آیتالله جنتی: در اتاق شاه جلسه میگذاشتیم/ در قضاوت صفر کیلومتر بودیم
رمز پرنشاطی و شادابی شما در سن ۸۸ سالگی چیست؟ میگویند زیاد ورزش میکنید؟
گفتهاند و این یکاد بخوانید و بر فراز کنید. بله من بعضی مسائل را احتمال میدهم که مؤثر باشد اما عقیدهام این است که عمر و زندگی به دست خداوند است. غیر از این امر مسئلهای را موثر نمیدانم.
گفته میشود ورزش میکنید، درست است؟
من به طور مرتب ورزش میکنم. هفتهای دو روز در آب راه میروم و شنا میکنم.
از دوران تحصیل خود بگوئید.
دوران علمی من شامل تحصیل و تدریس به ۳ دوره تقسیم میشود. یک دوره در اصفهان است که در آنجا پدرم مرا به مدرسه جده بردند و آنجا مشغول تحصیل شدم. مقدمات هم چون شرح لمعه، معالم و... را که اکنون طلبهها نمیخوانند من مطالعه کرده و گذراندم. اینها را در اصفهان خواندم و به اینجا که رسیدم گفتم بروم قم. عشق زیادی به قم داشتم و یکی از دوستانم نیز به قم رفته بود. پدرم نیز با اینکه من فرزند منحصر به فردشان بودم با رفتنم به قم موافقت کردند. این شد که از آن زمان به بعد در قم مشغول به تحصیل شدم. سطح را در قم خواندم. خارج را نیز ادامه دادم. سطح را در خدمت اساتیدی هم چون مرحوم صدوقی (شرح لمعه را خدمت ایشان خواندم)، مکاسب را خدمت مرحوم سلطانی، درس رسائل و قوانین را هم خدمت مرحوم بهاءالدینی گذراندم. من به این اساتید به خصوص مرحوم بهاءالدینی ارادت بسیار داشتم.
خاطره خاصی از این استاد دارید؟
بله. البته ما ایشان را به اسم آسیدصفی میشناختیم و بعد فهمیدیم ایشان لقب بهاءالدینی دارند. بهاءالدینی بسیار وارسته و اهل عرفان بود. زمانی از منزل خود به مدرسه میآمد، به مکانی رسید که مورچهها در حال حرکت بودند، اندکی به مورچهها و خلقت آنها فکر و شروع به گریه کرد. از زندگی و خلقت مورچهها عبرت گرفته بود همانگونه که در قرآن ذکر شده است هر خلقتی نشانه و آیه خداوند است؛ بهاءالدینی نشانه خداوند را در مورچهها دیده و گریه کرده بود. اساتیدی که نام بردم بسیار روان درس را عنوان میکردند.
هممباحثهایهای شما چه کسانی بودند؟
آیتالله خزعلی از همه افراد بیشتر بودند. جمعی از دوستان مشهدی اعم از آیتالله خزعلی، آقای نصرالهی، آقای نهاوندی و آیتالله سعیدی بودند که ما با اینها رفیق بودیم و مباحثه ما عمدتا با آیتالله خزعلی بود. وی از دوستان ۶۰-۵۰ ساله من هستند که همچنان ادامه دارد، گاهی با مرحوم مفتح، سید کرامتالله حسینی که نماینده خبرگان در کهگیلویه بودند نیز مباحثاتی انجام میدادیم. درس خارج ما نیز عمدتا با آیتالله بروجردی بود که ایشان از فقیهترین فقهایی بود که من میشناختم، از جهت فقهی بسیار به وی علاقه و عقیده داشتم، در کلاسهای درس فقه، اصول و... آیتالله بروجردی شرکت میکردم؛ در مدت کوتاهی در کلاسهای آیتالله گلپایگانی نیز شرکت داشتم و بعد هم عمدتا در کلاسها درس امام(ره) شرکت داشتم که در کلاسهای فقه و اصول ایشان میرفتم.
دوره تدریس من در ابتدا به صورت آزاد در مسجد امام(ره) یا در حجرهای بود. با حضور تعدادی طلبه مباحثه میکردیم و درس میدادیم. تا زمانی که آیتالله بهشتی به این نتیجه رسیدند که وضعیت حوزه مطلوب نیست و بسیار آزاد است و طلبهها هدایت نمیشوند؛ در نتیجه تصمیم گرفتند بخشی از حوزه را تنظیم کنند و نظم دهند. آیتالله بهشتی برنامه مدرسه حقانی را تنظیم کردند و برای بودجه آن با آیتالله میلانی صحبت کرده بودند که ایشان کمک کنند و این مدرسه را به راه انداختند و برنامهای ۱۶، ۱۷ ساله را برنامهریزی نمودند که از ابتدای صرف و نحو آغاز شد تا درس خارج و تحقیقات ادامه یافت.
اگر طلبهای میآمد ۱۷-۱۶ سال در آن مدرسه مشغول تحصیل بود؟
بله؛ از ابتدا مسیر و دروس مشخص شده بود. امتحانهای با دقتی میگذاشتند. استاد نیز از سوی طلبهها تعیین نمیشد بلکه استاد برایشان تعیین میشد و اساتید را بر اساس اصول اخلاقی و علمی انتخاب میکردند. مدرسه به آیتالله قدوسی که مدیریت بسیار قوی و نمونهای داشت، سپرده شد. من حرفهای زیادی در رابطه با ایشان هم دارم. آیتالله قدوسی و آیتالله بهشتی از من برای تدریس دعوت کردند. من در مدرسه حقانی از دروس صرف و نحو آغاز کردم و تا درس رسائل، معالم، کفایه و... ادامه یافت.
در این مدرسه برکات و بازدهی بسیار خوبی داشت. طلاب تربیت شده از نظر علمی مورد اعتماد ما بودند. این طلاب از لحاظ علمی، اخلاقی، سیاسی و... قابل قبول بودند، آیتالله بهشتی هم مرتب خودشان سرکشی میکردند، جلسات مشورتی هم به همراه آیتالله قدوسی و آیتالله بهشتی و برخی مواقع آیتالله مصباح داشتیم و سعی میکردیم در مدیریت مدرسه به آقای قدوسی کمک کنیم.
از شاگردان آن مدرسه چه کسانی بودند؟
بسیاری از کسانی که اکنون در دستگاه قضائی فعالیت میکنند از شاگردان این مدرسه هستند مثل آقای محسنی اژهای، آقای رئیسی و آقای نیری و... از مدرسه حقانی هستند. از ابتدا نیز کارهای قضایی به دست شاگردان این مدرسه افتاد زیرا زمانی که انقلاب شد آقای قدوسی در مسائل قضائی احساس خلاء کردند زیرا دادگستری آن زمان را که قبول نداشتیم و باید برای دادگاه انقلابی ترتیب وضعیت میدادیم. بنابراین آقای قدوسی خودشان مدرسه را رها کردند و آمدند و تشکیلات قضائی را تحت نظر آیتالله بهشتی راه اندازی کردند. طلاب مدرسه حقانی نیز جذب شدند.
روح شهید بهشتی شاد باشد. این مدرسه حقانی کارد قضایی برای نظام جمهوری اسلامی ایران را تربیت کرد، آیتالله طباطبائی نیز که دستپرورده آیتالله شهید بهشتی بود مدرسه شهیدین را تأسیس کرد که همانند مدرسه حقانی بود و هنوز هم بسیار خوب به فعالیت خود را ادامه میدهد. جامعه الزهرا نیز توسط آقای قدوسی ساخته شد که طلبههای خانم تربیت کردند؛ کار اساسی این است که انسان و عالم تربیت کنند. این کار را آقای بهشتی میکرد.
یکی از اساتید شما حضرت امام(ره) بودند؛ آیا فعالیت ضد رژیم پهلوی از بدو آشنایی با امام(ره) بود یا قبل از آن بود؟
از بدو آشنایی با امام(ره) بود چرا قبل از آن کسی جرات سخن گفتن نداشت. خفقان به اندازهای بود که بزرگتر از ما چه از علما و چه غیرعلما جرات سخن گفتن نداشتند و میترسیدند بنابراین هیچ گونه فعالیت ضد رژیمی وجود نداشت؛ از زمانی که امام(ره) نهضت را آغاز کردند همگی جرات یافتند و حول محور ایشان و با رهبری ایشان وارد صحنه شدند.
یکی از وظایف شما رساندن اخبار از امام(ره) به حوزهها و مجامع دینی مختلف بود. این اخبار شامل چه مواردی میشد و چگونه این اخبار را به جاهای مختلف میرساندید؟
حرکت امام(ره) برای بسیاری از علما ناشناخته بود.
ناشناخته بود یا مخالف بودند؟
خیر. برخی نمیدانستند امام(ره) قصد انجام چه کاری را دارد؛ برخی هم نظر موافق نداشتند که این نظرات از مصلحتاندیشی بود و اذعان داشتند این حرکات بیفایده است وقتی ساواک و نیروهای نظامی تا این اندازه پر قدرت هستند نمیشود با آنها درافتاد بنابراین این افراد امکان مبارزه را قبول نداشتند. برخی به وضع موجود عادت کرده بودند.
یک مسئله هم که برخی دیگر را تخدیر کرده بود این موضوع بود که این افراد بر این اعتقاد داشتند که دین از سیاست جدا است؛ این مسئله در بین برخی جا افتاده بود؛ این عده اذعان داشتند وظیفهٔ ما مسائل دینی است، طلبه و اهل علم و مرجع تقلید باید بروند و در رسالهنویسی، منبر، تبلیغ و... فعالیت داشته باشند و مدیریت کشور و حکومت به دست افراد دیگر باشد و این امور از یکدیگر جدا است. بسیاری به این دلیل نواب صفوی، فدائیان اسلام، آیتالله کاشانی و... را محکوم میکردند. این عده عقیده داشتند عالم نباید وارد وادی سیاست شود. به همین دلیل نیز گاهی اوقات اینها نظر خوبی نسبت به امام(ره) نداشتند. این ما بودیم که به شهرستانها میرفتیم و برای علما قصد و نیت امام(ره) را تبیین و روشن میساختیم. تعداد ما اندک نبود. در ابتدا بسیاری با امام(ره) آشنایی نداشتند و باید معرفی میشدند مثلا اینکه ایشان از نظر فلسفی و عرفانی و علمی و اخلاقی چنین شخصیتی هستند. در ادامه حرکت انقلابی را توجیه میکردیم و در این روند فساد دستگاه حاکم، ضرورت برخورد با این دستگاه و... توضیح داده میشد.
برخورد آنها با شما چگونه بود؟
برخوردها بد نبود؛ با علمای اصفهان، خوزستان، خرمشهر و... حضوری صحبت و توجیه کردم. این جلسات بسیار موثر و مفید بود. اعلامیههای امام(ره) را منتشر میکردیم. نظرات انقلابی امام(ره) را بیان میکردیم و میگفتیم که ایشان میخواهند طبق محور اسلام عمل کرده و حکومت اسلامی ایجاد کنند. بنابراین علما را سعی میکردیم توجیه کنیم.
این جریان چه مدت به طول انجامید؟ و چه تعداد را همراه کردید؟
بسیاری به تدریج همراه شدند. برخی در نهایت سکوت کردند و تنها کاری که انجام دادند این بود که مخالفت نکنند؛ برخی نیز همراه با جریان انقلاب شدند و در این جریان حرکت کردند؛ آیتالله خادمی از افرادی بود که به وادی انقلاب وارد شد و حرکتهای انقلابی را در اصفهان هدایت میکرد.
۳ بار دستگیری توسط ساواک و ۳ سال تبعید به اسدآباد همدان هزینههایی بود که برای حرکتهای انقلابی پرداخت کردید. بخشی از این اتفاقها را توضیح میدهید؟
۳-۲ نوبت در قم دستگیر شدم. در ابتدای دستگیری ناراحت و متاثر شدم. در یک نوبت در صحن حضرت معصومه(س) جوانی دست من را گرفت و از سوی ساواک مامور دستگیری من است؛ اینکه جوانی به آن سن و سال که ۲۴، ۲۵ ساله بود برای دستگیری من آمد برای من بسیار تلخ بود. در ساواک بازجویی صورت گرفت و برای بردن من به تهران ماشین حاضر شد. من را به تهران آوردند. همراه ما کامیونی حاوی کتاب نیز وجود داشت که بعدها فهمیدم این کامیون حاوی کتابهای شهید اندرزگو است. شهید اندرزگو نیز از شاگردان طلبه مدرسه حقانی بود، با من هم رفیق بود اما من نمیدانستم که ایشان این قدر شجاع و باعرضه است. او را نیز گرفته بودند و به داخل خانهاش رفته بودند و کتابهایش را هم بار کرده بودند و آورده بودند. من را به قزلقلعه منتقل کردند و بسیاری از دوستان من در آنجا حضور داشتند و بودن دوستان باعث خوشحالی من شد.
چه کسانی در قزلقلعه بودند؟
آقای آذری قمی، ربانی شیرازی، ربانی املشی، شهید محمد منتظری بودند. در سلول از دوستان جدا بودم ولیکن در هواخوری آنها را میدیدم و ورزشهای گروهی انجام میدادیم؛ آقای مروارید هم بودند که بومی زندان شده بود. به اندازهای دستگیری او عادی شده بود که وقتی به زندان وارد میشد میگفت شام چیست؟ آنجا دو سه نوبت گذشت.
برای تبلیغ مدتی به خوزستان میرفتم. آقای قائمی پیشنهاد رفتن به خارک را به من دادند هر چند من آشنایی چندانی به این جزیره نداشتم، به جزیره خارک رفتم و به زحمت آقای قائمی که با مأمورین آشنا بودند آنها را راضی کردند که من به خارک بروم. بعد از چند دوره سفر چند روزه به خارک، به مدت دو سال در آن جزیره ماندم. در این جزیره میتوانستم به خوبی فعالیت کنم، مردم علاقهمند بودند و من در مسجد ده و مسجد شرکت نفت منبر میرفتم.
در ایام آخر حضور من در جزیره خارک فردی به نام دکتر صدارت که رئیس ساواک بود (بعد هم گرفتند و اعدامش کردند) من را خواست و گفت باید از جزیره بروید. با خیال اینکه باید از اینجا برویم و هر جا خواستیم هم میرویم سوار هواپیما که شدم دیدم ماموری کنار من نشسته است، این مامور من را به آبادان برد و در آنجا دریافتم مقدمات تبعید من را فراهم میکنند. در نهایت من را به اسدآباد فرستادند که همراه با ماموران ژاندارمری و مسلح این اقدام انجام شد. اول میخواستند دستبند بزنند اما بعدش نمیدانم چه طور شد، شاید دلشان سوخت و منصرف شدند. از آنجا با اتوبوس ما را به اسدآباد بردند.
شب هنگام به اسدآباد رسیدیم و من را تحویل پاسگاه دادند. به دلیل نداشتن مکان، من را به خانه یکی از مامورین پاسگاه بردند. در منزل این مامور خودش گفت که من هم مقلد امام خمینی(ره) هستم. امام جمعه این شهر، آیتالله حمزهای، از من بسیار استقبال کرد. ۳-۲ سال در این شهر زندگی کردم؛ نمیتوانم بگویم در این شهر به من بد گذشت چه بسا زمانهایی خوش نیز میگذشت؛ از شهرهای مختلف برای دیدار میآمدند و از شهرهای مختلف هم به دیدار من میآمدند از جمله از اصفهان. من تنها تبعیدی این شهر نبودم.
فعالیتهای سیاسی باعث نگرانی خانواده و والدین نمیشد؟ چون تنها فرزندشان هم بودید.
والدین نگران میشدند چرا که من تنها فرزند خانواده بودم و علاقه پدر به من بسیار بود. برای خود ناراحت نبودم و همواره ناراحتی من برای خانوادهام بود. در دستگیریها و تبعیدها به من سخت نمیگذشت و تنها ناراحتی من به خاطر خانوادهام بود؛ بعد از گذشت مدت زمانی خانواده نیز به این مسائل عادت کردند.
شما را از فعالیتهای سیاسی نهی نمیکردند؟
خیر.
نخستین مسئولیت شما بعد از انقلاب، ریاست دادگاه حاکم شرع انقلاب اسلامی خوزستان بود. چرا تا این اندازه به خوزستان رفتوآمد میکردید؟ اشاره هم کردید که برای تشریح نظرات امام نیز به خوزستان میرفتید.
بعد از پیروزی انقلاب و مبادرت به تشکیل دادگاه انقلاب، من در تهران کار میکردم، در همین قزلقلعه که داستان مفصلی هم دارد. بنا شد ما برویم قاضی شویم و ما هم صفر کیلومتر بودیم. قضاوت نخوانده بودیم ولی با انقلاب و مسائل اسلامی آشنا بودیم. بالاخره به ما گفتند که چارهای نیست شما بروید اینجا و همین جا دادگاه تشکیل شد و این مجرمین را میآوردند آنجا محاکمه میکردند. مدتی در همین تهران بودم تا اینکه شهید مطهری به من فرمودند که شما بروید خوزستان. چون زندانها پر است و قاضی نداریم. با اصرار ایشان من به خوزستان رفتم اما برای این سفر آماده نبودم من اینجا راحتتر بودم. دادگاه انقلاب اسلامی در خوزستان شکل گرفت و مشغول به کار شدیم؛ به دلیل نداشتن و کمبود قاضی به تهران و خوزستان اکتفا نکرده و به خرمشهر، اصفهان و شهرهای دیگر نیز برای قضاوت رفتم؛ بسیاری از افراد نیز نمیدانستند باید چه کنند. امثال من دورهای ندیده بودیم.
با این اوضاع در آن زمان احتمال اشتباه در قضاوتها وجود نداشت؟ یا اصول کلی را میدانستید؟
اصول کلی را میدانستیم و این امر مسلم بود که افراد رژیم باید محاکمه شوند؛ این محاکمه تابع مقدار جرم آنها بود؛ افراد رژیم سابق به صورت برخی زندان، برخی شلاق و برخی اعدام محاکمه میشدند. در برخی مسائل نیز با امام(ره) در ارتباط بودیم. برخی جاها میماندیم مثلا من از حضرت امام سؤال کردم که ما چه کسانی را میتوانیم اعدام کنیم، ایشان مطلبی فرمودند و گفتند اینگونه کار کنید. خیلی وقتها زیر نظر ایشان عمل میکردیم.
نخستین امامت جمعه خود را در کرمانشاه تجربه کردید؟
خیر؛ امامت جمعه من از خوزستان شروع شد. فضای خوزستان بسیار گرم و پر التهاب بود. مردم از انقلاب بسیار خوشحال و راضی بودند البته ضد انقلاب نیز در دانشگاهها سنگر گرفته بودند. در ارتش نیز بسیاری کارشکنی میکردند. در این زمان به من گفتند که در دانشگاه نماز جمعه بخوانم، من هم تا آن زمان امامت نماز جمعه نکرده بودم و دفعه اولم بود. رفتیم دانشگاه و نماز جمعه را اقامه کردیم و مردم هم شور بسیار زیادی داشتند و نماز جمعه باشکوهی برگزار شد. اولین تجربه امامت جمعه من در دانشگاه خوزستان بود.
همان جا به ما گفتند که همین بچههایی که در دانشگاه سنگر گرفتند قصد دارند که به شما حمله کنند. اقدامی که من انجام دادم ابتکاری بود که خداوند به من الهام کرد و آن هم این بود که مردم را برای حضور در دانشگاه فراخواندم و گفتم که از رادیو اعلام کنید که مردم دانشگاه بیایید. مردم حاضر شدند و کسانی که در دانشگاه برای حمله به صفوف نماز جمعه سنگرگیری کرده بودند را دستگیر کردند و به زندان انداختند و موضوع تمام شد که اگر که این کار را انجام داده بودند معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد.
نماز جمعه من در خوزستان از همین جا شروع شد اما مسئله کرمانشاه این بود که آیتالله اشرفی که شهید شدند، پست امام جمعه در کرمانشاه خالی ماند. به من گفتند به کرمانشاه برو و نماز جمعه را اقامه کن. در کرمانشاه نماز جمعه برگزار شد؛ در کرمانشاه نیز در دادگاه انقلاب شرکت میکردم. یک مقدار وضع ناامنی نیز وجود داشت حتی بسیاری به من میگفتند صبحها به نماز نروم زیرا من به غیر از نماز جمعه به نماز جماعت هم میرفتم اما به من میگفتند که این کار خطرناک است. اگر برای نماز صبح میرفتم به بازگشت خود مطمئن نبودم چرا که وضعیت خطرناک بود. اما خدا حفظ کرد. نماز جمعه من از خوزستان آغاز شد و در ادامه در شهرهای کرمانشاه، قم و تهران برگزار شد.
اولین بار که در تهران نماز جمعه را اقامه کردید چه سالی بود؟
تاریخ دقیق را به یاد ندارم؛ من در قم بودم و نظر مقام معظم رهبری بر این بود که من به تهران بیایم، به نظر خطبههای قم برایشان جالب بود و دستور آمدن به تهران را دادند و من به دستور مقام معظم رهبری به تهران آمدم.
زمانی که خطبه میخوانید از قبل تا چه اندازه زمان میگذارید تا مطالعه انجام دهید و برای خطبه آماده شوید؟ و چه مشاورههایی دریافت میکنید؟
معمولا در هفتهای که قرار است نماز جمعه را اقامه کنم از آغاز هفته دغدغه نماز جمعه را دارم؛ در ابتدای هفته در هر زمانی که مطالبی به ذهن من خطور میکند که لازم است در نماز جمعه گفته شود، را یادداشت میکنم؛ در کنار فعالیتهایم مطالب مورد نیاز برای نماز جمعه را مطالعه میکنم.
در بخشهای سیاسی من مشورت نیز دارم و بدون مشورت کار نمیکنم چرا که از بسیاری از مطالب اطلاع ندارم و باید افرادی به من این مطالب را اطلاع دهند زیرا من مشغول کارهای خودم هستم و کارهای شورای نگهبان را انجام میدهم. روزنامه را میخوانم اما خواندن روزنامهها کفایت نمیکند؛ دوستانی برای مشورت در این زمینه دارم؛ این دوستان شرحی از وضع موجود ارائه میدهند و مسائلی که باید گفته شود را بیان میکنند و من هم با آنها مشورت میکنم.
تاکنون شده است اطلاعاتی که به شما دادند نادرست باشد؟ که مثلا بعد اصلاح کنید؟
بله؛ این وضعیت را چندین بار تجربه کردم که بعضی وقتها مطلبی را گفتهام که اشتباه بوده اما در روایت گفته شده است اگر اشتباهی در جمع انجام دادید توبه را نیز در جمع انجام دهید؛ بر اساس دستور اسلام من نیز در نماز جمعه بعدی عذرخواهی میکردم.
چند سال پیش خبری مبنی بر کنارهگیری شما از امامت جمعه منتشر شد که بعد تکذیب شد. ماجرا چه بود؟
کنارهگیری به آن معنا نبود. من چند کار داشتم و حجم کاری زیاد بود. کار اصلی من شورای نگهبان است. فعالیتهای دیگر برای من فرعی بود. از مقام معظم رهبری خواستم برخی از فعالیتها از دوش من برداشته شود که یکی از این فعالیتها نماز جمعه، یکی شورای عالی انقلاب فرهنگی و دیگری مجمع تشخیص مصلحت بود.
به قولی مردی و کاری. لذا تصمیم داشتم بر یک فعالیت تمرکز داشته باشم و به یک فعالیت مشغول باشم؛ مقام معظم رهبری در خصوص فعالیت شورای عالی انقلاب فرهنگی مخالفتی نداشتند و گفتند نمیخواهید نروید ولیکن در خصوص نماز جمعه گفتند که باید نماز جمعه را داشته باشی و در رابطه با تشخیص مصلحت نظام مخالفت کردند و گفتند باید بروی به عنوان شخصیت حقیقی علاوه بر شخصیت حقوقی. من گفتم برخی وقتها نماز جمعه برای من سنگین است فرمودند فاصلههایش را زیاد کن. برای کاهش فشار ناشی از نماز جمعه فاصله زمانی را افزایش دادیم؛ قرار بر این شد که دو ماه یک بار برای اقامه نماز جمعه بروم.
به قول شما گاهی برخی به دلیل گرفتاریهای روزمرهشان از وضع مردم غافل میشوند. به غیر از روشهای مرسوم که مسئولان برای ارتباط با مردم دارند آیتالله جنتی چه روشهای دیگری برای آگاهی از وضع مردم در جامعه دارند؟
یکی از روشها حضور من در نماز جمعه است که من به عنوان مأموم میروم اگر کسی حرفی داشته باشد میتواند در نماز جمعه با من در میان بگذارد یا وقت ملاقات بگیرد؛ قسمت عمده ارتباط من با مردم در سفرهای مشهد است. در مشهد به صورت عادی و زوار حضور دارم. از محل سکونتم تا حرم پیاده میروم، در صحنها و حاشیه حرم پیاده هستم تا ارتباط با مردم برقرار باشد؛ بسیاری از مردم در این زمانها با من در ارتباط هستند و از مشکلات خود صحبت میکنند. برخی اوقات میگویند ما حرفی گفتهایم و یا شنیدهایم.
تذکرات شما به مسئولین از طریق تریبون نماز جمعه است یا خصوصی نیز این تذکرات داده میشود؟
گاهی به کسانی که احتمال اثر در خصوص آنها وجود دارد، خصوصی تذکر میدهم. به طور مثال وزیر علوم، آقای فرجی دانا را خواستم و به ایشان گفتم این افرادی را که شما به ریاست دانشگاه میگذارید برخی منحرف و اهل فتنه هستند و سابقه فتنه دارند و گفتم چرا این افراد را میگذارید حتی نام دو مورد هم بردم که سندهایشان هم موجود است که در فتنه نقش داشتند.
اما اگر بدانم تذکرات خصوصی اثرگذار نیست خصوصی نمیگویم اما خیلی وقتها با مسائل مربوط به مصلحت کشور سر و کار داریم که تذکر میدهیم و یا در رابطه با دستگاه قضایی کشور بیشتر زیرا بسیاری از مردم از سیستم دستگاه قضایی شکایت دارند که مثلا پروندهای دارند ولی رسیدگی نشده است من بسیاری از شکایات و نامههای مردم را به آیتالله لاریجانی، برای آقای اژهای و مسئولین مربوطه و دوستان در دستگاه قضایی میرسانم.
مسئولین به تذکرات امام جمعه عمل میکنند؟
نمیتوان گفت به طور کامل عمل میشود البته بیاثر هم نیست؛ تریبون نماز جمعه جایگاهی است که بر آن حساب میکنند؛ برخی مسئولین برای آبرو و حیثیت خود و زیر سؤال نرفتن نزد مردم رعایت میکنند و به تذکرات عمل میکنند. تذکرات در نماز جمعه بیاثر نیست ولیکن اثر کلی نیز ندارد چرا که اظهار میکنند امام جمعه از مسئله مطرح شده به درستی اطلاع نداشته است.
مدتی پیش از جایگاه نماز جمعه تذکری را به فرزند خود آقای علی جنتی دادید. این تذکر تا چه اندازه مورد قبول وی قرار گرفت؟ آیا به طور خصوصی به وی تذکر دادید؟
بله؛ چندین بار به طور خصوصی در خانه به وی تذکر دادم؛ به صورت کلی بگویم وزارت ارشاد باید ریشهای اصلاح شود؛ فضای وزارت ارشاد باید تغییر کند. در برخی دیگر از وزارتخانهها نیز این چنین است؛ با اصلاح موردی مشکل حل نخواهد شد.
تذکری که به فرزند خود در نماز جمعه دادید پدرانه بود یا از جایگاه امام جمعه بود؟
من لازم دیدم به عنوان امام جمعه تذکری بدهم. برای تاثیر بیشتر تصمیم گرفتم خصوصی مطرح شود. نظر من این بود که تذکرات خصوصی بیشتر اثر میگذارد.
رابطه این پدر و فرزند برای مخاطبان جالب است. آیا با ایشان خود بحث زیاد میکنید؟
خیر؛ اختلاف سلیقه بین ما وجود دارد همانطور که او نیز در مصاحبهای این مسئله را عنوان کرد؛ اختلاف سلیقه ما کم نیست؛ مثلا از نظر اسلامی من تشخیصی دارم ایشان آن را قبول ندارد. گاهی اوقات نیز در خصوص مسائل مباحثه میکنیم و قانع هم نمیشود.
خانواده در این بحثها دخالت میکنند؟
برخی مواقع اعتراضها و نظراتی از سوی خانواده نیز صورت میگیرد.
همسر شما اصولا از شما یا از فرزند خود طرفداری میکند؟
از من حمایت میکنند.
از جمله ۶ فقهی بودید که از اول اسفند ۵۸ از امام(ره) برای شورای نگهبان حکم دریافت کردید. این اتفاق به چه صورت رخ داد؟
من در این وادیها نبودم و هیچگاه باور نمیکردم یک روز به عنوان شورای نگهبان انتخاب شوم. همواره گمان میکردم شورای نگهبان به نیروهای بالاتر، باسابقهتر، باتجربهتر و جامعتر از من نیاز دارد. این مسئولیت هیچگاه به ذهن من نمیآمد. زمانی که در دادگاه انقلاب اهواز بودم به من اطلاع دادند که امام(ره) شما را برای شورای نگهبان انتخاب کردند. من با شنیدن این خبر بهتزده شدم. افرادی که در خصوص فقها با امام(ره) صحبت کردند من را میشناختند و بدون اطلاع من برای امام(ره) تعریف کردند؛ خود امام هم که من را میشناختند. بدون اینکه نظر من را بخواهند ولایتا (ولایت فقیه کار خود را کرد) من را انتخاب کردند. در این جریان من به طور کلی بیاطلاع بودم.
چطور شد حکم اول اسفند ۵۸ صادر شد ولیکن ۲۶ تیرماه ۵۹ فعالیت آغاز شد؟
امکان آغاز فعالیت زودتر از این زمان وجود نداشت؛ ما از صفر کیلومتر شروع کردیم. شورای نگهبان نهادی بیسابقه در حکومت گذشته بود. وزارتها و ادارات دیگر در حکومت گذشته سابقه داشتند و همه جا برقرار و سرپا بود ولیکن شورای نگهبان سابقه نداشت. در این زمان شورای نگهبان باید ایجاد و تولید میشد.
برای شروع کار ما حتی ساختمانی و هیچی و هیچی مختص این کار نداشتیم؛ برخی مواقع در طبقه اول مجلس در اتاقی که میگفتند اتاق شاه بوده در آنجا جلسات را برگزار میکردیم؛ باید مکانی برای این سازمان تهیه میشد؛ این ساختمان توسط آیتالله ربانی شیرازی به دلیل رابطه دوستانهای که با بنیصدر داشت، برای ما فراهم شد. بعد از تهیه مکان باید آئیننامه، امکانات، نیروی انسانی و... تامین میشد. اینگونه نبود که با صدور حکم جلسه تشکیل شود.
راز ماندگاری ۳۵ ساله شما در شورای نگهبان چیست؟
گمان میکنم امام(ره) و مقام معظم رهبری از عملکرد من ناراضی نبودند؛ رفتار من به گونهای نبود که موجبات نارضایتی رهبری را فراهم کند و شاید به این خاطر بوده که ضعفی و تخلفی نداشتم. من در زمان امام(ره) و زمان مقام معظم رهبری به تامین نظرات رهبری مقید بودم. در زمینههایی که از نظرات رهبری بیاطلاع بودم جویای نظرات میشدم و همان در زمان امام(ره) و هم اکنون نظرات مقام معظم رهبری را در مسائل جویا میشوم، به عبارت دیگر تابع امام(ره) و رهبری بودم. عمدتا در انتخابات مواردی بود که نمیدانستیم چه اقدامی انجام دهیم و کار برای ما ابهام داشت، از رهبری نظرات را جویا میشدم؛ این مسئله در خصوص موضعگیریها نیز مطرح است. در خصوص موضعگیریها با امام(ره) و رهبری هماهنگ بودم.
از چه سالی دبیر شورای نگهبان شدید؟
در مهر ماه سال ۱۳۷۱ به عنوان دبیر، اولین امضا را زدم. دبیری شورای نگهبان طبیعی است که از خود اعضا پیشنهاد داده میشود. هر مدتی یک نفر دبیر بودند یک مدت آقای صافی بودند، مدتی آقای گیلانی بودند و مدتی آقای محمدی گلپایگانی و مدتی نیز آقای مهدوی کنی که خدا شفایشان دهد در دورههای مختلف مسئولیت دبیری شورای نگهبان را بر عهده داشتند.
در مدت زمانی که مسئولیت دبیری شورای نگهبان را بر عهده دارید تا چه اندازه از عملکرد شورای نگهبان راضی هستید؟
معمولا نارضایتی چندانی نداشتم. برخی مواقع خودمان اشتباهاتی کردیم و بعد از پی بردن به اشتباه اعلام کردیم. در مجلس ششم افرادی را که صلاحیت نداشتند تائید کردیم؛ از ما ایراد میگرفتند که سختگیری میکنید و باید شرح صدر داشته باشید و اجازه دهید افراد دیگر وارد عرصه شوند. تکرار این ایرادات سبب شد باور کنیم باید قدری توسعه دهیم.
اینها از سوی چه کسانی عنوان میشد؟
خیلی از افراد طرفدار همینها که تأیید شدند و کسانی که در جریان دیگری فکر میکردند و فکر آنها همانند ما نبود و معتقد بودند باید در خصوص مسائل انقلابی با شرح صدر برخورد شود و در نهایت انقلابی فکر نشود. مثلا در بررسی صلاحیتها میگفتند چرا عدهای را رد میکنید چرا دوستان آنها را رد کردهاید؟
به همین دلیل کمی سر آن انتخابات بازتر گرفتید؟
بله، ما گفتیم تجربه کنیم، بسیاری را تائید کردیم و بعدها به اشتباه خود پی بردیم و بارها از اشتباه خود استغفار کردم و این مسئله را در تریبونها اعلام کردیم.
اداره جلسات شورا به چه نحوی است؟ برخیها طوری جلسات شورا را تصویر میکنند و میگویند بدون هیچ مخالفتی باید مثلا یک چیزهایی تصویر شود و یا مثلا اعضا فرصت ابراز نظر مخالف ندارند. آیا اینگونه است؟
اینکه برخی اذعان دارند مخالفین حق ابراز نظر ندارند، ظلم، سوء ظن و شایعهسازی بیجا است که نسبت به شورا صورت میگیرد؛ این امر توهین و جسارت به اعضاء شورا است؛ اینگونه نیست. هر یک از اعضاء برای خود رای دارد و در زمان رایگیریها بحث و بررسی صورت میگیرد چه در رابطه با مجلس و مصوبات و قانونی که در آنجا تصویب میشود چه در مسائل انتخابات. جلسه، جلسه بحث است. کار شورا از ابتدا به اینگونه بوده است و هیچگاه اینگونه نبود که تنها یک نفر حق نظردهی داشته باشد.
اختلاف سلیقه در شورا نقطه ضعف محسوب میشود؟
اختلاف نظر طبیعی است و باید باشد؛ اگر اختلاف نظر نباشد به معنای این است که افراد اهل تشخیص نیستند و نظر خاصی ندارند.
این اختلاف نظرها همدلیها را تحت تاثیر قرار نمیدهد؟
از ابتدای ورود ما به شورای نگهبان تاکنون تلاش داشتیم هماهنگی برقرار شود و تا حد زیادی در این زمینه موفق بودیم؛ من مکرر گفتم شورای نگهبان جایگاهی دارد که اختلاف در آن جایی ندارد؛ ۶ فقیه که منصوب امام(ره) و رهبری هستند و ۶ نفر حقوقدانی که منتخب مجلس هستند و با پیشنهاد قوه قضاییه هستند، باید در جایگاه بالا و برجستهای باشند.
شورای نگهبان همانند ادارهای که کارمندان با یکدیگر اختلاف دارند و اسباب زحمت را فراهم میکنند، نیست؛ تا جایی که امکان دارد نباید اجازه دهیم بین اعضاء اختلاف به آن معنا به وجود آید و البته اختلاف نظر هست اما نباید در شورا دو دستگی ایجاد شود. و به حمدالله این حالت را هم در طول این سالها حفظ کردیم و میگویم که اختلاف نظر بوده و حتی داد و قال کردهایم اما هماهنگی و رفاقتمان پابرجا بوده است.
مهمترین بحثها در سالهای اخیر در شورای نگهبان بر چه مباحثی بوده است؟
بحثهای داغ اصولا حول محور انتخابات است؛ در بحثهای مجلس و مصوبات آن اصولا از نظر علمی بحث میشود و فقها بر سر مسئلهای اختلاف نظر پیدا میکنند که مثلا این مصوبه از نظر شرعی خلاف شرع است و یا نیست. جهت شرعی بودن مصوبات اختلاف نظر پیش میآید؛ برخی مواقع بحثها حاد میشود و بحثها داغ میشود و داد و قال میشود و محیط جلسه همانند جلسات مدرسههای فیضیه و طلبگی میشود. طوری که من میگویم اینجا مدرسه فیضیه نیست.
نحوه بررسی اسناد و مدارک برای احراز صلاحیت انتخابات به چه صورت است؟
روال اینگونه است که ما باید صلاحیت را احراز کنیم یعنی ما باید این را احراز کنیم که این فرد شرایطی که در قانون مجلس آمده است را دارد و تائید صلاحیت به این معنا است که شورای نگهبان شهادت میدهد شرایط لازم را دارد؛ این کار سخت و سنگینی است. صلاحیت و عدم صلاحیت برخی به راحتی قابل تشخیص است؛ چون نسبت به این افراد شناخت وجود دارد. اینها بحث ندارد. برای کسانی که شناختی که به راحتی همه بشناسند وجود ندارد از منابعی که در دسترس ما گذاشتهاند نظرخواهی میکنیم؛ از منابع مورد نظر که برایمان گذاشتند در خصوص سوابق این افراد استعلام میکنیم که مثلا فلانی با این مشخصات در وزارت کشور ثبت نام کردهاند شما چه سوابقی از اینها دارید. بعد اینها جواب میدهند و هر کدام اطلاعاتی میدهند. با جمعآوری اطلاعات جمعبندی صورت میگیرد؛ علاوه بر این به کمک نیروهایی که در شهرستانها داریم اطلاعات خود را تکمیل میکنیم.
منابع اطلاعاتی نیروهای ما در شهرستانها از اطلاعات وزارت اطلاعات کمتر نیست؛ بانک اطلاعات داریم و منابع اطلاعاتی داریم. این افراد برای این کار آموزش دیدند تا اطلاعات غیرمستند ارائه ندهند و شایعات را مطرح نکنند. گزارشات این نیروها برای ما مفید است چرا که محلی هستند و اینها به سوابق انقلابی، دینی و... افراد آگاهی دارند.
اینکه میگویند برای انتخاب ریاست جمهوری مثلا برای آقای فلانی که شناخته شده هم است رأی میگیریم آن یک طور دیگری است؟ در خود شورا رأیگیری میشود؟
آن سادهتر است؛ رایگیری که همین است فرقی نمیکند. اما در مجلس بار خیلی سنگینتر است چون سراسری است و کشور است و برای انتخابات به دلیل حضور افراد بیشتر، ناشناخته بودن بسیاری از افراد و... کار سختتر است؛ در ریاست جمهوری چون تعداد افراد محدودتر است و غالبا هم افراد شناختهشدهتر هستند و شرایط هم در قانون اساسی آمده است به سرعت روند کار کمک میکند. شرایط انتخاب فرد برای ریاست جمهوری در قانون اساسی ذکر شده است برخلاف شرایط نماینده که در قانون اساسی عنوان نشده است که یک نقصی در قانون اساسی است؛ شرایط نماینده در قانون مجلس تصویب شده است و در قانون اساسی وجود ندارد.
با توجه به سازوکار مجلس شورای نگهبان، سال دیگر دو انتخاب حساس داریم. یکی مجلس و یکی خبرگان رهبری. برای خبرگان رهبری چه تدابیری اندیشیده شده است؟ چون برخی از این انتخابات ابراز نگرانی میکنند این نگرانی برای چیست؟
تدابیر شورای نگهبان برای انتخابات مجلس و خبرگان یکنواخت است؛ وظیفه ما مشابه است. ما باید احراز صلاحیت کنیم و این وظیفه در خصوص تمام انتخابات بر عهده شورای نگهبان است. شرایط در خصوص احراز صلاحیت برای انتخابات مجلس خبرگان متفاوت است چرا که شرط اجتهاد وجود دارد که احراز آن کار سادهای نیست؛ در مجلس این شرط نیست. علاوه بر این احراز شرایط خبرگان مخصوص فقها است؛ طبق مصوبه مجلس خبرگان، شرایط خبرگان را باید فقهای شورای نگهبان احراز کنند. در هر صورت کار شورای نگهبان در درجه اول احراز صلاحیت است، وظیفه دیگر شورای نگهبان نظارت بر برگزاری انتخابات و رایگیری است و این مسئله در خصوص تمام دورههای و مراحل انتخابات یکسان است.
ناظرین شورای نگهبان باید بر صندوقها نظارت داشته باشند تا کار اشتباه و خلافی صورت نگیرد؛ با اتمام رایگیری اعتراضاتی صورت میگیرد؛ رسیدگی به شکایات بعد از اتمام رایگیری نیز بر عهده شورای نگهبان میباشد؛ این مراحل جزء وظایف یکسان شورای نگهبان در هر انتخاباتی است. الان راجع به خبرگان افرادی با ابزار سوء سیاسی قصد قبضه کردن خبرگان را دارند؛ من از این افراد حسن نیتی سراغ ندارم؛ البته تعداد این افراد زیاد نیست ولیکن بیکار ننشستند؛ این امر به شورای نگهبان مربوط نمیشود و بیشتر از فضای سیاسی و اجتماعی است.
اینکه اذعان میشود نمایندگان فعلی خبرگان نیازی به احراز صلاحیت ندارند، درست است؟
این به یک معنا درست است و در معنای دیگر درست نیست؛ علیالقاعده افرادی که تائید صلاحیت شدند باید تائید شوند ولیکن برخی مواقع ممکن است در دوران نمایندگی فردی شرایط لازم را از دست میدهد؛ مجلس هم همینطور است. این مسئله نه تنها در خصوص انتخابات خبرگان بلکه در خصوص احراز صلاحیت نمایندگان مجلس نیز وجود دارد. اتفاق افتاده است که افرادی که تعداد آنها اندک نبوده است، را در مجلس احراز صلاحیت کردیم، تائید صلاحیت شدند و رای نیز آوردند، در دوران نمایندگی خود در مجلس فعالیتهای خلاف انجام دادند که از آنها سلب صلاحیت شده است؛ در دورههای بعد صلاحیت آنها رد میشود؛ این اتفاق در مجلس بسیار میافتد.
بنابراین این امر برای تعدادی واقع میشود؟
بله؛ این امر اتفاق میافتد؛ برای خبرگان نیز این مسئله مطرح است؛ در یک دوره فردی شرایط لازم را داشته است و تائید صلاحیت شده است و در دوره بعدی به دلیل برخی اقدامات صلاحیت را از دست داده و بنابراین سلب صلاحیت میشود.
در اجلاسیه اخیر در شهریورماه دو فوریتی تقدیم هیات رئیسه شد با توجه به کسالت آیتالله مهدوی، تا این هیات رئیسه که تعیین شده ابقا شود، دو فوریت آن رای نیاورد، امکان دارد برای اجلاسیه اسفند اصل این را رایگیری کنند؛ گمان میکنید چنین مسئلهای رای بیاورد؟
من نمیتوانم به صورت قطعی پیشبینی کنم؛ به نظر من رای میآورد ولیکن نمیتوان قطعی بیان کنم.
اگر رای نیاورد دوباره باید انتخاب دیگر برگزار شود.
درست است.
ممکن است شما نامزد ریاست شوید؟
نخیر؛ من به درد این کار نمیخورم و به من هم گفتند گفتم من آمادگی برای این کارها ندارم. انشاالله خداوند آقای مهدوی را شفا عنایت کند.
به نظر شما نیاز به تغییرات ساختاری در شورای نگهبان نیاز است؟
من این مسئله را احساس نمیکنم؛ خلایی نمیبینم؛ هر دستگاهی باید به فکر اصلاحات باشد و نمیتوان عنوان کرد بهترین وضعیت را داریم ولیکن تغییرات ساختار احساس نمیشود.
نظر شما در خصوص حق انتخاب مردم و جایگاه مردم در انتخابات و نظام جمهوری اسلامی چیست؟
این نظری است که امام و امت امام همه یک نظر را دارند و من هم یکی. از نظر قانون اساسی تمام مردم حق رای دارند و هر فردی حق یک رای در هر دوره انتخابات را دارد؛ این حق را نمیتوان از کسی سلب کرد؛ قانون اساسی نیز بر این مبنا پایهگذاری شده است؛ مردمسالاری دینی به این معنا است که حاکمیت متعلق به مردم است و کسانی که مردم انتخاب میکنند به نمایندگی از سوی مردم به امور مملکت رسیدگی میکنند. از رهبری گرفته تا ریاست جمهوری تا خبرگان و مجلس شورا.
خیلی تلاش کردید آقا محمدحسین به مسیر باز گردند؟
بله؛ یکدفعه برخلاف انتظار من یک بار در زندان حسین را آوردند؛ من خیلی دلم میخواست او را ببینم. مدتی با او بحث کردیم که اثر نداشت؛ بعد از انقلاب و آزادسازی وی در خانه مدتی با او صحبت کردم و این صحبتها دلسوزانه و پدرانه بود ولیکن تحت تاثیر رضوی قرار گرفته بود. آنها زیاد رویش کار کردند و صحبتهای من در نهایت اثرگذار نبود.
امتحان سختی است و از این امتحان سربلند بیرون آمدید. چگونه از این امتحان سربلند بیرون آمدید چرا که اندک نیستند افرادی که در نظام گرفتار فرزندان خود میشوند.
ما به اسلام و انقلاب و نظام بیش از فرزند علاقهمند هستیم؛ فرزندی که راه خود را از ما جدا میکند طبیعی است که...
با توجه به فتنه بزرگ ۸۸ آیا شده مردم از شما بپرسند دو نفری که از شورای نگهبان تائید شدند و عامل فتنه بودند به چه دلیل تائید شدند؟
من اینجا بحث زیادی دارم. این افراد به اتفاق آرا تائید نشدند و اختلاف رای وجود داشت؛ تائید این فرد بر اساس اکثریت رأی بود؛ اتفاق نبود بلکه اکثریت بود. همان موقع نیز عدهای نظر مخالف داشتند منتهی اکثریت رأی دادند. دوم اینکه مبنای رای اکثریت این بود که از این افراد سابقهای آنچنانی نداشتیم. مسائلی که بعد پیش آمد قبلا سابقه اینچنینی نبود که دلیل بر رد صلاحیت باشد. زمان آقای موسوی و کروبی سوابقی که از آنها سلب صلاحیت کند و نشان بدهد که شرایط موجود در قانون اساسی را ندارند، ما نداشتیم. طبیعی است این افراد مانند بقیه تائید شوند؛ برخی مسائلی در جنبه کار وجود داشت که نمیخواهم متعرض شوم.
به هر حال این اتفاقات بعد آمد و بعد هم ما ناراحت شدیم که چرا اینها را تأیید کردیم. اما نمیتوانستیم تأیید هم نکنیم. اگر تائید نمیکردیم خود اینها و دیگران اعتراض میکردند که به چه دلیلی اینها را تأیید نکردید در حالی که شرایط موجود در قانون اساسی را دارا بودند؛ به اعتراض آنها نمیتوانستیم جواب روشنی بدهیم.
برخی عنوان میکنند به چه دلیل این دو نفر در حصر هستند و نظام دوست دارد فقط یک نظام در رابطه با فتنه شنیده شود و اینها بیرون بیایند. شما چه پاسخی در این خصوص دارید؟
اینگونه افراد نه درک سیاسی دارند و نه درک انقلابی دارند و نه در امام و رهبر تسلیم هستند. این امر را به صراحت عنوان میکنم که این مشکلات را دارند. اینگونه افراد این مسئله را که عوامالناس کوچه بازار ما دریافتند درک نکردند و آن اینکه حرکت آنها با حمایت و پشتیبانی جدی آمریکا و اسرائیل بوده است.
اسرائیلیها یکی از حرفهایی که گفتند این بود که حرکت سبز این افراد از سرمایههای بزرگ ما است. این عین مطالبی است که اسرائیلیها گفتند و اسناد این مسائل موجود است؛ بعد هم حرکتی که شد به عنوان تقلب مطرح کردند که دروغ محض هم بود باید برای همین ادعا مجازات میشدند یعنی اگر باقی مسائل را در نظر نگیریم اما این دو نفر باید برای ادعای تقلب در انتخابات که دروغ محض بود مجازات میشدند. دادگاه باید اینها را احضار کند و بگوید دلیل تقلبی که میگویید چیست، دلیل ادعای تقلب در انتخابات را از این دو نفر جویا میشد؛ شما دارید نظام، شورای نگهبان، وزارت کشور، هیات اجرایی را متهم میکنید ادعای تقلبتان چه بوده است.
بعدش هم دو چیز مشخص شد؛ یکی اینکه از بیرون کشور حمایت میشدند و دلایل فراوانی مبنی بر این امر وجود دارد؛ دیگر اینکه در خیابانها خود را نشان دادند؛ در خیابانها مسجد به آتش کشیدند، عکس امام(ره) را پاره کردند، اینها گفتند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران سر دادند، در خصوص ولایت فقیه اعلام نظر منفی کردند، و ضد ولایت فقیه فقاهتشان را اعلام کردند. آدم کشتند، آتشسوزی کردند و یک نقطه سفید ندارند و همه کارنامهشان سیاه است. مسئله براندازی نظام بود به اسم تقلب. بعضی اینها که نام نمیخواهم ببرم و افرادی بودند که زندان بودند و بعد آزاد شدند و الان هم آزاد هستند و در تشکیلات ریاست جمهوری قبلی هم بودند خودشان گفتند این تقلب رمز حرکت ضد انقلابی ما بود.
بر سر این عوامل منت گذاشته شده است؛ اگر بنا به محاکمه اینها بود هیچ قاضی عادل و آگاهی جزء حکم اعدام برای آنها صادر نمیکرد؛ در هیچ کشوری با افرادی که در مقابل نظام میایستند (نه در مقابل رئیسجمهور یا وزیر یا قاضی بلکه در مقابل نظام ایستادند) اینگونه رفتار نمیشود؛ بنابراین منت سرشان گذاشتند و به هر دلیل که هر اسمی رویش بگذارند از جمله به دلیل لطف و مهربانی اسلامی تخفیف قائل شدند. و الا هر جای دیگر اینها را درجا اعدام میکردند.
زمانی که ما در دادگاه انقلاب فعالیت میکردیم، بعضی را شک میکردیم که باید اعدام کنیم یا نه، امام(ره) میفرمودند در خصوص کسی که جرم او مسلم است نباید معطلش کرد؛ زمانی که موسولینی را به دادگاه آوردند قاضی پرسید اسمت چیست جواب که داد دستور اعدام او را صادر کردند چرا که جرم وی مسلم بود؛ تنها نیاز به شناسایی بود که فرد را اشتباهی نیاورده باشند. نظر امام اینگونه بود. اینگونه باید همان موقع اعدام میشدند اما نشدند.
من تعجب میکنم از اینها که این حرفها را میزنند. چرا اینها سؤال نمیکنند دو نفر دیگر از سران فتنه باید آزاد باشند؟ یکی از آنها که همینطور دارد راه میرود و زیرآبی میرود و راه دو نفر دیگر را ادامه میدهد. باید اعتراض شود که چرا این افراد دستگیر نشدند نه اینکه چرا آن دو نفر در حصر هستند. این اعتراض به جا است و حق هم هست و جوابی ندارد.
یکی دیگر از سران فتنه هم به من گفتند بیست هزار صفحه پرونده دارد و جرم او هم واضح است و مدتی فراری بود و بعد هم برگشت. چرا این تا حالا مانده است. اعتراض به این مسائل به جا و درست است؛ خدا میداند رسیدگی به این پرونده تا چه زمانی قرار است ادامه یابد. تا زمان ظهور ادامه پیدا میکند.
سال ۹۲ روزهای سختی داشتید؛ در انتخابات سال ۹۲ تا چه میزان از تجربیات سال ۸۸ استفاده کردید؟
ما از این تجربه سال ۸۸ که بسیار سخت و بد بود استفاده کردیم. آن تجربه برای ما تابلو بود که باید حواسمان را جمع کنیم و خیلی دقت کردیم این اتفاقات تکرار نشود. من نمیتوانم خیلی توضیح بدهم.
این درست است که برخی میگویند بعضی از اعضاء شورا داوری را در سال ۸۸ رعایت نکردند؟
این امر مغالطهای است که اکنون فرصت شرح آن نیست؛ گاهی مسئله گرایش مطرح است به این معنا که هر فردی میتواند گرایش خاصی داشته باشد حتی قاضی عادل که میتوان پشتش نماز خواند نیز ممکن است با مراجعه دو نفر نسبت به یکی علاقه داشته باشد و نسبت به دیگری علاقه نداشته باشد منتها این محبت و علاقه نباید در حکم او بیعدالتی ایجاد کند.
شورای نگهبان نیز ممکن است برخی اعضاء (آنکه مدعی هستند میگویند برخی از اعضا) به یک فرد علاقه داشته باشند ولیکن در رای آنها اثرگذار نیست؛ ما از اعضاء داوری بیطرفانه میخواهیم به این معنا که به دلیل علاقه به فرد خاص او را تائید نمیکنم و یا به دلیل اینکه فلانی را دوست ندارم ردش نمیکنم. این دو تا با هم خلط میشوند، من اسم این دو را میگذارم مغالطه.
منبع: خبرگزاری ایرنا
نظر شما :