صادق طباطبایی به روایت فیروزان؛ یک انقلابی متفاوت
بابک مهدیزاده
***
وقتی با آقایان یاسر خمینی و مرتضی اشراقی صحبت میکردم هر دو میگفتند شما با مرحوم صادق طباطبایی بسیار نزدیک بودید. کمی از رابطهتان با ایشان بگویید.
وقتی به دوران جوانی رسیدم مرحوم طباطبایی به خارج رفته بود و من فقط یک بار ایشان را وقتی برای مسافرت به ایران آمده بود دیدم. تا اینکه انقلاب شد و ایشان را در پرواز انقلاب همراه با امام دیدم. در این فاصله رابطه ما به صورت تلفنی و گفتوگو درباره مسایل سیاسی کشور بود. اما از ۱۲ بهمن ۵۷ که به ایران آمد به طور مستمر ایشان را میدیدم و این ارتباط تنگاتنگ تا پایان عمرشان ادامه یافت. چه در حوزه سیاست که ابتدا در نخستوزیری بود و بعد هم سخنگوی دولت موقت شد و چه بعد از کنارهگیریاش از قدرت که به سمت کارهای تحقیقاتی و نوشتن کتاب رفت. در این دوره ما مدام همدیگر را میدیدیم و درباره کتابها و موضوع تحقیقات صحبت میکردیم و در خلال این گفتوگوها از تجربیات و دانش و خاطرات ارزشمند و گرانبهای ایشان بهرهمند میشدم. ایشان خاطرات بسیار گرانبهایی داشت؛ چه از زمان دانشجویی خود، چه از ارتباطش با امام و چه از دوران انقلاب و دولت موقت و برگزاری همهپرسی جمهوری اسلامی.
آقای صادق طباطبایی، فرزند آیتالله سلطانی بود و خواهرزاده امام موسی صدر. انسانی مذهبی بود اما ظاهری متفاوت داشت؛ با کت و شلوار و کراوات و صورت اصلاحکرده. این دوگانگی برای خیلیها جالب بود.
دکتر طباطبایی به آنچه که اعتقاد داشت عمل میکرد. ایشان انسانی متدین بود و در عین حال تراشیدن ریش و کراوات زدن را خلاف شرع و ظاهر انقلابی نمیدانست. حالا ممکن است بر سر بعضی از مفاهیم اختلاف نظر وجود داشته باشد. این اختلاف نظر حتی در بین علما هم وجود دارد، ولی هیچ کاری نکرد که خلاف شرع و تدین و انقلابیگری باشد. خداوند به او یک زیبایی و وجاهتی داده بود و او هم اعتقاد داشت که احترام این زیبایی را نگه دارد. استعداد زیبایی هم همانند استعداد فکری است و اگر به آن احترام نگذارید کفران نعمت کردهاید. ایشان با همان کراوات و ظاهر آراسته و بوی همیشگی ادوکلن با امام گفتوگو میکرد و از مشاورین امام بود و امام هم ایشان را دوست داشتند. طباطبایی مصداق یک انسان معتدل مسلمان ایرانی است. ایشان نه فقط در ظاهر که در اخلاق هم مورد لطف خدا قرار گرفته بود. یکی از ویژگیهای اخلاقی ایشان تواضع بود. ایشان چه قبل و چه بعد از انقلاب که پستهای مهم دولتی و انقلابی داشت، همواره تواضع را حفظ میکرد. با هر انسانی در هر رده سنی و هر کسوتی به تناسب خودش رفتار میکرد و به این دلیل محبوب بود. رفتارش با اعضای فامیل هم همینگونه بود. انسان بسیار با توجهی بود و هر کس حساب خاصی در دل ایشان داشت. طباطبایی چه در زمانی که در مسند قدرت بود و چه زمانی که خانهنشین شد تواضع و گشادهرویی و ارتباطات خود را داشت.
ظاهرا با گروههای مختلف سیاسی هم چنین ارتباطی برقرار میکرد و دوستان خوبی در بین جناحهای مختلف سیاسی داشت که از هر گروه و جریانی در خاکسپاری ایشان شرکت کردند؟
بله. در مراسم تشییع جنازه ایشان از راست تا چپ، از دانشجو تا روحانی و از مرد تا زن، پیر و جوان حضور داشتند. صفوف سیاسی و اعتقادی زیادی در حلقه دوستان مرحوم طباطبایی بودند. اما ظاهرا این امر برای بسیاری جای سؤال دارد. خیلیها در مراسم عزاداری شرکت میکنند تا احترام را به جا بیاورند اما در روز خاکسپاری مرحوم طباطبایی اکثر کسانی که در مراسم حضور داشتند واقعا در غم از دست دادن ایشان عزادار بودند نه اینکه فقط به خاطر تسلی خاطر بازماندگان در مراسم باشند. دامنه شرکتکنندگان در مراسم عجیب بود. از پیرمرد کراواتی که استاد دانشگاه بود و با عصا آمد تا یک فرد میانسال با ظاهری انقلابی همه بر سر جنازه آن مرحوم گریه میکردند.
از نوههای امام تا فرزندان هاشمی، از رئیس دولت اصلاحات تا ابراهیم یزدی، همه در کنار یکدیگر در مراسم خاکسپاری طباطبایی بودند. این همنشینی بخاطر شخصیت صادق طباطبایی بود یا پیوندهای خانوادگی ایشان؟
بخشی از ارتباطات مرحوم طباطبایی معلول ارتباطات خانوادگیشان بود؛ بخشی از ارتباطات هم به خاطر فعالیتهای سیاسی و انقلابی در زمان دانشجویی در اروپا و آمریکا است. بخشی از ارتباطات هم به دلیل مسئولیتهایی است که پس از انقلاب داشت. بخشی از ارتباطات هم به خاطر نزدیکیشان به هنرمندان است، مانند پیامی که آقای شجریان به مناسبت درگذشت مرحوم طباطبایی داد. خیلیها هم مانند دهها دانشجو و جوانی که در مراسم حضور داشتند ارتباط رودررو با طباطبایی نداشتند و ایشان را از کتابها و تحقیقاتشان میشناختند. افراد تاثیرگذار آنهایی هستند که در دایره ارتباطاتشان همه حضور داشته باشند.
بعد از گذشت ۳۶ سال از انقلاب، بسیاری از همرزمان دیروز دچار اختلافات جناحی شدند اما درباره صادق طباطبایی نمیبینیم که کسی آنچنان مخالف جدیاش باشد. او بعد از این همه سال ارتباطش را چگونه توانست در محیط بدبینیها و اختلافات حفظ کند؟
یک علتش تربیت خانوادگی است. مردمداری و جمع کردن دوستیها در کل خانواده صدر وجود دارد. از امام موسی صدر تا صادق طباطبایی تمام اعضای این خاندان این ویژگی را دارند که همه را به این علت که انسان هستند عزیز میشمارند نه اینکه همفکرشان یا همشهریشان باشند. لوطیگری اخلاق ایرانی است که طباطبایی این ویژگی را داشت.
صادق طباطبایی بعد از دولت موقت در انتخابات ریاست جمهوری اول شرکت کرد و رای نیاورد. چرا بعد از آن دیگر به سمت سیاست نرفت؟
طباطبایی از صحنه سیاست انقلاب کنار نرفت، چون امام به ایشان نقشها و ماموریتهای ویژهای میدادند، چه در عرصه سیاست و چه در عرصه جنگ. یکی از نقشهای ویژه ایشان مربوط به دوران جنگ بود، هم در حوزه سیاست خارجی فعال بود و هم در حوزه تامین لجستیک. در عین حال حضور در سیاست یک امر دوسویه است، هم دولتها باید علاقمند به حضور افراد باشند و هم افراد علاقه به حضور در دولت داشته باشد.
درباره مرحوم طباطبایی دلیلش عدم تمایل دولتها بود یا عدم تمایل خودش؟
در بسیاری از مواقع خود او تمایلی به حضور در دولتها نداشت.
چرا وارد احزاب سیاسی نشد؟
چون خودش میتوانست یک حزب تشکیل دهد.
چرا حزب تشکیل نداد؟
نمیدانم اما صادق طباطبایی علیرغم اینکه از سیاست دوری میکرد، با وجود اینکه از بعضی برخوردها دلخور بود و بعضی از استراتژیها را برای نظام خطرناک میدانست اما هیچگاه با نظام زاویه پیدا نکرد. با وجودی که طباطبایی از صحنه سیاست دولتها کنار کشید اما از سیاست انقلاب کنارهگیری نکرد. ایشان شاید نسبت به عملکرد دولتها انتقاد داشت اما هیچگاه از نظام دوری نکرد.
به لحاظ عقیدتی به کدام جریان سیاسی و دولت نزدیک بود؟
ایشان استقلال رای داشت. به واسطه سالها همنشینی با امام خمینی و امام موسی صدر ایشان تبدیل به یک انسان جهانشناس زمانشناس اندیشمندی شد که تا آخرین لحظه هم دلش به حال ایران و اسلام میسوخت. در عین حال انتقادات زیادی هم داشت ولی هیچگاه زبان انتقادش به زبان کینه و انتقام تبدیل نشد. انتقادش با دلسوزی همراه بود و به همین خاطر هم کسی از انتقادش نمیرنجید. ایشان با رسانهها ارتباط خیلی خوبی داشت، حتی تا آخرین روزهای عمرش عکسهایش را با موهای ریخته در فیسبوک منتشر میکرد. در همین حالت هم از نوشتن و تحقیق کردن باز نایستاد. وجه تحقیقی و علمی ایشان بیشتر از وجه سیاسیاش اهمیت داشت. از این رو وابسته به جریان سیاسی نبود، اما انتقاد میکرد چون دلسوز کشور بود ولی انتقادش به گونهای بود که اگر بالاترین رجال مملکت هم مورد نقدش واقع میشدند آزرده نمیشدند و به فکر فرو میرفتند، چون زبان نقدش همچون اخلاقش بدون کینه بود و از سر دلسوزی. میشود سادهترین انتقادات را با کلماتی نوشت که آتش خشم را برپا کند یا شدیدترین انتقادات را طوری بیان کرد که حسن نیت را نمایان کند. طباطبایی هم برای اصلاح مینوشت نه اینکه خودش را خالی کند.
شما به نقش آقای طباطبایی در ایام جنگ اشاره کردید؟ نقش ایشان در تامین و خرید تسلیحات نظامی جدی بود؟
مرحوم طباطبایی به دلیل ارتباطاتی که داشت در تامین نیازهای لجستیکی جنگ به شدت فعال بود و با خطراتی هم مواجه شد که لحظهای از ارادهاش نکاست. همین انسان خوشپوش کراواتی خطراتی را به جان خرید تا برای رزمندگان ما اسلحه فراهم کند.
از نکات جالب شخصیتی مرحوم طباطبایی این است که از طرفی اهل عرفان و موسیقی و هنر بود و از سوی دیگر فعال در میدان سیاست و حتی درگیر در خرید تسلیحات برای جبهههای جنگ. چطور میشود این همه ویژگی متضاد در ایشان جمع شود؟
یک انسان اعتدالی، انسانی است که در زمان جنگ، جنگجو و مبارز باشد و در عین حال با بهترین ادبیات قادر به صلح باشد.
ظاهرا مرحوم طباطبایی به سفارش امام موسی صدر به موسیقی روی آوردند.
بله. اصلا رفتن ایشان به اروپا هم به تشخیص امام موسی صدر بود. صادق طباطبایی استعدادهای زیادی داشت و امام موسی صدر این استعدادها را کشف کرده بود. شرایطی فراهم کرد که از تحصیل در درس خارج در قم بیرون بیاید و به اروپا برود تا علوم جدید را بیاموزد. چون بنیانهای دینی را در قم داشت، امام موسی صدر مقدمات سفرش را به اروپا فراهم کرد و تشویق کرد که هم علوم غرب را فرا بگیرد، هم فرهنگش را بشناسد و هم موسیقی غربی بیاموزد.
میزان آشنایی ایشان با موسیقی چقدر بود؟
موسیقی را خوب میشناخت. هم به خوبی دستگاهها را میشناخت و هم به خوبی مینواخت.
یعنی در جمع خانواده هم پیانو مینواخت؟
بله. ایشان پیانو را بسیار مسلط و لطیف مینواخت و چون پیانو یک ساز غربی است ایشان با شناختشان از موسیقی غربی، پیانو را طوری کوک کرده بود که میتوانست سختترین گوشههای ایرانی را با پیانو بنوازد.
از ایشان قبل از انقلاب نواری موجود است که با بزرگان موسیقی مشغول نواختن قطعهای بودند اما بعد از انقلاب دیگر به صورت حرفهای کاری انجام ندادند. دلیلش چه بود؟
صادق طباطبایی هیچگاه به صورت حرفهای وارد عرصه موسیقی نشد. اگر نوارهایی هم هست که در آن مشغول نواختن پیانو است به بازار آمدنش کار او نبوده بلکه کار دوستانش بوده است. موسیقی برای او بیشتر یک تمرین شناخت زیبایی و سپس شناخت حقیقت بود. ما با هم درباره موسیقی و شعر خیلی صحبت میکردیم.
آقای طباطبایی فرد جامعالاطرافی بود. هم آشناییاش با علوم چه دینی چه غربی و هم تعلق خاطرش به موسیقی و سیاست از او انسانی چندوجهی ساخت، همانند اخلاقش که محصور در اشخاص و افکار خاص نبود. به نوعی روابطش همانند تخصصهایش گسترده بود. درست است؟
صادق طباطبایی استعدادهای چندگانه و ویژهای داشت. به نظر من نظام خیلی بیشتر میتوانست از ایشان استفاده کند. اگر امکان این خدمتگزاری به اندازه ظرفیت دکتر طباطبایی برای وی فراهم نشد او مقصرش نبود.
صادق طباطبایی را به لحاظ مشی سیاسی نزدیک به اصلاحطلبان میدانند اما چطور شد ایشان مشاور آقای محسن رضایی در انتخابات شد؟
اگر آقای رضایی در زمان انتخابات از آقای طباطبایی میخواهد که به لحاظ فکری کمک کند و به او مشاوره بدهد چرا آقای طباطبایی از او دریغ کند؟ اگر کشور سرمایههایی دارد که میخواهند به صحنه بیایند و در انتخابات شرکت کنند و برای کمک دست به سوی اندیشمندانی همچون صادق طباطبایی دراز میکنند چرا باید از آنها دریغ کنیم؟ اگر از این زاویه به طباطبایی نگاه کنید شخصیتش قابل تحلیل است.
میخواهید بگویید آقای طباطبایی مرزبندی سیاسی با کسی نداشت و با تساهل با همه رفتار میکرد؟
صادق طباطبایی با انسانها مرزبندی نداشت. انسانها فارغ از تفکرشان به واسطه انسان بودنشان برای ایشان عزیز بودند.
همین ویژگی باعث شد که ایشان به سمت عرفان و موسیقی هم برود؟
بله، دقیقا. کسی که به خاطر سیاست و مسائل اعتقادی روابطش را با انسانها محدود کند قطعا عرفان و حقیقت و هنر را نمیفهمد.
آقای طباطبایی این اواخر به چه کارهایی مشغول بودند؟
تالیف کتاب. سه جلد کتاب خاطراتشان منتشر شده و دو جلد دیگر آن به زودی منتشر میشود.
نظر شما :