پیشبینی سیا: روابط ایران و شوروی نزدیک نخواهد شد
متن کامل سند تازه منتشرشده سازمان سیا
تاریخ ایرانی: آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) به تازگی حدود ۱۲ میلیون صفحه سند درباره فعالیت این سازمان از سال ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ منتشر کرده است. اسناد منتشرشده شامل گزارشهای سیاسی و ارزیابیهای اطلاعاتی است.
در یکی از این ارزیابیهای اطلاعاتی که مستندات آن تا ۱۱ آگوست ۱۹۸۳ (۲۰ مرداد ۱۳۶۲) جمعآوری شده، با ارزیابی «سیر نزولی در روابط ایران و اتحاد جماهیر شوروی» پیشبینی شده «ناسازگاری و بدگمانی دوجانبه به طور حتم مانع از برقراری روابط نزدیک در چند سال آینده خواهد شد.»
«تاریخ ایرانی» ترجمه متن کامل این سند را که تحلیلی است درباره روابط ایران و شوروی در سالهای نخست انقلاب، خصوصا پس از بازداشت سران حزب توده منتشر میکند:
[متن سند]
روابط ایران و شوروی؛ سیاستها و گزینههای مسکو
انقلاب ایران یک پیروزی استراتژیک برای شوروی بود؛ زیرا به خروج آمریکا از ایران انجامید و امکان بهبود روابط شوروی با ایران را افزایش داد.
اگرچه مسکو تا به امروز به مهمترین هدف خود، یعنی ادامه گرایشهای تند ضد آمریکایی در ایران دست یافته ولی روابط شوروی و ایران از ۱۹۸۲ به اینسو کمرنگتر شده است. حمایت شوروی از عراق در جریان جنگ با ایران، افزایش قدرت روحانیون ضد کمونیست و اختلافات شدید با مسکو بر سر موضوع افغانستان در یک سال و نیم گذشته باعث تقویت تمایلات ضد شوروی در ایران شده است. ایران خواهان قطع همکاری شوروی با عراق و خروج نیروهای این کشور از افغانستان است. ایران خصومت رو به افزایش با شوروی را در گفتمان سیاسی، رودرروییهای دیپلماتیک و سرکوب حزب کمونیست توده نشان داده است. به این ترتیب حزب توده منحل شده و ۱۸ نفر از افسران روس در ماه می ۱۹۸۳ از کشور اخراج شدند.
صبر مسکو در رابطه با ایران روز به روز کاهش مییابد و میتوان آن را در تحلیلهای رسانهها، برنامههای خصوصی و اخراج سه دیپلمات ایرانی از مسکو مشاهده کرد و همه اینها به وضوح نشان از گرایش به سمت عراق و انجام عملیات در مرز افغانستان - ایران دارد. وزیر امور خارجه شوروی –گرومکیو - در اواسط ماه ژوئن ۱۹۸۳ در جلسه شورای عالی شوروی به صورت علنی انتقاد بیسابقهای از ایران انجام داد که بیانگر بدبینی مسکو به روابط با ایران است و به نوعی تهدید در برابر کنش ایران به شمار میرود؛ اما شوروی تا جایی که ایران موضع ضد آمریکاییاش را حفظ کند صبوری خواهد کرد. فضای سیاسی ایران متغیر است و هر لحظه امکان تحول وجود دارد. کنارهگیری و یا فوت [آیتالله] خمینی میتواند به نزاع بینجامد و ممکن است عناصری به قدرت برسند که تمایل به همکاری با شوروی دارند.
در نتیجه به نظر میرسد اولویت شوروی در حفظ روابط با رژیم اسلامی در تهران باشد و این کشور سعی دارد از تخریب روابط جلوگیری کند. تلاش آنها برای جلوگیری از نزدیک شدن ایران به غرب و نبود گزینههای مناسب دیگر بهترین دلیل برای این نوع نگرش است.
در عین حال، از آنجایی که چشمانداز بهبود روابط دوجانبه بسیار دور از دسترس به نظر میرسد، مسکو ایران را تحت فشار قرار خواهد داد تا سیاستهایش را تعدیل کند. شوروی میتواند انتقادهایش از ایران را افزایش دهد، حزب توده را به صورت زیرزمینی سازماندهی و دیگر عناصر اقلیت چپگرا را که بر ضد رژیم هستند تقویت کند. آنها میتوانند ظرفیت نظامیشان در مرزهای ایران را افزایش دهند تا برتری خود را اثبات کنند.
به نظر نمیرسد که شوروی با ادامه تاکتیک کنونیاش، یعنی ترکیبی از تهدید و نرمش، در مواجهه با ایران به نتیجه برسد. ایرانیان نشان دادهاند که در برابر سیاستهای شوروی نرمش نشان نخواهند داد و پاسخی به فشارهای وارده از جانب شوروی ندادهاند.
در حالی که تهران برقراری ثبات در روابط با مسکو را ارزشمند میداند، ولی به دلایلی که در ذیل آمده است، شرایط میتواند بدتر شود:
* منازعات حزبی در ایران و یا محاکمه علنی رهبران حزب توده
* افزایش حملات شوروی علیه شورشیان افغان در ایران
* رخدادهای مرزی میان ایران و شوروی
* در صورتی که شوروی احساس کند ایران به سمت ایالات متحده متمایل شده است.
اگر روابط تخریب شود، شوروی ممکن است به این نتیجه برسد که چیز زیادی برای از دست دادن ندارد. در این صورت میتواند حزب توده را به صورت زیرزمینی راهاندازی، تقویت و در جهت پیوستن به دیگر گروههای اپوزیسیون رژیم و فعالیتهای ضد حکومتی تشویق کند. شورویها میتوانند در انتقال کالاهای اقتصادی مداخله کرده و فعالیتهای نظامیشان در مرزهای ایران را افزایش دهند تا حرف خود را به کرسی بنشانند؛ اما مباحثی که در مخالفت با این استراتژی وجود دارد نیز قابل توجه است: اپوزیسیون ایران همچنان ضعیف است؛ رژیم [آیتالله] خمینی به شدت در برابر فشارهای خارجی مقاوم است و چشمانداز سرنگونی این رژیم یا وادار کردن آن به انجام کاری بسیار ضعیف به نظر میرسد. از همه مهمتر آنکه اتخاذ چنین سیاستی هدف اصلی مسکو را تحتالشعاع قرار خواهد داد: حفظ موضع ضد آمریکایی در ایران.
مداخله آشکار نظامی توسط روسیه در ایران بعید به نظر میرسد که در صورت وقوع عملیات نظامی توسط آمریکا (یا تهدید به این موضوع)، ازهمپاشیدگی داخلی در ایران و یا به قدرت رسیدن اقلیت چپگرا و درخواست کمک از روسیه این گزینه ممکن است به وقوع بپیوندد. به نظر ما عوامل بازدارنده برای وقوع چنین گزینهای بیشتر هستند.
مقدمه
سقوط شاه در ایران در سال ۱۹۷۹ موقعیتهایی را برای افزایش نفوذ شوروی در ایران فراهم کرد و باعث شد تا این کشور در خلیج فارس قدرت نفوذ منطقهای بیابد و از نظر استراتژیک در برابر آمریکا برتری داشته باشد. از آن زمان تاکنون تلاشهای مسکو برای بهبود روابط با تهران بیثمر بوده و اقدامات اخیر ایران در قبال حزب توده و اخراج ۱۸ دیپلمات روس نشان از این امر دارد. در این مقاله روابط ایران - شوروی و اقداماتی که شوروی ممکن است طی سالهای آینده برای دستیابی به اهدافش در ایران انجام دهد، مورد ارزیابی قرار میگیرد.
اهداف شوروی در ایران: امیدها و واقعیات
موقعیت استراتژیک ایران در همسایگی اتحاد جماهیر شوروی، خلیج فارس و افغانستان و همچنین وجود منابع نفتی باعث شده تا این کشور از اهمیت فراوانی برای مسکو برخوردار باشد. ایدهآل مسکو آن است که حکومتی چپگرا در تهران حکومت کند که با سیاستهای شوروی موافق باشد و با غرب نیز خصومت داشته باشد. اگر چنین رژیمی بر سر کار باشد روابط نزدیک اقتصادی و سیاسی را در پیش خواهند گرفت، به این امید که در ازای تسلیحات و کمک به توسعه اقتصادی، نفت و ارز احتیاطی دریافت کنند. شوروی با چنین حکومتی همکاری خواهد کرد تا از گروهای چپی کشورهای همسایه حوزه خلیج پشتیبانی کند. همچنین تلاش خواهد کرد برای پیشبرد عملیات خود و مقابله با فعالیتهای آمریکا در منطقه، به امکانات نیروی دریایی و هوایی ایران در خلیج فارس دست یابد.
به عقیده ما اهداف کوتاهمدت مسکو عملیاتی واقعگرایانه و دستیافتنی است. انقلاب ایران با از بین بردن روابط با ایالات متحده و عدم در اختیار گذاشتن پایگاهی برای آمریکا به منظور مبارزه با اتحاد شوروی، یک امتیاز استراتژیک بزرگ به مسکو داد. حفظ این امتیاز هدف اصلی شوروی است.
مسکو متوجه است که حضور نظامی در افغانستان که با مخالفت شدید آیتالله خمینی مواجه شد، همچنین گرایش به سمت عراق در جنگ اخیر با ایران، نفاق داخلی در ایران و ظن ایران نسبت به نیت نهایی شوروی همگی باعث پیچیده شدن روابط با ایران شده است.
گستره تاکتیکی شوروی
اتحاد جماهیر شوروی همواره استراتژی را در پیش گرفته که بر ضد منافع آمریکا طراحی شده باشد و روابط با ایران را بهبود ببخشد. پس از اعمال تحریمهای اقتصادی از جانب کشورهای غربی علیه ایران از زمان تسخیر سفارت آمریکا در نوامبر سال ۱۹۷۹، شوروی مشتاقانه به کمک ایران شتافت و به منظور توسعه زیربنای صنعتی به ایران کمک فنی کرد.
در زمان آغاز جنگ ایران و عراق، شوروی اعلام بیطرفی کرد که این حرکت خشم عراق را برانگیخت زیرا پیمان دوستی میان این دو کشور بسته شده بود (کمکهای متعاقب به عراق به تخریب روابط با ایران انجامید). آنها همواره تاکید کردهاند که خواهان روابط نزدیک با ایران هستند و نسبت به حملههای تحریکآمیز ایران همواره با خودداری پاسخ دادهاند.
شوروی حزب توده را تشویق کرد تا علیرغم همه سرکوبها به رژیم ایران وفادار بماند، ظاهرا امید داشت این موضوع باعث بهبود روابط ایران و شوروی شود و در عین حال از حزب توده نیز محافظت کند.
شوروی رویکردی مشابه در برابر عناصر اقلیت در ایران در پیش گرفت. تا زمانی که [آیتالله] خمینی مسیر ضد امپریالیستی را ادامه میداد، هیچگونه فعالیت ضد رژیم را حمایت نمیکرد.
در عین حال شوروی از حضور دیپلماتها و رایزنهای خود در ایران و سرمایههای حزب توده و کشورهای جهان سوم بهره برد تا روابطی در ایران برقرار کند و سرمایههایش را توسعه دهد و نیز در سازمانهای ایرانی نفوذ کند.
از پروپاگاندا و اطلاعات غلط استفاده شد تا تصویری از آمریکا به عنوان کشوری که خواستار سقوط رژیم [آیتالله] خمینی است ارائه شود، شوروی به عنوان حامی ایران شناسانده شود و باقی رقبا بیاعتبار شوند. در حالی که چنین اقداماتی صورت میگرفت تا سیاستهای شوروی را تبلیغ کند و مردم را به سمت منافع شوروی سوق دهد، اما در نهایت با واکنشهای منفی مواجه شدند که همه تلاشهای مسکو برای بهبود روابط دوجانبه را از بین برد.
در نهایت شورویها از همسایگی با ایران و توان نظامیشان استفاده کردند تا مداخله آمریکا را در ایران متوقف کرده و از سوی دیگر قدرتشان را به ایران نشان دهند.
ایران به طور مداوم به آنها هشدار میداد از دخالت در روابط داخلی این کشور خودداری کنند؛ آنها به آرامی نیروهای نظامی خود در مرز ایران - شوروی را تقویت کردند؛ ایران فصل ۵ و ۶ قرارداد سال ۱۹۲۱ شوروی - ایران را باطل کرده بود، طبق این ماده (که متن آن در پیوست مطلب آمده است) شوروی تحت شرایط خاص اجازه دخالت در امور ایران را مییافت؛ شوروی این ابطال را به رسمیت نشناخت و در مرزهای ایران - افغانستان عملیات جنگی انجام داد، در طی این عملیات نیروهای شوروی حداقل در سه مورد به داخل مرزهای ایران تخطی کردند. اگرچه چنین فشارهایی به ایران یادآور شد که همسایه ابرقدرتش بسیار نیرومند است و نباید نادیده گرفته شود، اما باعث آزار ایران نیز شد و شک آن را نسبت به قصد و نیت شوروی افزایش یافت.
مشاهدات شوروی از جریانهای حال حاضر
شوروی از مشاهده اینکه سیاست پشتیبانی از رژیم ایران برای بهبود روابط دوجانبه نتیجه نداده است، ناامید شده است. در عوض، طی ۱۸ ماه گذشته اظهارات مسکو در مورد روابط با ایران و همچنین ارزیابی عمومی در زمینه روابط خارجی و توسعه داخلی کشور ایران به طرز گستردهای منفی بوده است.
مسکو و پیروزی روحانیون تندرو در ایران ۱۹۸۲-۱۹۸۱
در اواخر سال ۱۹۸۱ تعدادی از روحانیون که شوروی علنا آنها را تحسین کرده بود در تهران به قدرت رسیدند (رئیسجمهور خامنهای، نخستوزیر موسوی و رئیس مجلس هاشمی رفسنجانی). این روحانیون تندرو جایگزین سکولارهایی (همچون رئیسجمهور بنیصدر و وزیر امور خارجه قطبزاده) شدند که به شدت ضد شوروی بودند و در تحلیلهای مطبوعاتی شوروی از آنها انتقاد شده بود.
گزارش بهبود روابط دوجانبه و افزایش حضور شوروی در ایران در سال ۱۹۸۱ و اوایل ۱۹۸۲ منتشر شد. در حالی که پیشرفتهایی در روابط اقتصادی حاصل شد ولی روابط سیاسی گسترش نیافت و در بهار سال ۱۹۸۲ نارضایتی شوروی مشخص شد.
روابط دوجانبه
گرایشهای سیاسی
از اوایل سال ۱۹۸۲ روابط ایران - شوروی به طور مداوم رو به وخامت گذاشته است. حمایت روزافزون از عراق در جریان جنگ با ایران (که پس از حمله ایران به عراق در جولای ۱۹۸۲ افزایش یافت)، قدرت رو به رشد روحانیون محافظهکار و ادامه تنش بر سر افغانستان تمایلات ضد شوروی در ایران را تشدید کرده است.
این گرایشها در ایران در زمینههای مختلفی به چشم میآید: گفتمان تند ضد شوروی، تاخیر یکساله در اعزام سفیر به مسکو (طباطبایی سفیر ایران بالاخره در آوریل ۱۹۸۳ وارد مسکو شد)، هیات اعزامی دونپایه برای شرکت در مراسم تشییع جنازه برژنف در ماه نوامبر، تظاهرات و حمله به سفارت شوروی در تهران در دسامبر ۱۹۸۲ از این نمونه هستند.
در ماه می ۱۹۸۳ دولت ایران پس از دستگیری سران حزب توده این حزب را منحل و اعترافات سران این حزب به جاسوسی در ایران را از تلویزیون پخش کرد. تعداد بسیاری از اعضای این حزب دستگیر و ۱۸ نفر از مقامات شوروی از ایران اخراج شدند و به این ترتیب روابط ایران - شوروی به بدترین نقطه خود از زمان انقلاب تاکنون رسید.
ناامیدی مسکو از مواضع ضد شوروی ایران در طول یک سال و نیم گذشته در یادداشتها و گزارشهای مطبوعاتی نیز انعکاس یافته است. پاول دِمشنکوف در ماه مارس ۱۹۸۲ مقالهای در «پِراودا» منتشر کرد که در آن برای نخستین بار شوروی از دولت ایران شکایت میکرد؛ در این مقاله فهرستی طولانی از دلایل این شکایت ذکر شده بود از جمله تعطیلی کنسولگری شوروی، کاهش تعداد کارکنان سفارت و عدم صدور مجوز برای روزنامهنگاران شوروی.
این مقاله و مقالات بعدی که در پی آن منتشر شدند، هشدار میدادند که عناصر راستگرای نزدیک به [آیتالله] خمینی در تلاشاند احساسات ضد شوروی را به غلیان درآورند. اگرچه هیچ کدام از این مقالات به طور مستقیم از [آیتالله] خمینی انتقاد نمیکردند ولی به نوعی اشاره میکردند که به عقیده شوروی تا زمانی که او بر سر قدرت است بهبودی در روابط دوجانبه حاصل نخواهد شد (ر. ک به بخش سرمایههای داخلی).
شوروی همچنین نارضایتی روزافزون خود را از طریق کانالهای دیپلماتیک به تهران منتقل کرد. سفر رئیس بخش خاورمیانه وزارت امور خارجه شوروی به تهران، ادامه خدمات پرواز ایروفلوت به تهران، اعزام سفیر ایران به مسکو، همگی در ماه آوریل صورت گرفت و نشان از تمایل ایران برای جلوگیری از قطع همهجانبه روابط با شوروی دارند. شاید بتوان گفت این وقفه کوتاهمدت در اقدامات ضد شوروی بیانگر وجود اختلافات داخلی در قبال مسئله قطع رابطه با مسکو باشد؛ اما فعالیتهایی که در ماه می علیه حضور شوروی و حزب توده در ایران رخ داد، حاکی از آن است که گرایشات ضد شوروی جریان را در دست گرفتهاند. این اقدامات باعث شد تا مسکو سه نفر از مقامات ایرانی را اخراج کند. تا ماه ژوئن بیشتر کارکنان شوروی، ایران را ترک کردند.
بخشهایی از سخنرانی گرومیکو در مجلس عالی شوروی، ژوئن ۱۹۸۳
ما با عراق پیوند دوستی داریم. به دنبال روابط عادی دوستانه با ایران هم هستیم. اتحاد شوروی همواره به ایران به عنوان یک کشور مستقل نگریسته و خواستار روابط خوب همسایگی با این کشور است. متاسفانه اقداماتی که اخیرا توسط طرف ایرانی صورت گرفته مانند آنچه با کارکنان شوروی در ایران انجام شد، به بهبود روابط کمک نمیکند. به هر حال شوروی به نوعی واکنش نشان خواهد داد که بداند ایران درصدد جبران اقداماتش و حفظ روابط با شوروی است یا نیات دیگری دارد.
روابط اقتصادی
میزان نارضایتی مسکو از روابط اقتصادی با ایران در مقاله روز ۵ آگوست ۱۹۸۳ بازتاب یافت که در آن ایران را به دلیل عدم قدردانی از حمایت شوروی سرزنش میکرد. ایران پس از اعمال تحریمهای اقتصادی غرب و همچنین جنگ با عراق به کمک احتیاج داشت و به همین دلیل روابط ایران - شوروی در سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ بهبود یافت. تجارت دوجانبه در سال ۱۹۸۲ به همین ترتیب ادامه ولی تعداد مشاوران شوروی در ایران کاهش یافت. در طول سال ۱۹۸۲ هیچ پروژه جدیدی آغاز نشد و در اوایل سال ۱۹۸۳ ایران درخواست شوروی را برای امضای قراردادهای جدید اقتصادی رد کرد.
ایران همچنین تلاش کرد روابط اقتصادی نزدیکتری با اروپای غربی و ژاپن برقرار کند. این کشورها برای تامین نیازهای ایران از جمله غذا، فناوریهای نفتی و تجهیزات سطح بالا از شوروی و اروپای شرقی بهتر بودند. با توجه به این موارد عقیده داریم که روابط ایران و اتحاد جماهیر شوروی به شکل چشمگیری تغییر نخواهد کرد اگرچه ایران همچنان به واردات مواد خام، ماشینآلات و تجهیزات مورد نیاز برای پروژههای شوروی از این کشور ادامه خواهد داد. این پروژهها در زمینههای برق و قدرت، متالورژی و پردازش محصولات کشاورزی هستند (با استناد به کتاب راهنمای تجارت خارجی شوروی، در سال ۱۹۸۲ تجارت دوجانبه حدود ۱ میلیارد دلار بود. در ژانویه سال ۱۹۸۳ یک مقام عالیرتبه تجارت خارجی شوروی اعلام کرد که ۱۶۰۰ متخصص این کشور در ایران مشغول به کار هستند. او اشاره کرد که این تعداد رو به کاهش است زیرا پروژههای این متخصصین در حال پایان است و متخصصین ایرانی جایگزین آنها خواهند شد.)
مسکو و تهران نتوانستند اختلافات اقتصادی فراوانشان را رفع کنند. ایران همچنان صادرات گاز طبیعی را به شوروی کاهش میدهد (در سال ۱۹۸۰ به طور کامل صادرات به این کشور متوقف شد) زیرا نمیتوانند بر سر قیمت به توافق برسند. در سال ۱۹۸۲ مقامات ایرانی رسما اعلام کردند که با اصرار مسکو برای انحصار کشتیهای شوروی در جابجایی اقلام در دریای خزر، مخالفت کردهاند.
کمکهای نظامی
چشمانداز توسعه روابط نظامی میان دو کشور نیز بعید به نظر میرسد، دستکم تا زمانی که جنگ ادامه یابد و شوروی همچنان مقادیر زیادی تسلیحات برای عراق فراهم کند. شوروی همچنان مقدار کمی تسلیحات برای ایران فراهم میکند ولی به نظر میرسد که آنها از ارسال محمولههای بزرگ خودداری میکنند (ممکن است ایران هم مایل به انجام این معامله با مسکو نباشد)؛ اما مسکو با فروش تجهیزات ساخت شوروی توسط کشورهای واسطه به ایران - همچون کره شمالی، سوریه، لیبی و کشورهای اروپای شرقی - مشکلی ندارد.
به عقیده مسکو این مساله میتواند تا حدی التیامبخش امتناع از فروش اسلحه به ایران شود و به نوعی ایران را به تسلیحات روسی وابسته کند.
سیاست خارجی ایران
موارد ذیل مایه رضایت مسکو از ایران است:
* ادامه خصومتها با ایالات متحده آمریکا
* ارتباط رو به رشد با کشورهای رادیکالی همچون کوبا، لیبی، سوریه و کره شمالی
* سرزنش کشورهای میانهروی عربی به دلیل همکاری با آمریکا
* ضدیت با اسرائیل.
با این وجود آنها با دو رویکرد اصلی سیاست خارجی ایران مخالف هستند: مخالفت کامل با حضور شوروی در افغانستان و حمایت از شورشیهای افغان، همچنین لجبازی بر سر انجام صلح با عراق. افزایش ارتباط با غرب و امکان ایجاد روابط حسنه با آمریکا نیز شوروی را نگران میکند.
جنگ ایران و عراق
جنگ ایران و عراق مشکلات مداومی در رابطه ایران و شوروی به وجود آورده است. شوروی در ابتدا فروش تسلیحات به هر دو کشور را تحریم و اعلام بیطرفی کرد؛ از آنجایی که شوروی با عراق پیمان دوستی بسته بود و سابقه فراوانی در ارسال اسلحه به این کشور داشت، مسلما چنین حرکتی تمایل به سمت ایران محسوب شد؛ اما روابط با ایران بهبود نیافت و عراق نیز برای خرید اسلحه به غرب و چین روی آورد. مسکو که نمیخواست روابطش با عراق را کاملا تخریب کند و از سوی دیگر بهبودی در روابط با ایران حاصل نشده بود به سمت عراق بازگشت و در بهار سال ۱۹۸۱ تحریم تسلیحاتی علیه عراق را منتفی کرد. از نظر تعداد و تنوع تسلیحات، محمولههای ارسالی به ایران قابل مقایسه با عراق نبودند. ایرانیان هم به طور رسمی ناخشنودیشان را ابراز کردند.
در بهار سال ۱۹۸۲ شوروی که کاملا متقاعد شده بود روابط با ایران پیشرفتی نخواهد داشت و از سوی دیگر نگران پیروزی ایران در نبرد با عراق بود، یک قرارداد جدید تسلیحاتی با عراق امضا کرد. گرایش آنها به سمت عراق در زمان حمله ایران در ماه جولای تشدید شد. ایران حمایت شوروی از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر اعلام آتشبس و خروج نیروهای ایران را محکوم کرد. علاوه بر آن، ایران، شوروی را به تهیه تسلیحات برای بغداد محکوم و پافشاری کرد که شوروی و آمریکا مواضع هماهنگ دارند. به این ترتیب به نظر میرسد تا زمانی که جنگ ادامه داشته باشد و شوروی تسلیحات در اختیار عراق قرار دهد، امیدی به بهبود روابط ایران و شوروی نیست.
افغانستان
حضور شوروی در افغانستان همواره مایه ایجاد اصطکاک در روابط شوروی با ایران بوده، به این ترتیب که مذاکرات و گفتوگوها را مختل کرده و بدگمانی دوجانبه پدید آورده است.
رسانههای شوروی به طور مرتب از رفتار ایران انتقاد کرده و این بحث را مطرح میکنند که شورشیها دستنشانده آمریکا هستند، آمریکایی که گفته میشود همزمان از نیروهای ضد انقلاب ایران حمایت میکند.
در اواخر ماه می ۱۹۸۳، برای نخستین بار «ایزوستیا» ایران را متهم کرد که به شورشیان اجازه میدهد تا از خاک این کشور به عنوان پایگاه عملیاتی استفاده کنند. مقاله «ایزوستیا» در اواخر ماه جولای جزئیات بیشتری از اتهام علیه ایران به دلیل حمایت از شورشیان را بیان و ادعا کرد که این فعالیتها افزایش یافتهاند. مسکو نیز در پاسخ به افزایش حمایت ایران از شورشیان، عملیات نظامی در مرزهای افغانستان - ایران را سرعت بخشید.
* شاه در آوریل ۱۹۷۸ با به قدرت رسیدن کمونیستها مخالفت کرد. رژیم [آیتالله] خمینی نه تنها مداخله شوروی در افغانستان را در دسامبر ۱۹۷۹ محکوم کرد بلکه به حمایت شدید از شورشیان پرداخت و به گروههای شورشی اجازه داد تا در خاک ایران فعالیت کنند و بنا به گفته رسانههای شوروی، برخی از این گروهها را آموزش داد و تجهیز کرد.
روابط ایران با غرب و کشورهای حامی غرب
برخی دیگر از جریانات سیاست خارجی ایران نیز نگرانی مسکو را برانگیخته است، بیشتر به دلیل اینکه این جریانات حاکی از بازگشت ایران به سوی آمریکا هستند:
* رسانههای شوروی از ایران انتقاد کردهاند که روابط با پاکستان و ترکیه را تحکیم بخشیده است، کشورهایی که به گفته شوروی به ایالات متحده آمریکا وابسته هستند و آمریکا از این کشورها به عنوان پایگاهی برای نقشههای ضد انقلابی در ایران استفاده میکند.
* ما معتقدیم که بهبود روابط ایران با بسیاری از کشورهای غربی از جمله ژاپن، اتریش، هلند، سوئد، اسپانیا، نیوزلند، ایتالیا و انگلیس، همچنین گسترش روابط با چین و تبادل هیاتهای نمایندگی و امضای توافق تجاری با این کشور، باعث ناخشنودی شوروی شده است.
رادیو صدای ملی ایران که از طرف شوروی حمایت میشود، ترمیم روابط تجاری ایران با آمریکا را رقتانگیز توصیف کرد. در مقاله ژوئن ۱۹۸۳ «لیتراتورنیا گازتا»، معاون اداره بینالملل کمیته مرکزی، آر. اولیانوفسکی، همان پرسش مطرح شده در مجله لوموند را بازگو کرد: «آیا سرکوب کمونیستها توسط ایران و جنگ سرد علیه مسکو میتواند مقدمهای برای عادیسازی روابط تهران و واشنگتن باشد؟»
سرمایههای داخلی
تفاسیر و تحلیلهای مطبوعات شوروی هر روز تیرهتر میشوند و این نشان از بدبینی روزافزون مسکو نسبت به تحولات داخلی ایران دارد. مقاله دمچنکو در ماه مارس ۱۹۸۲ منتشر شد و به دنبال آن اولیانوفسکی در ماه جولای مقاله تندتری در «کمونیست» منتشر کرد. او هشدار داد که انقلاب، هنگامی که هنوز در جریان بود، هویت مردمیاش را از دست داد و این میتواند به درگیری سنگین طبقاتی در ایران منجر شود. او بر ضعف نیروهای چپگرا تاکید کرد. تحلیل دیمیتری ولسکی در مقاله نیوتایمز (ژانویه ۱۹۸۳) از آن هم بدبینانهتر بود؛ او تحلیل کرد که انقلاب در نیمه راه متوقف شده است و تهران را به خاطر ممانعت از اصلاحات ارضی، طولانی کردن جنگ با عراق و دادگاهی کردن گروههای چپ محکوم کرد. او در ادامه گفت که انقلاب به مرحله خطرناکی برای انتخاب مسیر رسیده و آیندهاش در گروی آن است که نیروهای ملیگرا - از جمله سازمانهای چپ دموکرات - بتوانند بنیانی برای اتحاد بیابند.
در این اواخر، در ژوئن ۱۹۸۳، مقاله دیگری از اولیانوفسکی در لیتراتورنیا گازتا منتشر شد؛ او در این مقاله تاکید کرد که نفوذ روحانیون سنتگرا در داخل ایران رو به افزایش است و آنها به برقراری روابط حسنه با سرمایهداران طرفدار غرب گرایش دارند. او حمله به نیروهای چپ دموکرات (به خصوص حزب توده) را تقبیح کرد و آن را ضربهای علیه خود انقلاب شمرد. این مقاله همچنین به سرکوب روزافزون حزب توده در یک سال و نیم گذشته اشاره کرد: اقدامات ایران علیه حزب توده در سال ۱۹۸۳ نقطه اوج سرکوبها بود که ممکن است در آینده به برگزاری دادگاههای عمومی و اعدام منجر شود. حزب توده تضعیف شده و از روحیه افتاده است و احتمالا توانایی کمی برای انجام کارهای اجرایی دارد. دیگر عناصر چپ همچون مجاهدین خلق و فداییان خلق نیز بر اثر سرکوبها تلفات زیادی متحمل شدهاند؛ اگرچه آنها حاضر به برقراری روابط با شوروی و حزب توده نبودهاند.
در چهار سال نخست پس از انقلاب، حزب که از آزادی عمل تقریبی برخوردار بود نتوانست قدرت چندانی به دست بیاورد. وفاداری به رژیم باعث تخریب آن شد زیرا این موضعگیری به مذاق جوانان رادیکال خوش نیامد. همچنین تصویر این حزب به عنوان ابزاری برای شوروی و مخالفت آن با حمله ایران به عراق در جولای ۱۹۸۲ و سرانجام سرکوبهای رژیم حزب را منحل کرد.
از زمان دستگیریهای ماه فوریه ۱۹۸۳ مسکو اقدامات بسیار اندکی برای حمایت از حزب توده انجام داده است. سفیر شوروی بولدریوف و همچنین مطبوعات روسی از اواخر فوریه تلاش کردند تا اتهامات وارده به حزب توده را کمرنگ جلوه دهند (از جمله فراهمسازی اطلاعات برای شوروی) و همواره اشاره کردهاند که این حزب به رژیم ایران وفادار بوده است.
حزب توده و چپهای ایران
در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ رادیو صدای ملی ایران که با حمایت شوروی از باکو پخش میشد، حزب توده را به همکاری با مجاهدین خلق و فداییان خلق دعوت کرد. این دو حزب چپگرا نقش مهمی در انقلاب ایران ایفا کردهاند.
چشماندازها و گزینههای پیش روی شوروی
شورویها برای پیگیری اهدافشان در ایران گزینههای مختلفی پیش رو دارد:
* آنها میتوانند به همین روش ادامه دهند؛ ترکیبی از چاپلوسی و اعمال فشار به این امید که ایران به سمت آمریکا بازنگردد و در نهایت روابط رژیم ایران با شوروی بهبود یابد.
* آنها میتوانند مسیری مخالف مسیر کنونی در پیش گیرند و از تلاش برای همکاری با رژیم اسلامی دست بکشند و برای براندازی رژیم تلاش کنند.
* آنها میتوانند به این نتیجه برسند که حرکتی رادیکال انجام دهند و حتی به ایران حمله نظامی کنند.
ادامه رویکرد کنونی
به نظر ما حفظ روابط دوجانبه کنونی با تهران و ادامه فشارها بر این کشور، جذابترین گزینه برای مسکو است. هدف اصلی شوروی در ایران همانند گذشته است: حفظ موضع ضد آمریکایی رژیم [آیتالله] خمینی. ادامه رویکرد کنونی مسکو این هدف را به خطر نخواهد انداخت. از سوی دیگر از آنجایی که عوامل مسکو در ایران تلفات زیادی داشتهاند امکان پیروزی استراتژیهای دیگر اندک است. اگرچه مسکو نسبت به سیر تکاملی رژیم [آیتالله] خمینی خوشبین نیست ولی کاملا معتقد است که عناصر چپ طرفدار شوروی در ایران نمیتوانند خطر جدی برای رژیم محسوب شوند.
مسکو احتمال میدهد که استراتژی کنونیاش دستاورد چندان مثبتی نخواهد داشت. از لحاظ سیاسی شوروی دیگر چیز بیشتری برای ارائه به ایران ندارد زیرا پیشتر همه این پیشنهادها رد شدهاند.
تا زمانی که ایران بخواهد و بتواند هزینهها را پرداخت کند، شوروی میتواند خدمات حملونقل، فروش فناوری و تجهیزات به این کشور را فراهم کند. به نظر میرسد ایران علاقهای ندارد روابط کنونی را گسترش دهد ولی همین روابط تاکنون از لحاظ سیاسی منافعی – هر چند اندک - نیز داشتهاند. تا زمانی که جنگ با عراق ادامه داشته باشد چشماندازی برای گسترش روابط نظامی وجود ندارد. با پایان جنگ هم ایران احتمالا ترجیح خواهد داد تا روابطش با اروپا و کشورهای جهان سوم را حفظ کند، اگرچه ممکن است تمهیدات اروپای شرقی و شوروی برای معامله پایاپای و سریع تجهیزات ایران را وسوسه کند.
ادامه فشارهای مسکو به تهران سیاستی نیست که نتیجه داشته باشد. اقدامات شوروی طی سال گذشته نتیجه چندانی نداشته و اگر مسکو مایل به ادامه رابطه با ایران باشد باید استفاده از چنین تاکتیکهایی را محدود کند.
مسکو میتواند انتقاداتش از ایران را به اشکال مختلف ادامه دهد و تلاش کرده تا حزب توده را به صورت زیرزمینی بازسازی کند و از حزب توده و دیگر احزاب چپگرا در فعالیتهای ضد رژیمشان حمایت به عمل بیاورد. همچنین میتواند با افزایش حمایت لفظی از حقوق اقلیتها آنها را تشویق کند تا انتقاد از تهران را افزایش دهند و بار دیگر روابطش با حزب دموکرات کردستان را بازسازی کند تا در نهایت بر ضد رژیم ایران فعالیت مشترک انجام دهند. صدای ملی ایران بار دیگر مسئله بسیار حساس کردها را مطرح کرد؛ رویکرد چنین بود که از برخی مقامات دولتی انتقاد شد که دستورات [آیتالله] خمینی برای خودمختاری فرهنگی را نادیده گرفتهاند. نهایتا اینکه مسکو میتواند با افزایش نیروها در مرز ایران و انجام عملیات، قدرت نظامیاش را به رخ ایران بکشد.
در ماه مارس و آوریل ۱۹۸۳ هواپیماهای شوروی چندین بار به محدوده هوایی ایران تعرض کردند. ممکن است این حرکت اتفاقی و غیرعمدی بوده باشد ولی ایرانیها اعتراض کرده و هشدار دادند که واکنش نشان خواهند داد. مسکو میتواند عمدا دستور چنین عملیاتی را داده باشد تا برتریاش را نشان داده و فشارها بر مرز ایران - افغانستان را افزایش دهد.
با توجه به اینکه رهبری ایران به دست چه کسی است، مسکو بهتر است به دقت در این تاکتیک تجدید نظر کند. بیگانههراسی، اسلامگرایی و ملیگرایی رهبران ایران، این کشور را بیشتر به سمت مقاومت سوق میدهد تا برآورده کردن درخواستهای شوروی. مسلما مسکو نمیخواهد جانشین ایالات متحده به عنوان بزرگترین دشمن ایران شود.
بعید به نظر میرسد که ترکیب تاکتیکهای کنونی مسکو در آینده نزدیک نتیجه بدهد؛ اما فضای سیاسی ایران متغیر است و امکان تحول همواره وجود دارد. کنارهگیری و یا فوت [آیتالله] خمینی میتواند اختلافات شدید میان روحانیون پدید بیاورد و ممکن است گروههای مایل به همکاری با شوروی به قدرت برسند. اگرچه این مسیری است که شوروی از آن استقبال میکند ولی تحلیلهایشان نشان میدهد که آنها معتقدند روحانیون سنتی و راستگرا به ردههای رهبری نفوذ کردهاند و چشمانداز توسعه روابط دوجانبه حتی پس از درگذشت [آیتالله] خمینی نیز دور از دسترس به نظر میرسد.
مسکو و اقلیتهای ایران
در سالهای اخیر مسکو تلاش کرده از اقلیتهای ایران به منظور دسترسی به اطلاعات و نفوذ در مرزهای ایران - شوروی بهره گیرد. در تفاسیر مطبوعاتی نیز با اقلیتها برای خودمختاریشان همفکری کرده تا اطمینان این گروهها را جلب کند و احتمالا دولت تهران را نیز تحت فشار قرار دهد.
شوروی با احزاب دموکرات کردستان و آذربایجان (ADP-KDP) نیز روابط تاریخی دارد. مسکو در سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۴۶ جمهوریهای مردمی آذربایجان و کردستان را در ایران تاسیس کرد که عمر چندانی نداشتند.ADP و KDP ابزار نفوذی شوروی بودند و بسیاری از اعضای این گروهها در سال ۱۹۴۶ به شوروی گریختند و بسیاری از آنها و خانوادههایشان در شوروی باقی ماندند. در سال ۱۹۸۰ زمانی که KDP به رهبری قاسملو سیاست مقابله مسلحانه را در پیش گرفت، مسکو و حزب توده این گروه را به خیانت محکوم کردند. ADP که بیشتر به حزب توده قرابت داشت تا به KDP، به صورت علنی با رژیم مخالفت نکرده ولی ظاهرا در طول یک سال گذشته به شدت سرکوب شده است.
افزایش فشارها
مسکو ممکن است تصمیم بگیرد چشماندازی برای دسترسی به اهدافش با رژیم ایران وجود ندارد و بهتر است دست از این تلاشها بردارد و بیثبات ساختن و براندازی رژیم را در دستور کار خود قرار دهد. ممکن است انتظار داشته باشد تا این عملکرد ایران را از جنگ با عراق منحرف کرده و این کشور را مجبور کند از حمایت شورشیان افغانستان و صدور انقلاب دست بکشد. این تصمیم میتواند نتیجه موارد زیر باشد:
* روابط میان دو کشور همچنان بدتر شود و این تفکر در شوروی شکل بگیرد که فارغ از اقدامات شوروی، ایران بدبینی ضد آمریکاییاش را حفظ خواهد کرد.
* تغییری در رهبری ایران انجام شود و احتمالا حکومتی با رویکردهای شدید ضد شوروی بر سر قدرت بیاید.
* پیشرفت مهم نظامی در عراق و یورشهای وحشیانه به منظور صدور انقلاب صورت گیرد.
* در صورتی که شوروی احساس کند روابطی میان ایران و آمریکا در حال شکلگیری است.
مسکو میتواند تلاشهایش برای بازسازی حزب توده و تقویت دیگر گروههای چپگرای مخالف رژیم را شدت بخشد. اتهامات وارده از جانب حکومت ایران در ماه می ۱۹۸۳ مبنی بر اینکه حزب توده انبار تسلیحات دارد، میتواند حاکی از آن باشد که اعضای حزب به دستور حکومت ایران برای تحویل سلاحهایشان در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ عمل نکردهاند. ممکن است نقشههایی برای مقاومت و حتی مبارزه فعالانه وجود داشته باشند.
شوروی ممکن است اینگونه محاسبه کند که حزب کمونیستی که فعالانه با حکومت مخالفت میکند میتواند برای مردم ناراضی ایران جذابیت داشته باشد و در درازمدت شانس بیشتری برای تاسیس یک حزب چپگرای تاثیرگذار ایجاد کند. از آنجایی که حزب توده تمام شانس خود برای به قدرت رسیدن از مسیر قانونی را از دست داده انتخاب چنین گزینهای توسط شوروی محتمل به نظر میرسد.
مسکو ممکن است تصمیم بگیرد از عناصر اقلیت مخالف رژیم حمایت مالی کند. میتواند روابط نزدیک با حزب دموکرات کردستان برقرار کرده و باقیمانده حزب دموکرات آذربایجان را نیز تشویق کند تا به اپوزیسیون بپیوندند و همچنین جداییطلبان بلوچ را نیز تحریک کند. این ارتباطات میتوانند توانایی اقلیتها در حمله به رژیم را افزایش بخشند. شوروی میتواند به میزان قابل توجهی به ایران فشار اقتصادی وارد کند. آنها میتوانند پروژههای کمکرسانی اقتصادیشان را به تاخیر انداخته و یا متوقف کنند. شوروی همچنین میتواند ایران را تهدید کند که خدماترسانی به عنوان مهمترین مرکز حملونقل دریایی را متوقف کند.
شوروی میتواند این تلاشها را با افزایش فشار نظامی تکمیل کند. میتوانند بیانیههای تهدیدآمیز صادر کرده و در نزدیکی مرزهای ایران رزمایش نظامی انجام دهند، نیروهای مرزیشان را تقویت کرده و در حالت آمادهباش قرار دهند، کمکهای نظامی به عراق را افزایش دهند و سیاست عملیات فرامرزی با افغانستان در پیش گیرند.
با توجه به حمایت مردمی از رژیم [آیتالله] خمینی که به طور متعصبانه در مقابل فشارهای خارجی مقاومت میورزد، بعید به نظر میرسد چنین سیاستی در کوتاهمدت جواب دهد و رژیم تغییر کند و یا مجبور به همکاری شود. مهمتر آنکه به نظر ما خطری که از پیش گرفتن چنین سیاستی متوجه شوروی میشود بسیار زیاد است. ممکن است شوروی به عنوان دشمن شماره یک ایران جایگزین آمریکا شود و همه عناصری که در داخل حکومت موافق برقراری رابطه با آمریکا در برابر تهدید شوروی هستند را تقویت کند. اگر چنین تحولاتی صورت گیرد مهمترین هدف کوتاهمدت شوروی از میان میرود.
مداخله نظامی
چندین تغییر میتواند شوروی را ترغیب کند که گزینه حمله نظامی به ایران را در نظر بگیرد. مقامات شوروی و اروپای شرقی اعلام کردهاند اگر نیروهای آمریکا وارد خاک ایران شوند شوروی نیز با آنها مقابله خواهد کرد. به عقیده ما مسکو در صورت احساس خطر از جانب آمریکا ممکن است در حمله پیشدستی کند. سقوط حکومت ایران میتواند به آشوب و جنگ داخلی درازمدت و درگیری در مرزهای شوروی بینجامد که در این صورت شوروی از نیروهای نظامیاش، دستکم در مناطق درگیر، استفاده خواهد کرد.
آخرین احتمال، اگرچه بسیار بعید به نظر میرسد، این است که یکی از گروههای چپگرا قدرت را به دست گیرد و از شوروی درخواست کمک کند و نیروهای نظامی این کشور وارد ایران شوند.
مفاد ۵ و ۶ معاهده سال ۱۹۲۱ زمینه قانونی برای مداخله نظامی در تمام موارد ذکر شده را فراهم کرده است (به ضمیمه رجوع شود). در حالی که ایران این مفاد را مردود میداند، مسکو این انکار را به رسمیت نمیشناسد.
نیروهای نظامی مسکو به میزان قابل توجهی در مرزهای ایران مستقر هستند و امکان دخالت نظامی شوروی را فراهم میآورند و از سوی دیگر اهرمی برای نفوذ در ایران و تاثیرگذاری در تصمیمات آمریکا و سیاستورزی آنها در قبال ایران هستند. به عقیده ما نیروهای نظامی شوروی برای اشغال ایران کفایت خواهند کرد. همچنین شوروی از سال ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ مشغول آمادهسازی نقشههای نظامی بوده که در صورت حمله احتمالی آمریکا با نیروهای زمینی این کشور مواجه شود و نیروهای نظامیاش را تا خلیج فارس پیش ببرد. علیرغم چنین برنامهریزیهایی میزان آمادگی و تجهیزات ارتش روسیه از زمان انقلاب ایران تاکنون افزایش اندکی داشته و سطح فعالیت این نیروها به اندازه همیشه یکسان باقی مانده است.
انگیزههای زیادی برای تحرکات نظامی نیروهای شوروی در ایران وجود دارد. اگر مسکو بتواند کنترل ایران را در دست بگیرد به منابع انرژی ایران و خلیج فارس دست مییابد که این یک دستاورد بسیار باارزش در مواجهه با آمریکاست و به این ترتیب میتواند کشورهای نفتخیز حوزه خلیج را تحت فشار قرار دهد و پشتیبانی ایران از نیروهای شورشی افغانستان هم پایان مییابد. مسکو ممکن است قصد انجام حرکت محدودتری داشته باشد - همچون تصرف بخشهای شمال غربی ایران (آذربایجان) - تا مشکلات امنیت مرزهایش را مرتفع کرده و همچنین اعمال فشار بر دولت تهران را افزایش دهد؛ اما دلایل بازدارنده مداخله نظامی بسیار بیشتر از انگیزه برای حمله هستند. چنین حرکتی منافع حیاتی غرب را به طور مستقیم هدف قرار میدهد و میتواند به یک درگیری شدید با ایالات متحده آمریکا منجر شود. علاوه بر آن زمینهای ناهموار ایران و شبکه نامناسب حملونقلی کشور امکان مبارزه را دشوار میکند و شوروی برای آرام ساختن مردم و حفظ نیروهای اشغالگر در خاک ایران با مشکلات عدیده مواجه خواهد شد. پاسخ محکم و قوی ایران به حمله عراق و همچنین مشکلات در داخل افغانستان باعث شدهاند که شوروی به این دلایل بازدارنده توجه نشان دهد. اشغال ایران توسط شوروی باعث نزدیکی چین، اروپای غربی و آمریکا خواهد شد و به حضور سنگین نیروهای نظامی غرب در خلیج فارس خواهد انجامید، همچنین روابط شوروی را با کشورهای جهان سوم به خصوص کشورهای اسلامی خاورمیانه تحت فشار قرار خواهد داد.
نتیجهگیری
تا زمانی که سیاست ایران در قبال شوروی در محدوده قابل تحمل باقی بماند و ایران مواضع ضد آمریکاییاش را حفظ کند، مسکو به احتمال قریب به یقین بر بهبود روابط دوجانبه اصرار خواهد ورزید. دلیل منطقی برای حمله نظامی موجود نیست و عوامل بازدارنده برای انجام چنین کاری بسیار زیاد هستند. سیاست تخریب یا سرنگونی رژیم هم امکان پیروزی چندانی ندارد؛ زیرا سرمایههای لازم برای آن وجود ندارد. شکست چنین پروژهای میتواند به روابط حال حاضر و آینده شوروی با تهران به صورت جدی آسیب برساند و حتی ایران را به سمت روابط نزدیکتر با غرب و آمریکا سوق دهد.
در عین حال از آنجایی که شوروی امید چندانی به بهبود روابط دوجانبه ندارد، ما معتقدیم که شوروی فارغ از ناخشنودی ایران به پیگیری منافعشان در زمینههای دیگر ادامه خواهد داد - همچون حمایت از عراق و انجام عملیات بر ضد شورشیان افغان مستقر در خاک ایران؛ اما تهران هم ممکن است اقدامات ضد شوروی خود - همچون محاکمه علنی رهبران حزب توده - را شدت بخشد. ادامه این سیر نزولی در روابط دو کشور محتمل است؛ اما هیچ کدام از دو کشور از تخریب روابطشان سود نخواهند برد و ثبات روابط به نفع هر دو کشور است. در نتیجه ممکن است ایران و شوروی این روند رو به زوال را متوقف سازند و بستری آرامتر برای پیشبرد سیاستهایشان فراهم کنند. با این وجود ناسازگاری و بدگمانی دوجانبه به طور حتم مانع از برقراری روابط نزدیک در چند سال آینده خواهد شد.
پیوست
قرارداد میان ایران و جمهوری فدرال سوسیالیست روسیه، منعقد در مسکو، ۲۶ فوریه ۱۹۲۱
فصل پنجم
طرفین معظمتین متعاهدتین تقبل مینمایند که: ۱) از ترکیب و یا توقف تشکیلات و یا دستجات (گروپها) به هر اسم که نامیده شوند و یا اشخاص منفرد که مقصود تشکیلات و اشخاص مزبور مبارزه با ایران و روسیه و همچنین با ممالک متحده با روسیه باشد در خاک خود ممانعت نمایند و همچنین از گرفتن افراد قشونی و یا تجهیزات نفرات برای صفوف قشون و یا قوای مسلح تشکیلات مزبور در خاک خود ممانعت نمایند. ۲) به کلیه ممالک و یا تشکیلات قطع نظر از اسم آن تشکیلات که مقصودشان مبارزه با متعاهد معظم باشد نباید اجازه داده شود که به خاک هر یک از طرفین معظمتین متعاهدتین تمام آنچه را که ممکن است بر ضد متعاهد دیگر استعمال شود وارد نموده و یا عبور دهند. ۳) با تمام وسایل در دسترس، از توقف قشون و یا قوای مسلح مملکت ثالث دیگری در صورتی که احتمال برود توقف قوای مزبور باعث تهدید سرحدات و یا منافع و یا امنیت متعاهد معظم دیگر میشود باید در خاک خود و متحدین خود ممانعت نماید.
فصل ششم
طرفین معظمتین متعاهدتین موافقت حاصل کردند که هر گاه ممالک ثالثی بخواهند به وسیله دخالت مسلحانه سیاست غاصبانه را در خاک ایران مجری دارند یا خاک ایران را مرکز حملات نظامی بر ضد روسیه قرار دهند و اگر ضمنا خطری سرحدات دولت جمهوری اتحادی شوروی روسیه و یا متحدین آن را تهدید نماید و اگر حکومت ایران پس از اخطار دولت شوروی روسیه خودش نتواند این خطر را رفع نماید، دولت شوروی حق خواهد داشت قشون خود را به خاک ایران وارد نماید تا اینکه برای دفاع از خود اقدامات لازمه نظامی را به عمل آورد. دولت شوروی روسیه متعهد است که پس از رفع خطر بلادرنگ قشون خود را از حدود ایران خارج نماید.
نظر شما :