هاشمی رفسنجانی: شهادت آرزوی من است
تاریخ ایرانی: برگرفته از روزنامه «جمهوری اسلامی» - ۹ خرداد ۱۳۵۸
ماجرا را خودتان چگونه بررسی میکنید و به چه صورت اتفاق افتاد؟
بسمالله الرحمن الرحیم. عصر جمعه که تصادفاً یکی از محافظان – که پاسدار من بود – منزل نبودند، حدود ساعت ۹ بود که با افاف از بیرون گفتند که دو نفر بیرون خانه هستند و نامهای از آقای ناطق نوری – یکی از دوستان ما – دارند. من گفتم بگویید بیایند داخل. بعد به من خبر دادند که داخل خانه آمدند. داخل اتاق پذیرایی نشستند. دو تا محافظ، قرار بود برای اینکه مردم بتوانند آزادانه حرفهایشان را بزنند، در ملاقات اشخاص سختگیری نکنند. آن دو نفر داخل خانه آمدند. وقتی که داخل اتاق پذیرایی رفتم، دیدم که جوانی آنجا نشسته با پاسداری از خانهمان. بعد پاسدار بیرون رفت و آن جوان بود. من گفتم چون کار دارم زودتر نامهتان را بدهید ببینم چه کار دارید تا وقت تلف نشود. وی بلند شد و جلوی صندلی که من نشسته بودم با نیم متر فاصله ایستاد. چیزی از داخل جیبش درآورد و گفت: «متاسفانه اشتباهی آوردم.» نامه را که رنگ ورقههایش نشان میداد همان اعلامیههایی بود که آورده بود بعد از اقدام پخش کند – ضمن اینکه این حرف را میزد من از پایین دیدم که دستش رفت و پیراهنش را بالا زد و به طرف اسلحه دست برد. خوب تقریباً برایم روشن شد که قصد سوئی دارد. فاصلهای هم نداشتیم، بلند شدم، آن دستش را که روی اسلحه بود گرفتم. من بلند شدم و او دفاع میکرد. مدتی کلنجار میرفتیم. آن رفیقش که با او آمده بود داخل حیاط منزل مانده بود و آنجا جلوی پاسدارها را میگرفت که تو اتاق به کمک من نیایند. وقتی که دید رفیقش به تنهایی نمیتواند داخل اتاق کاری انجام بدهد، گیر افتاده و خانم به کمک من آمدند، پاسدارها را تهدید کرده بود و خودش آمد توی اتاق. موقعی که رسید اسلحه طرف دیگر دست من بود؛ ولی با او هنوز کلنجار میرفتم. خب طبعاً او یک مسلحی بود که دستش آزاد بود و ما هم گرفتار آن یکی بودیم. شلیک کرد و یک تیر به پشتم زد که از شکمم بیرون آمد. من دیگر قدرت مقاومت نداشتم و روی زمین نشستم و اینجا خانم و بچهها کمک کردند و مانع او شدند که به سر من تیر بزند یا به جای حساستر شلیک بکند. بعد به سرعت فرار کردند و اسلحه دست ما بود و من خودم بلند شدم آمدم، ماشین همسایه در خانه بود، سوار شدم و به بیمارستان آمدیم. آنجا آقایان با نهایت لطف سعی کردند و چون تیر به نقاط حساس اصابت نکرده بود با کمک آقایان خطر برطرف شد.
شما اصولاً چرا باید هدف سوءقصد قرار بگیرید؟
این را باید از آنها پرسید. ما که فکر میکنیم در طول زندگی به خاطر مردم و به خاطر مبارزه و به خاطر انقلاب تلاش کردیم و حالا هم میکنیم و بدون هیچ توقعی و حتی بدون گرفتن هیچ مزدی، اجرتی و حقوقی به عنوان یک وظیفه دینی انجام میدهیم. آنهایی که این کار را میکنند طبعاً کسانی هستند که از این انقلاب اسلامی ما راضی نیستند.
حضرت آیتالله شما در صحبتهایی که در مدرسه فیضیه قم داشتید اشاره کردید به اینکه مطمئن هستید که آیتالله مطهری موقعی که مورد اصابت گلوله قرار گرفتند جمله «فزت و ربالکعبه» را به زبان آوردند. شما هم این جمله را به زبان آوردید؟
به زبان نیاوردم؛ ولی چنین احساسی داشتم یعنی موقعی که تیر خوردم احساس میکردم که به یکی از آرزوهایم در زندگی که شهادت بود، دارم نزدیک میشوم و احساس توفیقی برایم بود. توضیحی بدهم که کلمه آیتالله که شما میفرمایید یا روزنامه مینویسد از القاب بسیار بزرگ و اولین لقبی است که در سری لقبهای اسلامی خودم را شایسته آن نمیدانم. من از روزنامه و رادیو انتظار دارم که حفظ حریم اینگونه عنوانها را بکنند. ما طلبه هستیم و خواهش من به طور جدی این است که روزنامه این را بنویسد که اگر این لقب را بنویسند من راضی نیستم، قطعاً جدی میگویم.
شما انتظار دارید بعد از اینکه ضاربین شما دستگیر شدند برای آنها چه مجازاتی شرعی در نظر بگیرند؟
این را من نباید تعیین بکنم، دادگاه باید تعیین کند.
از نظر شخصی شما چطور؟
من هیچ روحیه خاصی در این مورد ندارم یعنی حس انتقامجویی اصلاً در خودم نمیبینم. به طور کلی من حالت رأفتم همیشه میچربد به همین دلیل بههیچوجه در جریانات کارهای دولت – کارهایی که جنبه جزایی دارد – احساس میکنم نمیتوانم شریک باشم. این روحیه من است، حالا عیب باشد یا حسن، نمیدانم؛ اما به هر حال از نظر شخص من هیچ چیز نیست، باید دادگاه تعیین بکند.
شما بین ترورهای اخیر رابطهای میبینید؟
از نظر شکل کار بله، چون افکار من با افکار آقای مطهری خیلی از هم فاصله نداشت و خب طبعاً همه ما در خط امام خمینی حرکت میکردیم خیلی شبیه به هم است.
فکر میکنید ابرقدرتها هم در این کار دخالت دارند؟
ما هنوز به طور قاطع نمیتوانیم اظهارنظر بکنیم؛ اما احتمال آن از نظر ما منتفی است.
حضرت حجتالاسلام رفسنجانی، از شما نقلقول شده که ضاربین خودتان را شناسایی کردهاید.
نه من فقط قیافههایشان به نظرم هست؛ یعنی من هیچ خاطرم نیست که قبلاً آنها را دیده باشم؛ چون قبلاً با یکی از آنها حرف زدم و آن یکی را دم در دیدم، موقعی که میخواست تیر بزند. یک مقدار قیافههایشان را میدانم.
شما تا چه حدودی با گروه فرقان آشنایی دارید. آیا شما فکر میکنید که اینها گروهی هستند که زیر این عنوان فعالیت میکنند یا اینکه این همان گروه فرقانی هست که قبلاً هم در موردش بحث شده بود و اگر نیستند چرا آنها تکذیب نمیکنند؟
بله، مسئله همین است که اگر نیستند چرا تکذیب نمیکنند. چیزی به نام فرقان بوده و نشریههایی هم داشتند. افرادی هم از اینها هستند که به نام فرقان میشناسیم و اعلامیه هم به نام آنها صادر شده، تکذیب هم نکردند. مسئلهای هست که یا باید مسئولیت را بپذیرند و یا باید رد کنند.
ترور شما و تلاش برای سوءقصد به شما یک روز بعد از سخنرانی شما در میدان ۱۷ شهریور صورت گرفت. آیا میان این دو میتواند رابطهای وجود داشته باشد؟
بعید نیست؛ اما به هر حال این یک توطئه است که حداقل باید ۳ الی ۴ روز حرکت مرا و خانه مرا تحت نظر گرفته باشند. از پیش هم تهدید میکردند؛ بنابراین نمیتوانیم عامل واقعه را منحصر در آن بدانیم، اما ممکن است تسریع کرده باشد.
خواهران و برادران دوست دارند که اثر این ترور ناجوانمردانه را از زبان خودتان بشنوند که این تا چه اندازه قابل رویت است؟
من واقعاً اثر خاصی در روحیه خودم نمیبینم برای اینکه جریانی بود که قبلاً برای دوستان ما اتفاق افتاد و احتمالش هم برای من و دیگران بود و هست و اصولاً از روزی که ما وارد مبارزه شدیم این چنین انتظاری برایمان طبیعی بود. برای یک نفر آدمی که به طور جدی در بطن مبارزه باشد عمرش خیلی محدود است. معدل عمر یک مبارز جدی – حالا من نمیخواهم بگویم یک مبارز جدی هستم – شاید ۵ الی ۶ سال باشد. اگر اینطور باشد؛ بنابراین برای من یک واقعه خلاف انتظاری نبود که حالت جدیدی در من به وجود بیاورد. من در حد قدرتم تا زنده باشم و هر مسلمان دیگری، تا زنده هستیم اگر کاری بتوانیم بکنیم باید برای هدفهایمان تلاش بکنیم.
این مسئله در ملاقاتهای شما به شکل آزاد و آمدن شما بین مردم به شکل آزاد اثری میگذارد؟
ما دلمان میخواهد که اثر نگذارد؛ اما دوستان فشار خواهند آورد که قدری بیشتر محافظت بکنیم. اگر از کسانی که آشنا هستند بپرسید، در همین دو سه هفته گذشته فشار به ما خیلی آوردند که ملاقاتهایمان را محدود بکنیم. افرادی که به ملاقات ما بیایند تفتیش بکنیم و یا ماشینی را که سوار میشویم محافظتشده باشد و جاهایی که میرویم قبلاً تامین داشته باشد؛ ولی ما فکر میکردیم که از خصوصیات این انقلاب یکی این است که کسانی که دستاندرکار آن هستند باید با مردم رابطه داشته باشند، مستقیماً درد دل مردم را بفهمند، گرفتاریهای مردم را بفهمند و احتمالاً یکی از خواستههای این افرادی که دست به این کارها میزنند همین است که مشکلی در رابطه مردم و دستاندرکاران مبارزه انقلاب به وجود بیاورند. سعی میکنیم کمتر بتوانند موفق بشوند؛ ولی نمیدانم در مقابل خواست دوستانمان چقدر میتوانیم بایستیم.
در آینده چه اقداماتی راجع به این موضوع میکنید؟
من نمیدانم، فن محافظت را ما که نمیدانیم. کسانی که مسئول محافظت بشوند میدانند.
ممکن است بگویید با توجه به میزان سرعت عملی که ضارب به کار برد، میتوانید تشخیص بدهید که یک تروریست حرفهای بود یا نه؟
نه، اتفاقاً به نظر من خیلی ابتدایی بود چون جلوی من ایستاد و آهسته آهسته دستش را به طرف اسلحه برد.
فکر نمیکنید که فقط منظور یک تهدید بوده؟
نه اگر تهدید بود که دومی نمیآمد به من تیر بزند.
چرا ضاربین افرادی را که شما به این صورت ابتدایی تصور میکنید – و ابتدایی هستند – برای این کار فرستادند؟
من نمیتوانم جواب این را بدهم. شما میتوانید از ضاربین بپرسید.
شما با سوابقی که از آشنایی با اسلحه دارید و مردم از این آگاه هستند، چرا در این مدت خودتان اسلحه حمل نمیکنید؟
من اطلاع از اسلحه دارم چون سال ۴۰ ما را سربازی بردند و دو سال و دو ماه هم تعلیمات سربازی دیدم؛ ولی فکر میکردم خیلی نیاز ندارم. ما حداکثر دفاع را به عهده اینهایی که مسئول پاسداری بودند میگذاشتیم.
شما از اعضای حزب جمهوری اسلامی هستید. آیا حزب جمهوری اسلامی به مسئله ترور شما و یا حداقل در مورد خود شما فعالیت داشته و عکسالعملی داشته یا نه؟
اعلامیهای منتشر کردند که من در روزنامه خواندم.
چه کسانی را به سوءقصد متهم میکنید؟
من نمیدانم. باید این را تحقیق بکنند و از تحقیق باید تعیین کنند.
پیامی برای مردم ندارید؟
مهمترین مسئله این است که اگر مردم احساس میکنند که این انقلاب به نفع کشورشان است، سعی کنند که وحدت کلمه را حفظ بکنند و اختلاف سلیقهها و مسائل جزئی را بگذارند برای بعد، ما وقتی که تثبیت شدیم و مشکلات انتقال را حل کردیم، جای این مسائل بعد از این خواهد بود.
نظر شما :