حقیقت یک بازی؛ انقلاب ۱۹۷۹: جمعهٔ سیاه
با یک بازی کامپیوتری انقلاب اسلامی را تجربه کنید
تاریخ ایرانی: هدف نوید خوانساری طراحی و ساخت یک بازی ویدیویی درست و صادقانه است. نه یک بازی ویدیویی ساده، بلکه یک بازی که دربارهٔ وقایع حقیقی و مستند ساخته شده و یک تجربهٔ تعاملی باشد. «انقلاب ۱۹۷۹: جمعهٔ سیاه» اولین عنوانی است که در استودیوی iNK طراحی شده و به یکی از مهمترین حوادث جهانی میپردازد. نوید خوانساری این واقعه را به یک بازی کامپیوتری کوتاه، احساسی و پرهیجان تبدیل کرده است. او میگوید: «انقلاب ۱۹۷۹ ایران یک لحظهٔ تعیینکننده در قرن بیستم بود. شکافی که این انقلاب ایجاد کرد در خاورمیانهٔ امروز و دنیای غرب تاثیر همیشگی برجای گذاشت. اما با این وجود کسی دربارهٔ تجارب مردم از آن دوره سخنی نمیگوید؛ از تصمیمات اخلاقی مهمی که باید گرفته میشد: از چه کسی باید حمایت کرد؟ از چه کسی نباید حمایت کرد؟»
این داستان ماجراجویانه در تهران و در میانهٔ انقلاب اتفاق میافتد و تصمیمات حیاتی که باید در جریان انقلاب اتخاذ شوند. «انقلاب ۱۹۷۹» شما را در شرایطی قرار میدهد که تصمیمات مشکل و شخصی را در میان تیرهترین حوادث روزگار اتخاذ کنید. خوانساری امیدوار است که با ساخت این بازی کامپیوتری به اهداف بزرگتری دست بیابد: اینکه ژانر جدیدی از بازیهای کامپیوتری را در استودیوی خود خلق کند.
زمزمههای انقلاب
«انقلاب ۱۹۷۹: جمعهٔ سیاه» در دو بازهٔ زمانی مختلف اتفاق میافتد. بازهٔ اول در سال ۱۹۸۰ زمانی که آیتالله خمینی به قدرت رسیده است. شما نقش رضا را ایفا میکنید، عکاسی که در جریان انقلاب دستگیر شده و همکارتان «بیبی» فرار کرده است. شما به زندان اوین میافتید و اسدالله لاجوردی رئیس زندان است. او قصد دارد تا بیبی را پیدا کند و شما باید با او همکاری کنید.
اما بازهٔ زمانی دوم در دوران پرامیدی اتفاق میافتد: سال ۱۹۷۸ که تهران در اوج شور و خروش انقلاب است. مردم از شاه بیزار هستند، او از سال ۱۹۴۰ با حمایت غرب سلطنت را به عهده داشته و دیکتاتوری سرکوبگر است. مردم برای اعتراض به خیابانها ریختند و یک ائتلاف بزرگ میان دانشجویان صلحطلب دموکرات تا گروههای رادیکال همچون مجاهدین تشکیل شد تا با سلطنت شاه مخالفت کنند. شما نقش رضا را ایفا میکنید که جوان است و ایدهآلگرا. او پس از تحصیل در خارج از کشور به ایران بازگشت تا با دوربینش شور و هیجان مردم کشورش را ثبت کند.
«جمعهٔ سیاه» در میان این دو بازهٔ زمانی در نوسان است و دلایلی که به وقوع انقلاب ختم شدند را بررسی میکند. این بازی به طور مستقیم به درگیریهای انقلابی نمیپردازد بلکه به مقدمات انقلاب و نتایج آن توجه میکند. در نتیجه این بازی چندان دقیق به تشریح وقایع تاریخی نپرداخته است. یک داستان شخصی نمیتواند عظمت چنین واقعهٔ مهمی را ترسیم کند، خوانساری نیز چنین قصدی نداشته است. در عوض میخواهد که تکهٔ باریکی از آن دورهٔ تاریخی را تجربه و خودتان جاهای خالی را پر کنید. چگونه شد که رضا از یک جوان ایدهآلگرا به یک انقلابی بدل شد؟
در بازیهای دیگر شما باید در حین ماجرا تصمیم بگیرید، اینکه شخص اول بازی چه بگوید و طرفدار چه کسی باشد. اما در این بازی ساختار «انتخاب» به هم میریزد و یک حس آشوب و عدم اطمینان همواره در فضا جاری است. وقایع بسیار زیادی با سرعت بسیار بالا اتفاق میافتند. انتخاب شما در روند ماجرا تأثیرگذار است ولی تأثیر آن از آنچه که انتظار دارید بسیار کمتر است.
هرچه که از فصل آغازین بازی به سمت جمعهٔ خونین - تظاهرات خونین سال ۱۹۷۸ که عنوان بازی از آن وام گرفته شده است - نزدیکتر میشویم، احساس ناامنی تشدید مییابد. رضا چنان به جریان حوادث پرتاب میشود که نمیتواند به کسی اطمینان کند. در یک لحظه دوستان انقلابیاش را دشمن میشمارد. او متوجه میشود که نام حقیقی دوستانش را نمیداند و آنها خائن به انقلاب هستند.
خوانساری میگوید: «میخواستیم مسیری که معمولاً همهٔ انقلابها میپیماید را نشان دهیم. مردم با هم متحد میشوند و فکر میکنند که میتوانند دنیا را تغییر دهند. آنها اختلافات سیاسیشان را کنار میگذارند تا یک حاکم را سرنگون کنند، اما به محض اینکه به این هدف میرسند میانشان شکاف ایجاد میشود.»
بازی حقیقت
علاقهٔ خوانساری به انقلاب از مطالعات آکادمیک معمول فراتر است. او متولد ایران است و انقلاب را مشاهده کرده است. «پدربزرگم من را به خیابانها برد تا آنچه که اتفاق میافتاد را ببینم. من کاملاً احساس میکردم که امید آن هست تا تغییرات به وقوع بپیوندند.» رضای جوان از بسیاری از جهات به خوانساری شباهت دارد. او میگوید: «رضا به نوعی بازتابی از من است، من پسری بودم ده ساله که پیچیدگیهای سیاسی آنچه که در شرف وقوع بود را نمیفهمیدم ولی شور و هیجان را احساس میکردم.»
پدر خوانساری پزشک بود و پس از انقلاب به همراه خانوادهاش به کانادا مهاجرت کرد. خوانساری در مدرسهٔ فیلمسازی تحصیل کرد و سپس آموختههایش را در شرکتهای مطرح بازی کامپیوتری به کار گرفت. خوانساری میگوید: «از خوشحالی در آسمانها سیر میکردم. میتوانستم هر آنچه را که دوست داشتم انجام دهم. در این رسانه که به سرعت در حال گسترش بود از تجارب سینمایی و فیلمسازی هم بهره میبردم.»
او از همین ایده استفاده کرد تا استودیوی iNK را در سال ۲۰۰۶ بنیان کند و بازیهایی را بسازد که بر اساس وقایع مستند طراحی شدهاند. این فقط بخشی از آن چیزی بود که به ساخت «جمعهٔ سیاه» انجامید؛ بخش دیگر تجربهٔ همکاری برای ساخت یک فیلم مستند بود. او میگوید: «آن تجربه من را با نوع دیگری از داستانگویی آشنا کرد. زمانی که مردم به دوربین خیره میشوند تا پاسخ سؤالی را بدهند، در حقیقت برای نخستین بار به سخنان خودشان گوش میدهند و به این ترتیب یک جریان پر از احساسات پدید میآید. من این لحظات شخصی را به خوبی درک میکنم.»
«جمعهٔ سیاه» تلاشی است تا فیلمسازی مستند را وارد دنیای بازیهای کامپیوتری کند؛ آنچه که خوانساری آن را بازی حقیقت (Verité Games) مینامد. او در تلاش است تا وقایع تاریخی را وارد بازی کامپیوتری کند بیآنکه آثارش به بازیهای سرگرمی - آموزشی شباهت بیابد. «امروزه با ظهور جریاناتی همچون جریانات مستقل طراحی، شاهد تغییرات اساسی در زمینه طراحی تعاملی هستیم. ما قصد داریم جزء نخستین کسانی باشیم که دیزاین تعاملی را با داستانگویی تلفیق میکنند و به این ترتیب داستانهایی پر هیجان از دنیای حقیقی را روایت کنیم. چیزی همانند آنچه که Vice با اخبار روز انجام میدهد.»
«جمعهٔ سیاه» از چندی پیش برای سیستم عاملهای مایکروسافت و اکنون اپل در دسترس است و با چنین اهدافی طراحی شده است تا روایتی کاملاً شخصی را از یکی از مهمترین وقایع تاریخی معاصر به نمایش درآورد. این بازی در ایران با جنجال همراه بوده و ممنوع اعلام شده است.
استودیوی خوانساری قصد دارد تا قسمت دوم این بازی را به صورت واقعیت مجازی و دیگر رسانههای تعاملی بسازد. خوانساری دوست دارد که افراد بیشتری به ساخت بازی حقیقت روی بیاورند، ولی او اهداف دیگری نیز دارد. او امیدوار است که «انقلاب ۱۹۷۹: جمعهٔ سیاه» کمک کند تا مردم سرزمین مادریاش را بهتر بشناسند.
منبع: Wired
نظر شما :