موسوی تبریزی: امام دستوری درباره حجاب ندادند/ صاحبخانه دفتر امام بیحجاب بود
به گزارش خبرگزاری ایلنا، متن این گفتوگو به این شرح است:
حسن روحانی رئیسجمهور امروز در سخنانی اعلام کرد که راه حل مشکل حجاب «ون» نیست، اینها سخیف کردن موازین اسلام است، نظر شما در این خصوص چیست؟
متاسفانه در سالهای اخیر، مسائل سیاسی و جانبداری از گروههای سیاسی خاص، حتی در فهم دین و اجرای آن، بر برخی حاکم شده است. اصلا وقتی ما برای هدفی بزرگی پیش میرویم، قطعا اهداف کوچک را باید در کنار آن به شکل تدریجی عملی کنیم تا اعتقادات مردم را افزایش دهیم. مثلا حضرت محمد(ص)، تا ۱۰ سال پس از زمانی که پیامبر بود بحثی در مورد حجاب نداشت؛ حتی آیه حجاب هم در آن دوران هنوز نازل نشده بود و یا اگر نازل شده بود، پیامبر هنوز مامور ابلاغ آن قرار نگرفته بود؛ در مورد آیات مربوط به ربا و شرب خمر هم همینطور بود. حتی در روایات داریم که برخی احکام را امام زمان(عج) پس از ظهور اجرایی میکنند؛ چرا که مصلحت بر گفتن آن نبوده است؛ به طور کلی هم به مرور زمان، انبیا هر آنچه را که برای جامعه مصلحت بوده بیان کردند. این مصلحتبینی، در تبلیغ و تربیت دینی، مساله مهمی است. و اینکه مثلا بحث خمس و سهم امام دادن واجب است، از زمان امام باقر و امام صادق به این طرف اعلام شده، در حالی که آیه اصلی آن در قرآن هست ولی ظاهرش در رابطه با غنایم جنگی بوده، اما در رابطه با کسب و کار هم مسئله خمس و سهم امام آمده است. به هر حال احکام اسلام به صورت تدریجی بیان شده چرا که بر اساس مصالح انسان است.
چگونه حجاب در کشورمان اجباری شد؟
از اوایل پیروزی انقلاب و بویژه از زمانی که امام وارد کشور شدند، زنان و دخترانی بودند که پیش از آن بیحجاب بودند و به خاطر امام حجاب خود را رعایت میکردند. امام همه دلها را شیفته خود کرده بود. ما حتی یک بار هم نمیبینیم که امام در مورد زنان گفته باشد که باید حتما حجاب داشته باشند، البته ایشان همواره تاکید داشتند که باید احکام شرعی را رعایت کرد و کلیات را میفرمودند.
پس از پیروزی انقلاب تا اواخر سال ۱۳۶۰ یعنی حدود ۳ سال تمام، صحبت از اجباری کردن حجاب نشد؛ جز در زمان شهید رجایی، که آن هم فقط در خصوص ادارات بود که حتی منجر به تظاهرات کارمندان بیحجاب ادارات شد که هیچ یک از آنها هم دستگیر نشدند و کسی با آنها کاری نداشت، باز هم امام دستوری برای برخورد با این عده صادر نکردند.
اواخر سال ۱۳۶۰ که بنده دادستان کل انقلاب بودم صحبتی در میان مسئولین شد؛ در جلسهای که آیتالله هاشمی، مهندس میرحسین موسوی و بنده و سایر مسئولین سپاه بودند پیشنهادی در مورد مساله حجاب مورد بررسی قرار گرفت؛ به طور مثال قرار شد آیتالله هاشمی در خطبههای نماز جمعه در خصوص حجاب برای مردم صحبت کند و بنده هم اطلاعیهای بدهم؛ بر این مبنا که چون بیحجابی مظهری از رضاشاه بوده افراد بیایند به احترام انقلاب حجاب خود را رعایت کنند. البته در آن زمان آقای لاجوردی داستان انقلاب تهران بود و یک گشت مبارزه با منکرات راه انداخت که موقتی بود و تنها به تذکر ختم میشد و در آن زندان و شلاق وجود نداشت. باز هم تاکید میکنم که امام هیچگاه چنین دستوری را ندادند؛ خود ما مسئولین تصمیم گرفتیم که با صحبت و گفتار مردم را ترغیب به حجاب کنیم.
البته در تبریز در سال ۱۳۵۹ یک عده جوان نزد شهید مدنی رفته بودند و یک اجازه لفظی از وی گرفته بودند که تا اقدامات و تحرکاتی را در خیابانها بر علیه بیحجابی انجام دهند و متاسفانه تندروی کردند و مثلا گاهی به صورت بیحجابها رنگ میپاشیدند؛ در آن زمان من قاضی شرع تبریز بودم و اعلام کردم که باید در نماز جمعه در این مورد صحبت شود. در آن نماز جمعه بنده اعلام کردم که کار این عده بسیار خلاف شرع و قانون است و اگر دوباره تکرار شود علاوه بر دستگیری این افراد، زندان نیز در انتظار آنها خواهد بود؛ اما در همان روز خطاب به زنان گفتم که بیحجابی یک موضوع عارضی در کشور است که رضاخان با اجبار آورده است و هم اکنون بیحجاب ماندن تابلویی برای تبلیغ رضاخان است. و خواهش کردم که خود خانمها حجاب را هر طور که صلاح میدانند رعایت کنند؛ از فردای همان روز دیگر ما خانم بیحجاب در تبریز نداشتیم.
یا جالب است یادآوری کنم که خانهای که من در تهران اجاره کرده بودم دیوار به دیوار دفتر امام و حاج احمد خمینی بود؛ همسر صاحبخانه بنده، خانم بیحجابی بود؛ ایشان کارمند وزارت خارجه زمان شاه بود و حتی دفتر امام هم از آنها اجاره شده بود؛ وی همواره در کنار دفتر امام رفتوآمد داشت، اما حتی حفاظت بیت امام هم با او برخوردی نداشتند. حفظ حجاب زنان بالاخره در سال ۶۱ با گفتار آیتالله هاشمی و بنده و سایر دوستان بدون زور و اجبار عملیاتی شد. حتی به نظر من وضعیت حجاب از امروز هم بهتر شد، چون مردم، انقلاب و روحانیون را باور داشتند.
به نظر شما چرا امروز با بدحجابی مواجه شدهایم به گونهای که علیرغم درگیر شدن نهادهای فرهنگی و حتی انتظامی این دغدغه همچنان وجود دارد؟
اگر الان با مشکل بدحجابی مواجه هستیم و اگر بررسی کنیم این مساله میان خانواده شهدا، روحانیون و مسئولان کشور هم وجود دارد و اینطور نیست که بدحجابی فقط مختص مردم عادی و یا فقط مخصوصا دشمنان انقلاب باشد. این مساله به این دلیل است که ایمان و اعتقاد مردم به این مساله ضعیف شده است که این مقدار عمدهاش به ما باز میگردد که نتوانستهایم دین را درست معرفی کنیم. یا مثلا امام(رض) وقتی شنید که در دانشگاه پردهای کشیدند تا خانمها و آقایان را به این وسیله از هم جدا کنند فرمودند که این کار غلط است. وقتی آقای روحانی میگوید که نمیتوان با زور کسی را به بهشت برد معنایش این است که باید با دلیل و برهان و منطق، با مردم برخورد کرد تا مثلا آنها با ایمان و اعتقاد واقعی حجاب خود را حفظ کنند و واقعا هم حجاب با ایمان ارزش دارد؛ چادر به تنهایی ایمان نمیآورد؛ آنچه موجب ایمان میشود اعتقاد واقعی است؛ قطعا اگر ما درست عمل کنیم، همانطور که مردم به نماز و روزه اعتقاد دارند، به حجاب هم اعتقاد خواهند داشت.
نظرتان در مورد این اظهارات آقای روحانی که به زور نمیتوان کسی را به بهشت فرستاد، چیست؟
این مساله نه تنها از ویژگیهای دولت مطلوب است، بلکه در قرآن هم خطاب به پیامبر آمده است؛ برخی ممکن است بپرسند پس در این میان ولایت فقیه چه میشود؟ باید گفت ولایت فقیه این است که ما حکومت اسلامی را به گونهای پیش ببریم که ایمان مردم تقویت شود. ولایت فقیه یعنی اینکه دشمنی مردم با دین را از بین ببریم و جلوی خودخواهیها را بگیریم و نگذاریم برخی به نام دین هر کاری که خلاف شرع است انجام بدهند و با ندانمکاری، فقر و بدبختی را به آنها تحمیل کنند.
مثلا نباید به نام دین به نیمی از افراد که برای انتخاباتی کاندیدا میشوند، بگوییم شما التزامی به اسلام ندارید، چرا که در این صورت مردم از اصل دین سرد میشوند و به اصل دین شک پیدا میکنند و میگویند اگر این دین است این عین ظلم و خیانت و تحمیل و اجبار است؛ قطعا اگر ما خودمان را درست کنیم مردم هم به دنبال ما میآیند. ما با عمل خود میتوانیم راه بهشت را به مردم نشان دهیم و آنها را به این راه تشویق کنیم. در خصوص بهشت فرستادن شلاقی مردم هم باید گفت که نه تنها چنین چیزی امکان ندارد، بلکه خدا هم نمیپذیرد که کسی مردم را به زور شلاق به بهشت دعوت کند؛ این عین نماز با ریا است؛ کسانی که با ریا به نماز خواندن اقدام میکنند، بدانند که ثوابی کسب نکردند. چیزی که ما از اسلام یاد گرفتیم این است که هیچ کاری با اجبار ارزش ندارد.
نظر شما :