تکمیلهمایون: تختی به شاه تمکین نکرد/ فکوهی: با تختی شرف ورزش را دریابیم
در این شب علاوه بر علی دهباشی، مدیر مجله بخارا، دکتر ناصر تکمیل همایون، دکتر ناصر فکوهی و هارون یشایایی به عنوان سخنران جمعی از پیشکسوتان کشتی از جمله بهداد پنجهزاده، استاد نقاشی (پرتره تختی)؛ فرهنگ سرفلاح، استاد کاراته؛ عباس خجسته، پیشکسوت کشتی؛ بیژن سیفخانی، قهرمان کشتی؛ مصطفی کیانتاش، پیشکسوت ورزش زورخانهای و مسئول زورخانه شیرافکن و قاسم طاهراحمدی، بازیگر تئاتر و تلویزیون حضور داشتند.
علی دهباشی با توضیحاتی درباره سابقه حرفهای پهلوان تختی این شب را آغاز کرد و گفت: از دیماه ۱۳۴۶ تا به امروز در این نیم قرن، یاد و خاطره زندهیاد تختی در همه مناسبتهای احساسی، ملی تاریخ و ورزشی با مردم ایران و بخشی از جهان بوده است، حماسه زندگی او نه تنها برای ما ایرانیان بلکه برای بسیاری دیگر همواره مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. بیش از ۷۰۰ مقاله و چندین کتاب درباره زندگی، سلوک و رفتار او نوشته شده است که به قول استاد آذرنگ میتوان گفت یک نوع ادبیات تختی به وجود آمده و کمتر شخصیتی است که در تاریخ نیم قرن اخیر به شهرت و محبوبیت ایشان رسیده باشد. بهانه امشب ساخت فیلم مستند شهسوار، کار علی شاهمحمدی به همت استاد هارون یشایایی است.
دکتر ناصر تکمیلهمایون با خواندن شعری به لهجه خوارزمی سخنان خود را آغاز کرد و گفت: سرتاسر آفاق به هاون سودن/ نه طاق فلک به خون دل اندودن/ صد سال دگر اسیر زندان بودن/ به زانکه دمی همدم نادان بودن.
وقتی وارد خوارزم شدم، دیدم این شعر را در مزار پوریای ولی نوشتهاند، مقداری غرور انسانی به من دست داد و شادمان شدم که خدایا شکر که ایرانی هستم و پهلوانان ما چنین اشعاری نوشتهاند. چقدر دانایی اندیشه و فرهنگ با ورزش ایرانی یگانگی پیدا میکند و این مربوط به ورزش بدنی نیست. این فقط جسم نیست، فرهنگ دهخدا و معین و دایرهالمعارفها را نگاه کنید، میبینید که تقریبا همه معتقدند که ورزش فقط جسمانی نیست بلکه روحانی نیز هست که به انسان عظمت فکر و روحی میدهد. در ایران همیشه ورزش اهمیت بالایی داشت. در ایران باستان همینطور و همینطور ایران دوران اسلامی. من در مقالهای که درباره جهانپهلوان تختی نوشتم، به کتابی رجوع کردم؛ اخوتنامه سلطانی، در این کتاب درباره آیین ورزش و اخلاق ورزشکاران به ویژه کشتیگیران خیلی صحبت کردم و وقتی اینها را نگاه میکنیم میبینیم که فقط ورزش جسمانی مد نظر نیست و به ردهای از فرهنگ ایرانی (عیاران) رابطه دارد و این مساله طبقاتی نیست مثلا در ایران معاصر ما تاجر، عیار بود، در سیاست ستارخان عیار بود و در ورزش تختی عیار بود، این صفت را از اجتماع فرا میگیرند ولی دانشکدهای نیست که بگویند در یک دانشگاه یک ترم عیاری خوانده است. این حالتی است که «ای سوخته سوخته سوختنی، عشق آمدنی بود نه آموختنی» این باید در انسان بیاید.
درباره تختی، فقر او و متعلق نبودن به طبقات مرفه یک عامل است، هیات بنیهاشم در جنوب شهر، آموزشهایی که آنجا میدادند، مسجد قندی، حاج ابراهیم نجار اینها با تختی در رابطه بودند و او یاد گرفت و به دلیل بیبضاعتی خود در آبادان کار کرد، این گروه ظلم و ستم را دریافت کرد. در آبادان زمانی که تختی بود این ظلم انجام میشد و بیدلیل نیست که تختی به سمت مصدق میرود. اینها طرفدار عدالتاند و کوشش میکنند در جامعه عدالت برقرار شود و با بیعدالتی مبارزه میکنند. بهترین ارگانیزاسیونی که تختی پیدا میکند در جهت مبارزه با بیعدالتی، جبهه ملی است و او عضو شورای جبهه ملی میشود. چه کارهایی که در زمان زلزلهها انجام میدهد. اینها اسیر پول نمیشوند اسیر نعمات دنیایی نمیشوند.
اگر مرحوم شاهحسینی زنده بود چیزهای بیشتر از من میگفت. در مورد اینکه تختی کمی نسبت به شاه از خود تمکین نشان نداد، چمدانی که در آن پول خوابیده بود را رد کرد. این آدم اخلاقی بود. من تختی را چند بار منزل شادروان غلامحسین صدیقی دیدم. طی مدتی که نشسته بود فقط به او نگاه میکردم تا سرش را بالا کند و به صورتش نگاه کنم ولی موفق نشدم. به یاد دارم وقتی تختی وارد شد به اتاق نیامد چون خجالت میکشید، صدیقی او را به اتاق دعوت کرد. من زمان درگذشت تختی ایران نبودم، دانشجو در خارج بودم. وقتی خبر درگذشت تختی را دیدم برایم فاجعه بزرگی بود، ما برایش مجلس سوگواری گذاشتیم و دوستان صحبت کردند و با تلفن شعاری که مردم در مراسم تشییع تختی میگفتند به ما گفته شد. من با همان شعاری که مردم تهران در تشییعجنازه تختی میگفتند سخنان خود را به پایان میرسانم «لا إله إلا الله، محمد رسولالله، تختی شهید گشته، تختی مصدقی بود، راهش ادامه دارد».
دکتر ناصر فکوهی سخنران بعدی بود که درباره مباحث علمی اسطوره و تختی توضیح داد و گفت: این یک نوع مبارزه در برابر فراموشی و حفظ هویت خود است و اینکه چطور الگوهایی که مطرح میشود و برایشان شبهای بخارا برگزار شده هویت فرهنگ و مردم را حفظ کرده است، شاید در سالهای بعد چشماندازهای بهتر یا تیرهتری داشته باشیم. من صرفا در حد چند جمله میتوانم این مساله را باز کنم چون مساله اسطوره از لحاظ علمی بسیار گسترده است و اینجا منابعی اعلام میکنم. ما اگر بخواهیم از لحاظ نظری به رویکردهای اسطورهای نگاه کنیم، اسطوره در معنای فارسی از داستان و روایت میآید. این واژه از عربی به فارسی رسیده و در زبانهای لاتین هم methodology به معنی اسطوره بود و به تدریج که جلو میآییم در زبان عادی معنایی پیدا میکند، در history نیز به همین صورت است، از جهتی به معنای تاریخ و معنی افسانه است. رویکردها متفاوت است. به اسطوره رویکرد یونگی داریم، بحث الیاده را داریم که بحثهای متاخر است در انسانشناسی، نگاه ساختاری لوئیس راث را داریم، نگاه رنه ژیرار با مفهوم قربانی را داریم. هر کدام اینها به فارسی ترجمه شده است. در زمینه اسطورهشناسی کلاسیک هم اساتید زیادی کار کردهاند از مرحوم بهار تا مرحوم تفضلی، خانم آموزگار، امید سالار و … که بر اسطورهشناسی شاهنامه کار کردهاند.
ما نگاه جدید نیز به اسطوره داریم که تختی در آن گروه قرار میگیرد، اسطورههای مدرن، اسطوره به معنای یک پدیده جدید و نه اصولا باستانی. این نگاهی است که در بارت میبینیم، او در کتابش که به فارسی هم ترجمه شده است، مهمترین شخصیتی است که در این باره کار کرده است. در ایران هم کارهایی در این زمینه شروع شده است از جمله در زمینه شهری میتوانم منبع اعلام کنم، دو کتاب آقای ستاری که یکی درباره تهران در شعر است و دیگری تهران در داستان است. دو کتاب سید محسن حبیبی درباره بهارستان و درباره تهران است که به مفهوم بازنمایی شهر پرداخته و این شاخه در حال رشد کردن است.
دکتر فکوهی با بیان اینکه تختی را در فرآیندی قرار میدهم که سیستمی و پهنای فرهنگی دارند تا از خود، هویت و شرف خود دفاع کنند، افزود: این سیستمها مکانیزمهای پیچیدهای را به کار میاندازند که این مکانیزمها در انسانشناسی به مکانیزمهای مبارزه با فراموشی مشهورند و این مکانیزمها دارای اهمیت هستند. زمانی که در محیط متخاصم قرار بگیریم اهمیت خود را نشان میدهد چرا که این محیط از طریق ایجاد فراموشی، یک فرهنگ را تخریب و فرهنگ دیگر را جانشین آن میکند. حافظهای را از بین میبرد و حافظه دیگر را جانشین آن میکند. کسانی که کتاب ۱۹۸۴ نوشته اورول را خواندهاند، میدانند که اورول چطور این مساله را مطرح کرد که اگر زبانی از بین رود و جایش زبان دیگری آید که تقلیل رفته باشد و نتوان با آن فکر کرد، نتوان رنگارنگی و تکثر داشت، دیگر هیچ مخالف سیاسی باقی نمیماند. ما امروز در جنگ حافظهای هستیم، باید از گذشته، امروز و آینده خود دفاع کنیم. این جنگ در جهان و کشور ما به عنوان نقطهای از جهان جاری است. امروز چه کسانی در جهان حکومت میکنند؟ لازم نیست توضیح دهم، یک رئیس مافیا، یک دیکتاتور و یک ابله سرمایهدار در جای دیگر، این آدرسها آنقدر دقیق است که میدانیم از که صحبت میکنیم. جهان در دست این سه نفر است و مابقی نوچهها و پادوهای اینها هستند. جهان به وسیله ابلهان، افرادی که ثروت خود را به صورت نامشروع به دست آوردند و به صورت نامشروع حفظ و مصرف میکنند و کثیفترین افرادی که آدم خوانده میشوند اداره میشود.
بشریت چگونه باید از خود دفاع کند؟ بشریت از طریق اسطورههایی که واقعیت داشتند و به اسطوره تبدیل شدند از خود حفاظت میکند و در این جهانی که سیاست مدتهاست به چنین کثافتی کشیده است الگویی مانند گاندی، ماندلا و مارتین لوتر کینگ داریم. معادلش را در ایران داریم، دکتر مصدق، دکتر غلامحسین صدیقی و دکتر نادر افشار نادری که برایمان ارزشمند است. تختی از چنین تباری است. برای ما مهم نیست که اسم دکتر مصدق ۴۰ سال در هیچ کوچه و خیابانی گذاشته نشد و اینکه امروز یک کوچه دورافتاده را به اسم او گذاشتند به عنوان توهین به تاریخ تلقی میشود. این توهین ذرهای از ارزش دکتر مصدق کم نمیکند. در جایی نوشتم، دکتر مصدق نیازی به نام خیابان، میدان ندارد. دکتر مصدق تا ابد در دل همه ایرانیان جای دارد. همینطور درباره دکتر غلامحسین صدیقی که در راس تمام دانشکده ما که در آن علوم اجتماعی و انسانی تدریس میشود. صدیقی تمام زندگی خود را برای این کار گذاشت و در آخر از گذاشتن آبرویش دریغ نکرد، به او گفتند با این کاری که میکنی، آبرویت میرود و دکتر صدیقی گفت من آبرویم را برای چنین روزی میخواستم تا کشورم را نجات دهم و دکتر نادر افشار نادری که به صورت ناجوانمردانهای سرنوشتش را پیدا کرد. تختی هم از چنین تباری بود.
امروز از چیزی درباره ورزش صحبت میکنیم در حالی که در ایران و یونان باستان ارزش داشت. الکساندر شاگرد ارسطو است و جنگجو و ورزشکار بزرگ است. ما در چه شرایطی در دنیا هستیم، جام جهانی فوتبال تا چند روز دیگر شروع میشود، جام جهانی فوتبال بزرگترین کلاهبرداری تاریخ است، جایی است که تمام مافیا و کلاهبرداران جمع میشوند. تمام خرید و فروشها از قبل انجام شده است. ورزش امروز عصارهای از پول و نفوذ سیاسی است. در کشور روسیه پوتین کازینو، باشگاه ورزشی و رسانه دارد، در ایتالیا نیز به همین صورت است و همینطور آمریکا. در اینجاست که الگوی تختی شرف است و مبارزه با فراموشی است که میتواند این ارزشها را احیا کند.
تهران امروز شهری بیهویت است، تهران خرابهای است از آنچه باید میبود ولی به لطف کار تکمیلهمایون و افراد دیگری که کار کردند ما تصویری از تهرانی که بوده داریم و اگر بخواهیم تهران را دوباره بسازیم، الگویش را داریم. تهران شهری پر از حافظه است اما چنین وضعیتی دارد. اگر روزی بتوان ورزش را دوباره ساخت و از تمام آلودگیهایی که ورزش دچارش شده نجات پیدا کند، اسطوره، واقعیت و زندگی تختی نمونه خوبی است تا بتوانیم شرف ورزش را دریابیم.
علی دهباشی در این شب از پیشکسوتان ورزشی حاضر در سالن تشکر کرد و گفت: حضور قهرمانان ورزش در رشتههای مختلف به خصوص استادان پیشکسوت کشتی در این جلسه برایمان مایه خشنودی است. استاد یشایایی نیازمند به معرفی نیستند، از سنین نوجوانی حضور اجتماعی و سیاسی قوی در جامعه داشتند و دست به قلم بردند و کارهای تهیهکنندگی فیلمهای باآبروی ایران را انجام دادند و مجموعه داستانهایشان را با بیان شیوای فارسی، که تصویرگر زندگی کلیمیان ایران در یکصد سال گذشته است منتشر کردند.
هارون یشایایی درباره چگونگی تهیه فیلم و روند کار توضیح داد و بیان کرد: بیانصافی است اگر من تاکید نکنم که علی دهباشی مشوق راهنمای من برای این کارها بود. آبروی امروز ملت ایران را ورزشکاران نسل جوان در دنیا احیا میکنند. اگر بدانیم که کشتی اولین ورزشی بود که فرهنگ ایران را معرفی کرد. البته کشتیگیرانی بودند که بیش از تختی مدال گرفتند و ما حتی نام ایشان را به یاد نداریم. تیم فوتبال ما با حضور در جام جهانی موفق شده تا نام خود را بر سر زبانها بیاورد. امروز هم حتی جای تاکید دارد که زنان و دختران در ورزش افتخارآمیز میشوند. حتی مواردی داریم که در قسمتهای جودو و کاراته نامآوران زن داریم. میخواستم تاکید کنم که بزرگی نام تختی در ادبیات ایران به هیچ وجه از ارزش و مقام باقی کشتیگیران ما کم نمیکند.
یشایایی در ادامه درباره ساخت فیلم شهسوار توضیح داد: شرکت ما اصولا فیلم سینمایی میساخت، ما در سالهای بعد از انقلاب فیلمهای خاطرهانگیزی مانند کیمیا، ناخدا خورشید و … ساختیم. شرکت ما در جایی ساختن فیلمهای سینمایی را متوقف کرد و مشغول کار مستندسازی شد. فرزندم کیارش در جایی این فرهنگ را آغاز کرد و در زمینه محیط زیست چند فیلم ساخت.
من با تختی دوست بودم. اینکه بزرگانمان را فراموش نکنیم ارزشمند است. تختی نام بزرگی است که ملت ایران به آن افتخار میکند. این فیلم به این دلایل ساخته شد: علایق شخصی علی شاهمحمدی که کارگردان جوانی بود که فیلم نساخته بود. در ساخت فیلم بیش از همه خود کشتیگیران کمک کردند. در جاهایی از فیلم لازم بود گه صحنه بازسازی شود. ما در آن نقاط به کسی احتیاج داشتیم که به لحاظ چهره و اندام شبیه تختی باشد. مجید خدایی این مسئولیت را داوطلبانه قبول کرد و با کمال صداقت این کار را انجام داد. تدوین فیلم را نیما حسندوست انجام داد، از پرویز پرستویی سپاسگزاریم که به صورت داوطلبانه صدای خود را روی فیلم گذاشتند، راهیار بهزادی که به صورت داوطلبانه موسیقی فیلم را ساخت. یادآور این مطلب هستم که تمام شخصیتهای فیلم داوطلبانه این کار را انجام دادند. این کاری است که سعی شده تختی را همانطور که هست معرفی کنیم و اغراق نکنیم و بگوییم که مثل تختی افرادی در مملکت ما وجود دارند و وجود خواهند داشت و ملت ما به آنها افتخار کرده و خواهند کرد.
در پایان شب فیلم شهسوار ساخته علی شاهمحمدی پخش شد. در این فیلم نظرات هاشم صباغیان، سیمین بهبهانی، عبدالله موحد، محمد آلحسینی، کاظم حسیبی، جواد کدیری، نعمت صفایی، عبدالحسین فعلی، ایرج راد، محمد آلحسینی، سید محمد خادم، اکبر حیدری، حسین زنجانی و … به تصویر کشیده شده بود.
منبع: بخارا
نظر شما :