بازتاب درگذشت دکتر ابراهیم یزدی
علویتبار: یزدی روشنفکر میهندوست و مبارز اصلاحطلب بود
روشنفکر میهندوست و مبارز اصلاحطلب
علیرضا علویتبار در مقالهای در روزنامه اعتماد به چهار ویژگی دکتر یزدی اشاره کرده: «او یک روشنفکر دینی، میهندوست مردمسالار، مبارز تشکیلاتی و اصلاحطلب بود. ابراهیم یزدی به این معنا یک روشنفکر دینی بود که سعی میکرد تا تفسیر و تعبیری مدرن از دین داشته باشد. به تعبیری با دیندارانه زندگی کردن در دنیای جدید و با دانش و ارزشهای دنیای جدید سازگار باشد. ایشان را نمیتوان جزو دینداران و دینشناسان سنتی قرار داد. به همین دلیل هم بود که جذب نوع دینشناسی مهندس بازرگان شده بود. او همچنین میهندوست مردمسالار بود. جریان ملیگرا در ایران طیف وسیعی است که در یک سر آن ناسیونالیسم رمانتیک قرار دارد و سر دیگر آن میهندوستی دموکراتیک. ناسیونالیستهای رمانتیک، ایران قبل از اسلام را مورد تاکید قرار میدهند. آنها نسبت به اقوام اقلیتی که در ایران زندگی میکنند نگاه همدلانهای ندارند و به نوعی هم با توسعه آمرانه پیوند میخورند و نوسازی از بالا را در دستور کار قرار میدهند ولی کسانی که میهندوست دموکراتیک هستند که نمادش در تاریخ معاصر ایران دکتر مصدق است، معمولا با دموکراسی خیلی سازگار هستند و به هیچوجه نگاه تحقیرآمیز یا تبعیضآمیزی نسبت به اقلیتهای قومی داخل کشور ندارند. به لحاظ فکری دکتر یزدی جزو میهندوستان مردمسالار محسوب میشود. او همچنین یک مبارز تشکیلاتی بوده، یعنی فعالیت سیاسی میکرد ولی در عین حال کاملا منضبط و در چاچوب کار تشکیلاتی فعالیت میکرد و تابع نظر جمع بود. دکتر یزدی فردی با تواناییهای سازماندهی بالا بود. در نهایت اینکه میتوان او را اصلاحطلب نامید. در واقع به دنبال روشها و شیوههای مسالمتآمیز تغییر سیاسی بود. او از تغییرات ناگهانی استقبال نمیکرد. این ویژگیهای او سبب میشود که دکتر یزدی چهرهای متمایز پیدا کند.»
این روشنفکر دینی درباره تحول مهم و اساسی در زندگی سیاسی دکتر یزدی مینویسد: «او در سالهای پیش از انقلاب و اوایل آن معتقد به روشهای انقلابی برای تغییرات بود اما بعد از آن کمکم به روشهای اصلاحطلبانه برای ایجاد تغییرات در کشور باور پیدا میکند. مهمترین تحول فکری او انتقال از روش انقلابی به اصلاحطلبانه بوده است. این مساله حاصل یک جمعبندی و تجربه در زندگی سیاسی او بوده است. نیروهای سیاسی فعالی که پیش از انقلاب از روشهای انقلابی استفاده میکردند، بعد از انقلاب با واقعیتی مواجه شدند. مشکلی که استفاده از خشونت به عنوان ابزار برای ایجاد تغییرات اجتماعی ایجاد میکند، مورد توجهشان قرار گرفت.»
او میافزاید: «دکتر یزدی فرد باهوشی بود. بعد از انقلاب شدیدترین شکلهای خشونت را در قالب جنگ عراق و جنگ داخلی و ترور تجربه کردیم. اینها باعث شده بود که دکتر یزدی به این جمعبندی برسد که بهترین روش اصلاحطلبانه است. افرادی چون دکتر یزدی به دلیل نقش فعالی که در ایجاد انقلاب و نظام داشتند دلبستگی به مجموعه نظام داشتند اما علت تحول در زندگی سیاسی ابراهیم یزدی از روشهای انقلابی به روشهای اصلاحی بیشتر به جمعبندی تجربه سالهای بعد از انقلاب باز میگردد؛ شاهد بودیم که استفاده از خشونت هم لطمات جبرانناپذیری به مخالفان و منتقدان زد و هم اختلافاتی ساختاری در حکومت بعد از انقلاب ایجاد کرد. کسی که شاهد این مسائل باشد نمیتواند باز هم از روشهای انقلابی برای ایجاد دگرگونی دفاع کند. روش انقلابی میخواهد یکباره همهچیز را تغییر دهد و همچنین همهچیز را به مساله سیاست تقلیل میدهد. بعد از انقلاب شاهد هستیم که جریانهای ملی- مذهبی و نهضت آزادی کمتر بروز و ظهور دارند. علتش این است که این جریانات همراه با جریان کلیتری یعنی همان اصلاحطلبی و بهبودخواهی شدهاند.»
به نوشته علویتبار «به نظر میرسد انتخاب جریان نهضت آزادی برای حل شدن در جریان اصلاحجویی در کشور آگاهانه و به دلیل پذیرش محور اصلی جنبش اصلاحات و بهبودخواهی در کشور بوده است. این مساله را نباید به معنای نابودی یک جریان تعبیر کرد، بلکه در قالب نوعی سازماندهی شدن مجدد و پیوستن به جبههای وسیعتر و کلیتر پنداشت.»
ارتباط نزدیک با جریانهای مسلح و اصلاحطلب
هادی خانیکی نیز در گفتوگو با روزنامه اعتماد تصریح کرد: «آقای دکتر یزدی یک سیاستمدار رادیکال و انقلابی به لحاظ مشی نبود ولی با همه جریانهای انقلابی و حتی گروههایی که مبارزه مسلحانه داشتند، ارتباط داشت. بعضا رابطه نزدیکی هم بود. با افرادی که در فلسطین مبارزه میکردند هم ارتباط داشت. وقتی جنبش اصلاحاتی شکل گرفت از آنجا که جنبشی بود که تمرکز بر حاکمیت قانون اساسی داشت و تقویت پایههای دموکراتیک را در دستور کار قرار داده بود و بر آزادی دموکراتیک تاکید داشت، دیدگاه آقای یزدی از این جهت به دیدگاه اصلاحطلبان نزدیکتر میشد. در نظر داشته باشیم که جریان اصلاحات جریان متنوعی است که اصلش بر قبول جمهوری اسلامی، قانون اساسی و رای مردم است، در طیف اصلاحطلبان تفکر دکتر یزدی هم قرار میگیرد.»
درگذشت دکتر یزدی پایان عصر نهضت آزادی خواهد بود
صادق زیباکلام در یادداشت خود در روزنامه اعتماد، کارنامه سیاسی دکتر یزدی را به دو بخش قبل و بعد از اشغال سفارت آمریکا تقسیم کرده و نوشت است: «ابراهیم یزدی از اوایل دهه ۴٠ که بعد فارغالتحصیلی از دانشگاه تهران برای تخصص به آمریکا رفت و تا دوران انقلاب آنجا ماند، به نوعی از نظر ارتباط با مرحوم امام خمینی یکی از مهمترین چهرهها بود. او در تمام سالهای دهه۴٠ به خصوص از نیمه دوم آن و اویل دهه ۵٠ که جریان اسلامگرا درون اپوزیسیون رژیم شاه جدیتر و پررنگتر شد، تلاش زیادی میکرد که به صورت رابط و پلی بین مرحوم امام خمینی و انجمنهای اسلامی نهضت دانشجویی خارج از کشور در اروپا و آمریکا باشد. او همیشه سعی میکرد در نشستهایی که در اروپا و آمریکا برگزار میشد که رهبریاش با آقای دکتر یزدی بود، به هر کیفیتی شده کنفرانس و همایش را با پیامی از امام و خطاب به دانشجویان مسلمان خارج از کشور شروع کند. بعدها که نهضت جدیتر شد، سفرهای ابراهیم یزدی به نجف افزایش پیدا کرد. به دیدار امام در نجف میرفت و وقتی که رژیم صدام در شهریورماه سال ۵٧ بعد از ١٧ شهریور به امام گفت که باید عراق را ترک کند، دکتر یزدی به این دلیل که مساله بحرانی شده بود، از آمریکا به نجف آمد که امام را همراهی کنند و به طرف کویت رفت. دولت کویت موافقت نکرد که امام خمینی و همراهان به کویت بیایند. یک نظر این بود که امام و همراهانش به سوریه بروند ولی دکتر یزدی به همراه سایر رهبران نهضت دانشجویی مسلمان خارج از کشور تلاش کرد تا امام را به پاریس ببرند. این تلاش به نتیجه منجر شد. آنها میدانستند که در پاریس امکان مصاحبه، تبلیغات و معرفی نهضت و انقلاب به جهان بیشتر از سوریه بود. امام که در نوفللوشاتو بودند، عملا دکتر یزدی دست راست امام در تبلیغات و مصاحبهها و ترجمه مصاحبهها و وقت دادن به خبرنگاران بود. تمام اینها به عهده آقای یزدی بود. ایشان موفق شد از طریق مصاحبههای امام یک تصویر بسیار انسانی و غیرخشونتآمیز از نهضت انقلابی ایران که در راس آن امام خمینی قرار داشت، ترسیم کنند. افکار عمومی در نتیجه تلاشهای دکتر یزدی و البته سایر همفکرانی که در پاریس بودند، تصویری مثبت از انقلاب ایران به دست آوردند. در بین افکار عمومی مردم اروپا و آمریکا چنین تصویری ایجاد شد و حتی حکومتهایی که نزدیک به رژیم شاه بودند، در تنگنا قرار گرفتند و نتوانستند از رژیم شاه مثل گذشته پشتیبانی کنند. این در سایه تدابیری بود که عمدتا آقای یزدی تاثیرگذاری زیادی در آن داشت. بعد که به ایران آمد بسیار نزدیک و مورد اعتماد امام بود اما از جایی که امام بعد از انقلاب به سرعت به سمت مقابله با امریکا رفتند، فاصله دکتر یزدی آغاز شد. آن زمان بر اهداف و آرمانهای اولیه انقلاب آزادیخواهی، دموکراسی، انتخابات آزاد و آزادیبیان تاکید کرد. فاصله بین آقای یزدی و امام افزایش پیدا کرد و میتوان گفت که از ١٣ آبان ۵٨ که ماجرای اشغال سفارت آمریکا به وجود آمد دیگر این فاصله کاملا محرز شده بود.»
این استاد دانشگاه افزود: «امروز میتوان گفت که نهضت آزادی مدتها است که به پایان حیات سیاسی خود رسیده است. این جریان برای سوالات جدیدی که در جامعه ایجاد شده است، پاسخهای به روزی نداشته است. در کل همان حرفهای گذشته خود را تکرار میکرد. آن جریان تلاش کرد تا ارتباطی بین اسلام و دموکراسی برقرار کند. این تلاش برای ایجاد ارتباط، نیاز به ورود به ابعاد عملی و اجرایی پیدا میکرد که مدتها بود که نهضت آزادی نتوانسته بود به عنوان یک جریان اسلامگرای نواندیش، نوگرایی و نواندیشی را رقم بزند. مهمترین نکتهای که در مورد نهضت آزادی باید گفت این است که عملا به عنوان یک جریان فکری نتوانسته بود نسل جدیدی را به وجود بیاورد. نسل جدیدی که بتواند جای دکتر یزدی، سحابیها و مرحوم مهدی بازرگان، محمدتقی جعفری و مرحوم آیتالله طالقانی را بگیرد. آنها نتوانستند برای آرمانها، افکار، ایدهها و جهانبینی نهضت آزادی کادرسازی کنند تا به نسل بعدی هم انتقال پیدا کند. بنابراین میتوان گفت فوت دکتر یزدی پایان عصر و مقطع مهمی از نهضت آزادی خواهد بود. چه در مورد دکتر یزدی و چه سایر چهرههای نهضت آزادی از جمله شخص مرحوم بازرگان و تا حدود زیادی مرحوم آیتالله طالقانی یا مرحوم آیتالله منتظری نکتهای که به وجود آمد، این بود که همچنان روی دغدغهها و خواستههای اصلی و اولیه انقلاب که آزادیخواهی و دموکراسیخواهی بود، پابرجا ماندند. تاکید آقای یزدی بر دموکراسیخواهی بود. این مساله باعث شد که برخی به عنوان اصلاحطلب او را بشناسند.»
سیاستمدار اعتدالگرا و میانهرو
روزنامه ایران نظر هادی غفاری، عضو مجمع نیروهای خط امام را درباره دبیرکل نهضت آزادی ایران منعکس کرده است: «مرحوم دکتر ابراهیم یزدی یکی از اندیشمندان بزرگ و وفادار جامعه اسلامی بود. سابقه مبارزاتی ایشان بسیار برجسته و روشن است. در سالهای قبل از انقلاب، در شرایطی که کمونیستها بر دانشگاهها مسلط بودند، دکتر یزدی انجمنهای ملیون را در برابر تشکلهای چپ پایهگذاری کرد که بعد از گسترش در همه دانشگاههای کشور، به نهضت مقاومت ملی دانشجویی تغییر نام داد. در دوران هجرت به آمریکا نیز دکتر یزدی و همسر بزرگوار ایشان از پایهگذاران انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا بودند. به لحاظ سیاسی نیز دکتر یزدی به جریان فکری مهندس بازرگان نزدیک بود. مشی مبارزاتی ایشان، پیش و پس از انقلاب اسلامی، بسیار اعتدالگرا و میانهرو بود.»
دکتر یزدی در تقویت فرایند دموکراسی ثابتقدم بود
محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی و همسر خواهر دکتر یزدی در گفتوگو با روزنامه شرق زندگی سیاسی او را مرور کرده است:
* بعد از عمل پانکراس، مرحوم یزدی به شدت درگیر بیماری سرطان شده بود و میدانست فرصت زیادی برای زندگی ندارد بههمیندلیل هم از ١۵ تیرماه امسال برای پیگیری درمان و دیدار خانواده به ترکیه رفته بود و در منزل یکی از دخترانشان در ازمیر ترکیه اقامت داشت. همسر و دخترم هم اخیرا برای دیدار با او به ترکیه رفته بودند. آنطور که دخترم میگوید، غروب یکشنبه پنجم شهریورماه حال دکتر یزدی خیلی خوب بوده و سرحال به نظر میرسیده و از دیدار خواهر بسیار خوشحال بودهاند. زمانی که خانواده میخواهند آماده صرف شام شوند، مرحوم حالش منقلب میشود و چون دیگر مرفین هم در تسکین دردشان تأثیر نداشته است، او را با آمبولانس به بیمارستان منتقل میکنند اما در بین راه بیهوش میشوند و به بیمارستان که میرسند، فوت میکنند. براساس وصیت و سفارش ایشان قرار است پیکرشان به تهران منتقل شود و در بهشت زهرا به خاک سپرده شوند.
* مرحوم از این سفر دو هدف داشت؛ یکی تحت نظر بودن از سوی پزشکی بود که ایشان را پیشتر در ترکیه جراحی کرده بود، ضمن اینکه دخترش سارا فوقتخصص نگهداری از سالمندان را دارد و به همین دلیل خودش میخواست به پدرش رسیدگی کند و دلیل دوم هم دیدار با فرزندان و نوههایشان بود.
* دکتر یزدی شش فرزند دارند؛ دو پسر به نامهای خلیل و یوسف و چهار دختر به نامهای سارا، لیلی، مریم و ایمان که همگی در خارج از کشور زندگی میکنند. مرحوم یزدی هم چون میدانست زمان زیادی زنده نخواهد ماند، به ترکیه رفت تا در جمع فرزندان و نوههایش باشد. دیدار با خانواده در روحیه او خیلی تأثیر داشت و با وجود اینکه ایشان از نظر جسمی دیگر توانایی شیمیدرمانی را نداشتند اما همراهی با خانواده حال جسمانی او را خیلی بهتر کرده بود.
* ۶٠ سال زندگی و صبوری و شکوری دکتر یزدی برای توسعه تحولات اجتماعی، به شش مرحله تقسیم میشود؛ مرحله اول، دهه ٢٠ تا ٣٠ خورشیدی است که شخصیت فرهنگی - اجتماعی او شکل میگیرد. بازخوانی این دوره، قطعا برای نسل جوان بسیار مهم و آموزنده است؛ چراکه آنها درمییابند شخصیتهای استوار و صبوری مانند سحابی، چمران و یزدی چگونه شکل گرفته است که توانستهاند در چند دهه در راستای گفتمانشان واحد عمل کنند. ابراهیم یزدی در این دهه عضو ثابت دیدارهای انجمن اسلامی دانشجویان با مهندس بازرگان بود و همزمان در جلسات جمعهشبهای تفسیر قرآن آیتالله طالقانی شرکت میکرد. مرحله دوم زندگی ابراهیم یزدی، بعد از کودتای ٢٨ مرداد سال ٣٢ شکل میگیرد که بهعنوان تحولخواه وارد میدان میشود و پس از آن، از سال ٣٢ تا ٣٩ شخصیت مبارز او پخته میشود. علاوه بر آن، او ١٨ سال در غربت به سر میبرد و در این ایام، دستاوردهای بزرگی را برای انقلاب اسلامی به ارمغان میآورد. او در پایهگذاری انجمنهای اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا، به عنوان نهادهای مدنی مسلمانان جهان، نقشآفرینی میکند و در پی تلاشهای اوست که نهاد اجتماعی گستردهای از دانشجویان ۵٠ کشور مسلمان در آمریکا و کانادا تأسیس میشود. یزدی در گام بعد انجمن دانشجویان فارسیزبان را تأسیس میکند که این دو گروه در کنار هم در نقشآفرینی خارجنشینان برای پیروزی انقلاب اسلامی نقشی اساسی ایفا میکنند. کار دیگر دکتر یزدی در سالهای غربت، تربیت نسل روشنفکر دینی و تحصیلکرده در در درون نهادهای مدنی خارج از کشور است که بعد از انقلاب اسلامی به ایران آمدند. من نمیخواهم وارد اسامی و فهرست بلندبالای این چهرهها بشوم؛ فقط به این نکته اشاره میکنم که همه آنها به شاگردی یزدی افتخار میکنند و او را استاد و راهنمایشان میدانند.
* «توسعه فرهنگ اسلامی» در آمریکا اقدام درخور توجهی دیگر از ابراهیم یزدی است. ایجاد و تأسیس مسجد هیوستون به عنوان نهاد اسلامی مسلمان آمریکا، مهمترین گام آن مرحوم برای توسعه فرهنگ اسلامی در خارج از کشور بود. در لوای این نهاد و شکلگیری انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان آمریکا بود که تعامل فرهنگی ویژهای میان راشد غنوشی در تونس، انور ابراهیم در مالزی، رجب طیب اردوغان در ترکیه و دیگر چهرههای شناختهشده مسلمان در سوریه، الجزایر و... شکل گرفت. این شخصیتها در این تعاملها و در قالب همان انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان آمریکا، با هم در تعامل فکری – فرهنگی قرار گرفتند و مروج دیدگاههای خود در کشورهای اسلامی شدند.
* مرحله دیگر زندگی دکتر یزدی، شکلگیری نگاه راهبردی تعامل با روحانیت است که از همان شهریور ١٣٢٠ و در مکتب آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان در او شکل گرفت. تعامل با روحانیت و استحکام بخشیدن به این تعامل، از اقدامات کتماننشدنی دکتر یزدی است. این نگاه در راستای نگاه معلم او مهندس بازرگان است که از سال ۴١ اولین گامها را برای گفتوگو با مراجع قم برداشتند و تعامل با حوزه و روحانیت را کلید زدند و نتیجه آن شد که مراجع و روحانیون به این باور رسیدند مشکل حاکم بر کشور، گسترش فرهنگ استبدادی است. در پی نگاه روحانیون و مراجع به ضرورت مبارزه با فرهنگ استبدادی در کشور بود که آیتالله خمینی تصمیم به مبارزه با رژیم پهلوی گرفتند. ابراهیم یزدی پس از ١۵ خرداد سال ١٣۴٢ در خارج از کشور همین راهبرد تعامل با روحانیت را پیگیری کرد. بعد از رخدادهای ١۵ خرداد و تحلیل شرایط، با توجه به گفتمان انقلابی آن شرایط، گروه «سماع» برای آغاز مبارزه مسلحانه تشکیل شد. یزدی در کنار مصطفی چمران، صادق قطبزاده و... گامهای اولیه را برای آموزش مبارزه مسلحانه در مصر برداشتند. در همان ایام بود که من بعد از آموزش در مصر، به عراق رفتم و مدتی بعد که امام خمینی از بورسای ترکیه به بغداد منتقل شدند، به نمایندگی از «سماع» اسباب میزبانی از ایشان را مهیا کردم و اولین دیدارهای خصوصی و چند ساعته دکتر یزدی و شهید چمران با امام برگزار شد. صورتجلسهها و فحوای این جلسات به خط شهید چمران در تاریخ ماندگار شده است. از همان جلسات بود که ارتباط امام خمینی و سایر مراجع در عراق کلید خورد.
* با جلب اعتماد امام به ابراهیم یزدی، ارتباط امام با نهضت آزادی شکل گرفت و در کمترین زمان ممکن توسعه یافت. این اعتماد در حدی بود که امام مجوز دریافت وجوهات شرعی و حتی هزینه کردن آنها را به دکتر یزدی میدهد. این مجوز مؤید همکاری، اعتماد و تعامل صمیمانه امام و دکتر یزدی بود. زمانی هم که بحث اخراج امام از عراق به کویت مطرح شد و کویت با ورود امام مخالفت کرد، با مشاورههای دکتر یزدی بود که به فرانسه رفتند و با اقامت در نوفللوشاتو در تریبون جهانی قرار گرفتند. نقش ابراهیم یزدی در ١١٨ روز اقامت امام در نوفللوشاتو بسیار برجسته و بیمانند است.
* اعتماد امام به ابراهیم یزدی تا آنجا پیش میرود که در دوران بعد، یزدی در برنامهریزیها و مدیریت انقلاب به مشاور و امین بنیانگذار جمهوری اسلامی بدل میشود. این اعتماد در حدی است که ابراهیم یزدی، هم در شورای انقلاب و هم در دولت موقت حضور داشت و اگر مشکلی پیش میآمد، امام از ابراهیم یزدی میخواست که به موضوع رسیدگی کند.
* وقتی ٢۵ بهمنماه ١٣۵٧ سفارت آمریکا اشغال میشود، امام، ابراهیم یزدی را میخواهند و میگویند: «برو آنها را بیرون بریز» یا وقتی در همان روز ٢٢ بهمن، مستشاران آمریکایی در زیرزمین ساختمان ستاد ارتش گرفتار شدند، امام ابراهیم یزدی را مسئول رسیدگی به ماجرا کرد و ابراهیم یزدی نیز با درایتی که داشت، ماجرا را رسیدگی کرد.
* دوره بعدی زندگی ابراهیم یزدی پس از حضور در شورای انقلاب، دولت موقت و سپس نمایندگیاش در مجلس اول است که تأثیر بیمانندی در تثبیت و پیشبرد اهداف انقلاب داشت.
* پس از پایان دوران چهارساله نمایندگیاش در مجلس اول، او تا سال ٧٣ به یار بیبدیل مهندس بازرگان بدل شد. ابراهیم یزدی با پذیرش مسئولیت ریاست دفتر سیاسی نهضت آزادی، نقشی بسیار اساسی در هدایت نهضت آزادی ایفا کرد. پس از آن هم از سال ٧٣ تا سال ٨۶ است که ایشان ٢٣ سال دبیرکلی نهضت آزادی را برعهده گرفت. او با وجود همه محدودیتهایی که وجود داشت، با درایت و هوشمندی موفق شد گفتمان روشنفکری دینی و اندیشه اصلاحطلبی و پیگیری مطالبات تاریخی ملت ایران را پیگیری کند و این ٢٣ سال به نحو احسن از پس میراث مهندس بازرگان در نهضت آزادی برآید.
* نگاه راهبردی نهضت آزادی همواره بر این اصل استوار بوده است که زمینههای اجتماعی گذار به دموکراسی در ایران را مهیا کند و از هر اقدامی که بتواند این مسیر را تسهیل کند هم کوتاهی نکرده است، یکی از راههای تحقق این اصل، انتخابات است. یزدی همراه جمع دیگری به نمایندگی از نهضت آزادی در انتخابات مجلس اول که در سال ۵٨ برگزار شد، شرکت کرد، اما برای حضور در مجلس دوم که در سال ۶٢ برگزار شد، نهضت آزادی برای حضور مجدد چهرههایش در مجلس تلاش کرد، اما این امکان میسر و مهیا نشد، ولی در ترویج گفتمان توسعه سیاسی نقش بسیار مؤثری داشت.
* برگزاری انتخابات آزاد یکی از خواستههای مستمر نهضت آزادی بوده است. بههمیندلیل هم در آستانه هر انتخاباتی، نهضت آزادی مدافع این اصل بوده و مشخصات این چنینی را در بیانیههایش تشریح و تبیین کرده است. اما در این میان مشکلی وجود داشت و آن این بود که صلاحیت بسیاری از چهرههای نهضت در انتخابات رد میشد؛ مثلا در انتخابات ریاستجمهوری سال ۶۴ حتی صلاحیت مهندس بازرگان با آن سوابق روشن برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری رد شد. پس از آن فقط در مجلس پنجم بود که بهخاطر شرایط خاصی که ایجاد شده بود، جمعی از دوستان ما تأیید صلاحیت شدند، اما اعلام انصراف کردند.
* اولین باری که دکتر یزدی برای ریاستجمهوری اعلام کاندیداتوری کرد، خرداد ٧۶ بود که شورای نگهبان صلاحیت او را در کنار دیگر چهرههایی چون مهندس سحابی و مهندس معینفر رد کرد. پس از این ردصلاحیت بود که در جمعی که به نام «تلاشگران آزادی» شکل گرفته بود، آن جمعیت برای نخستین بار دادن رأی اعتراض به انتخابات را مطرح و تأکید کرد که نباید با صندوقهای رأی قهر کرد، چراکه شرکت در انتخابات را جزء اولین اصول تحقق دموکراسی میدانست. نگاه نهضت آزادی به توسعه سیاسی– اجتماعی همواره یک اصل غیرقابل چشمپوشی برای نهضت آزادی بوده است. در پی همین اصل هم بود که در مرحله دوم انتخابات ریاستجمهوری سال ٨۴ با وجود سوابق گذشته با هاشمی رفسنجانی در دو دهه ابتدای انقلاب، نهضت آزادی تصمیم به حمایت از هاشمی در مقابل محمود احمدینژاد گرفت؛ چراکه مخاطرات آینده سیاسی ایران با وجود ریاستجمهوری احمدینژاد برای نهضت محرز بود.
* در پی بارور شدن توسعه سیاسی- اجتماعی بود که نهضت در انتخابات سال ٩٢، ٩۴ و ٩۶ هم به میدان آمد و با جنبش مدنی اصلاحات همراه شد. ابراهیم یزدی بهعنوان دبیرکل نهضت آزادی همواره با حضور در حسینیه ارشاد رأیش را به صندوق میانداخت تا بگوید در پیشبرد و تقویت فرایند دموکراسی ثابتقدم است. تأکید او بر تقویت روند دموکراسی چنان بود که در انتخابات سال ٩۶ با وجود حال ناخوشی که داشتند، به حسینیه ارشاد رفتند و به حسن روحانی و فهرست امید برای پنجمین دوره شورای شهر رأی دادند.
* به عقیده من بهترین وصیت ایشان دو جلد کتاب خاطراتشان است که با هوشمندی و درایت تنظیم و روانه بازار شده است؛ هرچند جلد سوم خاطراتشان بیش از یک سال است منتظر مجوز وزارت ارشاد است و تاکنون روانه بازار نشر نشده است. کتابِ در انتظار مجوز انتشارِ دکتر یزدی، مربوط به خاطرات و اسناد ١١٨ روز اقامت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در نوفللوشاتو است. این اسناد اصیلترین و مستندترین اسناد تاریخی را در خود جای داده است و بسیار بالاتر از عنوان خاطرات یک چهره مبارز است. به عقیده من این کتاب امانت تاریخ در دستان ابراهیم یزدی بود که از سوی ایشان تنظیم و آماده انتشار شده است؛ و برای انتشارش بهانهتراشی میکنند؛ هرچند که این اسناد در فضای مجازی منتشر شده است و در دسترس مخاطبان قرار گرفته است؛ اما صادر نشدن مجوز از سوی وزارت ارشاد برای انتشار این اسناد نقطه منفی کارنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت روحانی است. من امیدوارم وزیر جدید ارشاد تدبیری برای این امر اتخاذ کند تا سومین جلد از خاطرات ابراهیم یزدی روانه بازار شود.
نظر شما :