نگاهی به روابط منورالفکران ایران و غرب - لطفالله آجودانی
آخوندزاده از جمله اندیشهگران ایرانی عصر قاجاریه بود که با جنبههایی از علوم و فرهنگ و تمدن جدید غرب آشنایی داشت. وی با افکار بعضی متفکران روسی و اندیشهگران و فیلسوفان و نویسندگان بزرگ غربی چون هیوم، شکسپیر، نیوتن، مولیر، رنان، ولتر و مونتسیکو آشنا بود و تحت تاثیر آنان قرار داشت. آخوندزاده تحت تاثیر فلسفه سیاسی نوین غربی با انتقاد از وضع موجود در جامعه ایران به اصول و مبانی سیاسی مشروطیت پارلمانی و دموکراسی غربی و مفاهیمی چون آزادیها و برابریهای دموکراتیک و سکولاریسم دلبستگی فراوانی داشت. یکی از ویژگیهای مهم نگاه آخوندزاده به غرب آن بود که وی مفاهیم و نهادهای غربی را تا حدود زیادی همانگونه که در فلسفه سیاسی غرب و جوامع غربی وجود داشت، مورد تاکید و حمایت قرار داد.
آخوندزاده را از پیشگامان ناسیونالیسم جدید ایرانی دانستهاند. برخی از مورخان و پژوهشگران چون یرواند آبراهامیان تاکید روشنفکران عصر مشروطیت بر ناسیونالیسم را در جهت تمایلات و اهداف ضدامپریالیستی آنان برشمردهاند.(2) اما چنین به نظر میرسد که دیدگاه نویسندگانی چون آبراهامیان در این زمینه، حداقل درباره آخوندزاده چندان صحیح نباشد. زیرا انگیزه و هدف اصلی آخوندزاده در طرح افکار و تمایلات ناسیونالیستی خود که جنبه افراطی و مبالغهآمیز نیز به خود گرفت، بیشتر معطوف به ضدیت با اسلام و عرب بود تا استعمارگران و امپریالیستها. به رغم علاقهمندی و تاکید شدید آخوندزاده به «حفظ میهن بر ضد بیگانگان»(3) وی به شیوهای روشن و جدی، از خود تمایلات ضداستعماری و ضد امپریالیستی نشان نداد و حتی همانگونه که دکتر حایری نیز به درستی نوشته است: «آخوندزاده تنها از نظام حاکم در ایران انتقاد ولی از حکومت تزاری روس ستایش میکرد و خود شخصاً خدمتگزار وفادار آن بود. حکومتی که داستان تجاوز کاریهایش به ایران، صفحات تاریخ نو ایران را پرکرده و به بهای جان هزارها هم میهن آخوندزاده تمام شده است.»(4)
آخوندزاده همچنین در رویکرد خود به غرب، به رغم آگاهیهای نسبی که درباره جنبههایی از نوآوریها و پیشرفتهای غرب و لزوم استفاده از آنها ارایه کرده است، در محدوده انتقال آن مفاهیم و نهادها، به پارهای تفاوتهای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی ایران با جوامع غربی بیتوجه باقی مانده و نتوانست به یک شناخت عمیق از ریشهها، خاستگاه و مبانی فکری، تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن مفاهیم و نهادها، و یک شناخت نقادانه از غرب دست یابد. مستشارالدوله و میرزا ملکم خان نیز مانند آخوندزاده با جنبههایی از نوگراییها و پیشرفتهای غرب و تعدادی از متفکران غربی آشنایی و به آنان دلبسته بودند و مانند آخوندزاده، در افکار و تمایلات خود برای پیشرفت و ترقی ایران رویکردی غربگرایانه داشتند اما برخلاف آخوندزاده که نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی و دموکراسی و مفاهیمی چون قانون، آزادی و برابریهای دموکراتیک را تا حدود زیادی به شیوههای پذیرفتهشده آن در فلسفه سیاسی غرب و جوامع غربی معرفی کرد و مورد ستایش و جانبداری قرار داد، مستشارالدوله و ملکم خان مسیر دیگری در پیش گرفتند. مستشارالدوله و به ویژه ملکمخان با توجه به شرایط اجتماعی ایران کوشیدند تا مشروطیت، دموکراسی، قانون، آزادی و برابریهای دموکراتیک را از طریق تقلیل آن مفاهیم و نهادها با رویکردهای مذهبی همانند و هماهنگ جلوه دهند.
بسیاری از مورخان و پژوهشگران در تحلیل و ارزیابی خود از افکار سیاسی میرزا ملکم خان او را غربزده و پدر غربزدگی در ایران تلقی و معرفی کردهاند اما مدارک و دلایلی در دست است که نشان میدهد این شیوه از تلقی، پیوند چندان نزدیکی با واقعیت ندارد. شاید بتوان گفت ریشه اصلی این نوع تلقی درباره ملکم خان را باید در تصویر اغراقآمیزی که فریدون آدمیت از ملکم خان و مواضع فکری او درباره غرب به دست داده است جستوجو کرد. به نوشته آدمیت: «ملکم خان پیشرو اصلی و مبتکر واقعی اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی بود. در واقع فلسفه عقاید سیاسی او مبتنی بر تسلیم مطلق و بلاشرط در قبال تمدن اروپایی بود. عقیده داشت که ایران در تمام ارکان زندگی سیاسی و اقتصادی باید اصول تمدن غربی را بپذیرد.»(5) ملکم در مراحل اولیه زندگیش و در دورهای کوتاه معتقد بود که اخذ قانون دیوان یا دولت باید بدون هیچ تصرفی انجام گیرد اما مقصود او از اخذ آیین حکمرانی بدون هیچ تصرفی، این نبود که تمام مظاهر مدنیت غربی، فیالمثل همه شیوهها در رسوم اجتماعی و طرز زندگی مردم آنها را هم باید اخذ کرد.»(6)
به نظر میرسد که برای شناخت و ارزیابی هر چه صحیحتر از تلقی و دیدگاه ملکم خان درباره غرب، توجه به این واقعیت مهم و ضروری است که تلقی و دیدگاه ملکم درباره غرب از دو دوره فکری متفاوت و بلکه متضاد برخوردار بود. ملکم حتی در نخستین مرحله فکری و آثار منتشره خود با آنکه در مقایسه با افکار و آثار بعدی خود، شیفتگی و صراحت بیشتری برای اخذ فرهنگ و تمدن غرب از خود نشان داد اما هرگز تقلید مطلق از غرب را پیشنهاد نکرد. ملکم در رساله «دفتر قانون» تاکید کرد: «به همان دلیلی که تفنگ را ما اختراع نکردیم» یا ما «کالسکه آتشی» را نساختهایم «به همان دلیل نیز دستگاه اجرا نداریم» و به این نتیجه رسید که «ما در مسایل حکمرانی نمیتوانیم و نباید از پیش خود اختراعی نماییم یا باید عمل و تجربه فرنگستان را سرمشق خود قرار بدهیم یا باید از دایره بربریگری خود قدمی بیرون نگذاریم.» و تصریح کرد: «کاش اولیای دولت ما نیز در اختراعات دولتی یک قدری به عقل خود کمتر اعتماد مینمودند و آن اصولی را که فرنگیها با این همه علم و تجربه یافتهاند کمتر تغییر میدادند. طرحهای دولتی را یا باید به کلی قبول کرد یا باید به کلی رد نمود. این نوع طرحها را مثل چرخهای ساعت ترتیب دادهاند، هرگاه نصف چرخهای ساعت را رد کنیم، نصف دیگر بیمصرف و مثل آن بازیچه خواهد بود که ما از فرنگیها اخذ کردهایم.»(7)
هر چند در این نوشته ملکم در دفتر قانون، دعوت او به تقلید از غرب مشهود است اما چنان که پیداست تقلید او از غرب با آنکه البته تا حدودی جنبه افراطی و مبالغهآمیز به خود گرفته و خالی از اشکال نیست اما لزوماً دعوت او به یک تقلید محض و مطلق از غرب در همه ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی را اثبات و منعکس نمیکند. البته همان دعوت او به تقلید از غرب در آیین و مسایل حکمرانی از چند ایراد اساسی برخوردار است: استدلال او که «به همان دلیلی که تفنگ را ما اختراع نکردیم» پس «در مسایل حکمرانی نمیتوانیم و نباید از پیش خود اختراع نماییم» برپایه استواری قرار نگرفته است. بدون تردید ملکم در واقع بر آن بود تا با الگو قرار دادن و تقلید از آیین حکمرانی غرب، راهحلی برای برونرفت ایران از عقبماندگیها به دست دهد. در حالی که درست است که مثلاً تفنگ یا کالسکه آتشی میتواند عیناً و به صورت مشابهی اخذ و از کاربرد مشترکی در جوامع مختلف بدون توجه به نوع فرهنگ، مذهب، تاریخ و آداب و سنن اجتماعی آن جوامع برخوردار باشد اما نوع آیین حکمرانی هر جامعه حداقل در جنبههایی از آن مربوط به نوع تاریخ، فرهنگ، مذهب، اخلاق و آداب و رسوم آن جامعه است که با توجه به وجود برخی تفاوتها و گاه تضادها در جوامع گوناگون، باید تفاوتها و تغییراتی متناسب با ویژگیها و شرایط هر جامعه داشته باشد. فلسفه سیاسی و آیین حکمرانی غرب جدید نیز یک حادثه و اتفاقی آنی نبوده است، بلکه بر بستر مقدمات و شرایط تاریخی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غرب و در یک روند تدریجی شکل گرفته است که نمیتوان آن را مانند یک کالا و محصول صادراتی غرب مثل یک خوراکی یا پوشیدنی وارد کرد و به یک جامعه خوراند یا برآن پوشاند. وانگهی ملکم این واقعیت را در نیافت یا حداقل آنکه به آن پایبندی نشان نداد که غرب جدید و پیشرفتهایش تا حدود زیادی محصول ذهن پرسشگر و کنجکاو و شک علمی و عقلانیت انتقادی و روحیه نوآوری انسان و جامعه غربی است. در حالی که ملکم برای عبور و نجات ایران و ایرانیان از بن بست عقبماندگی، مسیری را پیشنهاد کرد که در آن، راهها هم به سوی شناخت نقادانه از غرب مسدود بود وهم به سوی بسیج عمومی برای تدارک آمادگی و امکانات در جهت خلاقیت و نوآوری ایرانی.
در رساله «دفتر تنظیمات یا کتابچه غیبی» که از نخستین آثار ملکم خان و در بردارنده افکار اولیه اوست، به روشنی میتوان جنبههایی از تلقی اولیه ملکم درباره غرب را دریافت. یکی از شخصیتهای اصلی این رساله «آقای فضول» نام دارد. آقای فضول منعکسکننده یک نوع دیدگاه مخالف دیدگاه ملکم خان است. دقت در دیدگاه آقای فضول در بردارنده چند نکته است: یکی آنکه وی با استناد به اینکه خدا به ما عقل داده است، در واقع مدافع نوعی خود اتکایی است که در ماهیت خود میتواند مثبت ارزیابی شود اما از آنجایی که وی از این خوداتکایی به این نتیجه میرسد که «هیچ احتیاجی به درس فرنگی نداریم» منعکسکننده افراطیگریهای آقای فضول است که راه را بر امکان هرگونه تبادل و تعامل فرهنگی و تمدنی ایران و غرب و فرصت استفاده از دستاوردهای مثبت فرهنگ و تمدن غرب و متناسب با شرایط و نیازهای جامعه ایران میبندد. در پاسخ ملکم به آقای فضول دو ایراد مهم وجود دارد: یکی مصلحت اندیشی توأم با ریاکاری ملکم خان درباره مجتهدان دینی و ابزار انگاری دینی او و دیگری نامتناسب بودن ادعای ملکم خان درباره شناخت و فهم روحانیان آن روزگار از اروپا با واقعیت. مهمترین ویژگی افکار سیاسی ملکم خان که معنای نهایی تفکر سیاسی او را شکل داده است، کوشش فراوان و مصلحتاندیشانه او در تقلیل مفاهیم و نهادهای جدید غربی برای انطباق دادن آن مفاهیم و نهادها با اسلام در جهت جلوگیری و کاهش مخالفتهای رهبران مذهبی و روحانی در ایران است. به ویژه او در دوره دوم حیات فکریاش و در آثاری چون روزنامه قانون و رساله ندای عدالت که در اواخر عمرش نوشته شده و در بردارنده و منعکسکننده آخرین مواضع فکریاش است، حداقل در مقام نظر، نسبت به دیدگاههای اولیهاش عقبنشینی و تجدید نظر کرد. ملکمخان در رساله ندای عدالت خود تصریح کرد: «کدام احمق گفته است که ما باید برویم همه رسومات و عادات خارجه را اخذ نماییم؟»(8) و در روزنامه قانون با اتخاذ مواضع دینی- حتی دینیتر از بسیاری از دینمداران و روحانیان روزگار خود- تا آنجا پیش رفت که به زبان یکی از «امنای آدمیت» خطاب به فرنگیها چنین نوشت: «در دنیا هیچ نظم و حکمتی نمیبینیم که مبادی آن یا در قرآن یا در اقوال ائمه یا در آن دریای معرفت اسلام که ما احادیث میگوییم و حدود و وسعت آن خارج از تصور شماست. به طور صریح معین نشده باشد. کشف این حقیقت شرایط ترقی ما را به کلی تغییر داده است. حال عوض اینکه به جهالت سابق، تنظیمات مطلوبه را برویم از فرنگستان گدایی نماییم، اصول جمیع تنظیمات را در نهایت سهولت از خود اسلام استخراج مینماییم. این صراط مستقیم و این طرح تازه، جمیع خبطها و ضررهای گذشته ما را بلا شک بهتر از انتظار هر کس تلافی خواهد کرد.»(9)
یکی دیگر از برجستهترین و مهمترین روشنفکران عصر قاجاریه و مشروطه، میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی است. او نیز مانند دیگر روشنفکران روزگار خود تحت تاثیر آثار متفکران غربی به ویژه فیلسوفان سیاسی و اجتماعی فرانسوی، انگلیسی و آلمانی مانند بنتام، ولتر، روسو، هنری توماس، ارنست رنان، کانت و نیچه قرار داشت. طالبوف نیز از رویکرد به غرب و تاکید بر لزوم اقتباس از نوآوریها و پیشرفتهای غربی باز نماند اما در رویکرد خود به غرب، هدف ترقی و قدرت و عظمت ایران و استقلال کشور و حفظ مذهب در برابر دستیازیهای سلطهطلبانه کشورهای استعمارگر را تعقیب میکرد. وی در قسمتی از کتاب «مسالک المحسنین» خود صریحاً تاکید کرده است(10) هدف وی از تاکید بر لزوم اقتباس از نوآوریها و پیشرفتهای غرب، رسیدن به پیشرفت و ترقی وقدرت ایران برای مقابله با دستیازیهای سلطهگرانه استعمارگران غربی و حفظ مذهب و استقلال ایران است. طالبوف با اشاره به ضعف و عقبماندگی ایران و اهمیت و ضرورت برخورداری ایران و ایرانیان از تکنولوژی پیشرفته غربی چون تلگراف، تلفن و راهآهن تاکید کرده است که باید«در ایران کارخانه بسازیم، از فرنگیان اوستاد چیتساز و ماهوتساز و مکانیک بیاوریم، وقتی که خودمان یاد گرفتیم آنها را یعنی خارجه را بیرون بکنیم.»(11) دقت در دیدگاه طالبوف در اینباره به روشنی نشان میدهد که وی ضمن آگاهی به اهمیت و ضرورت برخورداری ایران و ایرانیان از تکنولوژی جدید و لزوم استفاده از دستاوردهای علمی و فنی غرب، به هیچ روی خواهان وابستگی ایران به غرب نبوده است. او خواهان استفاده از تکنولوژی و دانش و کارشناسان غربی برای پیشرفت و توسعه اقتصادی ایران تا رسیدن به مرحله خودکفایی ایران بود. طالبوف در عین تاکید بر لزوم اقتباس از غرب، بر لزوم یادگیری دانش فنی غرب نیز توجه و تاکید کند. طالبوف در قسمتی از دیدگاه خود درباره چگونگی رویارویی با غرب و تعامل با آن در جهت استفاده از دستاوردهای مثبت غرب، و به ویژه در شیوههای حکومتی، به بحث پرداخت. او شیوههای حکومتی غرب در زمینه نظم و قانون را مورد ستایش قرار داد و اخذ آن شیوهها را از سوی حکومت ایران برای استقرار نظم و قانون در جامعه ضروری دانست. اما از این انتقاد باز نایستاد که اقدام حکومت ایران در اقتباس از آیین حکمرانی غرب، به شکل ظاهری آن محدود مانده و به محتوای آن دست نیافته است. او تقلید حکومت ایران را از غرب در شیوههای حکومتی، امری الزامی و مطلوب دانسته است. به دیده او اقتباس از آیین حکمرانی غرب در ایران الزامی است، زیرا شیوه سنتی حکومت در ایران کارآیی لازم را ندارد، و مطلوب است، زیرا در غیر این صورت «امکان زیستن ندارد» اما انتقاد او از آن جهت است که حکومت ایران در تقلید خود، از اشکال ظاهری فراتر نرفته، و به محتوای آن در جهت کارآمدی راه نیافته است.(12)
طالبوف آشکارا با تقلید از غرب و آنچه که غربزدگی نامیده شده است، کاملا مخالف بود. به نوشته او: «هر ایرانی که وطن خود را مثل بلاد اروپا بخواهد… در اعمال و اقوال تقلید آنها را نماید…. دشمن دین و وطن خود است….»(13) و نیز از آن گروه تحصیلکردگان ایرانی که در خارج از کشور، از فرهنگ و تمدن اروپایی، تنها باده نوشی و خوردن گوشت خوک را آموختهاند، سخت انتقاد کرد(14) و در نقد فرنگی مآبی چنین نوشت: «آنها که از فرنگستان برگشتند جز چند نفر همه در ایران فرنگی مآبی و نشر اراجیف و تقبیح رسوم و عواید اجدادی نمودند، مردم را اسباب تنفر از علم و معلومات شدند»(15) طالبوف در قسمتی از «مسالک المحسنین» خود، به زبان یکی از شخصیتهای داستانی و خیالی کتابش- پدر شخصی به نام میرزا محمود- به نقد فرنگی مآبی پرداخت. پدر میرزا محمود در مقدمه کتابچهای که از خود بر جای نهاده خطاب به پسرش چنین نوشت: «ترا علم آموختم که اداره ملی را آشنا بشوی، حب وطن را بفهمی….. و از هیچ ملت، جز علم و صنعت و معلومات مفیده چیزی قبول نکنی. تقلید ننمایی، یعنی در همه جا و همیشه ایرانی باشی…. مباد شعشعه ظاهری آنها ترا بفریبد.»(16)
پینوشتها
1- برای آگاهی بیشتر درباره افکار و نقش روشنفکران ایرانی عصر قاجاریه و مشروطیت، نگریسته شود به: لطفالله آجودانی. روشنفکران ایران در عصر مشروطیت، چاپ اول، تهران: نشر اختران، 1386
2- یرواند آبراهامیان. ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی ولی ولایی، چاپ دوم، تهران: 1377، صص 79 و 80
3- فریدون آدمیت. اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده، چاپ اول، تهران: انتشارات خوارزمی، 1349، صص 115 و 117
4- دکتر عبدالهادی حائری. تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، چاپ دوم، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1364، ص 29.
5- فریدون آدمیت. فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت ایران، چاپ اول، تهران: انتشارات سخن، 1340، ص 113.
6- دکتر ماشاءالله آجودانی. مشروطه ایرانی، چاپ پنجم، تهران: نشر اختران، 1383، صص 283 و 284.
7- میرزا ملکم خان ناظم الدوله. «مجموعه آثار میرزا ملکمخان» به کوشش و با مقدمه محمد محیط طباطبایی، تهران: انتشارات علمی، ‹ بیتا›، ص 126.
8. میرزا ملکم خان ناظم الدوله. روزنامه قانون، به کوشش و با مقدمه هما ناطق، چاپ اول، تهران: انتشارات امیرکبیر، 2535 ش، (مقدمه رساله ندای عدالت، ص 8.)
9. همان. (شماره 36 و صص 3 و 4.)
10. عبدالرحیم طالبوف. مسالک المحسنین، به همت محمد رمضانی، تهران: چاپخانه کلاله خاور، (بیتا)، صص 46 و 47
11. همان. ص 49.
12. همان. صص 143 و 144.
13. همان. صص 42 و 43.
14. همان. ص 111.
15. همان. ص 110
16. همان. ص 142.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :