ایران و اعتماد به خواست و اراده ملتهای مسلمان برای مقابله با خطرات و نقشه شوم امریکا و تامین منافع و مصالح جمهوری اسلامی ایران با قاطعیت با بهرهگیری از فرصتها و اتخاذ تصمیمهای نامشروع امریکای جنایتکار و اسرائیل غاصب را در همه جا مورد تهاجم قرار دهند.
***
مخالفین حمله نظامی
هاشمیرفسنجانی: ماجراجو نیستیم
ما وارد جنگی نخواهیم شد که در آن خون بدهیم، امریکا پیروز شود و به اهدافش برسد یا عراق پیروز شود و در کویت بماند. ما ثابت کردیم کشور ماجراجویی نیستیم بلکه اهل فکر و اندیشهایم.
سیداحمد خمینی
هر کس بگوید اطاعت از امام غیر از اطاعت از آیتالله خامنهای است در خط امریکاست. با تمام وجود از دولت دفاع میکنیم. مگر ما مردهایم که بگذاریم آقای هاشمی تنها بماند.
حسن روحانی
با توجه به انگیزههای باطل طرفین درگیر جنگ خلیج فارس، جوانان ما به نفع هیچ کس از آنان فداکاری نخواهند کرد.
علیاکبر ناطقنوری: جنگ خلیج فارس، جنگ اسلام و کفر نیست
جنگ خلیج فارس نمیتواند جنگ اسلام و کفر باشد. ما معتقدیم باید جهاد تحت رهبری امام عادل باشد و ائمه طاهرین (ع) از رفتن به جنگ تحت پرچم خلفای غاصب منع میکردند... چقدر سادهاندیشی است که اگر کسی تصور کند صدام ماهیت عوض کرده است. ما زنده به گور شدن دختران جوان بستان، منهدم شدن شهرها و روستاها در استانهای جنگزده و هزاران شهید و دهها مدرسه که با صدها کودک بیگناه در یک لحظه از صفحه زمین محو شدند، جانبازان عزیزی که باید عمری رنج هوسهای یک پلید (صدام) را تحمل کنند، آثار بمبهای شیمیایی و زخمهای بهجامانده بر پیکر بسیجیان سلحشور را فراموش نکردهایم. همه و همه شهادت میدهند که صدام مثل دیگر جنایتکاران یک جنایتکار تاریخ است.
محمدجواد لاریجانی
اگر این جنگ درگیری حق و باطل بود، تردیدی نداشتیم که کدام طرف را باید حمایت کرد و چند بار باید حمایت کرد، اما نباید سادهنگر و سطحی بود. این جنگ تعارض تجاوزهاست. تجاوز به کویت و تجاوز به منطقه. ما حادثه را خوب میفهمیم. مقاصد آشکار است و دقیقاً به همین خاطر بیطرف هستیم. امروز دشمنان اسلام سعی دارند درگیری متجاوزان را جنگ اسلام و کفر بنمایانند و چون در این جنگ رژیم عراق شانس کمتری دارد، لذا نتیجه بگیرند که در جنگ اسلام و امریکا، امریکا پیروز شد. به همین دلیل پرتاب چند موشک عراقی به تلآویو جنگ اسلام و صهیونیسم نیست، که دست آخر صهیونیسمها هم فاتح از آب درآیند. متاسفانه دوستان سادهلوح ما چه زود فریب میخورند و از آن فراتر، تحریرالوسیله را وسیله ضربه زدن به بنیانی میکنند که حضرت امام (ره) تمام عمر را صرف تحکیم آن کرد. یعنی آن کس که فروع تحریر را نفهمیده و صلح و جنگ را از دایره اختیارات ولی فقیه خارج میکند که در واقع قرآن را سر نیزه کرده است... اگر اعتقاد درستی ندارید اقلاً ضروریات عقلی را منکر نباشید.
محمدرضا باهنر
توصیه میشود و طبیعی است که شورای عالی امنیت ملی و دولت جمهوری اسلامی ایران با مخالفتخوانی بعضیها که اصولاً سیاست خارجی نظام را قبول ندارند به انفعال نمیافتند. متاسفانه میبینیم که بعضی از نمایندگان به اصطلاح رادیکال مجلس شورای اسلامی یک روز زندگی رهبر لیبی را الگوی زندگی اسلامی میشمارند و روز دیگر دوستانشان در ملاقات با شاه اردن مواضع ضدامپریالیستی او را میستایند. یک روز از مسوولان نظام انتقاد میکنند که چرا متجاوز به ایران را مجازات نمیکنند و روز دیگر او را به خالدبن ولید تشبیه میکنند و با شنیدن یک اعتراض مجدداً عدول نموده و او را جنایتکار مینامند. حرکتهای زیگزالی بعضی از رادیکالنماها و عمل برخلاف حرف آنها دلیلی بر عدم عمق بینش سیاسی آنهاست و میتوان نتیجه گرفت که حتی اگر هوش سیاسی فردی در گذشته مورد تایید حضرت امام رضوانالله تعالی علیه بوده اگر به نفع مواضع ضداستکباری نظام بهکار گرفته نشود از کار میافتد و صاحبش را به اتخاذ مواضع ابتر و غیرمستدل وادار میکند.
منبع: روزنامه روزگار
نظر شما :