خاتمی با نگاه کیهانی مشکل داشت
دلایل استعفای خاتمی از وزارت ارشاد در گفتوگو با مصطفی تاجزاده
تاریخ ایرانی: استعفای سید محمد خاتمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که در ۲۷ تیر ۱۳۷۱ توسط آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور وقت پذیرفته شد، اوج مناقشه نیروهای انقلابی بر سر رویکردهای فرهنگی بود؛ نیروهایی که هر کدام فرهنگ را از زاویهای متفاوت میدیدند و برای آن نسخهای جداگانه داشتند. خاتمی در استعفانامه خود هشدار داد که «مخالفت با نظرات امام از موسیقی آغاز میشود ولی به همینجا ختم نخواهد شد و خدا آن روز را نیاورد» و قضاوت درست و همهجانبه در باب سیاستها، برنامهها و فعالیتهای فرهنگی را به وجدان و آگاهی داوران منصف واگذار کرد. او شکسته شدن مرزهای قانونی، شرعی، اخلاقی و عرفی را به منزله خروج کار از روال منطقی و مشروع دانست که در نتیجه فضایی ناسالم و آشفته پدید میآید که «فوریترین اثر آن دلزدگی و عدم امنیت اندیشمندان و هنرمندان سالم و صاحب شخصیت و حتی مؤمن و شیفته انقلاب و اسلام است.»
خاتمی جمود و تحجر و واپسگرایی را بزرگترین آفت حکومت و نظام به قدرت رسیده دینی عنوان کرد و از هاشمی خواست با پذیرش استعفا، دفاع از حقوق و آزادیهای مشروع جامعه و افراد را «در موقعیتی تازه و به صورتی دیگر» انجام دهد. ۲۵ سال پس از استعفای خاتمی، مصطفی تاجزاده، معاون وقت امور بینالملل وزارت ارشاد در گفتوگو با «تاریخ ایرانی»، این استعفا را به دلیل تضاد دو تلقی از تهدیدات آتی نظام میداند که یکی از تهاجم فرهنگی انذار میداد و دیگری درباره تحجر هشدار میداد.
***
نگاه امام خمینی به عرصه فرهنگ از چه منظری بود؟
دو سال پایانی عمر بنیانگذار نظام به لحاظ فرهنگی مصروف مبارزه با آن چیزی شد که ایشان آن را اسلام تحجر، اسلام آمریکایی، اسلام سرمایهداری و در یک کلام اسلام قشرینگر، ظاهربین و سطحیگرا میخواندند و آن را بزرگترین خطر برای آینده کشور و جمهوری اسلامی ارزیابی میکردند. البته حوادثی که بعدها به شکلگیری طالبان و داعش در کشورهای منطقه منجر شد، نشان داد که نگرانی ایشان کاملا بجا بود؛ چراکه وقتی دین به حوزه مناسبات سیاسی و اجتماعی وارد میشود، یکی از بزرگترین آفتهایش همین برداشتهای قشری، متحجرانه و خوارجگونه از دین، جامعه و انسان است؛ برداشتهایی که میتوان نمونههای آن را امروز به طور مشخص در طالبان، القاعده، داعش و گروههای مشابه آنها مشاهده کرد.
آیا بعد از درگذشت حضرت امام این نگاه ایشان پیگیری شد؟
بعد از درگذشت رهبر فقید انقلاب جهتگیریهای فرهنگی کشور به گونه اساسی دچار تغییر شد. در این زمان بزرگترین خطری که در سیاستهای کلان برای کشور ترسیم شد، خطر غربگرایی و بعدها سکولاریسم بود و خطر تحجر مورد تاکید بنیانگذار جمهوری اسلامی تحتالشعاع اندیشهای قرار گرفت که معتقد بود تهدید استراتژیک، تهاجم فرهنگی غرب از طریق جریان روشنفکری است. آقای خاتمی، وزیر ارشاد اما بینش خود را داشت و روش و منش مدیریتیاش عمدتا مبتنی بر همان نگاه نخست بود. ایشان اعتقاد داشت خطر اصلی از درون ما را تهدید میکند و دیگران تنها زمانی میتوانند به ما لطمه وارد کنند که از درون آسیبپذیر باشیم، در غیر این صورت تلاشهای آنها در این زمینه ثمری نخواهد داشت.
استعفای آقای خاتمی از وزارت ارشاد به همین دلیل بود؟
در آن زمان جزوههایی در روزنامه کیهان تهیه شد و موجی به راه افتاد که نشان میداد بیبندوباری، فساد و ترویج غربگرایی به معنای ولنگاری در کتاب، فیلم، مطبوعات و... کشور غوغا میکند. هدف اصلی آن بود که آزادیهای قانونی شهروندان را هر چه بیشتر محدود کنند. آقای خاتمی با این نگاه کیهانی مشکل داشت و راهحل را نه در ایجاد محدودیت که در شکوفایی فرهنگی و در نتیجه در مصونیت میدید. در آن زمان به دستور رهبری برای بحث درباره این موضوع کمیتهای در شورای عالی امنیت ملی زیر نظر آقای روحانی تشکیل شد و از صاحبنظران مختلف دعوت به عمل آمد؛ اما هیچ سند جدی و مدرک قابل قبولی دال بر وجود یک حرکت سازمانیافته در عرصه فرهنگی درون مراکز مورد اتهام به دست نیامد و هنوز نیز به دست نیامده است؛ چراکه ما با گرایشهای فرهنگی و فکری مختلف مواجه بوده و هستیم و نه با یک هسته مزدور یا جاسوس بیگانگان! البته این سخن بدین معنا نیست که در کشور ما جاسوس وجود ندارد یا بیگانگان درصدد جاسوسی نیستند؛ بلکه آنچه به عنوان حرکت سازمانیافته، توسط سرویسهای جاسوسی غرب در عرصه فرهنگ و هنر ایران مطرح میشد، پایهای نداشت و هنوز هم بعد از ۳۰ سال چیزی به دست نیامده است.
به هر رو آقای خاتمی زیر بار چنین نگاهی نرفت و بر این بود که اگر رهبری در مجموع از آن حمایت میکند، بهترین راه پیش رو استعفا از وزارت ارشاد است؛ تصمیمی که آقای هاشمی با آن مخالف بود. ایشان به آقای خاتمی توصیه میکرد که در این زمینهها با رهبری بحث نکند - به ویژه در جلساتی که دیگران نیز حضور داشتند – هر چه رهبری میگویند، بگوید سمعا و طاعتا و سیاستهای خود و دولت را در عرصه فرهنگ و هنر دنبال کند. آقای خاتمی که مخالف چنین شیوهای بود، در نهایت سوم خرداد ۱۳۷۱ استعفا داد و پس از مدتی، آقای هاشمی نیز استعفایش را پذیرفت. طنز تاریخ آنکه آقای خاتمی در سوم خرداد سال ۷۶، یعنی دقیقا پنج سال پس از استعفای تاریخی خود به ریاستجمهوری رسید. امروز پس از گذشت دقیقا ربع قرن از آن تاریخ، مطالعه دقیق استعفانامه ایشان به خوبی روشن میکند که اختلاف نظرها بر سر چه موضوعاتی بود و کدام جریان میتواند بگوید ما درک عمیقتری از جامعه و جهان و نیز پیشبینی درستتر و همهجانبهتری از آینده داشتیم.
در همین باره بخوانید:
نظر شما :