لهستانی‌ها در ایران؛ فراریانی که نجات یافتند

خاطرات خوش آوارگان اروپایی از خاورمیانه
۰۹ تیر ۱۳۹۵ | ۰۱:۱۲ کد : ۵۵۲۰ وقایع اتفاقیه
خاطرات خوش آوارگان اروپایی از خاورمیانه
لهستانی‌ها در ایران؛ فراریانی که نجات یافتند
 ایشان تارور / ترجمه: شیدا قماشچی


تاریخ ایرانی: ده‌ها هزار پناهجو از جنگ گریختند. آن‌ها از سواحل شرقی مدیترانه عبور کردند، سفری سخت که با خطرات فراوان همراه بود. اما آن‌ها به امنیتی که آنسوی دریا در انتظارشان بود امید داشتند.


این داستان پناهجویان سوری نیست که از کشور جنگ‌زده‌شان می‌گریزند تا شاید مأمنی در اروپا بیابند، بلکه ماجرای فراموش شده هزاران نفر از مردم اروپای شرقی و بالکان است که در طول جنگ جهانی دوم در اردوگاه‌هایی در سراسر خاورمیانه - از جمله سوریه - اسکان یافتند. با به حرکت درآمدن ارابه‌های جنگی آلمان نازی و شوروی در اروپا، مردم بسیاری آواره شدند. در مناطقی که به اشغال فاشیست‌ها درآمدند، یهودیان و دیگر اقلیت‌ها به وحشیانه‌ترین حالت ممکن هدف حمله قرار گرفتند؛ اما به جز اقلیت‌ها، افراد بسیاری به دلیل حمایت از پارتیزان‌ها مورد حملات وحشیانه قرار گرفته و مجبور به ترک محل زندگی‌شان شدند.


در میان این درگیری‌ها تنها راه فرار برای اروپاییان از سمت جنوب و شرق بود. بسیاری از کُروات‌ها که در خلیج دالماسی مستقر بودند به جزیرهٔ ویس واقع در دریای آدریاتیک گریختند؛ یونانیان ساکن جزایر دودکانس در دریای اژه به قبرس که توسط بریتانیا اداره می‌شد، پناه بردند. «سازمان امدادرسانی به پناهجویان در خاورمیانه» برنامه‌ای بود که در سال ۱۹۴۲ توسط بریتانیا و مقامات انگلیسی مستقر در قاهره راه‌اندازی شد تا به ۴۰ هزار نفر لهستانی، یونانی و یوگسلاو پناهجو یاری برساند. (در سال ۱۹۴۴ این برنامه در رده‌بندی «سازمان ملل» قرار گرفت که عنوان رسمی برای ائتلاف متفقین بود.) پناهجویان در اردوگاه‌هایی در مصر، جنوب فلسطین و سوریه مستقر شدند. طی دههٔ ۱۹۴۰ حلب، کلانشهری با قدمت تاریخی به مرکزی برای جذب مهاجران، تبعیدی‌ها و جاسوسان بدل شد.


رادیوی PRI مطالعاتی راجع به این اردوگاه‌ها را در ماه آوریل منتشر کرد که نشان می‌دهد هزاران سازمان امدادرسانی بین‌المللی به یاری پناهجویان آمدند تا غذا و سرپناه برای پناهجویان فراهم سازند و صدها کودک پناهجو نیز آموزش تحصیلی ببینند. تحقیقات PRI شرایط اردوگاه‌ها را اینگونه توصیف می‌کند: پناهجویان تازه از راه رسیده پس از ثبت‌نام، مورد معاینهٔ کامل پزشکی قرار می‌گرفتند. آن‌ها به مراکز درمانی که معمولاً در یک خیمه و یا داخل یک ساختمان خالی از سکنه بنا شده بودند، منتقل می‌شدند. لباس‌ها و کفش‌هایشان را درآورده و خود را شست‌وشو می‌کردند تا جایی که مقامات مطمئن شوند آن‌ها پاکیزه‌اند.


برخی از پناهجویان - برای مثال یونانیانی که در سال ۱۹۴۴ از جزایر دودکانس به حلب رسیدند - به طور روزمره مورد معاینه پزشکی قرار می‌گرفتند. پس از آنکه مقامات پزشکی از سلامتشان اطمینان می‌یافتند آن‌ها را به بخش‌های مختلف اردوگاه منتقل می‌کردند. محل زندگی پناهجویان به گروه‌های مختلف تقسیم می‌شد: خانواده‌ها، کودکان بی‌سرپرست، مردان و زنان مجرد. پس از استقرار در محل مورد نظر، اجازه می‌یافتند که هر از چندی تحت نظر مقامات اردوگاه به گردش بروند.


پناهجویان اردوگاه حلب پس از چندین مایل پیاده‌روی تا شهر، به مغازه‌ها می‌رفتند تا مایحتاجشان را خریداری کنند، به سینما می‌رفتند و یا راهی پیدا می‌کردند تا از زندگی یکنواخت داخل اردوگاه تنوعی بیابند. اگرچه اردوگاه موسس ولز (Moses Wells) در مصر یک محوطهٔ ۱۰۰ هکتاری بود که در بیابان بنا شده بود و امکان پیاده‌روی تا شهر وجود نداشت اما پناهجویان چندین ساعت در روز را به آب‌تنی در دریای سرخ می‌پرداختند.


شرایط سخت بود ولی فاجعه‌آمیز نبود. زمین بازی، ورزش و دیگر تفریحات برای اوقات فراغت فراهم بود. افرادی که به دنبال درآمد بودند می‌توانستند از مهارت‌هایشان استفاده کنند و حتی پیشه و مهارت جدید بیاموزند. غذا جیره‌بندی بود ولی پناهجویان می‌توانستند توشهٔ خود را از فروشگاه‌های محلی خریداری کنند.


مقامات اردوگاه برای آن‌ها نمایش و سرگرمی‌های دیگر تدارک می‌دیدند. سیاست نیز معمولاً راه خود را به این اردوگاه‌ها پیدا می‌کرد. در اردوگاه الشط در صحرای مصر، یک واحد نظامی کمونیست یوگسلاو کنترل اردوگاه را در دست گرفته و افرادی که حاضر به پیوستن به این واحد نبودند را مورد آزار قرار داده و سعی کردند تا کودکان را با پروپاگاندای کمونیستی شست‌وشوی مغزی بدهند.


کودکان از تحصیلات ابتدایی برخوردار بودند. در اکثر اردوگاه‌های خاورمیانه، کلاس‌های درس پر از دانش‌آموز بود ولی تعداد آموزگار اندک بود و امکانات کافی نیز در اختیار نداشتند. اما شرایط تمام اردوگاه‌ها یکسان نبود. برای مثال در نصیرات، یکی از پناهجویان که هنرمند بود تعداد زیادی نقاشی کشید و دیوارهای مهدکودک اردوگاه را با این نقاشی‌ها پوشاند تا فضای کلاس‌ها «رنگارنگ و شادی‌آفرین» باشند. افراد ثروتمند منطقه نیز اسباب‌بازی و عروسک به مهدکودک اهدا می‌کردند تا جایی که مقامات اردوگاه این مهدکودک را «با بسیاری از مهدکودک‌های آمریکا» مقایسه کردند.


ایران نیز تحت همین برنامه، ده‌ها هزار لهستانی را که از چنگال نازی‌ها و اردوگاه‌های کار اجباری در شوروی گریخته بودند پناه داد. تخمین زده می‌شود که در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۱، حدود ۱۱۴ تا ۳۰۰ هزار لهستانی به سواحل دریای خزر در ایران پناه برده‌ باشند که اکثر این تعداد رنجور و بیمار بودند.


یک فیلم خبری آمریکایی از این دوره در دست است که یک اردوگاه پناهجویان لهستانی در شمال ایران را نشان می‌دهد؛ این اردوگاه توسط صلیب سرخ آمریکا تجهیز شده بود. لهستانی‌هایی که از جنگ گریخته بودند می‌توانستند زبان کشور خود و سنت‌هایشان را در «سرزمین کهن ایران» کماکان حفظ کنند و برای پیوستن به ارتش ضد فاشیست لهستان آموزش ببینند.


برای بسیاری از لهستانی‌ها ایران مأمنی بود که آن‌ها را از ظلم و جور نازی‌ها و شوروی نجات می‌داد. میزبان آن‌ها با آغوشی باز به استقبالشان رفت. یک معلم لهستانی که در اصفهان مستقر شد از شرایط اینگونه یاد می‌کند: «ایرانیان مهمان‌نواز در اطراف اتوبوس‌ها حلقه زدند و به ما خوشآمد می‌گفتند و خرما، آجیل و انار به ما هدیه می‌دادند.»


در نهایت با پایان جنگ بسیاری از پناهجویان اسکان‌یافته در ایران و دیگر مناطق خاورمیانه به کشورهای خود بازگشته و یا به سرزمین‌های دیگری مهاجرت کردند. اما خاطرهٔ مثبت آن‌ها از اقامت در خاورمیانه اکنون جایی در گفت‌وگوهای مربوط به مهاجرت مسلمانان به اروپا ندارد؛ دولت راستگرای لهستان به شدت با اسکان پناهجویان سوری مخالفت می‌کند.

بنا به گزارش آسوشیتدپرس که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد، تنها ۱۲ نفر از مهاجران لهستانی در ایران باقی مانده‌اند. آن‌ها با افراد محلی ازدواج کرده‌اند و چندان با یکدیگر در ارتباط نیستند. «گاهی به ندرت برای کریسمس و یا برخی جلسات در سفارت لهستان گردهم می‌آیند.» نویسندهٔ مقاله اضافه می‌کند: «ترجیح می‌دهند فاجعه‌ای که آن‌ها را به یکدیگر مرتبط ساخته از یاد ببرند.»

 

 

منبع: واشنگتن‌پست

کلید واژه ها: ایران و لهستان جنگ جهانی دوم


نظر شما :