عبدی: اپوزیسیون شاه دنبال اصلاحات نبود/ نبوی: امکان اصلاحات فراهم نشد
ریشه انقلاب اسلامی در انقلاب مشروطه
بهزاد نبوی در این نشست تخصصی درباره بررسی تاریخ انقلاب و پاسخ به این پرسش کلیدی که آیا وقوع انقلاب اجتنابپذیر بود، گفت: اولا باید توجه داشته باشیم انقلاب ما واقعهای جدای از گذشته خود نبود. متاسفانه بسیاری از تحلیلگران سعی کردند یا انقلاب را مستقل از پیشینههای تاریخی خود تعریف کنند یا حداکثر پیشینه آن را ۱۵ خرداد ۴۲ در نظر گرفتند؛ اما واقعیت این است که انقلاب اسلامی ریشه در انقلاب مشروطه داشت و عملا ادامه جنبشهای ضداستعماری و ضداستبدادی ملت ایران بود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: گاهی بعضی طوری صحبت میکنند که زمان شاه همه چیز بر وفق مراد بود اما واقعیت این است که در دوران پهلوی بنا بر قانون اساسی، حکومت مشروطه سلطنتی داشتیم و قرار بود شاه سلطنت کند، نه حکومت. چنانچه احمدشاه نیز در انقلاب مشروطه همین وضع را داشت و بعد از آن نیز قرار بود شاهان سلطنت کنند و دخالتی در اداره کشور نداشته باشند.
سلطنت پهلوی؛ سیاهترین استبداد تاریخ
وی با اشاره به سلطنتهایی همچون کشورهایی مثل دانمارک و بلژیک که شاه این کشورها اختیاری در اداره کشور ندارند، گفت: ما سیاهترین استبداد تاریخ را در دوره رضاشاه و بعد محمدرضا شاه بعد از سال ۱۳۳۲ و به خصوص بعد از سال ۴۲ داشتیم. برای درک دقیقتر اوضاع باید بدانیم که در آن دوره حتی در یک مورد حق انتخابات آزاد به مردم نداد.
نبوی به دوره رضاشاه نیز اشاره کرد و گفت: در این دوره که به هیچ عنوان اجازه انتخابات آزاد داده نمیشد. مرحوم مدرس در دوره ۵ و ۶ نماینده مجلس بود و این دو دوره آخرین دورهای بود که نمایندگان اجازه یافتند، به قول معروف حرف زیادی بزنند؛ اما از سال ۳۲ تا ۵۷ در تمام ادوار مجلس، حتی یک نماینده که آدم نظام حاکم نباشد و طبق دستور نظام حاکم موضعگیری نکند، نداشتیم. فقط در دوره بیستم مجلس شورای ملی که انتخاباتش در زمستان سال ۳۹ برگزار شد، به خاطر فشار آمریکا در دوران کندی بر کشورهای جهان سوم برای رعایت حقوق بشر اجازه داده شد یک نفر از کاشان وارد مجلس شود. این در حالی بود که فشار آمریکا منجر به آن شد که کمکهای اقتصادی این کشور به ایران قطع شود و حتی مستشاران آمریکایی از کشور خارج شدند، در نتیجه اللهیار صالح که زمان مصدق سفیر ایران در آمریکا و نماینده ما در سازمان ملل بود از کاشان وارد مجلس شد اما همان مجلس هم که یک نفر ناخالصی داشت بعد از ۳ ماه منحل شد.
بهزاد نبوی با تاکید بر اینکه فضای استبدادی شدیدی بر کشور حاکم بود، گفت: امروز ما به شورای نگهبان اعتراض میکنیم که چرا امثال من رد صلاحیت شدند اما آن دوره اصلا کار به این حرفها نمیکشید که بخواهند کسی را رد صلاحیت کنند.
چرا شعار استقلال و آزادی در صدر شعارهای مردم قرار گرفت؟
او ادامه داد: شاه در سال ۵۴ اعلام کرد به جز حزب رستاخیز هیچ حزب دیگری در کشور فعالیت نکند و گفت که هر کس نمیخواهد عضو این حزب شود، از کشور خارج شود و همه قشرهای مختلف مثل معلم و پرستار و پزشک مجبور بودند «جاوید شاه» بگویند و دستهجمعی عضو حزب رستاخیز شوند. به دلیل همین فشارها و استبداد حاکمیت بود که شعار استقلال و آزادی در صدر شعارهای مردم قرار گرفت.
آزادیهای سیاسی زمان شاه به خاطر فشار خارجی بود
نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در ادامه با طرح این سوال که آیا امکان اصلاحات به جای انقلاب در سال ۵۷ وجود داشت یا خیر، گفت: واقعیت این است که شرایط اصلاحات در کشور فراهم نشد. آزادیهای سال ۳۹ تا ۴۲ و اتفاقات ملی شدن صنعت نفت همه سرکوب شدند و این در حالی است که آن آزادیها هم عموما به خاطر فشارهای خارجی بود.
۳ دوره آزادی سیاسی در دوران محمدرضا شاه
نبوی به ۳ دوره آزادیهای سیاسی دوران محمدرضا شاه اشاره کرد و گفت: دوره اول از شهریور ۲۰ تا سال ۳۲ بود که هنوز رژیم جایگاه خود را پیدا نکرده بود و عملا امکان حاکمیت استبداد وجود نداشت که در انتهای همین دوره نهضت ملی اتفاق افتاد. ۳۹ تا ۴۲ نیز به دلیل فشار کندی بر کشورهای جهان سوم، تا حدودی آزادی به وجود آمد که بلافاصله پس از ترور کندی این دوره خاتمه یافت. دوره سوم هم در زمان کارتر بود که در نهایت انقلاب اسلامی رخ داد و مسئله آن بود که رهبری انقلاب زرنگتر از رژیم پهلوی بود و اجازه نداد سرنوشت نهضت ملی و سالهای ۳۹ تا ۴۲ تکرار شود.
علت عدم تحقق اصلاحات این بود که امکانش ایجاد نشد
این فعال سیاسی اصلاحطلب تاکید کرد: همه مبارزات از دوران ملی شدن صنعت نفت تا سال ۴۲ اصلاحی بود؛ اما بعد از سرکوب، مردم از حرکت اصلاحی ناامید شدند. در واقع رژیم عملا کاری کرد که مردم به دنبال حرکات اصلاحی نروند. همه ما جوانان آن دوره از چریکهای فدایی، مجاهدین و مبارزین قبل از انقلاب که از اعضای جبهه ملی بودیم، به دنبال اصلاحات بودیم؛ اما وقتی رژیم مبارزات اصلاحطلبانه را به بنبست رساند، همگی به دنبال کار چریکی رفتند؛ در واقع اگر اصلاحات محقق نشد به این دلیل بود که امکان اصلاحات برای مردم ایجاد نشد.
بهزاد نبوی در پایان خاطرنشان کرد: مرحوم بازرگان معتقد بود انقلاب ایران دو رهبر داشت: یکی شاه و یکی امام و در واقع معتقد بود کاری که شاه در به وجود آمدن شرایط انسداد کرد در پیروزی انقلاب موثر بود و اگر کاری کنیم که مردم به این نتیجه برسند که انتظاراتشان از طریق صندوقهای رای به نتیجه نمیرسد، آنها را به سمت انقلاب هل میدهیم. باید کاری کنیم که مردم احساس کنند از طریق صندوق رای میتوانند نظرشان را اعمال کنند.
بررسی وضعیت اقتصادی رژیم پهلوی
عباس عبدی با اشاره به سوال اصلی این نشست مبنی بر اینکه «آیا انقلاب اسلامی اجتنابپذیر بود؟» گفت: شاید مهمترین مسئله این باشد که اکنون پس از ۴۰ سال از پیروزی انقلاب، چرا این سوال مطرح میشود. معمولا در این شرایط به گذشته بازمیگردیم و فکر میکنیم اگر آن مسائل رخ نمیداد، الان وضعمان به شکلی دیگر بود و آیا ممکن بود آن اتفاق یعنی انقلاب نیفتد.
وی ادامه داد: در این رابطه باید بگویم اگر در یک کاسه به صورت قطرهای آب بریزید، سرانجام آب سرریز میشود. نظامهای سیاسی بسته نیز همین وضع را دارند. وقتی بخشی از سیستم را میبندید، جامعه در این سیستم اخلال ایجاد میکند. هر جامعه بر پایههایی استوار است و وقتی جامعه پیشرفت کند، نیازمند آن است که پایهها و ستونهای آن نیز تقویت شوند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه نظام پهلوی در سالهای ۳۸ تا ۵۲ یک تحول عظیم اجتماعی - اقتصادی در جامعه ایران به وجود آورد که در دنیا بینظیر بود، گفت: نرخ تورم در کل این دوره ۱۰ ساله، در مجموع ۲۵ درصد و نرخ رشد اقتصادی ۱۳ تا ۱۴ درصد بود. رشد شهرنشینی بسیار بالا بود، بیش از ۴۰ درصد به جمعیت تهران اضافه شد و شاهد جهش گسترده شهرنشینی و بهبود شرایط آموزش و بهداشت بودیم. البته این پیشرفتها در دوران پس از انقلاب بسیار بالاتر است.
بیتوجهی شاه به توسعه سیاسی در قبال رشد اقتصادی
وی افزود: مشکل اصلی که این رژیم با آن مواجه بود، این بود که به میزان رشد اقتصادی به رشد سیاسی توجه نکرد. در حالی که به میزان رشد اقتصادی، نیازمند تحول اجتماعی و فرهنگی و توسعه سیاسی هستیم. مشارکت سیاسی و آزادی یک امر فانتزی نیست. سیستم شاه از این لحاظ عقبگرد داشت. در واقع شاه در سالهای ۵۲ و ۵۳ در مقایسه با سال ۳۹ به لحاظ اقتصادی جلو رفته بود؛ اما به لحاظ سیاسی عقب رفته بود. در سال ۳۲ آزادی نیمبندی وجود داشت که در سال ۵۲ به بعد این وضع تغییر کرد و در ادامه حتی همان ۲ حزب فرمایشی نیز با دستور شاه به یک حزب تبدیل شدند.
این روزنامهنگار اصلاحطلب با یادآوری مثال کاسه آب که در ابتدای سخنانش به آن اشاره کرده بود، اعلام کرد: اتفاق دیگری که موجب تشدید فرآیند مشکلات شاه شد، افزایش درآمدهای نفتی در سال ۵۲ بود. در سال ۱۹۷۳ به خاطر بحران خاورمیانه و جنگ اعراب و اسراییل، درآمد نفتی کلان برای ایران به وجود آمد که با توجه به جمعیت حدود ۳۰ میلیون نفری ایران، شاه را قدرتمندتر کرد و این اتفاق باعث شد تا شاه پایههای سیاسی حکومت خود را بیش از گذشته تضعیف کند و از طرف دیگر تقاضا را برای مشارکت سیاسی بالا برد.
او با اشاره به اینکه افزایش درآمدهای نفتی کشور منجر به رایگان شدن آموزش عالی و متوسطه از سال ۵۴ به بعد شد، به هجوم تعداد قابل توجهی از متقاضیان تحصیلات تکمیلی به دانشگاهها اشاره کرد و گفت: از طرفی تحرکی در حوزه آموزشی و اجتماعی به وجود آمد که بقای آن مبتنی بر مشارکت و نقشآفرینی در عرصه تصمیمگیریهای سیاسی بود؛ اما این بخش دوم تضعیف شد.
برخورد دوگانه شاه با سازمان برنامهوبودجه
عبدی به مذاکرات شورای اقتصاد شاه اشاره کرد و گفت: شاه تا سال ۵۲ طرفدار سازمان برنامهوبودجه به عنوان یک نهاد کارشناسی بود. وزارتخانهها و نخستوزیری در دوره هویدا و پیش از آن، با این بخش ارتباط خوبی نداشتند و هر گاه با این سازمان به مشکل برمیخوردند، شاه از سازمان برنامه حمایت میکرد؛ اما از سال ۵۲ که حکومت ثروتمندتر شد، نگاه شاه به سازمان برنامه تغییر کرد.
وی افزود: با توجه به آنکه درآمدهای کشور سه برابر شده بود، سازمان برنامهوبودجه مخالف آوردن این پولهای دارای منشا خارجی در داخل کشور بود؛ اما شاه از اینجا به بعد منتقد جدی سازمان برنامهوبودجه شد و عملا این سازمان را از فرآیند توسعهای کشور خارج کرد.
چرا نظام از شاه حمایت نکرد؟!
عبدی در ادامه به خاطرهای از دوران شاه اشاره کرد: یکی از اعضای دربار، درباره اینکه شعارهای معترضان روی پشتبامها منشأ مردمی دارند، به شاه میگوید همسرش نیز جزو معترضان است. او ادامه داد: شاه متوجه این نبود که حتی سیستم هم از حکومت دفاع نمیکرد. این مسئله ۲ دلیل مهم داشت: اول اینکه همه اختیارات را از اطرافیانش گرفته بود، خودش را قدرقدرت میدانست و حتی اطرافیانش هم حاضر به حمایت از او نبودند. شاه پاتیل بزرگی از نفت مصرف کرد و عقلش را برای اداره کشور از دست داد. علت دوم این بود که شاه با اتکا به درآمدهای نفتی خود تمامی نهادهای مستقل کشور را از بین برد. تنها نهادی که در برابرش ناتوان نماند، نهاد دین بود و علت آن بود که روحانیت مستقل بود. متاسفانه امروز هم شاهدیم برخی روحانیون متوجه این مسئله نیستند و به دنبال بودجه بیشترند. در حالی که اگر به دنبال تضعیف نهاد روحانیت هستید، باید بودجه آن را افزایش دهید.
او همچنین به بخشی دیگر از فعالیتهای سیاسی خود در دوران پیش از انقلاب در نازیآباد تهران اشاره کرد و گفت: مسئله دیگر اینکه شناسایی نیروهای مبارز مذهبی بسیار سخت بود. ساواک در نازیآباد، گروههای چپ را که کتاب کاپیتال میخواندند، بازداشت میکرد؛ اما نمیتوانست به گروههای مذهبی که قرآن میخواندند، ایراد بگیرد.
علت عدم تجزیه ایران پس از رژیم پهلوی
این روزنامهنگار اصلاحطلب همچنین خاطرنشان کرد: این مسائل باعث شد که پیشبینی شاه درست از آب درنیاید. شاه گمان میکرد بعد از خروج او از ایران، کشور ظرف ۶ ماه به ایرانستان تبدیل شده و تجزیه خواهد شد؛ اما چون نیروی آلترناتیو حاکمیت به شدت قدرتمند بود، این اتفاق نیفتاد و دیدیم در ماجرای پاوه چگونه هزاران نفر با یک پیام در منطقه حاضر شده و غائله ختم به خیر شد.
پدیدههای اجتماعی منفردند
عبدی به پرسش اصلی این نشست اشاره کرد و در پاسخ به این سوال که آیا انقلاب ۵۷ اجتنابپذیر بود، گفت: نمیتوان به این سوال به صراحت پاسخ داد؛ چراکه پدیدههای اجتماعی منفرد بوده و تکرار نمیشوند. چنانچه جنگ اول جهانی به خاطر یک ترور رخ داد اما هزار اتفاق ممکن بود بیفتد که این ترور رخ ندهد. با این حال کسی نمیگوید اگر آن ترور صورت نمیگرفت، جنگ اول جهانی به وجود نمیآمد؛ چراکه آن ترور جرقه به انبار باروت بود اما زمینههای جنگ اول وجود داشت. جنگ اول جهانی محصول وضعیتی عجیبوغریب در اروپا و شرایط بحرانی امپراتوریهای اروپا بود.
اصلاحات هم به حاکمیت وابسته است، هم به اپوزیسیون
این فعال سیاسی اصلاحطلب سوال مهمی را که امروز هم با آن درگیریم اینگونه مطرح کرد: آیا راهحل مشکلات رژیم سیاسی غیرمنعطف، اصلاحات است یا انقلاب و در پاسخ به این سوال گفت: باید به ۲ نکته توجه داشته باشیم: اول اینکه انجام اصلاحات یا انقلاب در قبال عملکرد یک رژیم سیاسی، صرفا به آن رژیم وابسته نیست، بلکه به مخالفان و اپوزیسیون آن رژیم نیز بستگی دارد. بنده اکنون به شدت مخالف جنبش چریکی زمان شاه هستم؛ اما در آن زمان بهترین فرزندان این کشور که به لحاظ سواد و شخصیت بسیار ارزشمند و قابل احترام بودند، در گروههای چریکی برای سرنگونی مبارزه میکردند و بسیاری از دست رفتند؛ بنابراین نمیتوانیم به راحتی و با درکی که امروز از شرایط داریم، مسائل آن زمان را قضاوت و محکوم کنیم.
اپوزیسیون زمان شاه دنبال اصلاحات نبود
وی با تاکید بر اهمیت اپوزیسیون در انتخاب میان راه اصلاحات یا انقلاب در مبارزات سیاسی، گفت: اپوزیسیون زمان شاه آنقدر به دنبال اصلاحات نبود که البته به این معنا نیست که شاه دنبال اصلاح بود، اما هنگامی که انحرافی پیش میآید یعنی پایه سیاست به قدری ضعیف میشود که جامعه تعادل خود را از دست میدهد، این سوال پیش میآید که دنبال انقلاب برویم یا اصلاحات.
عبدی در پاسخ به این سوال اساسی اعلام کرد: بدترین وضعیت برای هر حکومتی که تعادل ندارد، وقتی است که میخواهد تغییر سیاست بدهد و بدتر از آن زمانی است که این تغییر سیاست را اعمال نکند. در این شرایط حکومت در یک شرایط بد و بدتر قرار میگیرد. در این شرایط اپوزیسیون باید شرایطی ارائه کند که راه اصلاحات به حکومت معرفی شود؛ اما در غیر این صورت، اگر حکومت قادر به پذیرش نباشد، اگر اپوزیسیون قوی باشد و آلترناتیوی قدرتمند برای حاکمیت وجود داشته باشد، به سمت انقلاب میرویم و اگر این اپوزیسیون قدرتمند نباشد، حکومت و جامعه دچار فروپاشی میشود.
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما :