سوءاستفاده از تاریخ؛ گذشته چگونه تحریف میشود؟
مجید یوسفی
خیل اما در این کتاب به چارهجوییهایی میپردازد که عمدتاً از تاریخ سوءاستفاده میشود؛ بخشی برای امتیازات جدید و بخشی برای منزلت اجتماعی و بخشی هم برای تصاحب قدرتی بیشتر. اینها یکی از آفات تاریخپژوهیهای سدههای گذشته در جهان بوده است.
از دید خیل، تاریخ میکوشد پارهای از نیازمندیهای مداوم و عمیق انسان متمدن و اجتماعی را تحقق بخشد. از همان اول، از وقتی آدمی خود را از یوغ بدویت رهانید یا با استبداد نهادینه شده، ولو به طور جزئی و نامطمئن درافتاد، وقایع برجسته و اسامی افراد مهم را ثبت کرد. این یادبودهای اولیه تاریخ فواید متعددی داشت. منظور اصلی خیل، در واقع ستودن پادشاهان، کشیشان یا جنگاوران بود، در پرتو ستایش آنان برجسته کردن دودمان، کلیسا یا دولت. اما همین دادههای ساده، دانشی سودمند برای ثبات جامعه و نهادهای آن به وجود آورد.
خیل میگوید: «تغییر و حرکت، شرط ضروری پیدایش تاریخ است. با این همه، یکی از مقاصد مهمی که تاریخ بیدرنگ به خدمت آن درآمد جلوگیری از تغییر و حرکت بود: و این تناقض از آغاز در تاریخ بوده است.» خیل به درستی میگوید: «نظم و قاعده را که به جای «منع و نهی» بنشانید، مقصود آنچه را که بعدها گنجینه ادبیات شد در مییابید. حماسه در ازمنه پیشین مرزهای حقیقت و حتی، مرزهای احتمال را بیپروا زیر پا نهاد. با وجود این، نوعی تاریخ است، تاریخی که عواطف وفاداری و غرور ملی در آن غلبه دارد. در وقایعنگاری، اندیشه اصلی همانا سودمندی ثبت و ضبط امور واقع است. حماسه و وقایعنامه هر دو به احساس حرکت و هیبت، به احساس سرور بیدلدادگی از منظر چیزهای گذشته، به احساس شگفتی، به احساس زیبایی توسل میجویند و در عین حال، این احساسات را تا حد آگاهی بر میانگیزند.»
شاید بشود انگیزه و دغدغه اصلی پیتر خیل، در این درسگفتارها را به قطعه قطعه شدن تاریخ و سوءاستفادههایی که در طی قرون از آن به عمل آمده دانست. خیل در جایی گفته است: «به پیرامون خود که مینگریم، نخستین چیزی که جلب توجه میکند اندیشه جهانی آکنده از تاریخ مثله مثله یا تحریف شده و مالامال از اساطیر تاریخی است که با همۀ دوری از واقعیتهای گذشته، در وضعیت کنونی ما بیتأثیر نیست. باید پذیرفت که نقش اجتماعی تاریخ در خدمت به بشر همسان حافظه است که فرد بدون آن در برابر مخاطرات هستی خویش چندان تاب مقاومت ندارد؛ و در این میان وظیفه مورخ که به حق بازتاب دهنده امور واقع است، در مواردی نتایجی را تلقین میکند که مخاطرات زیادی در پی دارد. چنین مورخی تفسیرش از وقایع مبتنی بر نتایج شخصی است و تاریخ را در هیئت اسطوره جعل میکند. ویژگی عجیب اسطوره این است که پندار خود را جانشین اندیشه راستین میکند. حال آنکه مورخ، آموزش دیده است تا حقیقت را از اسطوره تمییز دهد. مورخ امروزی باید بهوش باشد و بیدار. از این رو، دوران و اندیشهای را شتابزده به هم گره نمیزند: در ورای اندیشه در پی آدمهای سرکش و مبارز میگردد. در ورای گمنامی یک طبقه، یک ملت، یک فرقه و یک واقعه جویای سایه روشنهای گوناگون است. اما چرا و چگونه مورخی سودای جعل تاریخ به سرش میزند؟ مورخی که غلام حلقه به گوش واقعیتها نیست و تفسیرش از امور واقع متقن و علمی است چه میکند؟ چرا کنش و واکنش مورخ و امور واقع، یا به تعبیری، تقابل حال و گذشته بیپایان است؟ کتاب حاضر با تأمل درباره چنین پرسشهایی بینش تاریخی ما را گسترش داده و ژرفا میبخشد.»
به همین جهت، خیل به تمایزات دورهها و مرزهای سیر تحول اندیشهها میپردازد و اذعان دارد که فصل ممیز این بخشها بسیار دشوار و مبهم است «نه آن مجال را دارم و نه میتوانم که در این جا تاریخچهای از تاریخنگاری عرضه دارم. تاریخ در اوان تمدن با وقایعنامه، حماسه و کتابهای دینی جدا جدا پیوند داشت لیکن مقصود انسان از مطالعه تاریخ هنوز همان است که بود. این منظور میتواند به شکلهای بسیار گوناگون جلوه کند و به طرق بسیار برآورده شود. پیجویی گام به گام این تحول، مطالعهای بسیار دلنشین است، اما بخشبندیهای اساسی یاد شده را باید رعایت کرد و به ذهن سپرد که، تکرار میکنم، این تقسیمات نه تنها مانعهالجمع نیستند بلکه فصل ممیز آنها غالباً مبهم است یا چنان خلط شده است که دشوار بتوان آنها را از هم جدا کرد. رواج گرایشی خاص در یک زمان و گرایش دیگر در زمانی دیگر، و ارتباط آنها با فرایندهای کلی اندیشه، موضوعی شایان توجه است.»
یکی از مهمترین دورههایی که از نظر خیل، تاریخ دچار سوءاستفادههای سیاسیون و حکام قرار گرفت در مناقشات قرن هفدهم بود: «تاریخ، بدین قرار، نه فقط نیروی بقا بلکه حربهای در پیکار دارودستهها بود. در کشورهایی که حیات همگانی در قبضه اختلافات حزبی بود ـ مانند انگلستان، یا جمهوری هلند و در واقع، در سراسر اروپا در مناقشات کاتولیک و پروتستانها ـ تاریخ را زیرورو میکردند تا مواردی پیدا کنند در تأیید موضع یک طرف، و در رد اعمال گذشته یا شخصیتهای برجسته از کارافتاده طرف دیگر. شاید بگویید این پدیده در قرنهای بعدی هم نادر نبود؛ اما نحوه کار، میزان کاربرد کنایهها و زمینهچینیهای تاریخی در کشاکشهای سیاسی سده هفدهم برای ناظر امروزی بسیار عجیب مینماید و رابطه ویژه آن نسلها را با گذشته به خوبی به ما میفهماند.»
خیل از جمله مصادیق مهم این نوع سوءاستفادهها را مربوط به انقلاب شکوهمند فرانسه دانسته است؛ انقلابی که ضد تاریخ و حمله به ذات تاریخ بوده است. انقلابیون خود مدعی مطالباتی بودهاند که پادشاه بر آن اعتنایی نداشت و زمانی که خود به روی کار آمدند همان کاری کردند که پیشینیان آنان به انجام میرساندند.
«انقلاب فرانسه، که سال «یکم» تقویم جدیدی وضع کرد، انقلابی بر ضد تاریخ بود. بیآنکه بخواهم در اینجا وارد بحث حقوق متمایز تاریخ و انقلاب بشوم، این مطلب را ناگفته نباید گذاشت که سوءاستفاده از تاریخ در نسلهای پیشین، محکم چسبیدن به امتیازها و قوانین پوسیده به این عذر که چون کهناند و مقدس، بیشک انگیزشی بسیار حقیقی فراهم آورد؛ و اکنون به همان روشنی میتوان دید که وقتی بر اثر شور و برانگیختگی مفرط، جنبش از خود بیخود شده، و نه تنها به سوءاستفاده از تاریخ بلکه به خود تاریخ هم حمله برد، فاجعه رخ داد. تلاش برای برپا داشتن ناگهانی بهشت فیلسوفان بر روی زمین، ابتدا به جباریت دیکتاتوری اقلیت و بعد به استبداد نظامی منجر شد. در این میان، دعوی بشارت تازه رستگاری برای تمامی ملتها، فرانسه را با همه اروپا به جنگ انداخت و این نمیتوانست پایانی جز مصیبت داشته باشد. اما تاریخ، هوشمندانهتر انتقام خود را گرفت. خود انقلابیون، بیش از همه، چنان نغمه سر دادند که گویا اقدامات آنها بدیع و بیسابقه است و فصلی جدید و در واقع، قطعی و نهایی در وقایع جهان گشوده شده است و بدین سان، ناهوشیار همان راههای دیرین شاهان و حکومتهایشان را در قرون تاریک گذشته پیش گرفتند. توکویل نخستین کسی بود که مدتها پس از «انقلاب» به تفصیل نشان داد اصلاحات داخلی انقلابیون در زمینه ساده کردن و تمرکز دادن سازمان اداری، دنبالهرو مشی سنتی پادشاهی بود. یک نسل بعد، آلبر سورل ثابت کرد که سیاست خارجی انقلابیون نیز به رغم استفاده از عبارتهای همهپسند درباره رهانیدن خلقها و آموزش فرزانگی تازه وحی شده فرانسویان به جهانیان، هنوز دیری نپاییده، به رسوم قدیمی توسعهطلبی و حفظ مصالح دولت متکی گردید؛ رسومی که از نسل سیاستمداران دوران پادشاهی برجای مانده بود.»
اما پیتر خیل چندان هم ناامید نیست، او معتقد است که تاریخ و کیفیت آن فرمانبخشی به آینده است. آینده یکی از پایههای اصلی خود را از گذشته و تاریخ میگیرد. شاید به همین جهت خیل در بیشتر مباحث خود به بیکرانگی و پیچیدگی تاریخ اذعان دارد. خاصه آنکه یکی از اصلیترین موشکافیهایش تمایز این لایههاست. لایهها و متغیرهایی که گویای پیوستار و سرشت اصلی تاریخ است. چندان که در پایان کتاب، او به آرنولد توینبی میگوید: «یکی از چیزهای مهمی که به عقیده من باید در باب تاریخ به خاطر سپرد، پیچیدگی بیکران آن است. مقصودم از بیکران تنها شمار پدیدهها و وقایع نیست. بلکه کیفیت سایه روشن و متغیر پدیدهها و وقایع چنان است که تلاش برای تقلیل دادن آنها به رابطهای ثابت یا طرحی با اعتبار مطلق، همواره به سرخوردگی میانجامد؛ و همین وضعیت، یعنی عرضه داشت نظام خود به شیوهای محکم و بیچونوچراست که به هر حال، از دید من، آینده را فرمان میدهد. به همین جهت است که ناگزیرم از جانب تاریخ و از جانب تمدنی که ما هر دو شاهد بحران آن هستیم، به آن معترض باشم.»
***
استفاده و سوءاستفاده از تاریخ
پیتر خیل
ترجمه: حسن کامشاد
انتشارات فرهنگ جاوید
چاپ اول، ۱۳۹۳
۱۱۲ صفحه
۹۰۰۰ تومان
نظر شما :