گنج پنهان در موزه هنرهای معاصر تهران

پرتره فرح دیبا چگونه نابود شد؟
۳۰ آبان ۱۳۹۴ | ۱۸:۴۷ کد : ۵۲۵۳ وقایع اتفاقیه
پرتره فرح دیبا چگونه نابود شد؟
گنج پنهان در موزه هنرهای معاصر تهران

پیتر والدمن و گلنار متولی/ ترجمه: شیدا قماشچی
 

تاریخ ایرانی: داخل ساختمان مدور موزهٔ هنرهای معاصر، راهروهایی حلزونی شکل از سطح خیابان شروع می‌شوند و به پایین می‌روند. گویی این بنا نسخهٔ زیرزمینی موزهٔ گوگن‌هایم نیویورک ساختهٔ فرانک لوید رایت است. چندین گالری مختلف از این راهروها منشعب شده‌اند و هر کدام بخشی از یکی از مهم‌ترین کلکسیون‌های هنری قرن ۲۰ را در خود جای داده‌اند. پاییز امسال نمایشگاهی از آثار اکسپرسیونیست‌های انتزاعی برگزار شد و در آن آثار هنرمندان مشهوری همچون کاندینسکی، مادرول، پولاک، روتکو و استلا که فقط بخشی از گنجینهٔ موزه هستند به نمایش در آمد. مجسمه‌هایی از ارنست، جاکومتی، مگریت و مور به طور دائم در باغ موزه در معرض دید قرار دارند. راهروهای پیچ در پیچ موزه گرد یک مجسمهٔ کلدر می‌چرخند و اجزای قرمز مجسمه میان زمین و هوا در گردش است.


در روز پاییزی آخر ماه اکتبر، موزه که در مرکز شهر قرار دارد مأمنی است برای فرار از ترافیک، دود و ساخت‌وساز کلانشهر ۱۶ میلیونی. گالری‌های موزه خلوت هستند، به استثنای چندین دانشجوی عکاسی که با پرداخت ۱.۵ دلار ورودی می‌توانند روبروی شاهکار جکسون پولاک «نقاشی دیواری روی زمینه قرمز هندی» (Mural on Indian Red Ground -۱۹۵۰) بایستند و در خلوت از آن لذت ببرند.


این بوم ۹×۸ فوتی قرمز رنگ که رگه‌های سفید، خاکستری و مشکی بر آن نشسته است بزرگترین نقاشی پولاک به سبک قطره‌افشانی و نیز گران‌ترین اثر او شناخته می‌شود. پنج سال پیش بنگاه کریستیز ارزش این اثر را ۲۵۰ میلیون دلار برآورد کرده بود. کمی جلوتر دانشجویان مقابل یک اثر مارک روتکو می‌ایستند که چیزی مابین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار ارزش دارد. استادشان از آن‌ها می‌خواهد تا دربارهٔ جمله‌ای از نقاش که کنار اثر نوشته شده تعمق کنند: «نقاشی راهی برای کسب یک تجربه نیست. خود تجربه است.»


ایران با پایان تحریم‌ها پس از سال‌ها به جهان می‌پیوندد. موزهٔ هنرهای معاصر ایران که توسط فرح پهلوی همسر شاه سابق پیش از انقلاب سال ۱۹۷۹ بنا شد یکی از بزرگترین کلکسیون‌های هنر مدرن غربی را در خارج از اروپا و آمریکای شمالی در خود جای داده است. این موزه که برای مدت‌ها از چشم جهانیان به دور مانده بود بار دیگر به صحنه باز می‌گردد. در ماه نوامبر پس از پایان نمایش آثار اکسپرسیونیسم انتزاعی، نمایشگاه تلفیقی از آثار هنرمندان غربی و ایرانی افتتاح خواهد شد. موزه در ماه اکتبر قراردادی با دولت آلمان امضا کرد تا در پاییز سال آینده ۶۰ اثر هنری -۳۰ اثر غربی و ۳۰ اثر ایرانی - را برای یک نمایشگاه سه ماهه در برلین به آلمان بفرستد. این نخستین نمایشگاهی است که توسط موزه در خارج از ایران برگزار می‌شود. ملیسا چو، رئیس موزهٔ اسمیتسونین واشنگتن می‌گوید که اگر شرایط سیاسی و حقوقی اجازه بدهند، نمایشگاه عظیم‌تری در سال ۲۰۱۷ در این موزه برگزار خواهد شد. او می‌گوید: «این یکی از بزرگترین کلکسیون‌های هنر آمریکایی و هنر پس از جنگ جهانی دوم است که از ۴۰ سال پیش به اینسو دیده نشده است.»


آیت‌الله خمینی با در دست گرفتن قدرت به مبارزه با «غربزدگی» پرداخت، او عقیده داشت که بی‌بندوباری اخلاقی و جنسی غرب بیماری است که گریبان ملت‌های مسلمان را گرفته و فقط به دست حکومت روحانیون مسلمان می‌تواند درمان شود. او فیلم‌ها، کتاب‌ها و موسیقی غربی را ممنوع کرد. او نوشت: «می‌توانید کلاه فرنگی به سر بگذارید و از زنان برهنه در خیابان لذت ببرید و آن را پیشرفت بنامید بی‌آنکه متوجه شوید میراث تاریخی مملکت را بیگانگان تاراج کرده‌اند.»


در ژانویهٔ ۱۹۷۹ پس از فرار شاه و ملکه از ایران، انقلابیون به خیابان‌ها ریختند و موزه گنجینهٔ هنر غربی‌اش را به زیرزمین منتقل کرد. یک ماه بعد زمانی که شبه‌نظامیان انقلابی در موزه حاضر شدند، مهدی کوثر مدیر موزه، فرمانده آنان را مجبور کرد تا فهرستی امضا کند که در آن بهای پرداختی توسط فرح برای خرید هر کدام از تابلوها ذکر شده بود. کوثر که رئیس اسبق موزه هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود، ۱۰ روز پس از آن ماجرا ایران را به همراه خانواده‌اش به مقصد ایتالیا ترک کرد و هرگز بازنگشت. او برای اجتناب از هر پرسش و پاسخی در فرودگاه، فهرست را در آپارتمان خود در تهران باقی گذاشت و از آن پس دیگر فهرست را ندید. کوثر ۷۹ ساله استاد بازنشسته معماری و ساکن رم است. او می‌گوید: «امید داشتم که با امضای ورقه‌ای رسمی، تابلوها به سرقت نروند.»


این کلکسیون به طور چشمگیری دست‌نخورده باقی مانده است، به استثنای پرتره فرح که توسط اندی وارهول نقاشی شده بود و سال‌ها پیش در یکی از قصرهای شاه به دست یک انقلابی چاقو خورد و از بین رفت و نقاشی مدل برهنه ویلیام دکونینگ که در سال ۱۹۹۴ در معامله‌ای سه‌جانبه در فرودگاه وین به دیوید گفن فروخته شد و در ازای آن مینیاتور ایرانی متعلق به قرن شانزدهم که در اختیار یکی از کارکنان کاخ سفید دورهٔ کلینتون قرار داشت، معاوضه شد. به این موضوع اشاره خواهیم کرد.

بقای کلکسیون این موزه تناقض ایرانی را نشان می‌دهد. یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌های بشری که بر یک جدال تاریخی همراه با بیگانه‌ستیزی و تندروی فائق می‌آید. اما در عین حال این داستان قهرمان دیگری نیز دارد که پیش از پیوستن به موزه در سال ۱۹۷۷ هیچ آشنایی با هنر نداشت ولی تمام زندگی‌اش را وقف حفاظت از گنیجنهٔ هنر غربی موزه کرد.

اگر از سراشیبی موزه پایین بروید و از طناب مخملی عبور کنید، پس از جارو برقی صنعتی به سمت راست بپیچید، دو در را در مقابلتان مشاهده خواهید کرد. در فلزی زنگ دارد و بر زنگ آن نوشته شده «خدمات نمایشگاه». این در به گنجینه باز می‌شود. بر در سمت چپ نوشته شده «عکاسی» و به اتاق تاریکی باز می‌شود که دیوارهای سیمانی و مبل قدیمی‌اش احساس دفاتر سرایداری در آپارتمان‌های نیویورک را زنده می‌کند. میز کار فیروز شهبازی مقدم در گوشه‌ای قرار دارد. او دو هفته پیش از افتتاح موزه کار در آن را به عنوان راننده آغاز کرد و ۳۰ سال پس از انقلاب، نگهبان گنجینه باقی ماند. عنوان رسمی او «نگهبان» است.


او در ۶۳ سالگی هنوز لاغر است و هر بار که می‌خندد چشمان سیاهش به سویی می‌چرخند. شهبازی دو سال پیش علیرغم بازنشستگی به موزه بازگشت تا برای تهیهٔ کاتالوگ از آثار هنری ایران و کلکسیون غربی و عکاسی کمک کند. او به خوبی تمام آثار گنجینه را می‌شناسد. او ابتدا برای شرکتی کار می‌کرد که کف لینولئوم موزه را نصب می‌کردند. سپس به استخدام موزه در آمد و جعبه‌های باز نشدهٔ آثار هنری را از گوشه و کنار تهران جمع‌آوری می‌کرد و به موزه می‌آورد. کامران دیبا پسر عموی فرح که فارغ‌التحصیل دانشگاه معماری هوارد بود این موزه را طراحی کرد و بسیاری از آثار هنر آمریکایی توسط او برای موزه خریداری شدند. همزمان ملکه که در پاریس در رشته هنر تحصیل کرده بود به هنر اروپایی علاقه داشت و خریدارانی به این منظور استخدام کرد.


دونا اشتاین در سال ۱۹۷۵ به تهران آمد و به مدت دو سال در آنجا ماند تا برای ملکه آثار هنری خریداری کند. او می‌گوید که اجازه نداشتند به کسی بگویند که چه کاری انجام می‌دهند. او اکنون برای موزهٔ وند لس‌آنجلس کار می‌کند: «دوران فوق‌العاده‌ای بود. فقط اضطراب‌آور بود.»


در بحران‌های نفتی سال ۱۹۷۳ بهای بین‌المللی آثار هنری سقوط کرد و ایران از راه فروش نفت به ثروت هنگفتی دست یافت. در سال ۱۹۷۶ دیوید نش که مسئول بخش نقاشی‌های مدرن و امپرسیونیستی بنگاه ساتبیز نیویورک بود با چمدانی حاوی اسلایدهایی از نقاشی‌های متعلق به مجموعه‌دار لس‌آنجلسی نورتون سایمن به تهران پرواز کرد، قیمت این نقاشی‌ها «به طرز مضحکی بالا بود». او به مدت یک هفته در تهران منتظر ماند تا بتواند با رئیس دفتر ملکه دیدار کند، این جلسه در نهایت به سخنرانی دربارهٔ مشکل کپی‌رایت ایران با ساتبیز محدود ماند. او اسلایدها را در آنجا گذاشت و با این فکر بازگشت که سفرش «یک شکست مفتضحانه» بوده است.


چند روز بعد از دفتر ملکه با نش تماس گرفتند تا نظر او را در مورد حراج بعدی ساتبیز جویا شوند. این حراج تابلوهای متعلق به یوزف روزنسفت از بازماندگان هولوکاست بود. او چندین اثر را پیشنهاد کرد؛ ایران کل مجموعه را خریداری کرد. تابلوی «طبیعت بی‌جان با باسمهٔ ژاپنی» اثر پل گوگن از سال ۱۸۸۹ یکی از این آثار است که ۱.۴ میلیون دلار برای خرید آن پرداخت شد که در زمان خود رکورد بی‌سابقه‌ای برای تابلوهای این نقاش محسوب می‌شد. نش می‌گوید که این تابلو امروزه ۴۵ میلیون دلار ارزش دارد. مجید ملانوروزی مدیر موزه می‌گوید که مجموعه‌داران ژاپنی برای این نقاشی «چک سفید» پیشنهاد کرده‌اند.


پس از آنکه کوثر و دیگر متخصصین هنری از ایران گریختند، شهبازی مسئول حفاظت از گنجینه شد. او که دیپلم دبیرستان را داشت مشغول مطالعهٔ کتاب‌های هنری شد و سعی کرد آثار غربی که شناسنامه‌شان گم شده بود را شناسایی کند. او به این آثار علاقه‌مند شد. پس از آنکه مردان مسلح موزه را اشغال کردند، حکومت ۲۰ نفر را مسئول موزه کرد که کوچکترین دانشی از آنچه که در موزه بود نداشتند. شهبازی این افراد را دو به دو داخل گنجینه برد تا به آن‌ها نشان دهد هیچ مورد خلافی در آنجا وجود ندارد. آن‌ها از نقاشی‌های بچه‌گانه شوکه شده بودند. شهبازی می‌گوید: «می‌گفتند این‌ها چیست؟ من می‌توانم بهترش را نقاشی کنم. به آن‌ها می‌گفتم این پیکاسو است و پاسخ می‌دادند خب پیکاسو باشد.» پس از اینکه آشوب خیابان‌ها را فرا گرفت شهبازی بیشتر اوقات دو سال آینده را داخل گنجینه سپری کرد و کلیدها را با خود به همراه داشت. او می‌گوید: «نمی‌خواستم اتفاقی برای گنجینه بیافتد.»


سالن‌های اصلی موزه برای نمایش آثار پروپاگاندای انقلابی و تقدیر از مقاومت و شهادت در طول سال‌های جنگ و طی دههٔ ۱۹۸۰ گشوده شدند. هر از چندی کسی با نامه‌ای به سراغ گنجینه می‌آمد تا آثار را برای فرهنگسراها یا کاخ موزه‌های شاه سابق امانت بگیرد. شهبازی درهای گنجینه را نگشود زیرا گمان می‌برد که آثار امانت داده شده هرگز باز نخواهند گشت. او که اشک در چشمانش حلقه زده می‌گوید: «خدا می‌داند که این جرات را از کجا آوردم. من معمولاً آدم ترسویی هستم ولی برای گنجینه و این موزه مثل شیر می‌مانم.»

در سال ۱۹۹۹ یک دهه پس از درگذشت [آیت‌الله] خمینی و ۲۰ سال پس از فرار شاه، موزه نخستین نمایشگاه آثار غربی را افتتاح کرد. نمایشگاه پاپ‌آرت با آثار هنرمندانی چون هاکنی، لیختن‌اشتاین، راشنبرگ و وارهول برای نخستین پس از انقلاب اسلامی به نمایش درآمدند. پس از بالا و پایین‌های فراوان میان محافظه‌کاران و اصلاح‌طلبان، بالاخره اصلاح‌طلبان به قدرت رسیده بودند و این نمایشگاه نیز نشان از تشنج‌زدایی در سیاست ایران داشت. از سال ۲۰۱۳ به اینسو وزرای تکنوکرات اقتصاد و فرهنگ کابینهٔ حسن روحانی سعی کرده‌اند تا محدودیت‌های اعمال شده توسط نیروهای امنیتی و قضایی را کاهش دهند.

به این ترتیب موزه که تحت نظارت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دارد هر سال به مدت چند هفته آثار غربی را به نمایش می‌گذارد. آن‌ها با دقت عمل می‌کنند تا محافظه‌کاران را آزرده‌خاطر نسازند و این ایده در اذهان شکل نگیرد که مهم‌ترین بخش موزه کلکسیون مشهور جهانی از آثار هنرمندان آمریکایی پس از جنگ جهانی دوم است؛ هنرمندانی که اکثرشان همجنس‌گرا یا یهودی بودند. در این میان هرگز به طور علنی به نقش فرح که ۷۷ سال دارد و ساکن پاریس و واشنگتن است، اشاره نمی‌شود.

در گنجینه آثاری وجود دارند که از چشم عموم پنهان خواهند ماند: نقاشی برهنه اثر پیکاسو و ادوارد مونک؛ یک بوم بزرگ از آندره درن با عنوان «دوران طلایی» و پرترهٔ زن جوان اثر پیر آگوست رنوار با عنوان «گابریل با پیراهن باز».

در سال ۲۰۰۵ علیرضا سمیع‌‌آذر مدیر خبرساز موزه، نقاشی سه لتی فرانسیس بیکن در سال ۱۹۶۸ با عنوان «آرمیدن دو نفر بر تخت، در حضور دیگران» را به نمایش گذاشت. محافظ موزه متوجه شد که در این نقاشی مردان برهنهٔ آرمیده به تصویر درآمده‌اند. این محافظ به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گزارش داد و آن‌ها دستور دادند تا نقاشی به پایین کشیده شود. سمیع‌آذر درخواست حکم کتبی کرد تا به این ترتیب کمی زمان بخرد تا سفیر انگلستان و دیگر مقاماتی که آن شب برای افتتاحیه دعوت بودند بتوانند اثر بیکن را ببینند.


سمیع‌آذر اکنون مدرس هنر است. او با لبخند می‌گوید: «به آن‌ها گفتم، نگاه کنید این‌ها فیگور مرد هستند و زن نیستند. نقاشی انتزاعی است و ناپسند نیست. این فیگورها ممکن است با هم برادر باشند. آن‌ها گفتند می‌دانیم که همجنس‌گرا هستند و در تخت دراز کشیده‌اند. این می‌تواند برای ما دردسر درست کند، به خصوص اکنون که محافظه‌کاران در شرف دستیابی به قدرت هستند و دنبال بهانه می‌گردند تا به ما حمله کنند.»


دستور کتبی وزارت ارشاد پس از ورود مهمان‌ها رسید و آن‌ها توانستند تابلوی سه لتی را کامل مشاهده کنند ولی در هنگام خروج یک لت از تابلو برداشته شده و میخ آن به دیوار باقی مانده بود. حسین شیخ‌الاسلام یکی از دانشجویان تندرویی است که سفارت آمریکا را در سال ۱۹۷۹ اشغال کردند و از آن پس چندین مقام مختلف دولتی داشته است. او می‌گوید: «هنر می‌تواند پلی باشد میان ایران و غرب ولی چند مورد استثنا وجود دارد. برهنگی و همجنس‌گرایی در فرهنگ ایران پذیرفته نیستند.»

صدای زنگ از در دولایهٔ خاکستری عبور نمی‌کند ولی صدای قفل در حاکی از آن است که کسی وارد شده است. یک زنگ دیگر در داخل وجود دارد و یک در فلزی دیگر. این در حدود شش اینچ ضخامت دارد و قفل حروفی مشکی رنگی نیز بالای دستگیره است. در به اتاقی سیمانی باز می‌شود که ۳۲ قاب فلزی کشویی از زمین تا سقف را در خود جای داده است. فقط دو نقاشی در معرض دید قرار دارند: یکی پرترهٔ [آیت‌الله] خمینی و دیگری شاهکاری از پیکاسو متعلق به سال ۱۹۲۷ «نقاش و مدلش» که به گفتهٔ جرمی ملیوس، مورخ هنری دانشگاه تافتز «یکی از عالی‌ترین آثار او در طول دوران کاری‌اش است».


شهبازی و جانشینش (که خودش او را برگزیده است) قاب‌ها را بیرون می‌کشند و از قدیمی‌ترین آثار موزه شروع می‌کنند. اینجا شبیه مغازهٔ پوسترفروشی است که در آن تصاویر از میله‌های فلزی آویخته شده‌اند. این مجموعه از پایان قرن نوزدهم آغاز می‌شود با آثاری از هنرمندانی چون مونه، گوگن، پیسارو، تولوز لوترک، ون‌گوگ و رودن. به اواسط قرن بیستم که می‌رسیم فقط یکی از این قاب‌های فلزی ۱۰ تابلوی پیکاسو (از مجموعهٔ ۳۰ اثر پیکاسوی متعلق به موزه) و ۲ اثر مارک شاگال و یک اثر ژرژ براک و دیگو ریورا را در خود جای داده است.


بخش اعظم این گنجینه متعلق به هنرمندان پس از جنگ دوم جهانی است و در کنار کانال کولر جای داده شده است. حدود ۱۲ اثر از جسپر جونز، ۱۲ اثر رابرت راشنبرگ و حداقل ۱۵ اثر وارهول در این گنجینه وجود دارند. پرتره‌های میک جگر و مرلین مونرو و سری ده‌گانهٔ مائو به اضافهٔ با ارزش‌ترین تابلو از این سری آکریلیک ۱۹۶۳ از تصویر مردی است که از ساختمانی پایین می‌پرد و «خودکشی» نام دارد. یکی دیگر از آثار وارهول از این مجموعهٔ نادر با مضمون مرگ و فاجعه در سال ۲۰۱۳ به قیمت ۱۰۵ میلیون دلار فروخته شد.

اما اثر مورد علاقهٔ شهبازی: نقاشی‌های روتکو. او در حالی که در سنگین گنجینه را پشت سر خود می‌بندد می‌گوید: «من در زندگی‌ام مشکلات فراوانی داشته‌ام و این نقاشی‌ها همیشه من را آرام کرده‌اند.»

موزه پیشنهادهای فراوانی برای خرید نقاشی‌ها دریافت می‌کند. اخیراً بنیاد موناکو ۱۰۳ میلیون یورو (۱۱۰.۷ میلیون دلار) برای خرید تابلوی سه لتی بیکون پیشنهاد داده است. اما مدیر موزه ـ ملانوروزی - می‌گوید که هیچ اثری در معرض فروش نیست حتی آثاری که نمی‌توان آن‌ها را نمایش داد. او می‌گوید: «اگر آن‌ها را بفروشیم چه می‌توانیم بخریم که به این میزان ارزش داشته باشد؟» او امیدوار است که درآمد حاصل از نمایش آثار در خارج از کشور بودجه را فراهم کند تا موزه بتواند پس از ۴۰ سال یک اثر خریداری کند و همچنین نورپردازی و کفپوش‌ها تعویض شده و گنجینه را برای محافظت از سیل ضدآب کنند.


۱۲ سال پیش سمیع‌‌آذر بنگاه کریستیز را استخدام کرد تا آثار برهنهٔ گنجینه را ارزش‌گذاری کنند تا با فروش آن‌ها گنجینهٔ موزه را به روز کند. رئیس‌جمهور آن دوره - محمد خاتمی - این طرح را پذیرفت ولی گفت که تصمیم‌گیری نهایی به عهدهٔ مجلس است. سمیع‌آذر تصمیم گرفت تا ریسک نکند. او می‌گوید فروش آثار هنری آسان است ولی بازپس‌گیری این پول از دولت برای خرید آثار جدید می‌تواند مشکل‌آفرین باشد.

در چهار دههٔ گذشته فقط یک اثر غربی از مجموعه کاسته شده است، اثری از دکونینگ که در سال ۱۹۹۴ با بخش‌هایی از شاهنامهٔ شاه تهماسب که در اختیار خانوادهٔ هاتن قرار داشت، تعویض شد. خانوادهٔ هاتن وارث کارخانهٔ شیشهٔ کرنینگ هستند. مهدی حجت که این تعویض را مهندسی کرد، می‌گوید که پیش از انقلاب شاهنامه را به قیمت ۲۸ میلیون دلار به ایران پیشنهاد کرده بودند. شاه از این خرید امتناع کرد ولی در سال ۱۹۹۱ آرتور هاتن سوم، دیپلمات آمریکایی در کاخ سفید که در زمینهٔ مبارزه با مواد مخدر فعالیت داشت از طریق یک دلال هنری در لندن بار دیگر مذاکرات را آغاز کرد. هاتن این موضوع را از رؤسایش پنهان کرد و هویتش را نزد ایرانیان فاش نکرد زیرا می‌ترسید که شغلش مایهٔ هراس شود. او می‌گوید: «نمی‌توانستم هویتم را آشکار کنم.»


مذاکرات برای انجام این معامله سه سال به طول انجامید. در ابتدا واسطه‌ها پنج نقاشی را در ازای شاهنامه می‌خواستند. اثر مشهور پولاک، میرو، پیکاسو و نقاشی برهنهٔ رنوار مد نظر آن‌ها بود. آقای حجت تصویر این نقاشی‌ها را در اختیار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار داد و تصمیم‌گیری را به آن‌ها واگذار کرد. در آخر ایرانی‌ها حاضر شدند فقط یک نقاشی از دکونینگ - زن برهنه - را معاوضه کنند.


شهبازی به یاد می‌آورد که این نقاشی را در بامداد یک روز به یک هواپیمای جت در تهران منتقل کردند. حجت نگران بود که دولت آمریکا تابلو را برای جریمهٔ دارایی‌های مورد جدال ضبط کند و برای همین ترتیبی داد تا این اثر از طریق وین به دست یک دلال هنری در سوئیس منتقل شود. همزمان شاهنامه را داخل هواپیمای حجت جای دادند و آن را به تهران منتقل کردند. اثر دکونینگ در کالیفرنیا به قیمت ۲۰ میلیون به گفن فروخته شد. خانواده هاتن ۱۰.۵ میلیون دلار دریافت کردند و باقی آن به واسطه‌گران تعلق گرفت. گفن در سال ۲۰۰۶ اثر دکونینگ را به مبلغ ۱۳۷.۵ میلیون دلار به استیون کوهن فروخت.
 

حجت به یاد می‌آورد که در حین مذاکرات طولانی که برای معاوضه یا عدم معاوضه برای شاهنامه در جریان بود، یکی از مقامات مذهبی شورای عالی انقلاب فرهنگی با سرسختی از معاوضهٔ نقاشی رنوار (تصویر زنی که برای خانوادهٔ رنوار کار می‌کرد) مخالفت کرد. او گفت: «این نقاشی رنوار بسیار نفیس است. آن را از دست ندهید.»

 

 

منبع: بلومبرگ

کلید واژه ها: موزه هنرهای معاصر فرح پهلوی اندی وارهول


نظر شما :