از بساط شاه تا سناط دیوان در ایران فتحعلیشاهی
سرگه بارسقیان
نامهای که میرزا داوود ضادور، ارمنی و نماینده ایران در پاریس از شرح احوالات پادشاه فرانسه و سنا و مالیات و حکمرانی فرنگیها نوشت خطابش به "خسرو تاجور و صاحبقران عدالت گستر مولی الملوک العرب و العجم و ملاذالخواقین الترک و الدیلم، قاآن عدیم المثال و خاقان بلند اقبال السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان ابوالفتح و النصر و الظفر فتحعلی شاه قاجار" بود، نامهای که زنده یاد استاد ایرج افشار با نام "فردنامه پاریس" در مجموعه نامواره دکتر محمود افشار به چاپ رسانده که همراه با گزارش لویی لانگلس، مستشرق فرانسوی در معرفی ایران و ایرانیان اخیرا در کتاب "ایران فتحعلیشاهی" منتشر شده است.
کتابی که نشر "کتاب روشن" در سال ۸۹ به بازار عرضه کرده، مترجم گزارش لانگلس، علیمحمد روحبخشان است و انتشار فردنامه پاریس هم به کوشش ایرج افشار میسر شده است. کتاب تصویری است از ایران از نگاه یک فرانسوی و فرانسه از نگاه یک ایرانی؛ شرح طبیعت و جامعه و سیاست هر دو کشور است و در کنار هم گذاشتن این دو نوشته که بسیاری از نکات آن هنوز هم تازه هستند، نشان میدهد که این دو کشور و در واقع دو جامعه ایرانی و فرانسوی در چه وضعی به سربردهاند، چه مشابهتهایی داشتهاند و وجوه افتراق آنها چهها بودهاند؟ نامه داوید خان ملک شاه نظر، که از طرف فتحعلی شاه به فرانسه رفت و مشاهدات و محسوسات خود را درباره این کشور در سال ۱۲۳۴ قمری به رشته تحریر درآورد تا به پادشاه ایران تسلیم کند، درسی است که به طور غیرمستقیم به مقامداران ایرانی و مخصوصا خود شاه داده است؛ او میخواهد نشان دهد که این فرانسویان چه کردهاند و شما چه کردهاید؟ داوود از ارامنه مقیم بغداد بود که بنابر آنچه در مقدمه این فردنامه مینویسد در سال ۱۸۰۲ از جانب بالیوزان فرانسه در آن شهر سمت وکالت داشته است، یعنی به امور تجاری و کنسولی آن دولت مامور بوده است. او مینویسد در سال ۱۸۰۷ به ایجاد روابط میان فرانسه و ایران اهتمام میورزد و نامهای به دولت میفرستد و به دنبال آن در سفری به تهران میآید و مورد مرحمت فتحعلی شاه قرار میگیرد، این گفته با آنچه در منابع تاریخی عصر فتحعلی شاه دیده میشود مطابقت میکند. به نوشته میرزا داوود: «به خاطر کمترین رسید که اگر احوالات و گزارشات دارالسلطنه فرانسه که فاریس است و چگونگی احوالات ان مملکت در نسخه]ای[ جمع شده در بلاد ایران انتشار یابد شاید که بسی انسب و اولی باشد.»
میرزا داوود از کوچهها و خانههای "فاریس" آغاز میکند که "تماما از خاک و خاشاک پاک رفته و سطح آن با سنگهای راست و هموار فرش گرفته"، از شهری عظیم میگوید که "هرگز در حین عبور و زمان مرور سائل و بیمار و شل و کور مشهود و ملحوظ نگردید"، باغ وحشی را وصف میکند که "عمارات عالی بنیان ساختهاند برای حیوانات زنده، از چرنده و پرنده که در بلاد نایاب است" و از "طعاطر" آن میگوید که "مجلسها و محفلها که مردمان در آنها جمع میشوند... و لعبتگران و رقاصان با رود و سرود و آواز چنگ و عود غبار ملال از ساحت دلها دور میگردانند" و به مریضخانه، مدرسه کوران، دارالعلم، قشون، رختشویخانه و حکیمخانه ، مدرسه سگها و در نهایت "رسطراطور"(آشپزخانه) و "هوطیل" (هتل) آن میپردازد. شرح فاریس نثری شیرین دارد و نظری دقیق، حکایت نخستین برخوردها با مظاهر تمدن فرنگی است و چنانکه رفت سطنت در آنجا و "سناط دیوان"(مجلس سنا) را شرح میدهد و وقتی به توصیف مردمان و زنانش میرسد، چنین تعابیری بکار میبرد: «مجموع اهالی فرانسه از اسافل و اعالی در کار و بار خود ساعی و جاهد و قابل تعلیم جمیع خصایص و محامد میباشند، خصوصا در امورات جدال و جنگ بسیار هوشیار و با فرهنگ هستند... اما در خصوص زنان که در ولایت دور به گشادگی و گستاخی مشهور هستند نه چنان است که ایشان خیال و گمان کردهاند، بلکه گشادگی آن زنان مانند زنان پیشینیان است... اکثر زنانشان فهمیه و خوش زبان و پسند طبع و شیرین دهانند و صنعتگر و هنرورند... در همه امورات باهره و در اکثر فنون مانند ساحرهاند.»
میرزا داوود در پایان نامهاش که در سنه هزار و دویست و سی و چهار اسلامی تحریر کرده، خطاب به شاه درباره "کارهای این سلطنت فخیمه و مملکت عظیمه" مینویسد:«هر گاه این علم و تعلیم در آزیا ]= آسیا[ یعنی طرف مشرق متداول و برپا باشد البته اینها مانند ساکنین پوریا میشوند، چه همگی از اولاد آدم و در قابلیت سهیم و شریک همند...»
این تصویر داوود ارمنی از فرانسه که در بخش دوم کتاب "ایران فتحعلیشاهی" آمده را میتوان با تصویر لانگلس فرانسوی از ایران قیاس کرد؛ تصویری که او از تاریخ ایران آغاز میکند و به مساحت و آب و هوا، جمیعت و ترکیب آن، انتظامات و سربازگیری، نظام مالیاتی، زوال کشاورزی، قشون، دستگاه قضایی و محاکم شرعی و عرفی میپردازد، از استبداد شاهانه میگوید و روحیات ایرانیها و اسراف در تعارف و ادب دوستی و سرزندگی آنها. لانگلس این کتاب یا در واقع جزوه را در سال ۱۸۱۶م/ ۱۲۳۲ق و همزمان با نگارش نامه میرزا داوود، بر مبنای اطلاعاتی که از ایرانیان مقیم پاریس کسب کرده بود نوشته است، بیآنکه پایش به ایران رسیده باشد.
از جذابترین بخشهای لانگلس شرح "یک روز از زندگی فتحعلی شاه" است و از این جهت آن را اثری بدیع و درخور تامل ساخته است؛ روزی که از برخاستن شاه از خواب در حرم آغاز میشود و کارهای او را در طول روز دنبال میکند، از جمله سرکشی از عمارتهای مختلف شاه، صرف صبحانه با نظارت حاجب بزرگ کاخ، گزارش وزیران و مستوفیان و منشیان دولت بطور خصوصی، حضور در دیوانخانه، بازگشت مجدد به حرم در حوالی ظهر و خروج از حرم پیش از غروب آفتاب و صرف شام در ساعت هشت تا نه شب و باز هم حرم و آوازها و رقصهای ساکنان زیبای آن.
لانگلس اشارهای به دلقک و قصهگوی دربار دارد که بذلهگویی و شوخیهای او خیلی بیشتر از آنچه تصور شود بر رفتار شاه تاثیر دارد. به نوشته او: «این شخصیت، که در ظاهر خیلی کم اهمیت و بیمعنی جلوه میکند- و متاسفانه حذف آن از دربارهای اروپا بسی ناروا و زیانآور بوده است- غالبا اطلاعات بسیار دقیق و حتی مهم به شاه میرساند و با سادگی و لودگی آشکار آراء و نظریات عالی و سودمند به او میدهد.»
شرح شعردوستی، تشریفات ویژه و حفظ شکوه و عظمت تاج و تخت در تصویری که لانگلس از دربار دومین شاه قاجار ارائه داده جایگاه ویژهای دارد. میرزا داوود از ساعی و جاهد بودن مردم فرانسه گفت و زنان فهمیه و خوش زبان و پسند طبع و شیرین دهانشان، لانگلس هم از ایرانیانی میگوید "متشکل از مردان زیبا و خوش ریخت، کوشا، زورمند و قوی؛ برخوردار از تخیل زنده و پویا و درخشان و قوه درک سریع، دارای رفتارهای ظریف و مهربان آکنده از ملاحت که با حسن استقبال و پیشدستی در نیکی و محبت همراه است." او از ایرانیانی میگوید که "صاحب هیچ چیز خود نیستند، خانهشان به شما تعلق دارد، هر چیز دیگری هم که علاقمند به شناختن مالک آن باشید از شماست، اصلا قابل ندارد." آدابدانی و نزاکت آنان دست کمی از فرانسویان و حتی از چینیها ندارند، چنانکه "در روزی که ژنرال گاردان وارد تهران شد هوا ابری بود و باران میبارید. فتحعلی شاه کسی را نزد او فرستاد و از اینکه در آن روز باران آمده است به طور بسیار جدی معذرتخواهی کرد." به روحیه مطلوب و ظرافت طبع و شجاعت ایرانیان اشاره میکند و اینکه "فقط ایرانیان میتوانند آسیا را از انقیادی که نیروهای اروپایی در تدارک آن هستند حفظ کنند" و "سرداری که شایستگی ایشان را داشته باشد میتواند خیلی زود آنان را بپرورد... در آن صورت ایرانیان واقعا «فرانسویان آسیا» خواهند شد." و البته به جنبههای منفی ایرانیان هم پرداخته است: «یکی از آنها نادرستی و دورویی و دیگر فقدان درست عهدی و پایبندی به قول و قرار است. آنان فقط در تعارف اسراف میکنند: اگر شما نبودید ارسطو قطعا دانشمندترین مرد تاریخ میبود. اگر خدا خورشید را نمیآفرید پرتو چشمان شما ستاره را از میدان به در میکرد.»
ایران فتحعلیشاهی کتابی است ارزشمند از دو نگاه به دو دنیای متفاوت که چنانکه روحبخشان، مترجم کتاب در گفتوگویی به آن اشاره کرده، «مشاهدهنامه» است؛ نگاه خاصی بر این گزارش غالب نیست و نویسنده تنها به بیان مشاهداتش پرداخته است، به همین دلیل میتوان کتاب را اثری مستند و قابل مراجعه برای علاقهمندان دانست.
نظر شما :