تجلیل هادی خامنهای و احمد خاتمی از مصدق
از استاد برجسته تاریخ دانشگاه بهشتی تقدیر شد
تاریخ ایرانی: «خوشحالم که با شما هستم و از اینکه در این مراسم هستم بسیار متشکرم. هیچ وقت فراموشش نخواهم کرد.» اینها معدود جملاتی بود که علیاصغر مصدق رشتی، استاد تاریخ معاصر گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در مراسم نکوداشت خود گفت. مراسمی که روز یکشنبه (هفتم شهریور) به همت دانشجویان قدیمی برای ادای دین به استادی برگزار شد که حالا بیماری بسیاری از درسها و خاطرههای تدریس و شاگردانش را از حافظهاش پاک کرده است. استادی که به گفته شاگردان سابقی که آمده بودند جدا از چهره علمی، دوست و پدر بود.
برای کسانی که در سه دهه اخیر وارد رشته تاریخ دانشگاه شهید بهشتی شدهاند و کسانی که در حوزه تاریخ معاصر کار میکنند نام دکتر علیاصغر مصدق رشتی نامی آشناست؛ دانشجوی رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد که یکی از شاگردان شناخته شده دکتر علی شریعتی در این دانشگاه بود. مصدق خیلی زود جذب فعالیتهای سیاسی شد و مدتی نیز به خاطر کمک به توزیع نشریات جبهه ملی و سازمان چریکهایی فدایی خلق تحت تعقیب قرار گرفت.
او تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه پاریس و در رشته ایرانشناسی به پایان برد و در سال ۱۳۶۰ موفق به دریافت درجه دکتری شد. سپس به ایران بازگشت و تدریس تاریخ در دانشگاه شهید بهشتی را آغاز کرد. او تدریس در دانشگاههای تهران، تربیت معلم و باقرالعلوم قم را نیز در کارنامه دارد.
مصدق در سال ۱۳۸۶ به علت عوارض ناشی از بیماری از تدریس در دانشگاه کناره گرفت و به پاریس رفت. او هماکنون با همسر و دو فرزند خود در این شهر زندگی میکند. گروه علمی و انجمن دانشآموختگان تاریخ شهید بهشتی با توجه به فرصت کوتاهی که او به همراه همسرش به تهران آمده بود این مراسم را برگزار کردند.
مراسم نکوداشت مصدق در تالار مولوی با حضور چهرههایی چون محمدمهدی تهرانچی رئیس دانشگاه شهید بهشتی، احمد خاتمی رئیس دانشکده ادبیات، سید هادی خامنهای رئیس پژوهشکده تاریخ اسلام و ... برگزار شد.
محمدعلی اکبری، رئیس گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی که بانی این مراسم بود در ابتدای مراسم با تقدیر از استاد پیشین و همکار قبلیاش دکتر مصدق، ضمن خوشامدگویی به حاضران، از انجمن ایرانی تاریخ، پژوهشکده تاریخ اسلام، انجمن زنان پژوهشگر تاریخ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و کلیه کسانی که در برپایی این برنامه مشارکت داشتهاند، تشکر کرد.
احمد خاتمی، رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی که سابقه دوستی و همنشینی چند سالهای با مصدق داشته، گفت: «تجلیل و تقدیر از مقام شامخ استادانی که سالیان عمر را صرف تحقیق و تألیف و تدریس کردهاند، وظیفه دانشکده ادبیات است و خوشحالم که امروز فرصتی فراهم شد تا به قدر توانمان از سالها حضور و تدریس دکتر مصدق در این دانشکده قدردانی کنیم؛ هرچند که میدانیم قدردانی از ایشان از عهده چنین جلساتی خارج است.»
خاتمی آشناییاش با مصدق را به زمانی موکول کرد که برای نخستین بار برای تدریس به دانشکده ادبیات آمده بود: «من به شخصه آنچه از ویژگیهای ایشان دریافت کردم، تعامل با همکاران و دانشجویان و صمیمیت و صداقت در دوستی بود؛ به گونهای که نغزگویی، لطیفهگویی و نکتهسنجی از صفات بارز ایشان به شمار میآمد.»
علی بیگدلی، استاد تاریخ جهان دانشگاه شهید بهشتی که بیش از ۳۵ سال سابقه دوستی و همکاری با مصدق دارد، حرف زدن درباره این استاد را با تقدیر از همسر ایشان که در مراسم حضور داشت آغاز کرد که در سالهایی که ایشان بیمار هستند همدوش او بودند: «آقای دکتر مصدق و همسرشان هر دو دانشجوی تاریخ در دانشگاه فردوسی مشهد بودند که همانجا با یکدیگر آشنا شدند و هر دو برای ادامه تحصیل به پاریس رفتند. همسر دکتر مصدق دو سال پس از ایشان موفق شدند که از تز دکترای خود با موضوع گویشهای خراسانی دفاع کنند و هماکنون نیز غیر از تدریس در دانشگاه، در حال نگارش کتاب قصههای ایرانی برای کودکان فرانسوی هستند.»
او با اشاره به بیماری پیشرونده دوست قدیمی خود گفت: «در زندگی هفتاد و چند ساله خودم، کمتر زنی را به این زحمتکشی و وفاداری دیدهام و به نوبه خود قدردان زحمات ایشان هستم. همه ما از این که نسیم آزاردهندهای زندگی دکتر مصدق را در هم تنید، دچار شوک شدیم. امیدواریم که ایشان روزی به جمع ما بازگردند، زیرا گمان دارم که در گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی نمیتوان جایگزینی برایشان پیدا کرد.»
محمدتقی امامی خویی استاد دیگری بود که حق رفاقت را درباره دوستش ادا کرد و گفت: «هر چیزی تازهاش خوب است مگر دوست که کهنهاش خیلی ارزش دارد، زیرا دوستی قدیمی، مثل درخت کهن، ریشه دارد و در تندباد حوادث نمیشکند.»
او با بیان اینکه دکتر مصدق دوستی قدیمی است که در همه ابعاد از آزمون دوستی و صمیمیت سربلند بیرون آمده، شعری ترکی را بدین مضمون خواند که «من در این دنیا، میهمانم / روزی خواهد رسید که عمرم بر باد میرود / و تنها شما دوستان هستید که به یاد خواهید بود / میدانم که دوست خوب همچون کوه، استوار است.»
محمدمهدی تهرانچی، رئیس دانشگاه شهید بهشتی، هم از مقام علمی استاد گفت و افزود: «آنچه دانشگاه را قوام میدهد، فقط برپایی کلاسهای درس و فعالیتهای علمی نیست، بلکه سنتهای دانشگاه است و یکی از این سنتها پاسداشت علم و دانش است. تقدیر از دکتر مصدق یکی کارهای خوب است. رفتار و منش استادان، متضمن درسهایی فراتر از موضوعات علمی است و پاسداشت کسانی که برای این دانشگاه یا کشور یا تاریخ علم اثرگذار بودهاند، موجب قوام دانشگاه میشود.»
حجتالاسلام سید هادی خامنهای، رئیس پژوهشکده تاریخ اسلام که آشناییاش با دکتر مصدق از دوران کودکی و زندان بود نیز در بخشی از این مراسم گفت: «ما در خیابان خسروی نو با یکدیگر هممحل بودیم. در این محله خانهای وجود داشت که هرگاه از کنار آن گذر میکردم، تعجب و کنجکاویام را برمیانگیخت؛ زیرا در کتیبه بالای در خانه نوشته شده بود: لانه مصدق! این خانه پدری دکتر علیاصغر مصدق بود. پدر ایشان با پدر ما دوستی داشت و برادرانشان همگی افراد خوشخلقوخویی بودند و همین باعث شد که من نیز با ایشان رفاقت پیدا کنم.»
به گفته هادی خامنهای این رفاقت در سال ۵۰ یعنی دورهای که او به همراه مصدق در زندان وکیلآباد مشهد بودند ادامه داشت: «رفاقت ما، وقتی در سال ۱۳۵۰ با هم در مشهد زندانی شدیم، خیلی بیشتر شد. او علاوه بر کارهای علمی و پژوهشی، در کار مبارزه هم بود و دو سال در شرایط بسیار سخت حبس گرفته بود. در آنجا مصر بود که من زبان فرانسه بیاموزم و خودش تا مراحلی از این زبان را به من آموخت. البته دوره زندان من یک سال بود و زودتر از او آزاد شدم.»
خامنهای روش دکتر مصدق در تدریس را شبیه استادش دکتر علی شریعتی دانست و گفت: «روش او در معلمی تاریخ، الهام گرفته از روش استادش دکتر علی شریعتی بود که هنگام طرح سؤال و آزمون از دانشجویان، به تفکر و خلاقیت آنان بها میداد.»
بعد از استادان نوبت به شاگردان دکتر مصدق رسید که از استاد بگویند. دکتر میقانی، استاد دانشگاه خوارزمی و فخرالسادات محتشمیپور، رئیس انجمن زنان پژوهشگر تاریخ، دکتر نیره دلیر، دبیر کانون دانشآموختگان تاریخ دانشگاه شهید بهشتی دانشجوهایی بودند که از استاد خود گفتند.
حسن چاو، دانشجوی سنگالی دکتر مصدق، یکی از آخرین شاگردانی بود که استاد خود را با لفظ بابا خطاب کرد و گفت: «من پس از آشنایی با تاریخ ایران در سنگال، برای ادامه تحصیل به ایران آمدم اما چون با قوانین اینجا آشنا نبودم، نمیدانستم که باید برای اقامت در ایران مجوز بگیرم؛ بنابراین جریمه شدم اما دکتر مصدق با من همراهی کرد و ضمن حل مشکل، همه جریمهام را پرداخت. او گاهی به خوابگاه ما میآمد و میگفت: فرزندم! بیا به کوه یا رستوران یا لواسان برویم و اینگونه بود که او برای من نه فقط یک معلم، بلکه یک بابا شد.»
سکانس پایانی این مراسم پیش از اهدای هدایا و لوحهای یادبود حرفهای خود دکتر مصدق بود. او که به سختی صحبت میکرد گفت: «من کسی نیستم! همیشه فکر کردم بشری هستم مثل دیگران که فرقی با آنان ندارم. تنها کاری که کردهام این بوده که رفتهام تاریخ مملکت خودم را خواندهام و سپس در جای دیگری کار کردهام.»
مراسم نکوداشت دکتر مصدق با اهدای تابلو فرشی از چهره استاد و هدایایی به ایشان از سوی گروه تاریخ، کانون دانشآموختگان تاریخ دانشگاه شهید بهشتی و برخی دیگر از نهادهای علمی پایان یافت.
نظر شما :