تاجزاده: در ۱۸ تیر کسی کشته نشد/ نگفتم تقلب شده است
به کار مسلحانه اعتقاد داشتیم
در ابتدای این گفتوگو مصطفی تاجزاده از آغاز زندگی و تحصیلات خود میگوید. او روایت میکند که «درسم در دبیرستان جالب نبود. فقط نمره قبولی میگرفتم. دانشسرا قبول شدم اما دانشگاه تهران قبول نشدم. اعزام برای خارج قبول شدم که چون دانشگاههای آمریکا برای ورود خیلی سختگیری نمیکردند در آمریکا هم زیاد درس نخواندم. فقط در کالج ثبتنام میکردم که ویزایم تمدید شود که بعد از مدتی این کار را هم نکردم. گروه فلق را در آمریکا تشکیل دادیم. چند نفر بودیم که اعتقاد به کار مسلحانه داشتیم و شدیدا با رژیم شاه مشکل داشتیم. فقط من به ایران آمدم و آقای واعظی، خسروی و دوستان دیگر به سوریه و لبنان رفتند و دوره دیدند.»
او در پاسخ به این سوال دهباشی که «ضربه سال ۵۴ لطمه به مبارزه چریکی وارد نکرده بود؟» پاسخ میدهد: «ما بیشتر انحراف را در مارکسیست شدن سازمان مجاهدین خلق میدانستیم نه در مشی مسلحانه.» تاجزاده در پاسخ به این سوال که «بعد از انقلاب سازمان مجاهدین انقلاب از چند گروه تشکیل شد. تحفظی برای انتخاب نام سازمان مجاهدین نداشتید؟» میگوید: «این به توصیه آقای مطهری بود. ایشان دوست داشت بچه مسلمانهایی که به مبارزه حرفهای (نه لزوما مسلحانه) اعتقاد داشتند، سازمان سیاسی تشکیل دهند. با تشکیل این سازمان، مجاهدین خلق گفتند که این سازمان به ضدیت با آنها تشکیل شده است که این درست نبود. ما با آنها ضد بودیم اما سازمان را در ضدیت با آنها شکل ندادیم. ما از ۷ گروهی بودیم که یکی از آنها فلق بود و از خارج آمده بود. یک گروه امت واحده آقای نبوی، قدیانی و سلامتی بود که در زندان تشکیل شده بود و عمدتا همفکران آقای رجایی بودند. ۵ گروه دیگر هم مثل گروه منصورون آقای محسن رضایی هم چریکی بودند که نه تجربه زندان داشتند و نه مثل ما در خارج تحصیل کرده بودند.»
سندی نداریم که شاه شریعتی را کشته است
در ادامه دهباشی میپرسد: «یکی از تعارضات، تعارض بین مطهری و شریعتی بود. تصور میشد که اندیشههای شریعتی التقاطی بود اما مطهری اندیشهاش اینگونه نبود. برای شما که به هر دوی آنها اعتقاد داشتید و دارید، این تعارض چگونه حل میشد؟» تاجزاده به این سوال اینگونه پاسخ میدهد: «وقتی سازمان تشکیل شد در همان یکی دو سال اول انقلاب چندین انشعاب وجود داشت که یکی از آنها درباره شریعتی بود و حتی کار به دیدار با امام کشید. ما فکر میکردیم برای درگذشت شریعتی که شهید شده باید بیانیه دهیم. امام درباره شریعتی از کلمه شهادت استفاده نکردند که البته درباره مصطفی خمینی هم از این کلمه استفاده نکردند. امام در این زمینهها حساس بودند که به نظرم درست بود. ما مقداری از این واژهها بیمهابا استفاده میکردیم چون فکر میکردیم هر کسی فوت کرده شاه او را کشته اما الان بعد از ۳۷ سال هیچ مستندی نداریم که رژیم او را کشته باشد. با وجود اینکه دکتر شریعتی عبارات تندی ضد روحانیت داشت ما اینگونه برداشت نمیکردیم که باید علیه روحانیت قیام کنیم. به همین خاطر ۹۰ درصد کسانی که شریعتی خواندند عاشق آیتالله خمینی بودند.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب ادامه میدهد: «زمانی که حزب جمهوری تشکیل شد بیش از یک میلیون نفر برای عضویت در آن ثبتنام کردند. آقای مهندس موسوی خیلی از این فرمها را خوانده بود و میگفت حدود ۹۰ درصد اینها آشناییشان با اسلام به واسطه دکتر شریعتی است. آقای حسین غفاری (انتشارات حکمت) از شاگردان آقای مطهری بودند. ایشان میگفتند ما یک بار یکی دو سال قبل از پیروزی انقلاب برای انتقاد پیش آقای مطهری رفتیم، گفتیم چرا روشی اتخاذ نمیکنید که با نسل جوان ارتباط برقرار کند؟ آقای مطهری گفته بود من ۲۰ و اندی سال است که از قم به تهران آمدهام و تازه بعد از این همه سال احساس میکنم که دارم حساسیتهای نسل جوان شهری را میفهمم. شاید به خاطر همین احساس بود که ایشان در «زن امروز» هم مینوشت.»
در ادامه دهباشی از او درباره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی میپرسد و میگوید «شما در تعریف سازمان مجاهدین خلق مهمترین شاخص را نحوه تعامل با امام مشخص کردید. اگر اینگونه باشد ظاهرا در دو جا شما حرف امام را نخواندهاید: یکی تعارضاتی است که با آیتالله راستی نماینده امام در سازمان مجاهدین داشتید و دیگری زمانی که حضرت امام دستور انحلال سازمان مجاهدین انقلاب را دادند.» تاجزاده به این سوال اینگونه پاسخ میدهد: «در هر دو مورد ما در مجموع نظر ایشان را رعایت کردیم. ما برای آقای راستی نقش شورای نگهبانی (غیراستصوابی) قائل بودیم؛ یعنی قرار بود اگر ما از جایی خارج شدیم به ما تذکر دهند نه اینکه نقش مجلس را داشته باشند و قانونگذاری کنند. ما اینطور فکر نمیکردیم که ایشان چون نماینده امام است باید مثل ایشان فکر کنیم. البته الان حاضر نیستیم چنین سیستمی را بپذیریم که از رهبری بخواهد یک نماینده در حزب داشته باشد. آن موقع این سیستم را خواستیم و اشتباه کردیم.»
او ادامه میدهد: «ما دو امتحان مثبت داشتیم: یک جا زمانی بود که در ابتدای جنگ رهبری (امام) اعلام کردند افراد یا در حزب باشند یا در سپاه. عدهای مثل آقای محسن رضایی ارتباطشان را با تشکیلات قطع کردند. افرادی هم مثل آقای عربسرخی ارتباطشان با سپاه قطع شد. در بحث انحلال حزب هم همه پذیرفتیم و یک نفرمان در حزب نماند.»
مجاهدین خلق از ابتدا همه حکومت را میخواستند
سوال دیگر این گفتوگو این بود که «در سالهای اخیر تعبیری به عنوان سفره انقلاب مطرح شد. گفته میشد کسانی که پای سفره انقلاب نشستند سهمی نداشتند. این انتقاد بعضا مطرح میشود که بعضی انقلابیون همه دستاورد سفره را به خود اختصاص دادند. اگر بپذیریم که این سخن درست است منشا گلهگذاریهای بعدی نشد؟» تاجزاده نیز پاسخ میدهد: «در یک بخش موافقم و در بخش دیگر موافق نیستم. در اینکه همه انقلابیون گرایش به تمامیتخواهی داشتیم و نه تنها معارضین بلکه مخالفین را هم حذف میکردیم تردید نیست. این بیماری عام بود؛ اما درباره مجاهدین خلق این حرف درست نیست. نه به این خاطر که ما تلاش نکرده باشیم آنها وارد حکومت شوند، بلکه آنها اساسا کل حکومت را از همان ابتدا میخواستند.»
او ادامه میدهد: «من معتقدم زمانی که مبارزه مسلحانه میکردیم ناخودآگاه در جهت تثبیت رژیم کار میکردیم؛ چون هیچ اختلافی در ساختار حکومت ایجاد نمیشد.» تاجزاده در بخش دیگری میگوید: «مجاهدین خلق اسلام شریعتی را خردهبورژوازی، اسلام بازرگان را بورژوازی و اسلام مطهری را فئودالی میدانستند. حمایتشان هم از آقای طالقانی تاکتیکی بود.»
ایران در اعدامهای انقلابی احتیاط کرد
او ادامه میدهد: «وقتی تاریخ را نگاه میکنیم و انقلاب ایران را با انقلابهایی مثل انقلاب کبیر فرانسه یا انقلاب روسیه مقایسه میکنیم میبینیم که ایران در اعدام مخالفان خود با احتیاط عمل کرده است. مجموعه این اعدامها به ۵۰۰ نفر نمیرسید؛ اما ما انقلاب کرده بودیم و حتما کارهای غیرقانونی داشتهایم.»
تاجزاده در بخش دیگری میگوید: «آدم با یک باور همه زندگیاش عوض میشود حتی ارتباطات عاطفیاش. ما آدمها را یک جور دیگر میدیدیم؛ مثلا من با یکی از اقواممان که همیشه دوستش داشتم مایل نبودم حرف بزنم؛ چون او طرفدار شاه بود و ما طرفدار انقلاب، اما الان که نگاه میکنم میبینم مناسبات روابط انسانی چه ربطی دارد به اینکه فلانی طرفدار شاه است و من طرفدار خمینیام؟»
معاون سیاسی وزارت کشور دوران خاتمی در پاسخ به این سوال که «با چه سمتی با شهید رجایی به سازمان ملل رفتید؟» میگوید: «آنجا به عنوان مشاور بودم. قرار بود آقای بنیصدر شرکت کند اما نظر امام این شد که آقای رجایی برود. آقای رجایی، آقای نبوی را که مشاورشان بودند در این هیات قرار دادند. گفتند خوب است یک نفر از اعضای سازمان هم بیاید که من را انتخاب کردند.»
با دشمنتراشی مخالف بودیم
دهباشی سپس میپرسد: «آقای رجایی سخنرانی در آن سال کردند که مطابق عرف دیپلماتیک نبود. سالها بعد آقای احمدینژاد رئیسجمهور شد و دوستان شما این انتقاد را به ایشان وارد میکردند که چرا نباید عرف دیپلماتیک را بپذیرد؟ چه فرقی کرده؟» تاجزاده در پاسخ به این سوال میگوید: «در دوران بازجویی به من میگفتند که شما این کارها را کردهاید و ما از شما یاد گرفتهایم. من میگفتم ما آن وقت اشتباه میکردیم. قرار نیست که شما اشتباه ما را تکرار کنید؛ اما واقعیت این است که انتقاد من به آقای احمدینژاد به لحن او نبود. لحن او کوچکترین انتقاد بود. من به مشی او در سیاست خارجی انتقاد داشته و دارم. تصور میکنم که الان خودش هم فهمیده چه اشتباهی کرده است. ما با دشمنتراشی مخالف بودیم.»
کاسترو میگفت در روی کار آمدن ریگان نقش داشتید
تاجزاده در بخش دیگری از گفتوگوی خود به تسخیر سفارت آمریکا میپردازد و میگوید: «با نگاه امروزمان گروگانگیری سه چهار روز بعد باید تمام میشد. تداومش اشتباه بود.» تاجزاده در پاسخ به دهباشی که «سه چهار ساعتش هم اشتباه بود»، میگوید: «یک نُرم جا افتاده در دنیا بود که هرکس اعتراض داشت سفارتی را اشغال میکرد. سفارت ایران در بعضی کشورهای اروپایی هم اشغالهای چندساعته میشد. اشتباه این بود که کش داده شد.» به اعتقاد تاجزاده: «اما خطر دیگری که نهضت آزادی هم نسبت به آن بیانیه میداد این بود که شاه دوباره به آمریکا برود، کودتا کنند و برگردند. جمعبندی من از ۳۷ سال گذشته این است که احکام قطعی صادر کردهایم و الان بعد از ۳۷ سال میگوییم این اشتباه را نکنیم. سفارت، ابعاد بسیار تاثیرگذاری در سیاست ایران، آمریکا و منطقه داشت. یکی از کسانی که انتقاد میکرد که شما در روی کار آمدن ریگان نقش داشتید کاسترو بود که فهمید رفتار ما جریان تند را در آمریکا تقویت کرد.»
رفتار خاتمی با روزنامه مخالف دولت
تاجزاده میگوید: «آقای خاتمی که وزیر ارشاد شده بود، ارز کم بود. تفاوت بین ارز دولتی و آزاد هم زیاد بود. روزنامهها هم میخواستند ارز دولتی داشته باشند. روزنامه رسالت تقاضای ارز دولتی بیشتر از سهمش داشت. استدلال آقای خاتمی این بود که چون رسالت مخالف دولت است باید به آن کمک کنیم تا بتواند روی پای خودش بایستد. آقای آرمین زیر بار نمیرفت و کار به اینجا رسید که آقای آرمین استعفا داد، چون معتقد بود این کار برخلاف ضوابط است. هر دوی این رفتارها هم قابل تحسین است.»
در زمان جنگ نگذاشتیم ارتباط جامعه با کتاب قطع شود
تاجزاده در پاسخ به اینکه در دوره ارشاد آقای خاتمی فضا آنقدرها هم باز نبود، پاسخ داد: «همه جشنوارههایی که داریم از زمان آقای خاتمی و دوره جنگ شروع شد. ما در زمان جنگ دلار هفت تومان دادیم تا جامعه ارتباطش با کتاب قطع نشود. جشنواره موسیقی سال ۶۱ یا ۶۲ راه افتاد. میخواهم بگویم فضایی که آقای خاتمی ایجاد کرده بود، فضایی بود که مثلا آقای دولتآبادی میتوانست برای کتاب «کلیدر» با آقای فریدزاده معاون فرهنگی بنشیند صحبت کند. جمعبندی این بحث این است که حتما مشکلاتی بوده اما جهتگیری به سوی این بوده که همدلانه بنشینیم در کنار هم مشکلات را حل کنیم.»
فکر میکردیم خاتمی ۶ میلیون رای دارد
در ادامه تاجزاده به انتخابات دوم خرداد ۷۶ میپردازد. او میگوید: «یکی از دلایلی که برای سال ۷۶ دنبال مهندس موسوی رفتیم این بود که در جهتگیری اصلی با رهبری نزدیکاند؛ یعنی مهندس موسوی سر قضیه آمریکا موضع ضدآمریکایی شدید و اصولی دارد و در مسائل اقتصادی به شدت طرفدار محرومین است. در مسائل سیاست داخلی با رهبری تفاوت داشتند؛ اما به خاطر نزدیکی در دو بحث قبلی به ایشان نظر داشتیم. ایشان که نیامدند فکر کردیم چه کسی باید بیاید؟ آرای ناطق نوری را ۷ میلیون پیشبینی کرده بودیم. یک فرمول ساده داشتیم و این بود که هر کس در تهران رای بیاورد برای سطح ملی ضرب در ۱۰ کنیم تا رای ملی او به دست بیاید. رای آقای خاتمی را هم ۶ میلیون پیشبینی کردیم؛ اما دو چیز را پیشبینی نکرده بودیم: اول میزان مشارکت بود. تصور ما این بود که اگر مهندس موسوی بیاید ۱۳ میلیون رای میآورد و آقای ناطق ۷ میلیون. استدلالمان درباره آقای خاتمی این بود که او حداقل ۶ میلیون رای میآورد و میتوانیم بگوییم اقلیتی با فاصله اندک نسبت به رئیسجمهور هستیم. برای همین روزنامه، حزب و تریبون میخواهیم.»
هر کس کاندیدا میشد رنگ خود را به جناح چپ میداد
«دلیل اصلی که سراغ آقای خاتمی رفتیم و ایشان را تحت تاثیر قرار داد این بود که هر کسی که از جناح چپ کاندیدا شود رنگ خود را به کل جناح میدهد؛ بنابراین سرنوشت جناح تحت تاثیر او قرار میگیرد. ما هم در دو دهه به نگاه آقای خاتمی نزدیک شده بودیم. ایشان هیچگاه سمبل فقر و مبارزه با سرمایهداری نبود و نمیخواست این نقش را ایفا کند. رنگ آقای خاتمی رنگ گفتوگو و تفاهم بود.»
روایت تاجزاده از انتخابش به عنوان معاون سیاسی وزارت کشور
در ادامه تاجزاده از انتخاب خود به عنوان معاون سیاسی عبدالله نوری روایت میکند و میگوید: «آقای خاتمی گفته بودند مهمترین پروژه من توسعه سیاسی است. محور این کار هم وزارت کشور است که در معاونت سیاسی تجلی پیدا میکند. نظر آقای خاتمی برای معاونت سیاسی من بودم. من با آقای نوری سابقه همکاری نداشتم؛ اما با آقای عطریانفر و کرباسچی کار کرده بودم. این دوستان به آقای نوری پیشنهاد دادند که برای این دوره من را معاون سیاسی خود بگذارد.»
نگفتم تقلب شده است
در بخشی از این گفتوگو دهباشی به یکی از جملات تاجزاده اشاره میکند که «از آغاز انقلاب اسلامی ادوار مختلف انتخابات با سلامت کامل برگزار شده است»، میپرسد: «آیا درباره ادوار بعدی انتخابات هم این نظر را داشتید؟» تاجزاده در پاسخ به این سوال ادعا میکند: «در سال ۸۸ هم تفاوت دیدگاه من با دیگر دوستان این بود که اگر ۱۰۰ درصد شمارش آرا درست شده باشد کودتا صورت گرفته به همین خاطر هیچوقت نگفتهام تقلب شده است.»
درباره نقش من در ۱۸ تیر سه دروغ گفتند
در بخش دیگر دهباشی به اتهاماتی که درباره ۱۸ تیر ۷۸ در رسانهها علیه تاجزاده مطرح شد اشاره میکند و میگوید: «یکی از اتهامات را سید احسان قاضیزاده هاشمی نقل کرده است که به دانشجویان گفته چرا به وزارت کشور آمدید. اینجا خانه شماست. بروید در جای دیگری را بکَنید. تعبیر ایشان این بوده که شما گفتهاید بروید سمت بیت رهبری.» تاجزاده پاسخ میدهد که «درباره ۱۸ تیر ۳ دروغ مشخص گفته شده است که اتفاقا در بازجوییهای من جزء اتهامات من بود: اول همین مطلب بوده که من به دانشجویان گفتهام چرا اینجا آمدید اینجا خانه خودتان است؛ اما قسمت آخر آن دروغ است. من اساسا معتقدم بزرگترین اشتباه دانشجویان خروجشان از کوی دانشگاه بود.»
دهباشی در ادامه به جملهای از محمدعلی ابطحی اشاره میکند که گفته: «یکی از فرماندهان تماس گرفتند و گفتند خط قرمز ما خیابان جمهوری است. ظاهرا ایشان با شما تماس گرفتند و شما با موتور به سمت دانشجویان رفتید و مسیر آنها را تغییر دادید.» تاجزاده پاسخ میدهد «این هم اتهام دومی است که از من پرسیدند و گفتند شما موتور سوار شدید و به سمت دانشجویان رفتید. من آنجا گفتم اگر شما بتوانید ثابت کنید من آن روز سوار موتور شدم همه حرفهایم را پس میگیرم. نحوه اثبات آن هم این است که سپاه، نیروی انتظامی و بخش امنیتی وزارت کشور گزارشهای روزانهای دارد که میتواند ثابت کند من به آن منطقه رفتهام یا نه.»
معاون سیاسی وزارت کشور دوران اصلاحات ادامه میدهد: «کسانی که موتورسواری من را دیدهاند دروغ سوم را هم میپسندند که من آن روز از قایقی در کرج ماجرا را فرماندهی میکردم. این را آقای رسایی برای اولین بار در مناظره در برابر چشم خودم گفتند که خیلی سینمایی است. وقتی هم از ایشان خواستم توضیح دهند گفتند: وقتم گرفته میشود. من هم در مناظره گفتم وقتم را به ایشان میدهم که توضیح دهند اما بعد گفتند که «وارد جزئیات نمیشوم.» اما اصلش دروغ است.»
عزت ابراهیمنژاد شب دوم کشته شد
تاجزاده در ادامه توضیح میدهد: «موتورسواری مال روزی است که جمعه به دانشگاه رفته بودیم و جنایت شده بود. همه بچهها حتی بسیجیهای کوی را زده بودند. شبی که با دکتر معین و آقای ربیعی بچهها را آرام میکردیم، یک مرتبه خبر آوردند که یک نفر کشته شد. رفتیم و دیدیم شب دوم او را زدند. در ۱۸ تیر کسی کشته نشده بود. یک نفر آمده اسلحه کشیده و او را زده بود. در فیلمش هم مشخص است که ضارب از قبل هدفش را شناسایی کرده بود.»
نظر شما :