محمد حیدری: اعتصاب دوم بر مطبوعات تحمیل شد

فهیمه نظری خوانساری
۱۶ دی ۱۳۹۳ | ۱۸:۰۴ کد : ۴۸۹۲ وقایع اتفاقیه
محمد حیدری: اعتصاب دوم بر مطبوعات تحمیل شد
تاریخ ایرانی: مطبوعات ایران در فاصلۀ ۱۴ آبان تا ۱۶ دی‌ ماه ۱۳۵۷ طولانی‌ترین اعتصاب تاریخ را تجربه کردند. اعتصابی که با شرکت گروه کثیری از روزنامه‌نگاران به شکل‌گیری کانون جدیدی از مقاومت در برابر خفقان و سانسور حاکم بر جامعۀ آن روز ایران تبدیل شد. اعتصاب مطبوعات در آستانۀ انقلاب فارغ از اختلافی که دربارۀ درستی یا نادرستی آن وجود دارد، از جمله مباحثی است که از زوایای بسیار دیگری نیز می‌توان به آن پرداخت. یکی از مهجورترین این زوایا شاید چگونگی گذران زندگی روزنامه‌نگاران در بیش از دو ماه اعتصاب باشد. دورانی که تنها محل کسب درآمد بسیاری از آنان به تعطیلی کشیده شده بود و زمان مفید زندگی‌شان به اطلاع‌رسانی دربارۀ دلایل و تلاش برای تحقق مطالبات اعتصاب می‌گذشت. هر چند برخی همچون حاج حسین مهدیان، آهن‌فروش مشهور تهران و نخستین مدیر موسسۀ کیهان در سال‌های پس از انقلاب، بارها گفته‌اند که مخارج زندگی روزنامه‌نگاران در دوران اعتصاب از سوی بازاریان تهران تأمین می‌شد اما اسناد بایگانی شدۀ سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات نشان می‌دهد این گروه از انقلابیون تنها مبلغی کمتر از ۱۲ هزار تومان به این منظور پرداخته‌اند و این مردم عادی بودند که در حمایت از روزنامه‌نگاران اعتصابی سنگ‌تمام گذاشتند.

 

این اسناد را محمداسماعیل حیدرعلی مشهور به محمد حیدری، روزنامه‌نگار پیشکسوت و آخرین دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی» برای نخستین بار در اختیار ما قرار داده است. حیدری با اشاره به اسناد بر جای مانده از عملکرد مالی سندیکا تاکید می‌کند که مجموع کمک مالی جمع‌آوری شده در دوران اعتصاب، چیزی حدود سه میلیون و ششصد هزار تومان بوده که از این مبلغ، تنها کمتر از ۱۲ هزار تومان آن مربوط به کمک‌های مالی بازاریان بوده که به حسابی جداگانه واریز شده بود. به گفتۀ او، اعضای سندیکا همان زمان بخشی از کمک‌های اهدایی مردم را به عنوان وام در اختیار کارکنان مطبوعات قرار دادند و باقی این پول شامل تمامی مبلغ اهدایی از سوی بازاریان و بخشی از کمک‌های مردمی را که در مجموع ۷ میلیون ریال برآورد می‌شود، در حساب سپرده‌ای نزد بانک ملی به امانت گذاشتند.

 

او در بخش دیگری از این گفت‌وگو با تأکید بر اینکه جرقۀ اعتصاب دوم مطبوعات نیز همچون اعتصاب اول از درون حاکمیت زده و به جامعۀ روزنامه‌نگاری تحمیل شد، پایان اعتصاب را ناشی از تصمیم حرفه‌ای اعضای سندیکا می‌داند. حیدری با بیان اینکه روزنامه‌نگاران در دیدار با بختیار هیچ قول‌ و قراری با او نگذاشتند، نفس کنار رفتن دولت نظامی را تنها عامل پایان اعتصاب مطبوعات می‌داند. گفت‌وگوی «تاریخ ایرانی» با معاون سردبیر روزنامۀ اطلاعات در سال‌های پیش از انقلاب در پی می‌آید:

 

***

 

اعتصاب دوم چطور آغاز شد و چرا ادامه پیدا کرد؟

 

اعتصاب دوم مطبوعات در واقع تحمیلی و گریز‌نا‌پذیر بود. شب آن روز مأموران حکومت‌ نظامی اصلی‌ترین نیروهای هیات ‌تحریریه‌های سه روزنامۀ اثرگذار اطلاعات، کیهان و آیندگان را بازداشت کرده بودند. خود من نیز اگر بعد از رویدادهای ۱۷ شهریور آن سال و فرار و مخفی شدن، خانه‌ام را تغییر نمی‌دادم و محل امنی را برای اقامت برنمی‌گزیدم، دستگیر می‌شدم. در پگاه آن روز که هوا هنوز روشن نشده بود، وقتی وارد کوچۀ پشتی روزنامه اطلاعات شدم، دیدن انبوهی از مأموران ارتشی، شهربانی و لباس شخصی باعث حیرتم شد. باور نمی‌کردم آن‌ها برای اشغال روزنامه آمده باشند. فقط وقتی متوجه شدم که به ساختمان گام نهادم‌. در آنجا یکی از کارگران شب‌کار مرا به کناری کشید و گفت این‌ها آمده‌اند تو و چند نفر دیگر را دستگیر کنند‌، شانس آوردی که تو را نشناختند. اینکه چگونه توانستم از روزنامه بیرون بیایم خود داستانی است، اما به‌هرحال بیرون آمدم و دستگیر نشدم. از تلفن عمومی با چند تن از دوستان تماس گرفتم و تازه آن وقت بود که فهمیدم چه دستگیری گسترده‌ای صورت گرفته است.

 

 

آیا می‌توان گفت دستگیری‌های گسترده عملا انتشار مطبوعات را بلاموضوع کرد؟ یعنی اینکه شاید اساساً کسی نمانده بود که روزنامه منتشر کند...

 

بله، در چنین شرایطی امکان انتشار روزنامه نبود که اگر چنین امکانی وجود داشت آن‌هایی که دستگیر نشده بودند حتما اقدام می‌کردند. از همان زمان دو گروه در این زمینه خلط مبحث کردند‌: یک گروه که ریشه و ژرفای رویدادها را نمی‌دیدند و هنوز هم نمی‌بینند و یک گروه که می‌خواهند قهرمان‌نمایی کنند و حتی پیروزی انقلاب را به حساب خود بگذارند. البته این بدین معنا نیست که اعتصاب ۶۲ روزه واجد انگیزه‌ها و اهمیت مستقل و بالایی نبود. برای درک اهمیت این اعتصاب لازم است بدانیم اکثریت روزنامه‌نگاران به ستوه آمده از سانسور و قانون‌شکنی‌ نه‌ تنها راضی به شکستن آن نبودند بلکه حتی دیگر حاضر نبودند در کمترین فشار و سانسور هم دست به قلم ببرند. جرقۀ اعتصاب دوم مطبوعات نیز مانند اعتصاب اول آن سال، از درون حاکمیت زده شد. شاید آن‌ها (و یا دست‌کم گروهی از آن‌ها) گمان می‌کردند با اعمال فشار و ایجاد رعب می‌توانند روزنامه‌نگاران را مرعوب کنند، اما محاسباتشان غلط از کار در‌آمد و همبستگی بی‌سابقه‌ای بین روزنامه‌نگاران شاغل در واحدهای مطبوعاتی گوناگون ایجاد شد .

 

 

به نوشتۀ محمدعلی سفری در جلد چهارم کتاب «قلم و سیاست»، از سومین هفته اعتصاب، مشکلات اقتصادی به تدریج نمایان شد و به همین منظور سندیکا در بیانیه شماره ۴ از مردم درخواست کمک مالی کرد. از طرفی حاج حسین مهدیان (از انقلابیون بازاری که بعدها مدیر روزنامۀ کیهان شد) می‌گوید «از همان روزهای اول به خاطر حل مشکلات مالی روزنامه‌نگاران اعتصاب‌کننده، کمیته حمایت را با کمک تعدادی از دوستان تشکیل دادیم و روزهایی را در هفته در محل سندیکا با کارکنان و روزنامه‌نگاران اعتصاب‌کننده جلسه داشتیم» و ادامه می‌دهد: «پس از مدتی توانستیم کمک‌های مردمی زیادی را برای تعدادی از روزنامه‌نگاران و کارکنان حقوق‌بگیر مطبوعات جمع‌آوری کنیم... یکی از طرح‌هایی که برای جذب مشارکت‌های مردمی انجام شد، توزیع برگه‌های کمک ۱۰۰ تومانی در بین مردم در مساجد بود که این اقدام با استقبال مردم مواجه شد و پس از جمع‌آوری کمک‌ها به صورت مخفیانه برای حفظ آبروی افراد در اختیارشان قرار می‌گرفت.» جریان این حمایت چه بود؟

 

در مورد کمک‌های مردم و مطالبی که از قول آقای مهدیان نقل کردید چون حدس می‌زدم با گذشت زمان برخی وارونه‌نمایی‌ها بشود، از تعدادی از اسناد آن دوران رونوشت تهیه کردم که دو نمونه از آن‌ها را که به پرسش شما مربوط می‌شود، در اختیارتان می‌گذارم. همان‌طور که مشاهده می‌کنید در یک صورت‌جلسه پنج صفحه‌ای ریز چگونگی کمک‌های مردم به اعتصاب، میزان پولی که مردم به حساب سندیکا واریز کرده بودند و همچنین مبلغی که به حساب صندوق قرض‌الحسنه جاوید (که به انتخاب آقای مهدیان و دوستانش باز شده بود) واریز شده بود تا چه حد شفاف است. من از آقای مهدیان تعجب می‌کنم که مبلغ ۱۱۱۱۰۰ ریال واریزی به حساب صندوق جاوید را به عنوان عنایت برخی بازاریان به روزنامه‌نگاران نمایش می‌دهند. این را هم می‌گذارم در کنار بقیه مصادره‌ها و خوشه‌چینی‌های گروهی از بازاریان از فداکاری مردم در سال ۵۷، ولی به‌هرحال این سند مواردی را که برمی‌شمرم نشان می‌دهد:

 

۱. در برابر آن پول یازده هزار‌ و‌ صد و ده تومانی که بازاریان به حساب صندوق جاوید ریختند، مردم آزادی‌خواه ۳۶۰۰۱۵۲۹ ریال به حساب سندیکا واریز کردند.

 

۲. تنها مبلغی از این پول به کارکنان (و نه نویسندگان و خبرنگاران اعتصابی) وام داده شده است.

 

۳. بعد از انقلاب برای بازگرداندن باقی‌مانده این کمک‌ها (که شامل رقمی نزدیک به کل کمک‌ها است) با حضور نماینده دادستان انقلاب اقدام شده است.

 

۴. باقی‌مانده آن مبلغ (البته پس از برداشت قانونی برای کمک به بیکارشدگان مطبوعات در بعد از انقلاب) در حساب سپرده ثابتی نزد بانک ملی شعبه خیابان انقلاب رو‌به‌روی لاله‌زار، به امانت گذاشته شده که آخرین تمدید آن در ۲۰ اردیبهشت سال ۶۷ بوده است.

 

۵. و بالاخره ریز جریان تشکیل شورای عامل صندوق کمک به کارکنان اعتصابی مطبوعات، آئین‌نامه آن ، اعضای این شورا ، میزان کمک‌های پرداختی و...

 

در اینجا اجازه می‌خواهم مؤکداً نقش آقای مهدیان و امثال ایشان را در تصمیم‌گیری‌های هیات ‌مدیره آن زمان تکذیب کنم.

 

 

هیات‌ مدیره سندیکا در ۲۴ آبان در محل روزنامه اطلاعات جلسه‌ای را با مدیران کیهان و اطلاعات داشت. محمدعلی سفری در کتاب «قلم و سیاست» می‌نویسد این جلسه به خاطر شایعاتی بود مبنی بر اینکه مدیران روزنامه‌ها قصد ندارند اعتصاب را ادامه بدهند، بلکه کارکنان و سندیکا به این کار اصرار می‌ورزند. در آن جلسه چه گذشت؟ آیا مصباح‌زاده و فرهاد مسعودی (مدیران کیهان و اطلاعات) واقعاً مخالف اعتصاب بودند؟

 

من در آن جلسه حضور نداشتم، اما از گفت‌و‌گوهای انجام ‌شده در آن آگاهم. آقایان فرهاد مسعودی و مرحوم مصباح‌زاده خیلی خوب می‌دانستند که انتشار روزنامه در آن شرایط غیرممکن است و لذا محور اصلی بحث انتشار روزنامه‌ها نبوده است، بلکه حتی می‌توان ادعا کرد که اعلام حمایت تلویحی از ادامۀ اعتصاب بوده است. یکی از مسائلی که در این جلسه بحث شد مساله پرداخت حقوق اعتصابیون بود و آن‌ها در آنجا اعلام کردند که حقوق اعتصابیون را پرداخت خواهند کرد اما با تأخیر. این تأخیر نیز به علت وضع انقلابی مملکت، تعطیلی بانک‌ها و نبود درآمد بود. در روز ۱۳ آبان، بانک‌ها به آتش کشیده شده بودند بنابراین‌ مدیران نمی‌توانستند از بانک‌‌ها اعتبار بگیرند، درحالی‌که تا پیش از این زمان، روزنامه‌های مهم مثل کیهان و اطلاعات نزد بانک‌ها اعتبار داشتند و از آن استفاده می‌کردند.

 

 

با توجه به اوضاع خاص کشور و گسترش اعتراضات مردمی، نگران نبودید که در نبود روزنامه‌هایی چون کیهان، اطلاعات و آیندگان، روزنامه‌هایی که مشی دولتی داشتند از فرصت به وجود آمده استفاده برده و وقایع را آن‌طور که می‌خواهند بازگو کنند؟

 

همان‌گونه که در پاسخ اولین پرسش گفتم آن اعتصاب تحمیلی بود و فقط در صورتی می‌شد به آن پایان داد که تمامی محتوای روزنامه‌ها و مجله‌ها مورد تأیید حکومت نظامی باشد. در این صورت چه تفاوت بود بین خلائی که از عدم انتشار مطبوعات حاصل شده بود با مطبوعاتی که با سانسور کامل منتشر می‌شدند؟ انتشار آن چند نشریه که یکی از آن‌ها را نام بردید تغییری در شرایط به وجود نیاورد. نمی‌خواهم همۀ آن کسانی را که در آن شرایط مبادرت به انتشار نشریه کردند با یک چوب برانم، اما گروهی، بدون داشتن وابستگی و تنها به دلیل درک نادرست از شرایط جاری و شرایط پیش‌رو معتقد به انتشار نشریاتشان بودند‌، اما عده‌ای هم بیشتر به فکر منافع اقتصادی خود بودند.

 

 

در طول اعتصاب، سندیکا طی چند بیانیه نشریاتی را که به اعتصاب نپیوسته بودند تحریم کرد. علی بهزادی، مدیر نشریه «سپید و سیاه» در «تاریخ شفاهی مطبوعات» از افزایش تیراژ مجلۀ خود (از پنجاه هزار به هفتاد هزار نسخه) در این مدت می‌گوید و همچنین از مقالات انتقادی که علیه دولت ازهاری منتشر می‌کردند. بر این اساس می‌توان گفت تحریم سندیکا مورد اقبال قرار نگرفت؟

 

من شخصأ با آن تحریم موافق نبودم. لزومی هم نداشت که ما آزادی انتخاب دیگران را محدود کنیم. اگر کسی نمی‌فهمید انتشار نشریه در آن زمان یک ریسک است، به خودش مربوط بود. در مورد گفته‌های مرحوم دکتر بهزادی هم تنها می‌پرسم اگر ایشان چنان توفیقی داشتند‌، چرا انتشار مجله سپید و سیاه را ادامه ندادند؟ بگذریم که انتشار هفته‌نامه با روزنامه متفاوت است. خود آقای بهزادی می‌گویند تیراژ مجله هفتگی ایشان به ۷۰ هزار نسخه رسید‌، در حالی که روزنامه‌های اطلاعات، کیهان و آیندگان روزانه بودند و در شرایط عادی (روزهای قبل از اعتصاب) هر کدامشان تا ۴۰۰ هزار نسخه (و بیشتر) در روز فروش داشتند، حکومت نظامی حتی همان انتقادهای سطحی سپید و سیاه هفته‌ای یک ‌بار را در روزنامه‌ها برنمی‌تابید.

 

 

به نظر می‌رسد اعتصاب روزنامه‌ها بیشتر یک حرکت صنفی بود تا سیاسی اما با ادامۀ اعتصاب، بعد سیاسی برجسته‌تر ‌شد. آیا هدف شما همین بود یا فقط می‌خواستید به حقوق صنفی خود برسید؟ از این بابت نگران نبودید که بسیاری از گروه‌ها و جریانات سیاسی این حرکت را به نفع خودشان مصادره کنند؟

 

بله درون‌مایه اصلی آن اعتصاب صنفی بود، تا آخر صنفی ماند و سندیکا نیز بعد از انقلاب همان ماهیت صنفی خود (البته با تأکید بر آزادی مطبوعات و سایر آزادی‌ها) را حفظ کرد ولی طبیعی است که در چنان اعتصابی و در آن روزهای پرالتهاب کسانی که دارای مواضع و یا وابستگی‌های سیاسی گوناگون هستند، بخواهند فرصت‌طلبی کنند. ما فرصت‌طلبی‌هایی را از سوی منتهی‌الیه جریان‌های چپ تا منتهی‌الیه جریان‌های راست شاهد بودیم، اما ساختار سندیکا چنان بود که اجازۀ به بار نشستن این فرصت‌طلبی‌ها را نمی‌داد.

 

 

دربارۀ پایان اعتصاب روایت‌های مختلفی وجود دارد. گفته می‌شود این واقعه پس از مذاکره با بختیار اتفاق افتاده است. اگر اینچنین بود، شما چه قولی از بختیار گرفتید که به پایان اعتصاب مجابتان کرد؟ پیام امام چه زمانی به دست اهالی مطبوعات رسید؟

 

پایان اعتصاب هیچ ربطی به مذاکره و قول ‌و قرار گذاشتن با بختیار نداشت. من در آن جلسه با همه کم‌سوادی و ناپختگی سیاسی‌، متوجه شدم بختیار وارد یک بازی باخت - باخت صد درصد شده است‌. در آن جلسه هیچ قول ‌و قراری گذاشته نشد. در پایان جلسه بزرگان هیات ‌تحریریه‌های روزنامه‌های بزرگ هم‌رأی بودند که در برابر دولت بختیار فقط از اصول حرفه‌ای (بی‌طرفی، موضع نگرفتن و...) پیروی کنند. اعتصاب با آغاز حکومت نظامی دولت ازهاری آغاز شد و با کنار رفتن دولت نظامی هم خاتمه یافت. پیام امام، زمانی رسید که روزنامه‌نگاران تصمیم به شروع کار گرفته بودند. اینکه چه کسی پیشنهاد صدور آن پیام را داده مکرر شنیده‌ام آقای مهدیان گفته‌اند پیشنهاد ایشان بوده است. اگر این نقل ‌قول صحیح باشد، امیدوارم مانند ادعای ایشان درباره کمک هنگفت بازاریان به روزنامه‌نگاران، غیرمسئولانه نباشد.












کلید واژه ها: محمد حیدری اعتصاب مطبوعات


نظر شما :