معمای مصطفی خمینی: شهادت با مسمومیت
پس از ۴۰ سال با قطعیت بیشتری درباره درگذشت فرزند امام سخن میگویند
حسن روحانی، رئیسجمهور نیز در مراسم چهلمین سالگرد درگذشت سید مصطفی خمینی در تهران گفت: «من به این که شهادت یا رحلت بوده کاری ندارم، ولی برداشت مردم این بود که ایشان را شهید کردهاند.» حجتالاسلاموالمسلمین سید علیاکبر محتشمیپور هم در مراسمی به همین مناسبت در نجف گفت که «آقا مصطفی خمینی نقش کلیدی در نهضت امام خمینی داشت و رژیم پهلوی با علم به همین واقعیت دست به حذف او زد: «رژیم میدید امام فردی مسن است و شاید چند صباحی بیشتر در قید حیات نباشد، اما وجود آقا مصطفی برای آینده خطر خواهد داشت و این واقعیت را قبل از این که امام - بعد از شهادت آقا مصطفی - بیان کند که او امید آینده اسلام بود، خود رژیم فهمیده بود و به همین دلیل اقدام به ترور وی کرد و آقا مصطفی در حادثهای بسیار مشکوک و مرموز در روز اول آبانماه ۱۳۵۶ دار فانی را وداع گفت.»
محتشمیپور که در زمان تبعید امام و سید مصطفی خمینی به ترکیه و نجف در معیت ایشان بود، در سومین سالگرد درگذشت فرزند امام همین نظر را مطرح کرد و تصور رژیم شاه مبنی نقش سید مصطفی در ورود به اسلحه به ایران را یکی از علل این توطئه برمیشمارد: «بعد از فوت آیتالله بروجردی رژیم پهلوی برنامههای ضد اسلامی خود را گسترش داد و تنها کسی که روحانیت را به حرکت درآورد امام بود که رهبری مبارزات را به عهده گرفتند... مرحوم شهید حاج آقا مصطفی از کلیه افراد مبارز بالاتر بود، لذا وقتی امام را به ترکیه تبعید کردند، شهیدمان را هم به مدت دو ماه زندانی کرد؛ چون مرحوم حاج آقا مصطفی در غیاب امام، در ایران شکلدهنده مبارزات ملت بود، به واسطه تماس روحانیت و مردم با ایشان و خلاصه القای کلیه برنامههای امام به وسیله حاج آقا مصطفی به مردم پس از دو، سه روز آزادی، دوباره ایشان را گرفتند و تبعید کردند. ایشان پانزده سال در تبعید بودند... نقش مرحوم شهید آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی در این انقلاب بسیار مهم بوده است: اولا در طول پانزده سال اقامت در نجف اشرف، ایشان در ارتباط مستقیم با مبارزان و گروههای سیاسی چه در داخل و چه در خارج کشور بودهاند. افراد و گروهها به دلیل درک و قاطعیت و اصالتی که در ایشان بود و هیچگونه مسامحهای در مبارزه و انقلاب در ایشان نمیدیدند، مشکلاتشان را با ایشان در میان میگذاشتند. این مرحوم با تمام گروهها با قاطعیت برخورد میکرد، اگر اشتباه یا خطایی از فرد یا گروهی میدید بلافاصله عکسالعمل از خود نشان میداد و در مقابل آنها ایستادگی میکرد. ایشان نهضت و حرکت داخل ایران را هم رهبری میکرد و لذا دولت ایران تشخیص داد که وجود مرحوم شهید حاج آقا مصطفی در خارج از کشور بزرگترین سد و مانع برنامههای استعماریاش در داخل کشور است؛ لذا تصمیم گرفت ایشان را از جلوی راهش بردارد و دلیل این ادعا هم مصاحبههایی است که در زمان کشته شدن بختیار در عراق شد و رادیو تهران اعلام کرد که دو نفر اسلحه وارد ایران میکنند: یکی بختیار و دیگری مصطفی خمینی. همین مسئله میرساند که رژیم وجود ایشان را بزرگترین قدرت مخالف در خارج از کشور میدانست، پس از آن جریان چندین بار برنامه ترور این مرد بزرگ را در نجف اشرف طرح کرد، حتی سفارت ایران در بغداد گروهی را در نجف آموزش داده و مسلح کرده بود که چند نفر را ترور کنند، یکی از آنها هم ایشان بودند که نتوانستند نقشه خود را عملی کنند و این گروه از هم پاشید. تا این که سه ماه قبل از شهادت، ایشان نقل میکردند که شبی ساعت ۱۰ که از حرم برمیگشتند و به عیادت یکی از علمای نجف به نام آقای جزایری که مریض بودند، رفتند وقتی آنجا نشسته بودند در خانه زده میشود، پسر آقای جزایری به ایشان خبر میدهد که دو نفر ایرانی آمدهاند و با شما کار دارند. ایشان میگویند بیایند بالا. یکی جوان بود و یک نفر مسن. آن جوان سوالاتی از ایشان میکند و یکسری اخبار از داخل ایران میدهد، منجمله این که دولت ایران تشخیص داده است شما سرسختترین مخالفان در خارج از کشور هستید و لذا گروهی را بسیج کرده برای اینکه شما را در نجف اشرف ترور کنند. این مسئله را خود ایشان قبل از شهادت نقل کردند و برای ما مسلم بود که این مرگ ایشان، مرگ طبیعی نبود بلکه برنامهای بود که رژیم شاه طرحریزی کرده بود.»
آیتالله حسینعلی منتظری نیز در گفتوگویی که در ویژهنامه روزنامه اطلاعات در اول آبان ۱۳۵۹ منتشر شده، درگذشت سید مصطفی خمینی را مشکوک و به احتمال قوی نقشه مشترک ساواک و رژیم عراق میداند: «احتمال شهادت آن مرحوم به دست عمال استعمار قابل توجه است و به احتمال قوی این توطئه با توافق پنهانی ساواک ایران و عراق انجام شده باشد و انگیزه اصلی آن را ضربه زدن به رهبر انقلاب باید دانست. آنها به خیال خود میخواستند یکی از عناصر موثر در انقلاب اسلامی را از صحنه بیرون کنند غافل از اینکه (و مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین)...»
معصومه حائری هم عقیده دارد که همسرش را مسموم کرده بودند: «در مورد مرگ او باید بگویم که ایشان را مسموم کردند ولی نفهمیدیم از چه طریق سم وارد بدن ایشان شد. او مرد فوقالعاده سالمی بود و هیچگونه بیماری نداشت. او قویترین بچه امام بود، به طوری که خانم همیشه از بچگیهای او که خیلی قوی بوده تعریف میکردند.»
به گزارش «تاریخ ایرانی»، در یادنامه سومین سالگرد «شهادت» حاج مصطفی خمینی که روزنامه کیهان در اول آبان ۱۳۵۹ منتشر کرد نیز همسر او نقل کرده «وقتی بالای سرش رسیدم دستهایش بنفش بود و تکههای بنفش نیز روی سینهاش دیدم. آقا مصطفی را بلافاصله به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند که حاج آقا مصطفی مسموم شده و دو ساعت است که تمام کرده است.»
فریده مصطفوی (اعرابی) خواهر سید مصطفی خمینی به مانند همسر برادرش معتقد است او را به قتل رساندهاند و علت این کار را توطئه رژیم به منظور ضربه زدن به حضرت امام میداند: «در مورد شهادت ایشان باید بگویم هرچه به سر ایشان آمد از همان سفر سوریه بود. به هر حال شاید تقدیر چنین بود که با شهادتش انقلاب نضج بگیرد؛ چون پس از شهادت ایشان بود که انقلاب اوج گرفت. دشمن فکر میکرد میتواند با ضربه زدن به امام ایشان را از صحنه مبارزه خارج کند. بهترین ضربه به امام این بود که بهترین اولادش را بگیرد. فرزندی که برای ایشان هم اولاد بود، هم دوست و یار و یاور. شاید هم انقلاب به چنین خونهای پاکی احتیاج داشت تا به پیروزی برسد. مرگ حق است ولی مرگ به صورت مسموم شدن خیلی ناحق است. به جبهه جنگ رفتن، کشته شدن ناجوانمردانه نیست ولی کسی که در خانهاش مسموم میشود خیلی ناجوانمردانه است...»
در ویژهنامه روزنامه اطلاعات از آیتالله اشراقی داماد امام خمینی نقل شده که درگذشت سید مصطفی خمینی نقشه رژیم شاه بوده که با همدستی رژیم بعث به اجرا درآمد: «مرحوم آقا سید مصطفی همراه امام به نجف تبعید شدند و بعد با توطئه دولت شاه خائن به وسیله همین صدام حسین و حسن البکر به مقام رفیع شهادت رسیدند... به عقیده من این انتخاب دو جهت داشت: یکی اینکه فکر میکردند با کشتن آقا سید مصطفی میتوانند روحیه امام را در هم شکنند و دیگر اینکه او یک تنه مبارزی بود که حریف همه این روبهان بود؛ لذا از خود او خوف داشتند؛ ولی همانطور که همه ملت ایران آگاه هستند فوت حاج آقا مصطفی نه تنها روحیه امام را در هم نشکست بلکه امام را قاطعتر و مصممتر برای ادامه مبارزه ساخت. دلیل دیگر این انتخاب همانطور که گفتم این بود که حاج آقا سید مصطفی مردی مبارز، مبتکر، نیرومند و خلاق بود و از این جهت در سطح بسیار وسیعی مبارزات دامنهداری با رژیم شاه داشت. رژیم با اطلاع از مبارزات و فعالیتهایشان با این عمل قصد رسیدن به این دو هدف را داشت، اما خوشبختانه از آنجا که جنود غیبیه باید مبارزات ما را به ثمر برساند و به فرمایش امام یکی از الطاف خفیه حق همین شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی بود که میتوانیم بگوییم پیروزی امروز ما در برانداختن رژیم از همان روز فوت مرحوم آقا مصطفی که مبارزات قوت گرفت آغاز شده است.»
نظری که حجتالاسلام رسولی همحجرهای دوران فیضیه سید مصطفی خمینی هم آن را تکرار میکند: «... شهادت آن مرحوم در عین اینکه برای ما تاثر زیادی را به همراه داشت، ولی بزرگترین کمک را به پیشرفت انقلاب اسلامی ما نموده است و وسیله بسیار موثری برای شکستن آن خفقان شدید دوران سیاه که برای سرکوبی مبارزان به وجود آورده بود گردید و مجالس پرشکوه ختم آن مرحوم مقدمه اربعین قیام طلاب و اهالی محترم شهر شهیدپرور قم و اربعینهای دیگر و بالاخره پیروزی سریع انقلاب گردید و با مقالات زیادی که در این باره نوشته شده و اکثرا خود شاهد آن بودهاید نیازی به شرح و توصیف بیشتر نیست و رژیم بعث و سایر همدستان و محرکین استعمارگر رژیم که نقشه خائنانه این توطئه را ریختند، مانند نقشههای دیگر که با ناکامی روبهرو شدند در اینجا نیز به اراده حقتعالی نتیجه معکوس یافت.»
۴۰ سال پس از درگذشت سید مصطفی خمینی اما دو احتمال بیشتر مورد توجه قرار گرفته است؛ اول «شهادت» ایشان که در عنوان «همایش بزرگداشت چهلمین سالگرد شهادت آیتالله حاج سید مصطفی خمینی» مورد تأکید قرار گرفته و دیگری مسمومیت ایشان که آیتالله سیدمحمد موسوی بجنوردی در این همایش در روز اول آبان با قطعیت بیشتری آن را مطرح کرد: «حاج آقا مصطفی قطعا شهید شد. در بدن ایشان لکههای سیاه وجود داشت و پزشک نیز اصرار بر شهادت ایشان داشت.»
نظر شما :