دولت باید انحصارطلب باشد
بازخوانی گفتوگو با هادی غفاری در سال ۱۳۵۹
با حجتالاسلام هادی غفاری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در اتاقی که به واقع به اندازه یک تنهایی خالی بود به گفتوگو نشستیم؛ با همان سادگی که یادآور صفای روستاست. او با خانوادهاش در یک اتاق سه در چهار زندگی را میگذراند با یک فرش ماشینی و لوازم بسیار ساده یک زندگی در سطح طبقه سهایها، گویی که در حجرهای تنگ در مدرسه علمیه، در دوران طلبگی، اما با یک دنیا صفا و صمیمیت، پاکی و ایمان که معیارهای ما در اسلام همینهایند. هادی غفاری از چهرههایی است که علیرغم انگها و تهمتها نشان داد همچنان که خودش میگوید یک طلبه ساده خمینی است و با تمام وجودش به اسلام عشق میورزد. در اتاقش یک عکس از امام بود و یک عکس از پدرش، همانی که در زیر شکنجه به امامش حسین پیوست و محشور با شهدای کربلا شد. غفاری از چهرههایی است که همیشه با مردم بود و با جوانان مستضعفی که شور و شوق انقلاب و اسلام در رگهایشان تمامی فقر مادیشان را تحتالشعاع دارد. سابقه مبارزاتیاش بر کسی پوشیده نیست، حماسهساز منبرهای داغ در مساجد تهران و شهرستانها و همچنان هم برای انقلاب مبارزه میکند. خدایش نگه دارد.
با وجود زندگی ساده و عدم امکانات مالی در هنگامی که روزنامه در زیر فشار تحمیلی مالی از طرف آقای میناچی و تبلیغات شدید سو از سوی بسیاری از گروهها و شخصیتهاست به روزنامه کمک کرد و میدانیم که این را از خرج روزانهاش برید و به ما هدیه کرد؛ هدیهای که برایمان از تمامی بودجه وزارت ارشاد و از عظمت کاخ نخستوزیری و... نیز بیشتر میارزد، اصلا از تمامی سرمایههای دنیا نیز بیشتر ارزش دارد. به حرمت و ارزش قلمهای کهنه و نیمشکستهمان و به قداست ایمان و به عشقمان به انقلاب و امام از او تشکر میکنیم و برایش توفیق آرزو داریم. متن مصاحبه را در زیر میخوانید.
***
با در نظر گرفتن تاکیدی که امام در مورد وحدت دارند نظر شما در مورد وحدت چیست و رکن وحدت را در میان جناحهای مذهبی چگونه میتوان ایجاد کرد؟
بسماللهالرحمنالرحیم، مسئله وحدتی که امام مطرح میکنند، از مقولاتی است که زمینه مفهومی آن را با خود همراه دارد به این معنی که امام وقتی میگویند وحدت، وحدت در جهتی است و برای تحقق بخشیدن به جریانی است؛ بنابراین وقتی میگوییم وحدت، امام میگوید وحدت، روندگان راه امام هم میگویند وحدت. این از جمله مقولاتی است که به منظور حرکت به سوی خدا شکل مییابد. با این تعریف کسانی که برایشان مسئله خدا مطرح نیست و حرکت به سوی خدا برایشان عنوانی ندارد، استثنای منقطع هستند و اینها از ریشه و اساس در این رابطه نیستند. اگر بیاییم این مسئله را جدا و به قطعاتی تقسیم کنیم گاه وحدت برای ارزش دادن به نهادهای خاکی و خونی است، روابط قومی و قبیلهای است، در اینجا وحدت برای حفظ روابط ایلی است و طبیعی است کسانی که از این ایل خارج هستند در این وحدت جا نمیگیرند یا میگوییم وحدت برای برپا نگهداشتن این دانشگاه، کسانی که خارج از محدوده این دانشگاه هستند از ریشه در این وحدت جا نمیگیرند؛ بر این اساس امام وقتی میگوید وحدت، به دنبال آن هدفی مطرح است و همه ما و شما و همه مردم و حتی ملتهای مستضعف دنیا میدانند سخنان امام محورش روابط ایلی و قبیلهای و حتی روابط خاکی و خونی هم نیست، آنچه که مطرح است مسئله ایدئولوژی و نجات همه مستضعفین میباشد. در این صورت کسانی در این وحدت جا میگیرند که مسئله ایدئولوژی، آن هم ایدئولوژی توحیدی در جهت رسیدن به کمال مطلق و نجات و به اصطلاح علما «فلاح» مطرح باشد.
آنچه که تا به حال در ایران گذشت، نشان داد که وقتی امام میگوید «وحدت» مخاطبش چه کسانی هستند. طبیعی است که انسانها در مورد مسائل عقیدتی حتی در مورد مسئله واحدی امکان دارد که اختلاف سلیقهها و اختلاف نظرها و اختلاف دیدگاههایی داشته باشند که گاه این اختلافها به حدی جزئی است که میشود با کمی تخفیف و ایثار از بین برد که اگر این اختلافها از میان برود با وحدت ایدئولوژیکی و تشکیلاتی میتوان بزرگترین قدرتها را اگر شکمشان به قدر شکم فیل باشد هم گسست. این است که امام فریاد میزند وحدت، بعضیها از این وحدت یک نتیجه نامطلوبی میگیرند و پیام وحدت را چماقی میکنند و به سر هر کسی که از خط اصیل میخواهد دفاع کند میکوبند در حالی که ما فراموش نمیکنیم جمله امام را در مصاحبه معروف ایشان با روزنامه «لوموند» (چاپ پاریس)، در حالی که وحدت به معنی ظاهری سخت مورد نیاز است مخصوصا از دید شبهروشنفکران و با بعضی ایدئولوژیهای انحرافی و التقاطی حداقل وحدت استراتژیک مطرح است یا وحدت تاکتیکی، منتها امام دقیقا اشاره میکنند به این مسئله که ما با مارکسیستها هیچگونه همکاری نخواهیم داشت آن هم در سال ۵۶–۵۵ که شاه هنوز در اریکه قدرت است؛ بنابراین وقتی که امام میگوید وحدت و روندگان راه امام هم از آن حمایت میکنند، وحدت بر محوری باید استوار باشد. آنچه که امروز برای ما مهم است فقط مسئله ایران و مرزهای ایران نیست، مسئله حرکت به سوی خداست. در این صورت همه کسانی که بر این محور وحدت عقیده دارند باید وحدت عمل هم داشته باشند اما چگونه میتوان این وحدت کلی را به دست آورد؟ باید بیاییم موقعیت حساس خودمان را در دنیا در برابر ابرقدرتها و دشمنان داخلی و عواملی که این انقلاب منافع آنها را به خطر انداخته است حفظ بکنیم. وقتی حفظ کردیم از آن طرف بیاییم آنچه را که قبل از انقلاب به عنوان ایثار عمل میکردیم حالا ضرورتش را حس کنیم و اگر ضرورت ایثار از یک طرف و ضرورت تشکل در برابر قدرتهای بزرگ و جلاد چه در داخل و چه در خارج را از طرف دیگر حس کنیم فکر میکنم این زمینهها ما را به وحدت دعوت خواهد کرد.
در مورد بنیاد «الهادی» بگویید. فعالیتهای این بنیاد تاکنون چه بوده و در آینده چه برنامههایی دارد؟
بنیاد الهادی تاکنون بسیاری از برادران و خواهران جوانمان را در رشتههای فرهنگی، هنری و نظامی یاری داده در این رابطه سه چهار بار متوالی به اردوگاههای مختلف و نیز چند بار به پادگانهای گوناگون به سرپرستی خود برادران وابسته به بنیاد برای تعلیمات سخت نظامی بردهاند، حتی یکی دو نوبت به منظریه قم رفتیم برای عادت به تشنگی و گرسنگی با آذوقه بسیار اندک. باید یادآوری کنم که افراد به طور داوطلبانه این آذوقه را انتخاب کرده بودند. هر کس داوطلبانه امکانات کمی برای خود آورده بود به طوری که شاید برای ۲۴ ساعت فقط یک وعده غذا یا قدری بیشتر. البته ما امکانات استثنایی در ماشینها با خود داشتیم که اگر کسی نتوانست دوام بیاورد امکاناتی داشته باشیم؛ ولی معمولا قرار ما این بود که روحیه گذشت، ایثار و مقاومت را برادران و خواهرانمان تمرین کنند به اضافه اینکه بنیاد در جریانات سیاسی گوناگون موضع خودش را، جهتهای خودش را قاطعانه اعلام کرده است منجمله در مورد حرکتهای امام بعد از پیروزی انقلاب، رفراندوم جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان قانون اساسی، ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی. در این موارد مواضع خود را مشخص کرده است، دقیقا آنچه را که امام اعلام کرده است. البته وقتی که میگوییم دقیقا به معنی نسبی آن است نه مطلق و کامل چون اینگونه که امام میاندیشد خیلی بالاتر است از آنچه به ذهن ما میآید و غیر از این بنیاد در منطقه به عنوان یک عامل انتظامی هم عمل کرده البته مدتی است که با شکل گرفتن قوای انتظامی و قانونی، تعطیل شده یعنی دوران انقلاب پایگاهی بوده و بعد از پیروزی انقلاب حتی برای ۸-۷ ماه محل استقرار برادرانی بوده است که منطقه را در محدوده این حوالی بایستی زیر پوشش کنترلی خودشان درمیآوردند. الان هم بنیاد مشغول تاسیس یک شرکت تعاونی است منتها شرکت تعاونی که سهام آن بدون سود است، سهام مجانی بلاعوض فقط با این فرق که افراد حق خرید دارند از فروشگاه برای پایین آوردن قیمتها در منطقهمان. به هر حال اگر امر بشود برای کارهای بزرگتری حاضریم اما الان که دستمان در منطقه کار میکند ساختمانی در حال ساختن است همان جنب مسجد برای ایجاد تعاونی که چند روز دیگر تعاونی افتتاح میشود. البته کارهای دیگری که این بنیاد کرده است کارهای فرهنگی است که از طریق فرستادن کتاب و افراد به شهرها و روستاهای مختلف که بحمداللهتعالی موفق بودیم. تعدادی از دوستانمان همین الان در بابلسر، بعضیها در کردستان، بعضیها در آذربایجان، بعضیها در جنوب ایران مشغول کارند، کار فرهنگی هم میکنند. البته در آینده اگر امکانات ما بیشتر شد کارهای بیشتری انجام خواهیم داد به عنوان مثال تاسیس کلاسهای آموزش دبیر البته نه به معنای دولتی آن به معنی آموزش به اصطلاح متفرقه، آموزش فوق برنامه و برنامههای دیگری که انشاءالله اگر امکاناتی در اختیارمان گذاشتند انجام خواهیم داد...
در مورد چگونگی همکاریتان با بنیاد و در مورد هماهنگی کار نظامی بنیاد با سپاه پاسداران بیشتر توضیح دهید.
البته بنیاد با سپاه هماهنگ است. بنیاد را مجموعهای از دوستانمان اداره میکنند که یکی از آنها من هستم. البته بیشتر در مورد کارهای فکری با من مشورت میکنند و من هم تا آنجا که از دستم بربیاید به آنها کمک میکنم و از لحاظ مالی هم سخت در مضیقه هستیم. من یک بدشانسی هم دارم و آن این است که پولدارها سراغ من نمیآیند. در گرداگرد من معمولا دوستان دانشجو، محصل، کارگر، کارگرهای ساده یا کارمندان سادهای که گاهی اوقات حتی باید به آنها کمک کنیم؛ حتی در شلوغترین جلسات دانشجویی ما با چند هزار جمعیت اگر کمک بخواهیم هفتصد، هشتصد تومان بیشتر جمع نمیشود و اینها همهشان بیپول هستند، مثل خود من.
در مورد فعالیتهایتان در شمال توضیح دهید، چرا از حاکمیت شرع در شمال استعفا کردید؟
روی هم سه مطلب تاثیر گذاشته که من مجبور شدم استعفا دهم: مطلب اول بعد از اینکه به بابلسر رفتم، طبیعی است یک عده عوامل فئودال، فئودالهای بزرگ، زمینخواران و متکاثرترین عمده رباخواران بزرگ، سرمایهدارانی که سرمایههایشان را از طریق وابستگی به غلامرضا و دیگران به دست آوردند و لذا طبیعی است که من باید رودرروی اینها میایستادم و در این رابطه کارهای من بسیاری را خوش نخواهد آمد و اینجا و آنجا شایعات درست خواهند کرد. در جریان ویلاها آمدند گفتند که پاسدارها ریختهاند در ویلاها و در یخچال طالبی بوده و خوردهاند آن هم پاسداری که میرود به کردستان دودستی جانش را تقدیم میکند حالا شایعه درست کنند که رفتند نیم کیلو طالبی خوردند! آدمی که بخواهد اینجوری طالبی بخورد نمیرود که پاسدار بشود. نمیخواهم بگویم پاسدارها پیغمبرند؛ اما کسی است که با جانش بازی میکند و عاشقانه برای شهادت میآید. اینها قضایای اتهامی است برای اینکه جریان را از کار بیندازند. بعد از باز پس گرفتن ویلاها و زمینهای فراوان که بیش از ۷۰–۶۰ هزار هکتار میشد و از آنها باز پس گرفتم، اینها اینجا و آنجا دست به تشبثهایی زدند. این تشبثها از یک طرف و از طرف دیگر چون من اهل اینکه بنشینم اینها را به خبرگزاریها بدهم و یکیک تلفن کنم اینها را بزرگ بکنم و بگویم بیایید عکس بیندازید به این خبرگزاری به آن خبرگزاری بدهم، نیستم. سرم را انداختم پایین و کار خودم را میکردم. اینها با جلب نظر دستاندرکاران با توجه به اطلاعات بدی که به آنها میرساندند نسبت به ما شاید اینطور درست کرده بودند که در منطقه از دم همه سرمایهداران را گرفتند و از دم هر کس یک متر زمین داشت گرفتند. این یک ناحیه فشار از طرف دیگر.
بعضی کارهایی که انجام میشد با سیاستی که شبه سیاست آقای بازرگان است و گاها از بعضی ردههای بالا هم سرچشمه میگیرد فراوان ما را مورد مذمت قرار داد که «این ویلاها را گرفته»، «چه کسی به تو گفت این ویلاها را بگیری»، «چرا این کار را کردی»، دائما پوست هندوانه زیر پای من انداختند. من دیدم که دیگر نمیتوانم بیش از این تحمل بکنم. از طرفی بعضی ارگانها بودند که باعث خدشهدار شدن امضای من که با نام قاضی زیر ورقه را امضا میکردم باید بعد از آن اجرا شود، باعث بیارزش شدن امضای قاضی میشدند. عدم همکاری آنها سبب میشد که نتوانیم کار بکنیم.
البته از یک طرف هم ما مجموعهای از روحانینماهای غیرصالح را خلع لباس کردیم که این نیز برای بعضیها خوش نیامد و در این مورد انتقاداتی به من شد که اگر فرصت داشتم حاضر بودم پرونده کسانی را که خلع لباس کردم نشان بدهم. کسانی بودند که حتی سوادشان آنقدر نبود امضا کنند و اینها ۱۳ سال به عنوان روحانی مطرح بودند. یکی از اینها اصلا سواد خواندن و نوشتن نداشت و سالیانی بود که امام جماعت یک مسجد بود، حتی حمد و سوره را هم بلد نبود بخواند. یکی از آنها بود که در معامله قاچاق مواد مخدر هم بود. یکی دیگر رفتارش در منطقه مطابق با شئونات روحانیت اسلام انقلابی نبود؛ رفتارش جلف بود مثل بچههای اشراف دائما به فکر زندگی اشرافی و برخورد غیرانسانی و کلاشی بود. این مجموعه را ما خلع لباس کردیم. من خلع لباس کردم البته در حضور علمای مبارز منطقه که در تمام مراحل حکمی که به این منظور نوشته شد و در دادگاه تمام علمای مبارز منطقه حضور داشتند. من نیامدم دادگاه را به تنهایی تشکیل دهم. به هر حال بعد از حکم قاضی کسانی منباب دوستیها یا خویشیها بر خلاف فرمان امام نمیگذاشتند که مستقل عمل کنیم. هر روز سفارشاتی از این و از آن و چون من نماینده مردم هستم در مجلس شورای اسلامی طبیعی بود که نمیتوانستم به طور کامل به این مسائل رسیدگی کنم و الان هم با توجه به جوی که در همین هفته قبل در بابلسر به وجود آمد و مردم ریختند که فلانی باید برگردد و مسائل دیگری که تظاهرات کردند و طومارهای فراوان، به من تلفن کردند که آقا برگردید و بیایید گفتم که من نخواهم آمد مگر اینکه امام امر کند. اگر امام امر کردند در هر کجا و به هر کاری حاضرم عمل کنم و همه نیروهایم را در آن راه بگذارم اما به شرط آنکه امام امر کند در آن صورت خواهم آمد. فعلا استعفا دادم و بحمدالله استعفایم هم پذیرفته شده.
آیا با انتشار فعالیتهایتان در مطبوعات و دیگر رسانههای گروهی، این خود حمایت مردم را برمیانگیخت و تبلیغات ضد انقلاب هم خنثی میشد و نتیجتا شما در کارتان بیشتر موفق بودید؟
اگر شما میآمدید منطقهای که من قاضی شرع بودم میدیدید که دادگاه صبح ساعت هشت شروع میشد و گاهی تا دوازده ادامه داشت. اکثرا ساعت ۴ صبح میخوابیدم، ۴ صبح نماز را میخواندم گاهی اوقات میخوابیدم و یک ساعت بعد اذان میشد و بلند میشدم نماز میخواندم. باز میخوابیدم و یک ربع به هشت بیدار میشدم، ۲ ساعت، ۳ ساعت، حداکثر ۴ ساعت که حتی چهار ساعت نمیخوابیدم. گاه میشد که ما کیفرخواستها را درباره متهمین ساعت ۴ بعد از نیمهشب مینوشتیم. دیگر فرصتی نبود که بنشینیم با این روزنامه با آن روزنامه و با این خبرنگار با این رادیو [صحبت کنیم]. حتی چند بار از من خبرنگارها وقت خواستند، گفتم که همین یک ساعت را هم اگر من بتوانم به پرونده ۴ تا فئودال، ۳ تا نزولخوار، ۴ تا سرمایهداری که حق کارگرها را بلعیده و خوردهاند برسم خیلی بهتر خواهد بود. با این حال باز هم مردم منطقه سخت حمایت میکردند که این حمایت هنوز ادامه دارد، طومارهایی که حتما شنیدید و یا روزنامه شما نوشتند. در هر حال فرصت اینکه بنشینم و تبلیغات بکنم نداشتم.
با توجه به پیامهای اخیر امام در نظر ندارید افراد و یا ارگانهایی که با عدم همکاری و ممانعت عملا سدی در مسیر فعالیتهای شما ایجاد کرده بودند افشا کنید؟
در مورد کسانی که کارشکنی میکردند انشاءالله در شرایط مقتضی اسامیشان را افشا خواهم کرد. در مورد عدم همکاری ارگانها هم باید بگویم البته در منطقه خودمان همه ارگانها با ما کار میکردند. در این منطقه حتی من شهربانی هم راه انداخته بودم، ژاندارمری را هم به راه انداخته بودم. ارتش را در آن منطقه به راه انداخته بودم. ارگانها با ما کار میکردند بلکه این ارگانها از تهران و نواحی مختلف مثلا بنیاد مستضعفان همکاری نداشت بنیاد علوی همکاری نداشت و بعضی دیگر بنیادها مجموعا نمیتوانستند ما را یاری کنند.
از مجلس بگویید. جناحهای مجلس و ترکیب مجلس چگونه است و شما مجلس را چگونه میبینید؟
من یک تحلیل خیلی جدی راجع به مجلس دارم که در این فرصت نمیتوان تشریح کرد ولی در یک سخنرانی عمومی این کار را خواهم کرد. من مجلس را کلا به پنج جریان تقسیم میکنم: یک جریان، جریان لیبرالها و سازشکارهاست. یک جریان، جریان مرموزهاست، نمایندگان مخفی و آشکار گروههای سیاسی. یک جریان، جریان بیخطها و کسانی است که معلوم نیست خطشان چیست مثل کویری هستند که خطی خاص ندارند. یک جریان، جریان تقریبا میشود گفت سادهها که صادقاند اما ساده هستند و جریان پنجم خط امام که مشخصا خط، جهت، جبهه، ایدئولوژی و جهتگیریهای سیاستشان مشخص است.
اینها هر کدام مختصاتی دارند و محورهایی که برای روشن شدن اینها باید یک بحث مفصلی کرد و امیدوارم باز برای همین روزنامه (آزادگان) یک بار مفصل یا بنویسم و یا بیایید مطرح کنم و کاملا توضیح دهم که در این سوال نمیگنجد و این خود یک سوال مفصلی است؛ اما من این را میخواهم بگویم که شاید مجموعه آن چهار جریان بیش از ۲۰ درصد کل مجلس نباشد؛ یعنی آن ۴ جریان رویهمرفته بیش از ۲۰ درصد نیستند و بقیه که با هم کل مجلس را تشکیل میدهند در خط اماماند، گذشته سیاسی و عقیدتی آنها روشن است و به خاطر همین گذشته عقیدتی حتی اگر روزی در اقلیت هم باشند زبان، بیان و قلمشان باز است. اینها به دلیل گذشته روشنشان میتوانند بیهیچ پردهپوشی حرفشان را بزنند. در حالی که هستند کسانی از آن چهار جریان که در زندگیشان به هر حال لکههای تاریک و روشنی هست، اشکالاتی هست، خطاهایی چه سیاسی چه ایدئولوژیکی هست و نمیتوانند به عنوان حتی یک نیروی سیاسی در مجلس پایشان را از گلیم خودشان فراتر بگذارند؛ چراکه اینها اگر اصرار بر مطلبی بورزند با توجه به گذشته نه چندان روشنشان میشود به سادگی در مورد اصرار آنها بر یک جریانی شک کرد و همین شک کافی است که انگیزهای باشد برای اینکه مردم در آن مسئله خاص تعمقی داشته باشند، عمیق باشند و موضعشان را در برابر آن مسئله خاص اعلام کنند. مجموعا من امیدوارم که مجلس به خصوص با تصفیههای اخیری که شد نه با تصفیهای که در آینده خواهد شد که قطعا فکر میکنم باز هستند ۳-۲ نفری که با توجه به عملکردهایشان در گذشته و با توجه به پایگاههای عقیدتی - سیاسیشان نتوانند شرکت بکنند و نباید شرکت بکنند و این کمکی خواهد بود به اینکه جبهه اسلام بتواند در مجلس بهتر عمل کند. البته همه مسلماناند علیالظاهر؛ اما اسلام به معنی عملکردهای ایثارگونهاش و امامگونهاش مورد نظر است.
نظرتان راجع به گروگانها چیست و فکر میکنید مجلس چه تصمیمی در این باره خواهد گرفت؟
با توجه به تضادهای عجیبوغریبی که در این مسئله هست، نظر دادن راجع به آن مشکل است. بافت مسئله خیلی پیچیده است. از یک طرف اینها به هر حال پارهای جاسوس، پارهای تفنگدار دریایی که حق حضور در ایران را نداشتند، به عنوان نمونه همین امروز (روز مصاحبه) رفته بودم یکی از تعمیرگاههای بزرگ از کمبود لوازم یدکی (که ماشینهای بزرگ راهسازی و صنعتی که سخت بدان نیازمند است) مینالیدند و عامل یا یکی از عوامل مانع ورود این لوازم یدکی به ایران را حل نشدن مسئله گروگانها میدانستند. آنها حتی خواستار سریعتر حل شدن مسئله گروگانها بودند اما من از آنجایی که ممکن است متهم به سادهاندیشی شده باشم در این مورد خیلی ساده میاندیشم. من معتقدم که این ضربالمثل را بگذاریم جلوی رو و روی آن فکر بکنیم. از قدیم میگفتند شترسواری دولادولا نمیشود؛ کسی که میخواهد سوار شتر بشود نمیتواند هم سوار شتر بشود و هم طوری سوار بشود که مردم نبینند. ما اگر بخواهیم از آمریکا رها شویم و به یک استقلال سیاسی - اقتصادی برسیم ناگزیر باید چوب ناملایمات و گذراندن سختیهای فراوان را بر خود هموار کنیم و این زخمها، دردها، ورشکستگیها و گرسنگیها را میتوانیم با ایثار تحمل کنیم و بپذیریم. در این صورت من معتقدم و فکر میکنم که مجلس باید اینها را محاکمه بکند و در صورت ثبوت جرمشان با توجه به حقوق قضایی اسلام و با توجه به آیین دادرسی اسلام بر اساس معیارهای اسلامی بیترس و بیواهمه از تهدیدهای آمریکا، جدی و مصمم تصمیمهای لازم گرفته بشود.
نظرتان در مورد دولت چیست؟ دولت آینده از نظر شما بر اساس چه معیارهایی باید انتخاب شود؟
مشخصات دولت آینده را قدری میتوان با مشخصات و عملکرد دولت گذشته به دست آورد و دولت موقت با توجه به اینکه آغاز انقلاب بود به خوبی میتوانست از پشتیبانی ۳۶ میلیون نیروی پرخاشگر انقلابی و بااحساس اسلامی و شور درونی و شعور ایدئولوژیک برخوردار باشد اما دولت موقت به واسطه کجفهمیاش و بعد تشخیصش و یکسری وابستگیهای فکری، سیاسی و ناخالص بودن انتخابهایش دیدیم کشور را به ورطه سقوط کشاند. من معتقدم که دولت بازرگان اگر تا امروز دوام آورده بود، قطعا ما امروز ساقط شده بودیم. خدا حتی به ما رحم کرد که زودتر این دوره تمام شد. دولت آینده فکر میکنم مهمترین خصیصهاش باید این انحصارطلبی باشد و من اینجا میخواهم از اصلی دفاع بکنم که ما را به آن اتهام بد جلوه میدهند. من نه تنها این اتهام را رد نمیکنم بلکه از این اتهام «انحصارطلبی» استقبال میکنم. دولت آقای بازرگان یک معجونی بود، آش شلهقلمکاری بود از جبهه ملی کذایی که اغلب سردمداران آن کارخانهدارها و بازاریان و گردنکلفتهای اقتصادی هستند که جملگی خانههایشان شمال شهر با استخرهای آنچنانی و زندگی مرفه. آنگونه که هم شما میدانید و هم من و هم خواننده این سطور. از یک طرف بعضی افراد انقلابی همچنین مخلوط بودند از بعضی گروههای سازشکار سیاسیکار؛ دولتی که آدمهای عجیبی از لحاظ عقیدتی مثل یونسی که وابسته به حزب توده است ایشان میشود استاندار کردستان و پیداست که این آدم ۸۰۰ میلیون تومانی که میگیرد توسط عراق به کلاشینکف تبدیل خواهد کرد. احتمالا این را به طور قاطع عرض نمیکنم. ما گفتیم و حالا هم میگوییم که گذشته تلخ دولت موقت باید تجربهای باشد و این دفعه دولت باید انحصارطلب باشد، انحصارطلب نه به معنی فردی آن بلکه به این معنا که هر کس برای خودش فکر کند مطلقا، انحصار مکتبی یعنی کل وزیران، نخستوزیر، استانداران و کسانی که در بافت این دولتاند [مثل] فرمانداران، شهرداران، بخشداران و مدیران کل روسای ادارات کلا همه آنها باید از خالصترین و نابترین افراد ایدئولوژیدار این جامعه باشند و در مسائل قبل از آنکه به تخصص فکر بکنیم به ایمان بیندیشیم. پدر جامعه انقلابیمان در اثر پرداختن به این مسئله تخصص و این ارزشهای کشکی غربگرایانه درآمده که در صدر فلان اداره، در سر فلان وزارتخانه، فلان آقایی که چهل سال سابقه مدیریت داشت گذاشتند که ایشان دارای مدیریت و سابقه است در حالی که به دلیل نداشتن خط دقیق ایدئولوژیک سیاسی اسلامی مشاهده کردید که چگونه ما را فلج کرد. این است که من معتقدم دولت آینده باید تمام وزرایش مدیرانش و روسایش و خود نخستوزیر مومن به آن خطی باشند که امروز من و تو و همه ما به نام خط امام میفهمیم البته نه در زبان [بلکه] در عمل؛ چراکه خیلیها خودشان را به امام منسوب کرده بودند ولی دیدیم امام در این سه، چهار پیام اخیر آنچنان توی دهانشان زد که عقل از کلهشان نزدیک بود بپرد و دود از مغزشان. آنها با آن دو، سه پرخاش انقلابی و دلسوزانه امام دیدند که خط امام یعنی چه. باید در انتخاب نخستوزیر این پیامهای اخیر امام را بگذارند پیش رو و دقیق مطالعه کنند و بر اساس آنچه که در پیامها آمده است انتخاب کنند.
نظرتان در مورد تشکیل کنفرانس بررسی جنایات شاه و این کنفرانس اخیر در مورد حل مسائل افغانستان و به طور کلی سیاست خارجی کشورمان چیست؟
من ارادتی و علاقهای به بررسی و تشکیل چنین کنفرانسهایی مطلقا ندارم. اینها بیشتر به این کنفرانسهای فرمایشی شبیه هستند تا کنفرانسهای انقلابی. البته اگر کنفرانسهایی تشکیل بشود و نمایندگان خود نهضتها شرکت داشته باشند از آن استقبال میکنم مثل آن برنامهای که در لانه جاسوسی تشکیل شد که همه نهضتهای آزادیبخش شرکت داشتند. از این نوع جریانها استقبال میکنم و میپذیرم اما حتی شرکت در جریانهایی مثل بررسی جنایات آمریکا در ایران و تشکیل اینها را یک موضوعی بیفایده میدانم چراکه اینها دردی را دوا نخواهد کرد؛ اما سیاست خارجی ایران باید بر اساس همان شعاری باشد که مردم در سیلاب خون و رگبار گلوله به زبان آورد «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، یعنی عدم تعهد به یک معنی و تعهد به معنی دیگر. تعهد در برابر همه مستضعفین دنیا و عدم تعهد در برابر ابرقدرتها. این میتواند خطمشی سیاسی ما را در روابط خارجی مشخص بکند؛ چراکه همه قدرتهای دنیا همه آنهایی که در خط اسلام عمل نمیکنند، اینها با ما بیگانه هستند، چه شرقی چه غربی. ما پدرکشتگی خاصی با هیچ یک از این متقاهرین نداریم، همه اینها یا مستقیما عامل امپریالیسماند یا دستنشاندگان امپریالیسم. متکاثرین در جو ولو درجه دوم و سوم باید رابطه ما با آنها بر اساس آنچه از سوره توبه و آیات گوناگون دیگر میفهمیم - که میفرماید «لنیجعل الله الکافرین علی المسلمین سبیلا» خدا هیچ حاکمیتی را از ناحیه کفار بر مسلمین نمیپذیرد - باشد و ما بر اساس عدم تعهد باید سیاست خارجیمان را پیریزی کنیم.
شما از نزدیک با مسئله فئودالها و سرمایهداران درگیر بودید. برای حل این مشکل چه طرحی پیشنهاد میکنید؟
شورای انقلاب طرحی را ارائه داده که به نظر من بسیار انقلابی است و اگر عمل بکنند و نترسند و بلافاصله از آن طرف هیات هفت نفره پیشبینیشده در تصویبنامه، زمینها را در اختیار کشاورزان قرار بدهد مسئله فئودالها در سراسر ایران حل میشود؛ یعنی اصلاحات ارضی اسلامی بر اساس آنچه که در قانون مصوبه شورای انقلاب آمده است. زمینهای بایر و موات از مالکیت خارج است، زمینهای زمینداران بزرگ باید در اختیار بقیه کشاورزان قرار داده بشود. به این ترتیب میتوانیم اینها را از دست فئودالها بگیریم و بدهیم به کشاورزها. با این قید که روی آن کار کنند که باز دوباره رابطه استعماری فئودال - رعیت به وجود نیاید و از طریق اصلاحات ارضی اسلامی این مسائل حل خواهد شد.
با این مسائلی که شما در مورد فئودالها و سرمایهداران مطرح کردید در شمال چرا عمدتا مارکسیستها با شما مخالف بودند، علت مخالفت چیست؟
برای اینکه مارکسیستها اغلب بچه فئودال هستند و در ایران ما اصلا مارکسیست غیرآمریکایی نداریم (وی ضمن اشاره به دو برادری که بعد از ورود ما آمده بودند گفت) این دو برادر الان از شمال آمدهاند. سوال کنید به خوبی میدانند همه کسانی که در صف بدترین کمونیستها قرار دارند بچه فئودالها هستند و حتی یکی از فئودالهای بزرگ، دوازده چریک فدایی استخدام کرده بود که ما را از پیش پای خود بردارد و این طبیعی است که منافعشان از این طریق تامین میشود. شما الان برای روزنامهتان از نظر مالی در مضیقه هستید و پنج ریالی را روی آسمان با تیر میزنید. اینها هر روز این همه بیانیه و اعلامیه و کلا امکانات و مادیاتشان را از کجا میآورند؟ یا مستقیم از آمریکا میگیرند یا از این فئودالها به گروههای چپ و منحرف، مومنین که خمس و زکات نمیدهند، دولت هم که به اینها پول نمیدهد، اینها یا باید بانک بزنند یا از کارتر دریافت کنند یا برژنف یا هواکوفنگ و یا مستقیما از فئودالها و من فکر میکردم که فئودالها نزدیکترند و بهتر میتوانند کمک کنند در این جهت. اتحاد اینها را در کردستان کاملا مشاهده میکنیم. اتحاد اینها را در مناطق زیادی از ایران مثل سیستان و بلوچستان میبینیم که در راس هرم، خان است – فئودال - و بعد از آن هم فرزندانشان که شبهروشنفکر هستند و اکثرا چپی.
از زندگی پدر شهیدتان و خاطراتی که با ایشان داشتید بگویید.
من مجموعا از پدرم در یکی دو مصاحبه حرفهایی زدم و چون پدر من هستند البته شهدا اختصاص و در انحصار کسی نیستند فکر میکنم بس است. به هر حال من قبلا گفتم که پدرم یک طلبه بود. مراحل علمی را طی کرد به درجه اجتهاد رسید، تقلید نمیکرد و در مبارزات همه جا ایشان را دیدیم و بارها وقتی از خود او سوال میکردیم، میگفت من یک طلبه هستم و اگر از من بپرسید من میگویم او یک شهید از هزاران شهیدی است که برای نجات اسلام جان خویش را در طبق اخلاص تقدیم کردند.
پیام یا رهنمودی به عنوان نماینده مردم دارید؟
من ابتدا میخواستم پیام کوچکی به همه خبرنگاران و روزنامهها داشته باشم که اینها به خاطر تیراژ، به خاطر پول استقلال، شرف و حیثیت خود را در راه بیگانه فدا نکنند. اینها نیایند به خاطر منافع چند روزه دنیا با حیثیت، استقلال و شرف یک امت بلکه نه تنها یک امت که ایران امروز محور همه مبارزات مستضعفین بازی نکنند. بیایند به وظیفه انسانی - اسلامیشان پی ببرند و مسائل را از دیدگاه مسئولیت خداییشان بررسی کنند. یک پیامی هم دارم به برادران و خواهران روزنامه آزادگان که من معتقدم این روزنامه یکی از معدود روزنامههای اسلامی است که امروز در خط انقلاب حرکت میکند. قبل از آمدن شما من با خانوادهام صحبت میکردم که اگر پول شخصی داشتم (چون حتی یک ریال پول شخصی ندارم) حاضر بودم که به این روزنامه کمک مالی بکنم. تنها کاری که میتوانستم بکنم این بود که از دوستانم امروز خواستم کمک مالی به این روزنامه بکنند تا به عنوان یک پول ناچیزی حداقل برای ادامه راه این روزنامه که این روزنامه را در خط اسلامی میدانم کمکی کرده باشم. نشد تا بالاخره از اینجا و آنجا توانستم از جزئی پولهایی که در زندگیام هست مبلغ ناچیزی را کنار بگذارم و میخواهم به عنوان یک کمک ناچیز برای ادامه راه روزنامه از من بپذیرند و بدانند امروز روزی نیست که مردم مسائل سیاسی را نفهمند. روزنامهها مطلبی را که مینویسند، تیترهایی را که میزنند، اختلافها و انحرافهایی را که دامن میزنند مردم میفهمند. اینها میتوانند هم استعمارگران فکری باشند و هم گشایندگان راه روشنبینی باشند و امیدوارم روزنامه شما با توجه به حرکتش بعد از جریان انحلال آیندگان بتواند در خطی که پیش گرفته حتی بازتر و روشنتر حرکت کند.
یک پیامی هم دارم به همه برادران و خواهرانی که با دسیسههای گروههای انحرافی به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران به انحراف فکری و عقیدتی کشیده شدند. بیایند یک بار دیگر اسلام ناب را از طریق متدینین و متعهدین و روشنفکران اسلامی مطالعه کنند تا بلکه به آغوش اسلام و مردم مسلمان برگردند و بدانند که اگر به آغوش مردم برگردند مردم سخت از آنها حمایت خواهند کرد و در پایان میخواهم به مردم بگویم که با این گروهها خصمانه برخورد نکنند، در برخورد با اینها خشونت نداشته باشند که آنها رشد میکنند. جواب ایدئولوژی برتر است، یک راه است و آن اینکه اینها را دعوت به بحث آزاد کنیم تا در بحث آزاد هم مردم، هم خودشان و هم ما همه بفهمیم که آنها چه میگویندو ما چه میگوییم و حتی خودشان هم بفهمند به چه معتقدند و مردم چه میگویند و باید بدانید که اگر در بحثهای آزاد شرکت نکردند مردم خواهند فهمید و اینطور استنباط خواهند کرد که این گروههای منحرف سیاسی خود از کسانی هستند که زمینه چماقداری را به وجود میآورند. خداوند همه ما و شما را هدایت کند. والسلام.
نظر شما :