شاه: اتفاقات جنگل یک منفیبافی رمانتیک خونین بود
تاریخ ایرانی: برگرفته از روزنامه «اطلاعات» - ۱۷ خرداد ۱۳۵۰
روابط ایران و آلمان
اعلیحضرتا، اجازه دهید گفتوگوی خود را با موضوعی شروع کنیم که کاملا به ما مربوط میشود: در موضوع روابط ایران و آلمان و اثرات خوب و بد آن که روش دولت ما و اجتماع ما بر روی مناسبات آینده ما بر جای میگذارد، به منظور بهتر کردن روابط ما چه اقداماتی باید انجام گیرد؟
ما مناسبات با کشور شما را بسیار مهم تلقی میکنیم. این مناسبات در گذشته همیشه خوب بوده است. هرگز برای بروز شکاف و بیگانگی بین دو کشور ما دلیلی وجود نداشته است. این محققا شجاعت یا خودستایی نیست، اگر بگویم که ایران در حال پیشرفت است. ایران آنقدر ثروتهای طبیعی و امکانات مختلف دارد که ما در مسیر سیاست ملی خارجی و مستقل خود میتوانیم همه آن چیزهایی را که برای پیشرفت کشورمان از بابت سرمایهگذاری و تکنیک ضروری مینماید، از جانب کلیه کشورهای جهان دریافت بداریم.
حال اگر متاسفانه مشکلاتی بین شما و ما وجود دارد، آن ما نیستیم که از این بابت زیان خواهیم برد. ما همه چیزها را از جای دیگر هم میتوانیم به دست آوریم؛ اما جای تاسف بسیار خواهد بود اگر چنین امری جنبه عمل به خود بگیرد و اصولا چرا باید چنین امری پیش بیاید؟ سرزمین شما فوقالعاده صنعتی است، پیشرفت میکند و معنویت هم دارد. به هر صورت من این را آرزو میکنم و ما هم میخواهیم کاملا چنین وضعی داشته باشیم. آنچه را که ما در ایران انجام میدهیم به خاطر اکثریت افراد ملت است. حال ببینیم این اکثریت کیست؟ روستاییان پیشین که حالا خود صاحب زمین هستند. ملک آنها هنوز کوچک است اما ما اینها را در شرکتهای تعاونی روستایی گردهم میآوریم و به تدریج شاید در طول یک نسل همه اینها مالکانی خواهند بود در اجتماعی از مالکان زمین و ضمنا علاوه بر درآمد ناشی از کار در شرکت تعاونی از درآمد مربوط به ۲۵ یا ۳۰ هکتار زمین متعلق به خود نیز بهرهمند میشوند.
کارهای ما
ما برای کارگران هم کارهایی انجام میدهیم. آنها در حداکثر تا ۲۰ درصد از سود کارخانههایشان سهیم هستند. ما همه منابع ملی و ثروتهای کشور را ملی کردهایم: نفت، ذوبآهن و همه اینها را. من فکر میکنم ذوبآهن در آلمان ملی نباشد، اما در کشور ما جنگلها و مراتع نیز ملی هستند و همچنین منابع آبهای زیرزمینی کشور. اگر من فیالمثل خانهای داشته باشم و در آن چاهی بزنم و به آب برسم نمیتوانم آن را بدون اجازه دولت مورد بهرهبرداری قرار بدهم. ما معتقدیم چیزهایی که طبیعت بدون دخالت انسان ارزانی میدارد، نباید به یک نفر تعلق داشته باشد. این چیزها متعلق است به اجتماع.
با توجه به چنین قوانین پیشرفتهای، با توجه به مساعی که ما به کار میبریم، بدین منظور که افراد ملت ما بتوانند به عنوان افرادی آزاد در یک اجتماع آزاد بهتر زندگی کنند، با در نظر گرفتن این مطالب واقعا جای تاسف خواهد بود اگر چیزی موجب شود که به مناسبات پسندیده و قدیمی بین دو کشور ما خدشهای وارد آید.
دانشجویان ایرانی جبهه مخالف
آیا به نظر آن اعلیحضرت حمایت دانشجویان ایرانی جبهه مخالف در آلمان توسط دانشجویان کمونیست و تجزیهطلب آلمانی، مناسبات بین ایران و آلمان را تیره میکند؟
ما این مسئله را آنقدرها هم مهم تلقی نمیکنیم. ما میدانیم که اینها چه نوع مردمی هستند و میدانیم اینها برای که کار میکنند. شما هم میدانید که این مسافران در کشور شما چه میخواهند. آنها میخواهند اجتماع موجود را منهدم کنند؛ اما به راستی به جای آن چه میخواهند عرضه نمایند؟ آیا شما میدانید که آنها به جای اجتماع موجود چه میخواهند به وجود آورند؟
البته ما باید در اجتماع خود نکات ضعف را از میان برداریم، اما تا زمانی که انسانی وجود دارد نکات ضعف اجتماع عبارت است از همان نکات ضعف انسان. این را نمیتوان عوض کرد، حتی اگر انسان را تبدیل کنیم به یک دستگاه اتوماتیک.
این افراد نمیتوانند به مناسبات ما خدشهای وارد آورند، البته تا زمانی که کشور شما برای قوانین احترام قائل شود. معمولا در یک کشور به اتباع یک کشور دوست اجازه داده نمیشود که در آن کشور علیه منافع کشور دوست فعالیت نمایند. تا زمانی که شما مقررات و قوانین خود را به کار بگیرید ما نمیتوانیم گلهای داشته باشیم؛ اما اگر قرار باشد این افراد به کشور خود خیانت کنند و برای کشور شما زیان و ضرر به بار آورند و در مناسبات بین شما و ما مشکلاتی فراهم آورند، آن وقت ما میتوانیم سوال کنیم: آیا میخواهید دوست ما باقی بمانید یا خیر؟
نهضت پارتیزانی
اجرای مقررات قانون گاهی اوقات برای افراد هموطن هم مشکل است، چه رسد برای میهمانان یک کشور و این نه تنها علل روانی دارد، بلکه عملا نیز بر پایه دلایلی چند استوار است. ما در حال حاضر با یک نهضت پارتیزانی روبهرو هستیم – با توپاماروسها – که چهگوارا را به عنوان سمبل خود انتخاب کردهاند و در شهرهای بزرگ ما به تیراندازی میپردازند، به بانکها دستبرد میزنند و از این قبیل. در ایران هم تقریبا جنبشی مشابه این مشاهده میشود. البته امیدوارم که در قالبی بسیار کوچک باشد. نظر اعلیحضرت در این باره چیست؟
به طوری که اظهار میکنید شما در کشور خود با چنین وضعی روبهرو هستید. هر چه اجتماعی پیشرفتهتر و مرفهتر باشد به همان میزان نیز خطر به وجود آمدن چنین دستههایی بیشتر است. شاید اینان به این دلیل که نمیتوانند در آنجا به نحوی منطقی انتقاد کنند، صرفا درباره سیستمهای منفی و بیارزش و روشهای پارتیزانی به تبلیغ میپردازند بدون اینکه برای این امر یک ضرورت واقعی قائل باشند. این یک منفیبافی رمانتیک خونین است. اینجا هم چنین مسائلی را آغاز کردند؛ اما چه شد؟ دستهای جوانان بیمغز کوشیدند اسلحه و مواد غذایی را در کوههای شمال مخفی کنند. این مناطق پوشیده است از جنگلهای انبوه. اینان رفتند به آنجا و جنگهای پارتیزانی کوچکی را آغاز کردند؛ اما هنگامی که ژاندارمری ما مردم را در جریان امر قرار داد و برایشان تشریح کرد که موضوع چیست، همان مردمی که در آن مناطق زندگی میکردند، آنها را به دست مقامات دولتی دادند.
همکاری ملت
شما عکس دستگیرشدگان را منتشر کردید و ما مردم را میدیدیم که در خیابانها در جلوی این عکسها ایستادهاند.
آری! ما از همکاری کامل افراد ملت خود برخورداریم. مردان و زنان بسیاری به دنبال این افراد بودند و چراکه نباشند؟ اینها اکنون مالکانی آزاد هستند، ولو این وضع در قالبی کوچک. آنها میدانند که در زندگی این کشور سهم دارند. این سرزمین به آنان تعلق دارد. آنها آقای خود هستند. آیا موجبی دارد که از این مزایا چشم بپوشند؟ برای چه؟ این به اصطلاح پارتیزانها چه میتوانند به مردم یک کشور آزاد عرضه کنند؟
دریچه اطمینان
بسیاری از دانشجویان در آلمان علیه شما و کارهای شما تحت تاثیر قرار گرفتهاند، زیرا از طریق دشمنان به آنها گفته شده است که اینجا در ایران جبهه مخالف تحت فشار قرار دارد و هیچ کس جرات ندارد عقیده خود را ابراز نماید. شاید این نکتهای باشد که شاهنشاه مایل باشند عقیدهشان را درباره آن بیان بفرمایند؟
من تصور نمیکنم که این حقیقت داشته باشد. ما به احزاب مخالف دل و جرات میبخشیم. چگونه میتواند چنین چیزی حقیقت داشته باشد؟ تا وقتی که یک دسته بر سر قدرت است ما معتقدیم که راه سالم و مطمئن این است که یک حزب مخالف با برنامهای مشخص نیز وجود داشته باشد؛ اما نمیتوانیم به خیانتکاران اجازه دهیم که به نام آزادی دست به اقداماتی بزنند. به طوری که قبلا هم اشاره کردم در این سرزمین هر نوع آزادی وجود دارد به جز آزادی در زمینه خیانت به وطن. من این را صحیح نمیبینم که اجازه دهیم چند نفر آدم به کشور خود خیانت کنند. ما از این بابت چه نفعی میبریم؟ ملت ما از این بابت چه سودی میبرد؟ و به عبارتی دقیقتر از این بابت چه بهرهای میتواند برگیرد؟ آنها چیزی ندارند که به ما عرضه کنند. مخالفت ممنوع نیست؛ اما این افراد فقط وسیله هستند و مزدور رژیمهای بیدر و دربند و بیملاحظه. اگر کسی بتواند از بابت عدم وجود جبهه مخالف گلایه و شکایت کند، مسلما این افراد نخواهند بود. در کشورهای به واقع آزاد بایستی مردم آزاد به راحتی از ما انتقاد کنند و ما به آنها جواب خواهیم داد؛ اما درست همان مردمی که برای مردم آلمان شما چیزهایی درباره عدم وجود جبهه مخالف در ایران تعریف میکنند، کاملا معتقد به عقاید دیکتاتوری صرف هستند. در این مورد باید واقعا خندید.
علت عدم شناسایی آلمان شرقی
اعلیحضرتا، آلمان یک کشور تقسیمشده است و مدتها نیز به همین وضع باقی خواهد ماند. سرزمین شما هم تقسیم شده بود: به مناطق مورد توجه بریتانیا و روسیه. دولت فدرال آلمان میگوید که از شکافها بکاهد و بر آن است که با اروپای شرقی و جمهوری دموکرات آلمان مناسبات بهتری به وجود آورد. نخستین سوال ما این است: نظر شما درباره به اصطلاح سیاست شرقی آلمان چیست؟ و دومین سوال: آیا در نظر دارید جمهوری دموکرات آلمان را به رسمیت بشناسید؟
در مورد سوال اول شما: ما نزدیک شدن شما را به شرق کاملا درک میکنیم و آن را میستاییم؛ زیرا ما هم درست همین کار را کردیم و به خصوص این کار از مدتی قبل کاملا توام با توفیق بوده است، چون ما با اتحاد جماهیر شوروی، بزرگترین همسایه خودمان در شمال بهترین مناسبات را داریم. همچنین با کشورهای سوسیالیستی شرق اروپا که همسایه ما نیستند نیز روابط کاملا دوستانه و مناسبات اقتصادی کاملا مفید برقرار کردهایم. باید هم اینطور باشد، زیرا دنیا در حقیقت غیرقابل تقسیم است. ملتها نه فقط باید با هم زندگی کنند، بلکه باید با هم کار کنند و همکاری نیز داشته باشند.
امروزه خیلی از چیزها عوض شده است. شما در عصر دکترین هالشتین مناسبات خود را با همه کسانی که میخواستند با آلمان شرقی وارد مذاکره شوند، برهم زدید. این وضع به تدریج تغییر کرد و شما چشم خود را در این مورد بر هم گذاردید. حالا به نظر میرسد که هر کس بر آن است با آلمان شرقی مناسبات دوستانه برقرار کند با توجه و دقت بیشتری از جانب شما با وی رفتار میشود و شما با اینگونه افراد دوستی بیشتری دارید.
ما تا به حال آلمان شرقی را به دو دلیل به رسمیت نشناختهایم: اول برای اینکه مرکز حزب کمونیست ایران در آلمان شرقی است و ایستگاه رادیویی آنها از آنجا برنامه پخش میکند. دوم اینکه آلمان شرقی در مسئلهای دخالت کرد که برای ما ارزش حیاتی دارد: مسئله رودخانه مرزی بین ما و عراقیها. آنها برای هیچ و پوچ از ادعاهای بیاساس عراقیها جانبداری کردند و در واقع از این بابت جانب حق را نگرفتند. وضع این رودخانه ارثی است از امپریالیسم بریتانیا و من نمیتوانم بفهمم که آلمان شرقی به اصطلاح خیلی دموکرات، مخالف استعمار از این وضع جانبداری کند. درباره آنچه مربوط به سوال دوم شما میشود در حال حاضر نمیتوانم چیزی بگویم. این را در آینده خواهیم دید.
ایران و شوروی
شما همین حالا فرمودید که مناسباتتان با روسیه خیلی خوب است و تجارت روسیه با ایران با سرعتی هر چه بیشتر توسعه پیدا میکند. ما کارخانه ذوبآهن را که توسط روسها ساخته شده است در اصفهان دیدیم. این نکته بسیار جالب و امیدوارکنندهای است، حتی برای مردمی که از یک کشور فوقالعاده صنعتی میآیند؛ اما زمانی که شما مناسبات خود را با اتحاد جماهیر شوروی بهبود بخشیدهاید، در مناطق دیگر تغییرات و تحولاتی چند به وقوع پیوسته است. از آن هنگام به بعد اتحاد جماهیر شوروی در مصر و دریای سرخ برای خود جایی باز کرده است. آیا این امر وضع ایران و سیاست شما را که به عنوان کوشش جهت برقراری ثبات در این منطقه از عالم تلقی میگردد، مشکل و پیچیده نمیسازد؟
من دلیلی نمیبینم که چرا این امر باید در موقعیت ما موثر افتد؟ ما به نحوی چشمگیر پیشرفت میکنیم؛ حتی در استخوانبندی اجتماعی کشور خود هم قویتر میشویم. هر کس که بخواهد میتواند نتایج موفقیتآمیز برنامه منشور ۱۲ اصلی ما و انقلاب سفید ما و پیشرفت مقتدرانه صنعتی را در کشور ما به چشم ببیند. ضمنا تقویت نیروهای مسلح ما کشورمان را به صورت یک عامل برقرارکننده ثبات درمیآورد. هر کس میداند که ما به هیچ وجه قصد حمله و تجاوز به دیگران را نداریم.
ما به هیچ وجه سیاست امپریالیستی را به کار نمیگیریم و این را هم نمیخواهیم که از کسی چیزی به زور بگیریم. ما تا آنجا که بتوانیم و تا آنجا که قدرت داشته باشیم از خود دفاع خواهیم کرد. آنچه ما میخواهیم عبارت است از برقراری ثبات در این منطقه از عالم. همه باید بدین مسئله توجه داشته باشند که قدرت ایران در جهت حفظ ثبات و برقراری ناپایدار است. به علاوه اگر قرار باشد بر اساس قطعنامه سازمان ملل متحد مقررات صلحآمیزی در منطقه خاورمیانه برقرار باشد، در این صورت احتمالا در مسائلی که گاهی اوقات موجبات عدم آرامش ما را فراهم میآورد نیز تغییراتی پدید خواهد آمد.
مصر و اسرائیل
تصور میفرمایید که از طریق رعایت نکات قطعنامه سازمان ملل متحد مورخ نوامبر ۱۹۶۷ راهحلی برای رفع اختلافات بین مصر و اسرائیل یافت شود؟
امیدوارم و نمیدانم که به جز این چه راهی میتواند وجود داشته باشد؟ ما یا یک راهحل همیشگی خواهیم داشت یا نوعی راه یکطرفه و یک آتشبس که پیوسته برای مدتی کوتاه تمدید خواهد شد؛ اما اگر بخواهیم راهحلی همیشگی داشته باشیم فقط هنگامی میسر خواهد بود که مسائل بر اساس مفاد قطعنامه مورخ بیست و دوم نوامبر ۱۹۶۷ رعایت شود.
شناسایی چین کمونیست
نظر آن اعلیحضرت درباره تاثیر شرکت جمهوری ملی چین در جمع سایر ملیتها چیست؟ آیا در این صورت صلح بیشتر تضمین میشود؟
ما باید از این شانس و فرصت استفاده کنیم. اگر بخواهیم واقعا سازمان ملل متحدی داشته باشیم که به طور کلی نماینده همه مردم جهان باشد، چگونه میتوانیم خواهان سازمانی باشیم که یکچهارم از افراد بشر را کنار بزند؟ و این ملتی است بسیار اهل اصول و پرکار، کشوری که علاوه بر این خوفناکترین سلاحهای تخریبی را در اختیار دارد؛ بمب اتمی و هیدروژنی و بعد هم به زودی موشکهایی که میتوانند این بمبها را تا مسافت خیلی دور حمل کنند. اگر ما با اینها به عنوان افرادی خارج از جامعه ملتها رفتار کنیم، در واقع آنها را مجبور کردهایم که به عنوان افرادی خارج از این اجتماع رفتار کنند؛ اما اگر آنها را بپذیریم محققا خود را در چارچوب تسلیحاتی ملل متحد خواهند یافت.
من معتقدم اگر میخواهیم ملل متحد داشته باشیم، اگر میخواهیم برای خلع سلاح کنترلشده عمومی کوشش کنیم تنها راهحل عبارت خواهد بود از پذیرفتن سرزمین کمونیست چین در بین سایر ملل متحد. ما باید با آنها روابط حسنه برقرار کنیم و نباید خود را به آنها بیگانه نشان دهیم یا مردمی که وحشت دارند و میخواهند از دیگران فاصله بگیرند. من تصور میکنم دیگر هنگام آن فرا رسیده است که در سیاست خود تجدید نظر کنیم. از سیاستی که تا به حال داشتهایم چه چیزی عایدمان شده است؟ بهتر از همه آن است که بکوشیم و ببینیم با یک جهش جدید چه چیزی میتوان به دست آورد.
سیاست نفتی ایران
اعلیحضرتا، شما در مورد موضوع نفت ایران درست یک جهش تازه در پیش گرفتید. دخالت شاهنشاه در این زمینه موجب شد که بین کشورهای تولیدکننده نفت و کنسرسیوم شرکتهای نفتی بینالمللی یک توازن و راهحل به وجود آید. برای ۵ سال آینده موضوع حل است؛ اما بعد چه پیش خواهد آمد؟ هدفهای نهایی سیاست نفتی ایران چیست؟
این موضوعی است بسیار جالب برای من و به طوری که معتقدم دارای اهمیت حیاتی برای تمام دنیا. در ۵ سال آینده قرارداد حاضر همچنان به قوت خود باقی خواهد بود. تا آن زمان ما به امضای خود احترام خواهیم گذاشت. البته این احترام را ما همیشه برای هر امضای خود قائلیم. مدت قرارداد قبلی ما با کنسرسیوم تازه بعد از ۹ سال دیگر خاتمه میپذیرد؛ بنابراین ما ۴ سال دیگر هم خواهیم داشت که طی آن موقعیت زمان حاضرمان را با وضع دنیا منطبق خواهیم نمود. به طوری که قبلا هم به کرات اشاره کردهام سالمترین راهحل مسائل ما این است که کشورهای تولیدکننده با کشورهای مصرفکننده حتیالامکان رابطهای مستقیم برقرار سازند. احتمالا آدمی به یک یا دو نفر دلال و واسطه کار احتیاج دارد، این اشکالی ندارد؛ اما بهتر آن خواهد بود که دولتها بتوانند شرکتهایی به وجود آورند، البته اگر بخواهند شرکتهای خصوصی داشته باشند، در این صورت نه ۲۰ تا و ۳۰ تا بلکه یکی، دو تا. اینها باید با کشورهای تولیدکننده قراردادهایی منعقد کنند که بر اساس آنها همه کارها به طور مشترک صورت بگیرد، از معدن نفت تا پمپبنزین.
ما با هم کار میکنیم. نفت را استخراج میکنیم و آن را از طریق لولههای نفتی به بنادر نفتی جاری میسازیم. البته من این را ترجیح میدهم که نفت در محل تصفیه شود و به محصولات گوناگون پتروشیمی تبدیل گردد یا اینکه بخشی از آن در کشور ما و بخش دیگر آن در تانکرها (کشتیهای نفتکش) پر شود؛ زیرا شما هم میخواهید برای ملت خود کار ایجاد کنید؛ اما کشتیهای نفتکش بایستی به هر صورت مشترکا در تصاحب ما و شما باشند. نفت به کشور مصرفکننده حمل میشود و به پالایشگاهها و سایر تاسیسات پتروشیمی فرستاده میشود.
آنجا ما هم باید شریک باشیم. شریک در همه چیزهایی که فروخته میشود تا برسد به بنزین ماشین و سایر محصولات پمپ بنزین. شریک در محصولات پتروشیمی کارخانهها. شریک در کار فروشندگان بزرگ. به این ترتیب است که میتوانید مطمئن باشید نفت را همیشه با قیمت ثابت دریافت خواهید کرد؛ زیرا علاقه ما دیگر تنها در این نخواهد بود که نفت را با قیمتی حتیالمقدور بیشتر بفروشیم بلکه خواهیم توانست منافع خود را از بابت صدها و صدها نوع محصولات پتروشیمی تامین نماییم. ما این را به ژاپنیها پیشنهاد کردیم و آنها نسبت بدین امر علاقه بسیار نشان دادند.
فراموش نکنید که شما در واقع بدون نفت و انرژی حاصل از آن هنوز برای مدتها، مدتهای مدید نخواهید توانست زندگی کنید. من معتقدم در طی ۵۰ سال آینده هنوز نخواهید توانست انرژی اتمی را به حد کافی از نقطهنظر اقتصادی به کار گرفته و توسعه دهید. شاید روزی فرا رسد که بتوانید انرژی خورشید و یا جذر و مد را به عنوان منبع نیرو مورد استفاده قرار دهید؛ اما برای منطبق کردن کلیه مراکز صنعتی خود با این نوع منابع انرژی جدید باید یک سرمایهگذاری کلان انجام دهید که ارزش آن را ندارد. علاوه بر این معتقدم اگر ما در کلیه امکانات شریک باشیم میتوانید در این صورت اطمینان داشته باشید که ما نه تنها نمیکوشیم نفت را به قیمتی گرانتر بفروشیم بلکه بر آن خواهیم شد که نفت را ارزانتر هم عرضه کنیم تا بتوانیم با دیگران رقابت نماییم.
بدین ترتیب هم شما نفع میبرید و هم ما منتفع میشویم و منافعمان آنقدر در نزدیکی هم قرار خواهد گرفت که هرگز دیگر اختلافی بین ما پدید نخواهد آمد. آخر چرا باید فقط شما همه سرمایه عزیزتان را در راه ساختن کشتیهای نفتکش به کار اندازید؟ چرا باید حدود ۵ میلیارد مارک برای کشتیهای نفتکش خرج کنید و نفت را حمل نمایید، در حالی که ما هم حاضریم نیمی از این سرمایه را بپردازیم؟ کارگران در حالی که کشتیهای نفتکش میسازند مزد میگیرند، کارخانهها با ظرفیت کامل خود مشغول فعالیت میشوند، اقتصاد شما سالم میشود، شما دیگر با بیکاری دست به گریبان نخواهید بود و به همین نسبت کمتر با مسائل اجتماعی. تاسیسات پتروشیمی شما یک خوراک تضمینشده و مطمئن از مواد خام خواهد داشت، حتیالامکان با پایینترین قیمت. اگر میخواهید در تاسیسات پتروشیمی سرمایهگذاری کنید، چرا ما هم نیمی از این سرمایهگذاری را متقبل نشویم؟ البته هر کشوری این را نمیتواند. من میتوانم، زیرا من مردم این کار را دارم. سرزمین کوچکی چون لیبی با ۱٫۸ میلیون نفر جمعیت نمیتوانست کاری در حدود نیم میلیون را تحمل کند؛ اما ما میتوانیم. شاید یک یا دو کشور دیگر هم میتوانستند؛ ولی نه همه کشورها. ما این را میتوانیم و به کمک خداوند متعال کوششمان را در این راه به کار خواهیم برد.
چرا جشن میگیریم
چند روز پیش در تختجمشید بودیم و از محلی بازدید کردیم که قرار است تا چند ماه دیگر دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران در آنجا جشن گرفته شود، پادشاهان آن زمان ایران این قصر باشکوه و عظیم را ساختند و در آنجا حکومتی مقتدر به وجود آوردند، این حکومت چگونه این همه ملیتها را دور هم نگاه میداشت؟
بیایید کمی به عقب برگردیم و به تاریخ کشورمان نظری بیفکنیم، ما بنیانگذاری شاهنشاهی ایران را توسط کوروش کبیر جشن میگیریم. کورش چه کرد؟ او نخستین فردی بود که قوانین بشری را تدوین کرد و آنها را به مرحله اجرا درآورد. در هر کشوری که او تسخیر نمود ملت آن کشور را آزاد کرد، او به رسوم آن ملت احترام میگذاشت، برای مذاهب احترام قائل بود و هیچگونه رنج و شکنجهای وجود نداشت. این امر مربوط میشود به دو هزار و پانصد سال قبل، من تصور میکنم یکی از دلایل برقراری حکومت ما این بود که بر پایه شالودهای انسانی پیریزی شده بود.
عامل دیگر آن است که در مورد ما یک رابطه خاص و منحصربهفرد بین شاه و ملت وجود دارد، در طی تمام این مدت ملت میتوانسته است در هر مشکلی به شاه خود روی آورد. در این مورد داستان زیبایی وجود دارد: یکی از پادشاهان ما زنگی را با زنجیری به دیوار کاخ خود آویخته بود. هر کس میتوانست به قصر وی بیاید زنجیر را بکشد و زنگ را به صدا درآورد، وی بلافاصله به داخل خوانده میشد و از او سوال میشد که شکایتش چیست؟ من این را به نحوی دیگر انجام میدهم، من یک هیات بازرسی دارم. این هیات به هر کار کوچکی رسیدگی میکند. اگر من وقت این را ندارم که فرد فرد افراد ملت را ببینم و خودم نزد آنها بروم، فرستادههای مخصوص را نزد آنها گسیل میدارم. این هیات گاهی اوقات از ۴۰ یا ۵۰ نفر تشکیل میشود. اینها به دورترین گوشههای مملکت سفر میکنند. من به آنها ماموریت دادهام که اگر به جایی میروند اعضای هیات رسیدگی را از بین اهالی انتخاب کنند، از بین کلیه افراد دارای شغل و حرفه مثلا یک نانوا، یک خیاط، یک فروشنده خواروبار، یک معلم، یک خانم خانهدار و غیره از بین همه افراد ملت. هیات بازرسی با آنها حرکت میکند و از مردم سوال میکند آیا شکایتی دارند و یا مشکلی و بعد به بررسی دلایل آن میپردازند و چون افراد اهل محل هم همراه آنها هستند یعنی مردمی که از نظر شغلی درباره همه چیز اطلاعات کافی دارند، لذا حقیقت و واقعیت را نزد من بازمیگردانند. این است مناسبات بین شاه و ملت، حالا اینطور است و در گذشته نیز همین بود منتها به نحوی دیگر؛ اما همیشه یک نوار قوی احساس، یک مناسبت روانی بین شاه و ملت وجود داشته و شاید هم به همین علت است که این شاهنشاهی ۲۵۰۰ سال همچنان برقرار مانده است.
مهمترین واقعه
مهمترین واقعه دوران حکومت اعلیحضرت چه بوده است، به خصوص از زمانی که دست به انقلاب سفید زدید؟
مهمترین واقعه؟ گفتنش خیلی مشکل است. شاید اصلاحات ارضی؛ زیرا آن اساس آزادی ما را تشکیل میدهد و مربوط میشود به ۶۰ درصد از افراد ملت. اصلاحات ارضی زمین را از مالکان بزرگ میگیرد، آن را بین رعایای گذشته، مالکان کنونی، تقسیم میکند و آنها را در شرکتهای تعاونی روستایی بزرگ با یکدیگر متحد میسازد. این تنها راهی است که میتوان از طریق آن تکنیک جدید کشاورزی را در یک قالب بزرگ مورد استفاده قرار داد. البته این کار در یک یا دو قطعه زمین کوچک انجامپذیر نیست. باید هزارها و هزارها هکتار زمین داشت. این یک حادثه بسیار مهم بود.
اما ببینیم آیا آزادی زنان هم به همین اندازه مهم نیست؟ شما میدانید که دخترهای ما هم درست مثل پسرهای جوان دو سال خدمت وظیفه انجام میدهند. آنها به عنوان سربازی به ملت و سرزمین خود خدمت میکنند اما نه با اسلحه و در واحدهای جنگی بلکه به عنوان معلم، پزشک، مهندس در سه بخش مختلف خدمتی که ما داریم. این هم لااقل به همان اندازه مهم است.
بهترین ایام
اعلیحضرتا اگر شما قادر میبودید، ده سال گذشته را با همه مشکلاتش یک بار دیگر برای زندگی انتخاب میکردید یا ده سال با آرامش و به اصطلاح بیدردسرتر را؟
نخست اینکه از زمانی که در ۹ سال پیش انقلاب سفید را به مرحله اجرا درآوردم هرگز با مشکلی مواجه نبودهام، به جز یک بار ما در تهران با اغتشاش و شورشی مواجه شدیم که توسط دست چپیها و راستیها مشترکا به راه انداخته شده بود، توسط اتحاد کثیف بین قرمز و سیاه؛ اما در واقع همه چیز به خوبی گذشت. این بهترین ایام زندگی من بود اما سالهای بسیار بسیار مشکلتری قبل از این ایام وجود داشت.
واقعا از زمان اشغال کشور من تا سال ۱۹۵۳ خیلی مشکل بود و بعد نیز در ۱۹۵۹ و ۱۹۶۲ هنگامی که ما با شورش مواجه شدیم؛ ولی از آن به بعد دیگر نه و اگر شما درباره زندگیام از من سوال کنید که آیا میخواهم یک بار دیگر آن زندگی را بکنم، البته هزار بار پاسخ میدهم بله. آدمی به دنیا میآید و باید دیر یا زود هم از دنیا برود؛ اما یک زندگی اگر پر باشد واقعا ارزنده است، البته نه پر از اشتباه بلکه پر از خدمت.
نظر شما :