نامههای ناصرالدین شاه؛ نگرانی از نفوذ روسیه
آنچه شاه قاجار به صدراعظم خود نوشت
تاریخ ایرانی: «شاه و جناب آقا» مجموعه مکاتبات بین ناصرالدین شاه و میرزا یوسفخان مستوفیالممالک ـ صاحب دیوان، وزیر امور کشور و لشکر و در نهایت صدراعظم ـ است که توسط حوریه سعیدی گردآوری و به همت نشر «تاریخ ایران» منتشر شده است.
میرزا یوسفخان مستوفیالممالک در واقع تنها صدراعظمی بود که حتی پیش از صدارت توسط شاه با عنوان «جناب آقا» خطاب میشد و شاه بدون مشورت با او آب نمیخورد، کمااینکه اعتمادالسلطنه نیز در «صدرالتواریخ» بر این امر صحه گذارده و دربارهاش مینویسد: «میرزا یوسف صدراعظم چندان احترام و عظمت داشت که در همان زمان وزارت داخله خود زحمت حضور رفتن و مرقبات چیدن و زحمت کشیدن نداشت. در خانه خود نشسته هرچه در روی کاغذ مینگاشت و به حضور میفرستاد فوراً اعلیحضرت سلطانی آن را امضا کرده میفرمودند هرچه آقا گفته و داده و کرده صحیح است...»
جناب آقای همهکاره
در این کتاب مجموع ۱۴۴ سند از نامههای رد و بدل شده بین میرزا یوسف مستوفیالممالک و ناصرالدین شاه گردآوری شده که ۷۷ سند آن دستخط شاه است که به عنوان دستور و یا به ندرت به عنوان صلاحدید برای مستوفی میفرستاد. حوریه سعیدی بر مبنای یک دستهبندی محتوایی این نامهها را در چهار موضوع دستهبندی کرده است: ۱- احکام و دستوراتی مثل تنبه، تشویق، مواجب و رسیدگی به اختلافات که در پی عرایض رسیده به شاه صادر میشد، ۲- بررسی شکایات دستهجمعی قشون و سرحدات، ۳- بررسی دستورات مالی، امتیازات و مجالس درباری و ۴- رسیدگی به امور جزئی دولتی که قاعدتاً باید در حیطه وظیفه صدراعظم باشد ولی امر آن را شاه داده و نیز رسیدگی به عریضه افراد عادی و دونپایه مثل کنیزان...
آنچه در وهله اول از محتویات نامههای رد و بدل شده میان شاه و مستوفیالممالک، به ذهن متبادر میشود، گستره مسئولیت میرزا یوسف در تقریباً همه امور مملکتی و میزان احترام شاه نسبت به وی است که از لحن نامههای شاه کاملاً مشخص است. لحن توأم با احترام شاه در دستخطهای او به مستوفیالممالک همواره حفظ شده و تنها در یکی، دو مورد از قاعده خود خارج و کمی رنگ خشونت گرفته است. به گواهی این دستنوشتهها مستوفیالممالک در بسیاری موارد نظرات خود را در امور مختلف به صورت پیشنهاد و در کمال احترام و ادب به شاه عرضه میکند و شاه نیز در نهایت آن را میپذیرد. این احترام شاه به مستوفی تا حدی است که حتی گاهی بدون اطلاع شاه کاری را انجام داده و سپس به وی اطلاع میدهد و جالب آنجاست که شاه نیز بدان تمکین میکند مثل فوت امام جمعه اصفهان و جانشین کردن پسر وی بدون اطلاع شاه که شاه پس از دریافت نامه مستوفی و اطلاع از این امر در جواب وی مینویسد: «جناب آقا صریحاً حکم بدهید که امام جمعه با حاجی میرزا هاشم پسر امام مرحوم باشد و همین مصلحت است...»
تجددمآبی شاه
شناخت منش سیاسی ناصرالدین شاه قاجار و تصویری که از خلال نامهنگاری او و مستوفیالممالک به دست میآید یکی دیگر از مسائل جالب توجه در این کتاب است. ناصرالدین شاه پس از برکناری میرزا آقاخان نوری در پی اعتراضات و ازهمگسیختگی اوضاع کشور «بنا به طرحی که از روش اروپاییان در مملکتداری گرفته بود»، نوع جدیدی از روش دیوانی را در پیش گرفت و در سال ۱۲۷۵ قمری مجلس شورای وزرا (مرکب از ۶ وزیر)، در سال ۱۲۷۶ مجلس شورای دولتی (مرکب از ۱۱ نفر از وزرا و رجال سرشناس)، در سال ۱۲۷۶ مصلحتخانه و در سال ۱۲۸۱ دستور تشکیل صندوق عدالت در میدان ارگ را برای دریافت عرایض تشکیل داد. وی همچنین در سال ۱۲۹۱ فرمان تشکیل صندوق عدالت ولایات (دیوان مظالم) را صادر کرد. در پی تشکیل این مجالس، شاه میکوشید تصمیمات مهم کشوری و لشکری را تا حد ممکن بر دوش آنها بیندازد. شاهد این امر برخی دستخطهای شاه در همین زمینه است: «جناب آقا و جنابان وزرای عظام را مرقوم میشود، در این آخر که حکم به اجتماع شما فرمودیم برای نظم قشون و ادارههای آن به خود شرط کردیم که در جزئی و کلی آن این دفعه ابداً مداخله نکرده و خودم حکمی نکنم... چراکه اگر یک حکمی به میل خود بکنم مثل این است که جمیع احکام و صلاحدید شما را بر هم زده باشم، از جزئی و کلی، باز به حکم شما وامیگذارم...»
یا در جای دیگر درباره تقسیم قشون مینویسد: «اعتقاد من هم مطابق با آرای کلیه است که به تجزیه باشد عمل قشون. انتخاب اشخاص برای هر اداره بسته به اتفاق آرا و صلاحدید وزرا و [اهل محلی] است. هر کس را صلاح بدانند من ممضی خواهم داشت، باید طوری باشد که هر کس قبول هر اداره و خدمتی را میکند حالت مجبوریت نداشته باشد، به میل و رضای خودش باشد. ثانیاً کمال استقلال را در کار خود داشته باشد که هیچ راه عذر و بهانه نداشته باشد...»
رسیدگی به جزئیترین عرایض
در پی ایجاد صندوق عدالت، موجی از عرایض از منابع مختلف، رجال سیاسی گرفته تا افرادی چون کنیزهای راندهشده از دربار به سمت شاه سرازیر شد. نکته جالب در این عرایض، توجه شاه به تکتک آنها و دستور رسیدگی به مستوفیالممالک است. به طور مثال شاه در پی عریضهای از جانب میرزا رضا مستوفی ـ که طبیب هم بوده است ـ مبنی بر تعویق و تعطیل مواجبیاش، در حاشیه آن به مستوفیالممالک مینویسد: «... جناب آقا مواجب میرزا رضای دکتر را در دستورالعمل کاشان قرار دهید. [والسلام]»
طبیب، مستوفی و یا کنیز برای ناصرالدین شاه توفیری نداشت و در هر صورت به عرایض آنها پاسخ میداد؛ چنانچه در جایی دیگر در پاسخ به عریضهای از جانب عفتالدوله، یکی از کنیزان که از کمی مواجبش گله دارد به مستوفیالممالک دستور رسیدگی داده و مینویسد: «جناب آقا هر وقت محل بیضرری پیدا شد مواجب عفتالدوله را هم مثل همشیرهاش بکنید.»
دکان بستن و شورش یعنی چه؟
اشارههای مهم تاریخی، نکته دیگری است که در خلال این نامهها نسبت به وقایع این دوره میشود، مثل نامههایی که درباره مجتهد تبریزی و مخالفت وی در جریان امتیاز رژی، بین جناب آقا و شاه رد و بدل میشود. این نامهها نشان از بالا گرفتن اختلافات دارند تا جایی که شاه در یکی از دستخطهایش در اعتراض به دخالت صاحب دیوان تبریز در این امر، به مستوفیالممالک مینویسد: «صاحب دیوان گه خورده است؛ غلط کرده است؛ فضولی کرده است؛ مجتهد را از آمدن چند روز منع کرده است. البته با تلگراف به او حرف بزنید دکان بستن و شورش یعنی چه؟ [میرزا جواد] سگ کیست که کسی برای او شورش کند...»
اشاره مهم دیگر در این نامهها رنجش ناصرالدین شاه از نفوذ روسیه است: «مستوفیالممالک البته که شنیدهاید دولت روسیه به سمرقند و بخارا تشریف آورده است و میآورد. چندی نمیگذرد که از رود جیحون به این طرف هم عبور کرده [خیوه] و مرو و تجن را متصرف شده [همسایه عجبی] در مشهد خراسان به هم خواهد رساند و دولت ایران که آنی باید از این خیالات آسوده نباشد، در کمال آرامی خوابیده است... زهی بیانصافی و ندانمکاری و غفلت است...»
تصویری که از خلال اسناد ارائه شده در «جناب آقا» از ناصرالدین شاه قاجار به دست میآید، نه تصویر پادشاهی خودکامه و بیتفاوت نسبت به امور کشوری که تصویری از یک پادشاه همیشه مضطرب از امور مملکت است که در حین آزمون و خطا در انجام شیوههای جدید ملکداری به سیاق کشورهای اروپایی، خود نیز میکوشد در ریزترین امور وارد شده و از کوچکترین مسئلهای غافل نماند؛ از دقت در دستورالعملهای مالیاتی و حسابکشی از حکام ولایات گرفته تا توجه به نارضایتی مردم از حکام و رسیدگی به دغذغه کنیزان از کمبود مواجب... شاید همین التزام شاه بر پاسخگو بودن به جزئیترین عرایض، خود به نوعی موجبات جنبشی از دل حکومت را به خلفش مظفرالدین شاه اعطا کرد.
***
شاه و جناب آقا
مکاتبات ناصرالدین شاه و میرزا یوسف مستوفیالممالک
حوریه سعیدی
نشر تاریخ ایران
چاپ اول، ۱۳۸۹
۱۲۷ صفحه
۷ هزار تومان
نظر شما :