دکتر ناصر کاتوزیان چنانکه من شناختم- جلال رفیع
این نوع روش و سبک تدریس کاتوزیان، شنا برخلاف جریان آب و جریان عمومی حاکم بر بعضی از فضاهای آکادمیک در سالهای قبل از انقلاب بود. معمولاً اینگونه تدریسها با استقبال همه دانشجویان مواجه نمیشد و بعضاً ارتجاعی، عقبمانده و گذشتهگرا خوانده میشد. ایشان همچون مرحوم مهندس مهدی بازرگان و دکتر سحابی بسیار پایبند به مبانی دینی و اهل نماز و دعا بود اما نسبت به دین نگاهی عاقلانه و عاشقانه داشت. تسلطی که بر حقوق اروپایی داشت موجب میشد فقه سنتی ما را در برخی موارد به نقد بکشد و چون از قدرت کلام، برهان و ادله برخوردار بود، انتقادهایش نیز نسبتی با انتقادهای یک انسان کمسواد نداشت. مجتهد مدرن بود.
کاتوزیان به مرحلهای رسیده بود که در بین قضات، وکلا و استادان دانشگاهها نوعی مرجعیت فکری یافته بود و لذا روی تفسیرهای حقوقی او حساب باز میکردند. بسیاری از تفسیرهای او از مواد قانونی، بدون اینکه خودش به جایی دستور داده باشد، و یا سمت قضایی داشته باشد، در درون دستگاه قضا، در حوزه وکالت، کلاسهای دانشگاهها و امثال آن راه مییافت و ذهنیتها و اندیشهها را فتح میکرد. در کلاس درس بسیار منظم و منضبط عمل میکرد. رأس ساعت در کلاس حضور مییافت و درس را آغاز میکرد. گاهی برخی از دانشجویان را به اسم صدا میزد و گاهی هم میپرسید چه کسی میتواند به این سؤال جواب دهد تا افراد به طور داوطلب برخیزند و پاسخ دهند و ترس از اسمخوانی ایجاد نشود. بسیار آرام، متین، منطقی، سنجیده، مستدل و صمیمی حرف میزد. بعضی از استادان خطابهوار حرف میزدند، لحن و تلفظ مخصوصی به کار میبردند و غلیظ و کتابی سخن میگفتند یا تلاش میکردند فارسی و انگلیسی را مخلوط کنند و به قول استاد جامعهشناسی ما در همان زمان - دکتر اسعد نظامی- فینگلیسی صحبت میکردند! اما امثال دکتر کاتوزیان نه شیوههای خطابهای قدیمی منسوخ را به کار میبردند نه با نوعی مدرن بازی در پی خودنمایی بودند. دکتر کاتوزیان از فروغلطیدن در دریای کلمات نامأنوس اجتناب میورزید، بیآنکه ذرهای از عمق علمی کلام بکاهد، ساده سخن میگفت و چنان صمیمی تدریس میکرد که انگار قصه میگوید. دانشجویان با تمام وجود به درسهای او گوش میدادند و در عین حال که این صمیمیت در گفتار به قصه گفتن میمانست، اگر خوب میاندیشیدیم، در مییافتیم که سخنش چیزی جز علم، برهان و استدلال نیست.
تسلط کمنظیری که بر کتب و متون، حوزه نجف و دانشگاههای اروپایی داشت، او را در تدریس یاری میکرد و شنونده مسحور و مجذوب میشد. همچنین در کلاس درس او فضا برای نقد و نظر و نقادی همواره گشوده بود. مرتب در کلاس تکرار میکرد: برای من اهمیتی ندارد که شما مو به مو آنچه را در کتاب و جزوه آمده بر روی برگه امتحانی بنویسید یا ننویسید، حتی برای من مهم نیست که شما در پاسخ مسأله، همان جوابی را بنویسید که من صحیح میدانم، اگر شما جوابی را به پرسش بدهید که از نظر من غلط باشد اما ببینم شیوه استدلال شما علمی و حقوقی است و از قواعد حقوقی پیروی میکند، نمره آن سؤال را واقعاً به شما خواهم داد. آن زمان، این شیوه تدریس و آزمون در میان استادان رایج نبود. در خصوص حضور و غیاب سختگیری نشان نمیداد اما تأکید میکرد که حضور در کلاس میزان یادگیری و کیفیت تحصیلی دانشجویان را ارتقاء میبخشد اما انتظار او از دانشجویانش این بود که منطق حقوق را فهم کنند و در این صورت انعطاف به خرج میداد.
مایلم خاطرهای هم از او نقل کنم. او در زمان انقلاب سفید هم (در سال ۴۲ـ۴۱) سابقه مخالفت (به لحاظ حقوقی) با اصول انقلاب شاه و ملت را در پروندهاش داشت و در اطلاعیهای که اسم او در رأس آن بود، اظهار شده بود که شاه طبق قانون اساسی، حق طرح چنین اصولی را به نام خود ندارد. بعد از اینکه اطلاعیه به دست شاه رسیده بود، عصبانی شده و دکتر سید حسن امامی را احضار کرده بود (دکتر امامی در دانشکده حقوق استاد حقوق مدنی بود، و دکتر کاتوزیان از شاگردان سابق وی محسوب میشد). شاه به دکتر امامی گفته بود؛ چند تا جوان کم سن و سال چه میگویند که در اطلاعیهشان برای من تعیین تکلیف کردهاند؟ دکتر امامی گفته بود؛ قربان! تقصیر ماست که این حرفها را به اینها آموختیم! اینها مطالبی است که در علم حقوق وجود دارد و این افراد هم فکر میکنند قانون را باید اجرا کرد! دکتر امامی از جایگاه والای دکتر کاتوزیان و شخصیت علمی او برای شاه بسیار تعریف و تجلیل کرده بود، زیرا شاه تردیدهایی هم داشته که وی مبادا به گروههای سیاسی مخالف مانند حزب توده یا ملیون وابسته باشد. شاه گفته بود؛ پس چطور رئیسجمهور فرانسه حق داشت که اصولی را به رفراندم بگذارد؟ دکتر امامی هم پاسخ داده بود؛ دلیلش این است که آنها این حق را برای رئیسجمهور خود در قانون اساسی گنجاندهاند! شاه پس از شنیدن صحبتهای دکتر امامی ابراز تمایل کرده بود که ملاقاتی با کاتوزیان داشته باشد و دکتر امامی هم به استاد پیشنهاد میدهد که به این صورت یعنی ملاقات با شاه شاید بتوان بر وی تأثیر گذاشت اما کاتوزیان نمیپذیرد زیرا احتمال اثرپذیری شاه را ضعیف ارزیابی میکرده و بر این باور بوده که به طور کلی سیاستمداران از اهالی علم و اندیشه اثر نمیپذیرند. امامی هم قبول میکند و قضیه را پیگیری نمیکند. دکتر کاتوزیان، از دانش و جوانمردی دکتر امامی تعریف میکرد...
من علاوه بر شاگردی در کلاس درسش، مدتی دوره کارآموزی را نیز زیر نظر ایشان گذراندم و کتاب «حقوق مدنی» را به من سپرده بود که با اصل مطابقت دهم و ویرایش شود و نمونههای غلطگیری شده را به چاپخانه دانشگاه تهران میبردم. مقاله تحقیقیای هم نوشتم و به استادانم دکتر کاتوزیان و دکتر عزتالله عراقی تقدیم کردم که بزرگوارانه مرا تشویق و راهنمایی کردند. من از مقام والای اخلاقی و انسانی دکتر کاتوزیان در کنار جایگاه بیبدیل علمیاش بسیار آموختم.
اکنون جز درد و دریغ در دلم چه مانده است؟ هفته پیش در بیمارستان تهرانکلینیک شاهد شکفتگی چشمهایش بودم و از اینکه آن بزرگمرد را خندان میدیدم لذّت میبردم. نمیدانستم که خنده خداحافظی است!
* برگرفته از کتاب «گفتوگو با فرهنگمداران»
منبع: روزنامه اطلاعات
نظر شما :