ایرج امینی از الماس کوه نور میگوید
به گزارش کانال تلگرامی مجله بخارا، در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی بخشهایی از زندگینامهٔ میهمان این جلسه، از تولدش در سال ۱۳۱۷ در تهران و زندگی و مهاجرت در سوئیس و آمریکا و اخذ مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه جرج واشنگتن در واشنگتندیسی و فوقلیسانس علوم اجتماعی از دانشگاه تهران را برای حاضرین قرائت کرد و به کتاب منتشر شدهٔ «کوه نور» که به قلم ایرج امینی به زبان فرانسه نوشته شده و توسط سیما سلطانی به فارسی ترجمه شده است، اشاره داشت.
در ادامه جلسه علی دهباشی با همراهی سیما سلطانی، به طرح سؤالاتی از نویسندهٔ کتاب ناپلئون و ایران پرداختند:
زندگینامه: ایرج امینی در مورد زندگی خود در دوران نوجوانی در پاریس گفت که به هنرپیشگی علاقهٔ بسیار داشته و مدتی به مدرسهٔ تئاتر پاریس رفته بود اما این هنر را رها کرده و به ایران بازگشت تا زبان مادری خود را بیاموزد. وی از کار در شرکت فیلیپس و بعدها شرکت در امتحان وزارت خارجه و دوران کار در سفارت یاد کرد و اینکه هیچگاه قصد نویسندگی نداشته و به توضیح روند تحقیق کتاب «ناپلئون و ایران» پرداخت.
کتاب الماس کوه نور: ایرج امینی تصور مردم ایران از انتقال الماس کوه نور در دورهٔ قاجار به انگلستان و خاطرهٔ ژوبر از فتحعلیشاه و الماسهای کوه نور و دریای نور بر بازوان شاه ایران را رد کرد. وی در این کتاب به تاریخ قرن شانزدهم هند و به ابر و همایون و الماس کوه نور و جنبهٔ افسانهای این داستان اشاره کرد و تاریخ مستند این الماس را از دوران حملهٔ نادرشاه و ورود الماس به افغانستان به دست سلسلهٔ ابدالی و بعدها اهدا آن به انگلستان، دانست. ایرج امینی تاریخچهٔ ورود الماس به انگلیس را بیان نمود و از دوران تاریخی پادشاهی رنجیت سینگه و فوت پادشاه و جدال سیکها و سرکوب شورشها توسط انگلیسیها و امضا سند واگذاری پنجاب به دولت بریتانیا و مادهٔ سوم این سند که مربوط به تحویل الماس کوه نور به ملکه ویکتوریا بود، سخن گفت و این الماس را قانونا متعلق به دولت انگلیس دانست.
نادرشاه و الماس کوه نور: نویسندهٔ کتاب الماس کوه نور، اسناد و نوشتههای تاریخی در مورد قصد حملهٔ نادر به هند را نامعتبر خواند و اخباری از عدم همکاری شاه با او را دلیل این حمله دانست و گفت: «نادر که از وجود الماس پنهانی در کلاه محمدشاه مطلع میشود، به محمدشاه میگوید که کلاهمان را به نشان دوستی عوض کنیم و شاه هند بیتردید چنین میکند و اینطور میشود که نادر در طرح سیاست هوشمندانهای الماس را به دست میآورد و وقتی آن را از میان کلاه بیرون میکشد و از درخشش الماس حیرتزده میشود، میگوید: «کوه نور!» و الماس از این پس نامی به خود میگیرد.»
استقبال از کتاب در هند: در ادامهٔ این نشست، محقق و پژوهشگر ایرانی به داستان استقبال از کتابش در هند و چاپ چندین بارهٔ این کتاب در این کشور و دوران تحقیق خود در هند و لاهور پاکستان و نفوذ زبان فارسی در اسناد و مدارک تحقیقی این کشورها، اشاره داشت.
بد یمنی الماس کوه نور: وی در مورد بد یمنی این الماس و اینکه چگونه با حضورش در زندگی اورنگ زیب و میرجمله و نادرشاه و جنون او و از طرفی احمدخان ابدالی و سرطان و...، موجب از بین رفتن این اشخاص شده است، توضیحاتی داد و داستان بد یمنی آن را برای مردان با داستانی از اتفاقات ترور ناموفق ملکه ویکتوریا، رد نمود. گویا این الماس تنها برای مردان بد یمن نبوده است! و سخنانی از دالهوزی از زبان شاه شجاع برای رد بدیمنی آن را بیان کرد که میگفت: «ارزش این الماس در بخت و اقبالی است که برای صاحب خود به ارمغان میآورد، هر کس که آن را در اختیار داشته باشد، بر دشمنان خود پیروز میشود.»
در خاتمه ایرج امینی با دوستداران کتاب الماس کوه نور سخن گفت. در بخشی از این کتاب به ترجمهٔ سیما سلطانی میخوانیم: «تاج هیچ پادشاه یا ملکهٔ بریتانیایی مزین به کوه نور نشد. شاید به این دلیل که به الماس بد یمنی شهرت داشت... بعدها این الماس به ترتیب، بر یکی از تاجهای ملکه ویکتوریا و تاج ملکه ماری نصب کردند و بالاخره در سال ۱۹۳۷ کوه نور بر تاج الیزابت، مادر ملکهٔ کنونی انگلستان کار گذاشته شد.»
نظر شما :