معمار توسعه صنعتی ایران درگذشت
رضا نیازمند سال گذشته در حالی که نیمه طاس شده و کنارههای سرش را موهایی سراسر سپید پوشانده بود، در روزهای ۹۵ سالگی چنین از رکود دهه ۴۰ برای آیندهنگر، ماهنامه اتاق بازرگانی تهران، روایت کرده بود. او از دل رکود آن روزها، پایههای صنعتی شدن ایران را بنیان گذاشت و در روزگاری که تاجران به پستوی امن حجرههایشان دل خوش کرده بودند، آنها را به سمت فعالیتهای مولد اقتصادی هدایت کرد.
نیازمند خود گفته بود: «ما حقیقتا بار بزرگ و سنگینی به دوش داشتیم. به ویژه من که باید تلاش میکردم تجار را راضی کنم که پولهای مخفیکرده خود را از زیر خاک درآورند و برای خرید کارخانه سرمایهگذاری کنند. من باید تاجر را به هر نحوی که بود راضی میکردم که سرمایهاش را به اقتصاد کشور تزریق کند و به جای اینکه کالایی را وارد و عرضه کند، خودش با سرمایه خودش تولید کند. هر روز کار من از صبح تا شب همین بود. شخصی به نام حاج آقا مقدم پارچه فاستونی کتوشلواری از لندن وارد میکرد. من از او خواستم کارخانه را از انگلیسیها خریداری کند و پارچه ساخت ایران تولید کند تا هم پارچه گران نخرد و هم اینکه اگر روزی انگلیسیها نخواستند پارچه به ایران بفروشند دچار مشکل نشوند. حاج آقا مقدم و آقای برخوردار هر دو نفر به توصیههای من گوش کردند و کارخانه تلویزیون و پارچه را خریداری کردند و به ایران آوردند.»
او به همین ترتیب شخصی به نام خیامی را برای وارد کردن صنعت خودروسازی به ایران چند بار به آلمان و انگلستان فرستاد تا در نهایت، کارخانه ایرانناسیونال را که به ایرانخودروی فعلی تبدیل شده است، با سرمایه ۲ میلیون تومانی خیامی و وامی که نیازمند از دولت در اختیارش گذاشت، به راه انداخت.
رضا نیازمند، سال گذشته از پارلمان بخش خصوصی نشان اقتصادی «امینالضرب» را دریافت کرد و کمتر از یک سال بعد، صبح روز ۱۸ آذر ۹۶، همپا با تقویم و دقیقا در سن ۹۶ سالگی، در بیمارستان شریعتی تهران چهره در نقاب خاک کشید. او سازمان گسترش و نوسازی صنایع (ایدرو) را با ۲۱ کارمند در ساختمانی در خیابان طالقانی راهاندازی کرده بود که در آن سالها محصول فعالیتهای آن تاسیس چهار کارخانه ماشینسازی اراک، ماشینسازی تبریز، تراکتورسازی تبریز و آلومینیوم اراک بود. نیازمند حتی توانسته بود برای ۱۷ سال از نیروگاه اتمی بوشهر، سوخت هستهای خریداری کند. او در میانههای دهه ۵۰، بعد از حدود ۳۰ سال کار و فعالیت مستمر صنعتی و مدیریتی دیگر علاقه چندانی به شغلها و موقعیتهای دولتی نداشت و بیشتر ترجیح میداد جذب بخش خصوصی شود یا کاری شخصی راه بیندازد. به دنبال کار میگشت تا اینکه از طریق دوستش دکتر اعتماد در سازمان انرژی اتمی پیشنهادی به او داده شد.
خود در این باره میگوید: «دکتر اعتماد گفت ما تا حالا سه میلیارد دلار برای نیروگاه بوشهر خرج کردهایم ولی یک کیلو اورانیوم هم نداریم. پیشنهاد کرد من شرکتی برای تامین سوخت نیروگاه چه از طریق خرید اورانیوم و چه از طریق اکتشافات در ایران و خارج تشکیل بدهم و طبق قراردادی ماموریت تامین سوخت نیروگاههای اتمی را به عهده بگیرم.» پس از این بود که نیازمند شرکت «یوریران» را تاسیس کرد و توانست با قراردادی که با شرکت معدن راسینگ به امضا رساند سوخت ۱۷ سال نیروگاه بوشهر را تامین کند.
نیازمند همچنین در خاطرهای از دوران اوج صنعت ایران چنین میگوید: «زمانی من برای گفتوگو در مورد کارخانه ماشینسازی اراک به مسکو رفته بودم. از هتل تا ادارهای که باید میرفتیم ۱۰ دقیقه راه بود. یک مهندس روس هر روز با من همراه بود. یک روز سهشنبه در مسیر هتل تا اداره دیدم یک صف طولانی در کنار خیابان تشکیل شده. از مهندس روس سوال کردم این صف بابت چه چیزی تشکیل شده؟ مهندس گفت روزهای سهشنبه شرکت کفش ملی با هواپیما کفش به مسکو میآورد و در این مغازه میفروشد. این صف برای خرید کفش ملی ایران تشکیل شده. جای تاسف دارد که این صنعت امروز از رونق افتاده است.»
رضا نیازمند که یک بار در دورهای رکودزده از تاریخ ایران، چرخ کارخانهها را چرخانده و صنعتی پررونق را بنیان گذاشته بود، تا آخرین روزهای زندگیاش نیز به صنعت ایران امید و دل در گروی کار و مشاوره داشت. زمانی که خبر از آخرین نفسهای برندهای نوستالژیک رسید، گفته بود: «من به وزیر صنعت نامه نوشتهام و ناراحتی خود را از تعطیلی ارج و کفش ملی ابراز کردهام. از وزیر خواستم دستور فوری صادر کند تا سازمان گسترش و نوسازی ایران این دو صنعت را نجات دهد. سن من ۹۵ سال است اما برای نجات ارج و کفش ملی که در بین صنایع ما از همه بهتر بودند، حاضرم هر کمکی بکنم. به نظر من این صنایع هنوز نمردهاند و قابل احیا هستند.»
منبع: روزنامه ایران
نظر شما :