زنان جنگ؛ از خط مقدم تا خانه
خاطرات زنانی که در جبههها گفته و شنیده نشد
فهیمه نظری
تاریخ ایرانی: نشست «زنان و تاریخ شفاهی جنگ»، سهشنبه این هفته با حضور فاطمه داداشیان، استادیار دانشگاه امیرکبیر و از امدادگران دوران دفاع مقدس، حجتالاسلام سعید فخرزاده، رئیس دفتر تاریخ شفاهی حوزه هنری و علیاصغر سعیدی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در سالن پرهام ساختمان آرشیو ملی ایران برگزار شد. سخنرانان و برخی میهمانان حاضر در این مراسم که هر کدام به نوعی درگیر مسائل جنگ بودند از نقش زنان در دوره دفاع مقدس و مصائب آنها در این دوره و پس از آن سخن گفتند.
اعتصابات کارگری را ما کلید زدیم
فاطمه داداشیان، نخستین سخنران این مراسم که از ابتدای جنگ جزء امدادگران اعزامی به جبهههای جنوب بود، در آغاز با بیان اینکه کسانی که جنگ را از نزدیک تجربه کردهاند، امروز بیشترین دفاع را در مقابل آن میکنند، زنان را آسیبپذیرترین قشر جوامع در مقابل جنگ خواند. وی که در اوایل انقلاب دانشجوی دانشگاه پلیتکنیک بود درباره نگرش خود نسبت به انقلاب و سپس جنگ گفت: «آن زمان که امام فرمود ارتش ۲۰ میلیونی ما خیلی جوان بودیم و در شروع انقلاب درک فلسفه آن برایمان سخت بود؛ ولی با شروع جنگ احساس کردیم یک انقلاب نوپا به محافظتی از جنس عقیده و ایمان نیاز دارد.» وی سپس با تأکید بر مرکزیت سیاسی دانشگاه پلیتکنیک پیش از انقلاب که بسیاری از مسائل از آنجا جریانسازی میشد، درباره چگونگی آشنایی خود با فنون نظامی گفت: «ما جزء نخستین مجموعههایی بودیم که پیش از آغاز جنگ در پادگان باغشاه (حر کنونی) با شهید چمران دورههای آموزشی میدیدیم. من کارت مربیگری امداد و نجات گرفتم و چندین ماه در مسائل پزشکی و بحثهای نظامی دوره دیدم.» داداشیان گریزی نیز به فعالیتهای سیاسی خود در مبارزه با رژیم شاه زد و افزود: «در مهرماه ۵۷ و به دنبال پیام امام ما کمیته اعتصابات کارگری را در دانشگاه پلیتکنیک کلید زدیم و شروع به سازماندهی اعتصابهای صنعتی کردیم.»
با یک اتوبوس حامل سرباز راهی اهواز شدم
این امدادگر دوران دفاع مقدس، سپس به شرح ورود خود به پشت جبهههای جنوب پرداخت و درباره اعزامش به اهواز گفت: «من به همراه یکی از خواهران که اکنون مرحوم شدهاند - فاطمه خبازان - در آبان ۵۹ و با یک اتوبوس حامل سرباز راهی اهواز شدیم. ساعت یک و دو نصفهشب وارد منطقه شدیم، تاریکی مطلق بر شهر حاکم ولی امنیت روانی فوقالعادهای نیز برقرار بود. شهید حسین ناجیان از پشتیبانی با یک لندرور به دنبال ما آمد و ما را برای استراحت به زیرزمین یک ساختمان نیمهتمام در کیانپارس برد که خواهران اهوازی و کسانی که از دیگر شهرها آمده بودند در آنجا خوابیده بودند.» وی در ادامه نقش آموزش و پرورش را در نوع تربیت خود و فعالیت در پشت جبهه مؤثر دانست و افزود: «من ده سالم بود که رفتم پیشاهنگی، شاید این نوع تربیت آموزش و پرورش به من کمک کرد که بعدها بتوانم وارد پشت جبهه شوم و مدیریت کنم.»
تشکیل شهرک مهاجرین رامهرمز
داداشیان که از ابتدای ورود به اهواز وارد فاز مدیریت و ساماندهی مهاجرین جنگی شده بود در این باره اظهار داشت: «عراقیها تا پشت خط آهن اهواز آمده بودند، اهواز حوزه وسیع اقتصاد ایران بود و افرادی که خانههایشان را در اهواز و آبادان از دست داده بودند پیش از آن در شهرهای آبادی زندگی میکردند، بنابراین یکی از مسائل ما ساماندهی این مهاجران بود. در همین راستا با تشکیل شهرک مهاجران جنگی در رامهرمز درگیر شدم که مسائل خاص خود را داشت؛ بحث بودجه، امکانات، اینکه آذوقههای رسیده از شهرهای دیگر چطور توزیع شود، آلام روحی افراد و... به اتفاق دیگر دوستان مسائل این شهرک را پیگیری میکردیم و تبدیل برخی هتلها به بیمارستان و ساختمانها به مراکز امدادرسانی از جمله کارهای ما بود.»
به دنبال سهمخواهی از انقلاب نیستیم
داداشیان در پایان با اشاره به انگشتشمار بودن تعداد دانشجویان زن به ویژه در رشتههای مهندسی در اوایل انقلاب گفت: «در دوران انقلاب فرهنگی از دختران رشته مهندسی که خانم دکتر ابتکار و مرحوم فریده ماشینی نیز از همکلاسیهای من بودند، خواستند که به رشته دیگری به جز مهندسی برویم، خانم دکتر ابتکار تغییر رشته دادند اما من ماندم. ما به خاطر شرایط زمانه مردانه بار آمدیم. در اوایل جنگ حتی پلاک هم نداشتیم، در شرایطی که ستون پنجم دشمن در اهواز به شدت فعال بود و در خیابانها خمسهخمسه میزد، من چندین بار در معرض مستقیم آن قرار گرفتم. ما اگر در آن زمان شهید میشدیم حتی معلوم نبود که به عنوان شهید شناخته شویم. بدترین خاطرات من از آن دوران حمام کردن است، برای کسی که در منطقه جنگی بخواهد حضور داشته باشد حمام پرمسئلهترین بحث است، فارغ از اینکه به ندرت حتی غذایی در حد پلو خورشت گیر ما میآمد و بیشتر نان و خرما میخوردیم؛ اما بههیچوجه هیچ سهمخواهی از نظام جمهوری اسلامی نداشتیم چون خودمان این نظام را ساختیم. کسانی سهمخواهی میکنند که بعداً سوار قطار انقلاب شدند به همین خاطر من نه ایثارگرم و نه از کوچکترین مزایای آن استفاده کردم.»
۵ هزار جانباز زن وجود دارد
در ادامه این نشست خانم نیکنفس مجری و برگزارکننده مراسم آماری از شهدا، امدادگران و جانبازان زن ارائه داد: «فهرست شهدای زن در جنگ تحمیلی ۴۳۶۳ نفر است که بیشتر آنها در بمباران شهرها شهید شدهاند. همچنین ۲۲۸۰۸ نفر امدادگر و ۲۲۷۶ نفر پزشک زن به جبهه اعزام شدند. اکنون بیش از ۵ هزار جانباز زن و بیش از ۳ هزار نفر آنها بالای ۲۵ درصد هستند.»
چهل هزار دفترچه خاطرات از خانواده شهدا جمعآوری کردیم
به گزارش «تاریخ ایرانی»، سخنران بعدی این نشست حجتالاسلاموالمسلمین فخرزاده، رئیس دفتر تاریخ شفاهی و از اعضای حوزه هنری بود که سخنان خود را با چگونگی ورود به جبهه آغاز کرد. وی سپس با تقدیر از اقدامات سپاه در جهت گردآوری اسناد و خاطرات جنگ درباره چگونگی این اقدام گفت: «سپاه در این زمینه اقداماتی را در دو شعبه آغاز کرده بود: ۱. وقایعنگاری نظامی که آن را دفتر سیاسی سپاه شروع کرده و راویانی را تربیت کرده بود که با ضبطهایشان همراه فرماندهان جنگ شده و تمام رفتار، کردار و گفتار آنها را ثبت و ضبط میکردند و ۲. جمعآوری خاطرات رزمندگان، در این راستا نیز دفترچه خاطراتی طراحی و در انتهای آن قسمتی هم برای نگارش وصیتنامه در نظر گرفته شده و در اختیار رزمندگان قرار گرفته بود که البته آنچنان که باید مورد استقبال قرار نگرفت. فخرزاده با بیان اینکه یکی از دلایل عدم استقبال از این دفترچهها ضعف فرهنگ نوشتاری در آن زمان بود، گفت: «راه جایگزین برای پر کردن این خلأ ضبط صدای رزمندگان توسط ضبطهای یککاسته و دوکاسته بزرگ بود؛ چراکه در آن زمان حتی ضبطصوت کوچک هم در بازار نبود؛ بنابراین برای گرفتن خاطرات رزمندگان باید ضبط به آن بزرگی را به دهان رزمندگان نزدیک میکردند؛ اما اشکالی که وجود داشت این بود که در روایت خاطرات خیلی کلیگویی صورت میگرفت و خیلی وقتها رزمندگان برای لو نرفتن اطلاعات جنگ در بیان خاطرات خود امساک میکردند؛ بنابراین خاطرات خیلی مستند نبود.»
رئیس دفتر تاریخ شفاهی، در ادامه سخنان خود به جلسهای اشاره کرد که خروجی آن مستند کردن خاطرات رزمندگان به پیشنهاد وی بود؛ چراکه تا پیش از آن خاطرات بسیار کلی و بدون ذکر تاریخ عملیاتها روایت میشد. فخرزاده که پس از این جلسه به عنوان مسئول وقایعنگاری جنگ به طور حرفهای وارد این جریان شد، ضمن بیان اقداماتی که توسط وی و تیمش انجام شده در مورد موانع موجود در گردآوری خاطرات زنان گفت: «در ابتدا دامنه کار ما خیلی وسیع نبود چون اساساً ثبت و ضبط خاطرات بانوان در برنامهمان نمیگنجید؛ چراکه خانمی برای این کار آموزش ندیده بود که مثلاً برود و روایات زنان را از جنگ ثبت و ضبط کند؛ اما بعداً یکی از اقداماتی که در این زمینه انجام دادیم توزیع تعداد زیادی دفترچه خاطرات در میان خانواده شهدا بود که چهل هزار از این دفترچهها توسط آنها پر و به ما بازگردانده شد.»
کارگاه خیاطی که هرگز شناخته نشد
حجتالاسلام فخرزاده همچنین بر نقش زنان در حوزههای مختلف در پشت جبههها تأکید کرد: «بخشی از زنان در جنگ پرستار بودند و در صحنههای نزدیک به خط که توسط دشمن بمباران میشد به تیمار مجروحان میپرداختند. بخش دیگر پشتیبانی جنگ بود، مثلاً در اهواز سولهای برای رختشویخانه درست کرده بودند که تعداد زیادی از زنان از صبح تا عصر بدون وقفه در آن به شستن لباسهای رزمندگان مشغول بودند، در آن زمان به این صورت لباسشویی نبود؛ بنابراین اینها با دست لباسها را میشستند، آنهم لباسهایی که در بیشتر مواقع آغشته به خون و آلودگیهای مختلف بود، به یاد دارم که خانمی میگفت من شش ماه است که اینجا هستم.»
وی خیاطی زنان در پشت جبههها را نیز از جمله موارد مغفول نقش زنان در جنگ دانست: «من با تیمی در یکی از شهرکهای صنعتی اطراف اصفهان صحبت کردم که کارگاه خیاطی راه انداخته بودند... خودشان پول جمع میکردند، پارچه میخریدند و در آنجا برای رزمندگان لباس میدوختند و به جبهه میفرستادند. این گروه در تمام طول جنگ با گمنامی کار میکردند و هرگز کسی از وجود آنها باخبر نشد.» بستهبندی مواد غذایی یکی دیگر از فعالیتهای مورد اشاره فخرزاده در پشت جبههها بود. وی در پایان نقش زنان وابسته به شهدا، جانبازان و رزمندگان را از همه نقشهای ذکرشده پررنگتر خواند و سختیهای آنها، بهویژه همسران جانبازان را که حتی تا امروز نیز درگیر مصائب جنگ هستند به مراتب بیشتر از حضور در جبههها خواند.
آنچه در «خط مقدم» مهم است، «خانه مقدم» است
علیاصغر سعیدی، سخنران دیگر این مراسم نیز نقل خاطرات زنان را یکی از نکات مهم تأثیرگذار بر فردیت آنها دانست و با بیان اینکه مسئله مهم در اعتباربخشی این روایات وفاق بر روی آن است، گفت: «برخی خیلی نسبت به اعتبار روایات بحث میکنند، از این جهت که میگویند ممکن است غلو باشد، از یاد رفته باشد؛ ولی به نظر من اینها مهم نیست چون در طول تاریخ اتفاق افتاده است و برخی تاریخنگاران توجه ندارند که بسیاری از اسنادی که اکنون به عنوان سند متقن از آن استفاده میکنند، روزگاری روایتی شفاهی بوده که ثبت شده است. مسئله مهم این است که بر روی خاطرات وفاق باشد، هرچقدر این روایات بیشتر شود وفاقش هم بیشتر میشود.» وی کمبود خاطرات زنان را یکی از علل ضعف خاطرات جنگ برشمرد و افزود: «چیزی که در خط مقدم مهم است خانه مقدم است؛ یعنی خانهای که همیشه با آن خط در ارتباط بوده است، بانوانی که همسر یا پدرشان در جنگ بودند، یک چشمشان همیشه در جبهه بود غیر از اینکه مسائل زیادی را هم تحمل میکردند و حتی بسیاری از آنها همین امروز نیز تحمل میکنند.»
یکسانانگاری در جنگ
سعیدی در ادامه مسئله دیگر در اهمیت جمعآوری روایت زنان را وقوع جنگی تمامعیار دانست و به چگونگی پیدایش یکساننگاری در جنگ پرداخت: «ما درگیر جنگی شدیم که کل جامعه را درگیر کرد و یک جنگ تمامعیار بود. خیلی مهم است که ببینیم مسئله یکساننگاری در این جنگ به وجود آمد. این امر بستگی زیادی به مدیران جنگ دارد که چطور تضاد منافع را حل کنند. به طور مثال فیلسوفان در مورد اهمیت مادر و میهن همیشه میهن را دارای اهمیت بیشتری بهویژه در جنگ میدانند. بسیار حائز اهمیت بود که در این جنگ همه به نفع ملت منافع خودشان را کنار گذاشتند. در مورد خانواده رزمندگان نیز همینگونه بود؛ زن باید تمام منافعش را به نام شهید، رزمنده و جنگ کنار میگذاشت.» وی در پایان از ساخت واقعیات به عنوان دومین فرایند مهم در جمعآوری روایات نام برد؛ واقعیاتی که به زعم وی «بخش مهمترش در پشت جبهه اتفاق میافتد که اگر جمعآوری شود میتوان با بررسی آن تاریخ اجتماعی جنگ را نوشت.»
۲۳ اسیر زن در طول جنگ داشتیم
سرهنگ حسین فروتننژاد، مدیر کمیسیون اسرا و مفقودین نیز که به طور اتفاقی از برگزاری این نشست باخبر شده بود درباره نقش زنان در جنگ آمار جالب توجهی ارائه داد: «در طول جنگ ۲۳ اسیر زن داشتیم که در سال ۵۹ به اسارت درآمدند و تا سال ۶۲ آزاد شدند، به جز دو نفرشان که در جاده اهواز ـ آبادان ماندند و به فعالیت در بخش امدادگری پرداختند. بیشتر این اسرا در خرمشهر و در ابتدای جنگ، یعنی در ماههای مهر و آبان سال ۵۹ به اسارت درآمدند.» وی سپس با بیان اینکه جنگ یک سکه دورو در خط مقدم و پشت جبهه بود درباره آلام روحی و سختیهای زنان وابسته به رزمندگان گفت: «ما در کل ۳۹۱۴۰ نفر آزاده داریم که همسران اینها در خانه علاوه بر چشمانتظاری باید نقش پدر را برای فرزندان خویش و نقش مرد را برای اداره خانواده ایفا میکردند.»
امالاسرا
سرهنگ فروتننژاد، همچنین ضمن ارائه آمار ۱۳۱۰۷۹۱ نامه مبادله شده اسرای ایرانی و عراقی به وابستگان خود به نقش زنی مشهور به «امالاسرا» در طول جنگ پرداخت که مسئول تبادل نامههای اسرا در هلالاحمر بود اما هرگز نامش برجسته نشد: «سرکار خانم افراز که به امالاسرا مشهور هستند، در هلالاحمر فعالیت میکرد؛ اما اصلاً دیده نشد. ایشان مسئول انتقال نامههای ایران به عراق و بالعکس بودند و همچنان آزادگان به دیدن ایشان میروند.»
۱۰ میلیون سند دفاع مقدس به مرکز اسناد منتقل شد
در پایان این نشست، سرهنگ اسماعیلی، مدیر اسناد دفاع مقدس در مرکز اسناد ملی، به انتقال ۱۰ میلیون سند به این مرکز در هفته دفاع مقدس خبر داد که هنوز به صورت عمومی اعلام نشده است.
نظر شما :