ماجرای نامه ۶۷ فرمانده جنگ به امام برای انتخاب فرمانده کلقوا
ابوالفضل حسنبیکی در گفتوگو با خبرگزاری فارس اظهار داشت: پس از فرار بنیصدر از ایران و آزادی عمل فرزندان امام (ره) در جبهه، جنگ حالت جدیدی به خود گرفت. وی ادامه داد: همدلی، همبستگی، هماهنگی و از سویی ادغام همه نظرها اعم از نیروهای مردمی، ارتش، سپاه و جهادسازندگی امید به پیروزی برای همه رزمندگان و ملت ایران تبدیل به یک واقعیت شد و همه یکصدا پیروزی را به عنوان یک موهبت از سوی خداوند، به یکدیگر بشارت میدادند.
حسنبیکی ادامه داد: این روحیه برگرفته از تجریه جنگهای صدر اسلام بود؛ به طوری که هیچ یک از رزمندگان به جز دستیابی به پیروزی و رسیدن به آرمانهای امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی فکر نمیکرد؛ خداوند سبحان نیز رزمندگان را نصرت میداد و روز به روز روحیه آنها را بالا میبرد تا جایی که عملیاتهای متعددی چون عملیات شکست حصر آبادان، عملیات طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس یکی پس از دیگری انجام شد که پیروزیهای بزرگی را برای کشور به ارمغان آورد.
عضو هیئت امنای مجمع پیشکسوتان جهاد و شهادت گفت: در این عملیاتها که عملیاتهای پیروزمندانهای بود، سرزمینهای زیادی از لوث ارتش عراق آزاد شد، به نحوی که ماشین جنگیاش از کار افتاد و تعداد کشتهها و اسرای ارتش عراق آنقدر زیاد و سنگین بود که امکان بازسازی آن در کوتاهمدت برای صدام وجود نداشت.
حسنبیکی خاطرنشان کرد: در این مقطع، جهان به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود و طبیعی بود که کشورهای منطقه تحت قیومیت شوروی و آمریکا قرار داشتند؛ اما حجم پیروزیهای رزمندگان اسلام به قدری بالا بود و ضربات وارده بر پیکر ارتش بعث عراق به اندازهای بود که آمریکا و شوروی احساس وحشت کرده و علیه جمهوری اسلامی به وحدت رسیدند؛ چرا که آنها سقوط صدام را بسیار نزدیک میدیدند و از اینکه در آینده نزدیک تجربه جمهوری اسلامی تکرار شود و کشور بزرگی مانند عراق به یک کشور اسلامی تبدیل میشود، احساس خطر کردند.
تفکر پذیرش صلح پس از فتح خرمشهر یک طرح اسرائیلی و آمریکایی بود
این رزمنده و جانباز دفاع مقدس اظهار داشت: این مسئله از سویی با توجه به حکمت، درایت و تدبیر حضرت امام خمینی (ره) و از سوی دیگر با همدلی و همفکری رزمندگان به عنوان فرزندان امام خمینی (ره)، آمریکا و شوروی نتوانستند راه به جایی ببرند و پیروزیهای بزرگی در جبهه اسلام به وقوع پیوست. نماینده اسبق مردم دامغان در مجلس شورای اسلامی بیان داشت: با وجود پیروزیهای بزرگ، جبههها از یک مشکل بزرگ رنج میبرد و آن این بود که بعد از آزادسازی خرمشهر، ندایی از گوشه و کنار دولت مبنی بر اتمام جنگ و پذیرش صلح با صدام به گوش رسید که در حقیقت یک فکر صهیونیسمی و برنامهریزی شده از ناحیه موساد و سیا بود. حسنبیکی افزود: متأسفانه این شعار تا عمق جبهههای جنگ نیز نفوذ کرد، به طوری که مجموعه نیروهایی که در جبهه همواره به دنبال عملیاتهای جدید و شکست ارتش صدام بودند، مجبور بودند زمان طلایی خود را برای رفع این ابهام که "آیا باید عملیاتها را ادامه داد یا خیر!" صرف کنند.
وی گفت: با توجه به اینکه هنوز بخشهایی از جمهوری اسلامی به ویژه در منطقه غرب در تصرف ارتش عراق بود، در میان فرماندهان و رزمندگان وحدت و یکصدایی پدید آمد که حداقل تا بیرون راندن ارتش عراق از سرزمینهای خود، باید مبارزه را ادامه دهیم. این فرمانده دوران دفاع مقدس ادامه داد: اما در هر صورت وجود اینگونه مباحث، ضربات روحی قابل توجهی را به برخی فرماندهان و رزمندگان وارد کرد؛ چرا که شاهد بودند عناصر وابسته به آمریکا و غرب که بر پستهای کلیدی کشور تکیه زده بودند، در شرایطی که رزمندگان با پوست و گوشت و استخوان و با دست خالی در برابر تهاجم همه جانبه دشمن ایستادهاند و ملت ایران خالصانه فرزندان و اموال خود به سوی جبههها میفرستند و هر روز در گوشهای عزیزانشان را روی دستشان تشییع میکردند، همواره در داخل کشور عدهای در بوق تردید و سستی در ادامه مبارزه و صلح بدون پیروزی میدمیدند و به تعبیر خود برای ملت، دایه دلسوزتر از مادر شده بودند.
مشاور دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بیان داشت: پرواضح است که هدف از بیان این سخنان توقف جنگ نبود، بلکه آنها میخواستند بخشی از سرزمین خود را در اختیار دشمن باقی بگذاریم و پای میز مذاکره برویم؛ حال آنکه تاریخ نشان داده است که نتیجه میز مذاکره چیزی جز برآورده شدن منافع کشورهای سلطهطلب غرب و شرق که از حق وتو برخوردارند، نیست و این واقعیتی بود که برای رزمندگان و ملت ایران کاملاً قابل درک و ملموس بود. حسنبیکی اظهار داشت: کمبودهای موجود در جبهه همچون مشکلات لجستیکی، نیروی انسانی و مطرح شدن سخنان و تفکرات یأسآور و ناامیدکنندهای که بویی از آرمانهای انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) و شهدا نبرده بود، روحیه رزمندگان را در داخل جبههها هدف قرار داده بود. وی ادامه داد: علیرغم ناهماهنگیهایی که میان داخل جبهه با پشت جبهه وجود داشت، در جلسات قرارگاهها همه رزمندگان، فرماندهان و سربازان مخلص امام (ره) با پا فشاری بر ادامه مبارزه با ارتش غاصب عراق تا پیروزی کامل و بیرون راندن او به بیرون مرزهای جغرافیای بر ادامه عملیات برای پاکسازی کامل سرزمینها از لوث وجود ارتش عراق تأکید کردند و انجام عملیاتهای کوچک را برای تثبیت موقعیتهای به دستآمده، ادامه دادند.
فرمانده پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) گفت: این در حالی بود که تعدادی از عوامل خود فروخته داخلی با نقشههای از پیش تعیین شده و بخشی نیز ناخواسته، همچنان شعار صلح سر میدادند. وی افزود: ناگفته نماند که در آن دوران، کمبودهایی نیز که در اثر جنگ در داخل کشور اتفاق افتاده بود، موجب شده بود مردم در شرایط سخت اقتصادی به سر بردند اما چون میدانستند که امام خمینی (ره) جز حق نمیگوید و منش و گفتارش شبیه یک امام معصوم است، اعتقاد بسیار بالا و قوی نسبت به ایشان داشتند، لذا همه گوش به فرمان امام در برابر سختیها مقاومت میکردند. حسنبیکی گفت: توقع میرفت در این شرایط، دولت وقت با درک شرایط موجود در جبهه تمام توان خود را برای کمک به جبههها به کار گیرد، اما متأسفانه این اتفاق نمیافتاد.
ماجرای نامه 67 فرمانده ارشد جنگ به امام (ره) برای انتخاب فرمانده کلقوا
وی اظهار داشت: در این مقطع و در جلسات و بررسیهای متعدد، مجموعه فرماندهان جبهه و جنگ با این اخلالها و کارشکنیها به تنگ آمده بودند، به تصمیم مشترکی رسیدند و آن این بود که به منظور خروج از این بحران از امام خمینی(ره) بخواهیم فردی را به عنوان فرمانده کل قوا منصوب کنند که او بتواند رابط رزمندگان و فرماندههان با ایشان باشد. مشاور دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بیان داشت: همه فرماندهان متفقالقول بودند که حضرت آیتالله خامنهای تنها فردی است که میتواند فرماندهی کل قوا را به دست گیرد؛ چراکه هم امین حضرت امام (ره) هستند و هم با رزمندگان همدل و همراه هستند و از سوی دیگر هم رزمندگان استراتژی ایشان را قبول داشتند و خود را به آقای خامنهای بسیار نزدیک احساس میکردند.
حسنبیکی اظهار داشت: فرماندهان و رزمندگان معتقد بودند که ایشان در سمت فرمانده کل قوا میتوانند دولت و عقبه را پوشش دهند و با همان روحیه پیش از فتح خرمشهر و ایجاد وحدت در جبههها، عملیاتهایی طراحی شود تا صدام را به طور کامل از ایران خارج کنیم. وی افزود: به این ترتیب، طی جلسهای با حضور فرماندهان ارشد جنگ، نامهای به منظور انتصاب حضرت آیتالله خامنهای به عنوان فرمانده کل قوا به محضر امام خمینی (ره) نوشته شد و به امضای 67 نفر از فرماندهان ارتش، سپاه و جهاد سازندگی رسید.
این فرمانده دوران دفاع مقدس گفت: مدتی طول کشید اما پاسخی از حضرت امام دریافت نکردیم؛ تا اینکه فرماندهان با مشورتی که با سیداحمد آقا فرزند حضرت امام (ره) انجام دادند، تصمیم گرفتند فرد دیگری را به ایشان پیشنهاد دهند، اما این سؤال همواره در ذهن رزمندگان باقی ماند که چرا حضرت امام به درخواست رزمندگان پاسخی نداند. حسنبیکی اظهار داشت: البته این را خوب میدانستیم که سکوت امام، حکمتی دارد که بر ما پوشیده است؛ لذا مقید بودیم که امر ایشان حتماً محقق شود.
فرمانده مهندسی رزمی جنگ جهاد سازندگی در قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) عنوان کرد: بعد از آن، نامه دیگری به منظور انتخاب فرماندهی واحد برای مدیریت جبههها، خدمت امام خمینی (ره) تقدیم شد و در این نامه آقای هاشمی رفسنجانی را به عنوان فرد پیشنهادی معرفی کردیم که معظمله با نامه دوم موافقت کردند. وی ادامه داد: در آن مقطع که رزمندگان در حال اجرای عملیات والفجر یک بودند، حضرت امام با حفظ فرماندهی کل قوا، طی حکمی آقای هاشمی را به عنوان هماهنگکننده جبههها منصوب کردند.
بعد از انتصاب آقای هاشمی باز هم مشکلات در جبههها وجود داشت
حسنبیکی بیان داشت: همه رزمندگان مقلد حضرت امام بودند و با همه وجود ایشان را قبول داشتند لذا انتصاب فرمانده جنگ را پذیرفتند؛ اما بعد از انتصاب آقای هاشمی باز هم با مشکلاتی در جبههها مواجه بودیم. مشاور دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: با توجه به تجربیات عملیاتهای بزرگ پیشین، مجموعه فرماندهان به این نتیجه رسیدند که اگر امکانات مشخصی از سوی دولت و به ویژه نیروی انسانی مورد نیاز جبههها تأمین شود، خواهیم توانست با یکی دو عملیات پیدر پی، تکلیف ارتش صدام را یکسره کنیم و به دنیا ثابت کنیم که ما هم میتوانیم به خاک عراق وارد شویم؛ اما هدف جمهوری اسلامی چیز دیگری است.
حسنبیکی خاطرنشان کرد: با این وجود و به دلیل عدم حمایت جنگ از سوی دولت، عملیاتهایی به اجرا درمیآمد که کامل نبود؛ به عنوان مثال اگر برای اجرای عملیاتی یک قایق توان جابه جایی 5 رزمنده و ادواتشان را داشت، به دلیل کمبود امکانات، هر قایق باید 15 رزمنده را جابه جا میکرد که هم تحرکش را کاهش میداد و هم میزان خطر برای رزمندگان افزایش پیدا میکرد. وی افزود: در عملیات رمضان میشد تا پشت بصره پیش رفت و جنگ را خاتمه داد؛ در والفجر 8 نیز چنین شرایطی وجود داشت؛ دنیا نیز به شدت به دنبال این بود که جنگ ایران و عراق به اتمام برسد، چون ادامه این جنگ را هم از نظر استراتژیکی به ضرر خود میدانستند و هم از اینکه زمینهای برای تبلیغ ایران و اسلام فراهم شود، به شدت هراس داشتند.
این رزمنده و جانباز دفاع مقدس گفت: یکی از معضلاتی که رزمندگان در داخل جبهه با دولت داشتند این بود که توقع داشتیم مسئول لجستیک و پشتیبانی دولت، همه توان خود را صرف جنگ کند؛ این در حالی بود که دولت عراق کاملاً نظامی شده بود و حتی مسئولان غیرنظامیاش هم لباس رزم به تن داشتند؛ لذا برای همه ما سؤال بود که چرا این اقدامات را دولت ایران انجام نمیدهد و یا اینکه حداقل چند وزیری که فعالیتشان در جبهه اثر مستقیم دارد، چرا در منطقه حضور پیدا نمیکنند؛ جالب آنکه حتی نخست وزیر وقت بعد از پایان عملیاتها به جبهه میآمد!
حسنبیکی اظهار داشت: آقای بهزاد نبوی که وزیر صنایع دولت بود با اینکه صنایع سنگین و بودجه کشور را در اختیار داشت و لجستیک جنگ را مدیریت میکرد، به جبهه نمیآمد! و همین امتناع او برای حضور در جبهه، برای رزمندگان به خصوص در بخش مهندسی رزمی مشکلاتی را به وجود آورده بود.
افرادی مانند بهزاد نبوی از یکسو دل رزمندگان را خالی میکردند و از سوی دیگر شعارهای دلسوزانه سر میدادند
وی ادامه داد: اگر گذشته را قدری مرور کنیم، بخشی از این افراد باید پاسخ ملت ایران را بدهند؛ همانها که روزی کارشکنی میکردند و امروز برای ملت ایران دایه دلسوزتر از مادر شدهاند و با اقدامات خود دوباره شرایط زمان جنگ را ایجاد کردهاند. آنها در دوران جنگ از سویی دل رزمندگان را خالی میکردند و از سوی دیگر تحت عنوان شعارهای دلسوزانه، در میان ملت ایران عملیات روانی انجام میدادند و به دلیل عدم هماهنگی و همکاری با رزمندگان پیروزی رزمندگان را به تأخیر انداخته و مانع سقوط صدام میشدند.
نماینده اسبق مردم دامغان در مجلس شورای اسلامی بیان داشت: در شرایط کنونی که کشورهای مختلف منطقه در حال قیام هستند و شعار اصلیشان اسلام و بزرگترین حرکتشان نماز جمعه است، به طوری که دنیای غرب به وحشت افتاده و آمریکا و اسرائیل خود را در آستانه فروپاشی میبینند، این آقایان مسیر دیگری را میپیمایند و در ظاهر سنگ امامی را به سینه میزنند که اوامرش را در دوران دفاع مقدس مبنی بر کمک به رزمندگان برای دستیابی به پیروزی روی زمین میگذاشتند و امروز مرموزانه در لشگر مسعود رجوی گام برمیدارند. وی گفت: این نکته که چرا امام (ره) پاسخ رزمندگان را ندادند، برای من همواره جای سؤال باقی بود، چون فکر میکردم اگر حضرت آقا، فرمانده کل قوا میشدند با تسلطی که به مسائل کشور و جبهه داشتند به پیروزیهای بیشتری دست پیدا میکردیم.
احمدآقا گفت "امام بچههای جنگ را بسیار دوست داشت"
فرمانده مهندسی رزمی جنگ جهاد سازندگی در قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) اظهار داشت: در سال 1368 که بنده نماینده مردم دامغان در مجلس سوم شورای اسلامی شدم؛ شبی در یکی از مراسمهایی که بعد از رحلت حضرت امام در جماران از سوی حاج احمد آقا برگزار شده بود، از او خواستم تا پاسخ مرا بدهد؛ سید احمدآقا پاسخ مفصلی در این مورد دادند که بخشی از آنها بسیاز زجرآور بود و من همیشه به این فکر میکردم که برخی افراد، امام (ره) را به کجا رساندند که در دوران بنیصدر مجبور شدند تا علیرغم خواسته فرماندهان جنگ، فرماندهی کل قوا را به بنیصدر خائن واگذار کنند. وی افزود: سید احمدآقا دلایل دیگری را نیز مطرح کرد و گفت که "در آن دوران، در جمع فرماندهان و در جبهه، اتفاق آرا و وحدت کلمه وجود داشت اما در داخل کشور اتحاد آرا نبود" و نظر دیگر این بود که برخی افراد نظرشان بر این بود که با وجود عنایت آقا به مسئله جنگ و حساسیتهایی که ایشان دارند، ممکن است توجهشان به کل کشور به ویژه در سطح ائمه جمعه، قطع شود.
حسنبیکی خاطرنشان کرد: شنیدن برخی از صحبتهای سیداحمدآقا شنیدنش برای بنده بسیار سخت بود، به طوری که طاقتم را از دست دادم؛ اما ایشان گفت باید این مسائل را تحمل کرد؛ چون امام فرمودند "صبر کنید"؛ حتی شاید مجبور باشیم روزی این مسائل را برای تاریخ بیان کنیم؛ احمدآقا گفت "امام بچههای جنگ را بسیار دوست داشتند، هیچ فردی روی کره زمین پیدا نمیشد که در وقت نماز جرأت داشته باشد به دیدار امام بیاید؛ اما بارها پیش آمد که ایشان در وقت نماز، همه هواسشان به این بود که مبادا کسی از جبهه زنگ بزند و معطل شود."
این رزمنده و جانباز دفاع مقدس اظهار داشت: احمدآقا گفت یک شب تصمیم گرفتیم به قم برویم؛ امام (ره) فرمودند "نه"؛ گفتیم چرا؛ گفتند "ممکن است یک وقت از جبهه زنگ بزنند و من نباشم؛ آنوقت جواب خدا را چه بدهم." یعنی امام با وجود کهولت سن و بیماری و با اینکه قلبش درد میکرد و گرفتاریهایی داشت، اما همه هواسشان به جبهه بود و این چیزی بود که بارها آن را در جنگ احساس کردیم.
احمدآقا گفت "امام نگران جان آقای خامنهای بودند"
عضو هیئت امنای مجمع پیشکسوتان جهاد و شهادت بیان داشت: آخرین نکتهای که احمدآقا به بنده گفت این بود که "امام خمینی، برای آینده نظام اسلامی نگران بودند؛ ایشان نگران جان آقای خامنهای بودند و هر وقت ایشان به جایی میرفتند، نگران بودند و همواره جویای حال ایشان بودند؛ خب شما میخواستید آقای خامنهای را به جبهه ببرید و ایشان با روحیاتی که دارد، حتماً باید در خط مقدم حضور پیدا میکرد، از سوی دیگر، دشمن هم آقای خامنهای را خوب میشناخت و به جایگاه و نقش او در کشور کاملاً واقف است و ایشان از نخستین افرادی بودند که برای ترورشان برنامه داشتند."
حسنبیکی عنوان کرد: احمدآقا گفت "بارها و بارها در مواقع مختلف وقتی به حضرت امام خبر میرسید که اتفاقی برای آقای خامنهای افتاده یا میخواستند ایشان را ترور کنند، آقا میفرمود «احمد، دیدی خداوند چگونه آقای خامنهای را حفظ کرد»؛ لذا مسلم بود که اگر امام (ره) میخواستند مسئولیتی به آیتالله خامنهای بدهند، ایشان را فرمانده کل قوا میکردند؛ چرا که به آقای خامنهای یقین و اطمینانی دارند که وصفناپذیر است؛ خود من گاهی اوقات از نوع نگاه امام به آقای خامنهای تعجب میکنم."
وی ادامه داد: من پرسیدم "یعنی [امام] چه نگاهی به ایشان داشتند؟ "؛ احمد آقا گفت "الان آقایان آمدهاند، باید به استقبالشان بروم؛ فقط بدانید که نکته اساسی سکوت امام درباره نامه فرماندهان، این نکته بوده است؛ این نکته را الان میشود بازگو کرد اما آن زمان شما همه در جبهه و به دنبال پیروزی بودید و نمیشد خیلی مسائل را باز کنیم؛ اما امام (ره)، جامع نگر بودند و کل ممکلت و منطقه و اسلام را در نظر میگرفتند "؛ بنده گفتم "ما هم که در جبهه حرفی نزدیم و گوش به فرمان امام بودیم؛ مگر شما چیزی شنیدید؟ "؛ احمدآقا گفت "نه من هم از رزمندگان چیزی نشنیدم؛ فقط گاهی اوقات آقای رضایی یا صیاد شیرازی میآمدند و به خاطر مشکلات و کمبودهایی که در جبهه وجود داشت، آه میکشیدند."
احمدآقا گفت "آنهایی که با رزمندگان همراهی نکردند باید در قیامت پاسخگو باشند"
فرمانده مهندسی رزمی جنگ جهاد سازندگی در قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) افزود: بنده گفتم "واقعاً هم اینگونه بود، رانندههای ما در جبهه گاهی بیشتر از 3 ساعت نمیخوابیدند و حتی بارها دیدم که خود آقای رضایی در والفجر 8 با سرم در صحنه عملیات مدیریت میکرد و به همراه پرستار به نقاط مختلف سرکشی میکرد. اگر حرفی میزنیم شما ناراحت نشوید " که احمد آقا گفت "میدانم؛ امام شما را بهتر از خودتان میشناخت و بسیار دوست داشت؛ اما امروز که آقای خامنهای، رهبر و فرمانده کل قوا شدهاند آیا اگر ایشان شهید میشد، کسی را جایگزین ایشان داشتیم؛ آیا میشد شورایی کشور را رهبری کرد؛ آیا رهبر را میشد با رأی انتخاب کرد. اگر این نکات را بچهها در جنگ میشنیدند خون گریه میکردند؛ اما تاکتیک حضرت امام این بود که کسی چیزی نداند و هر فردی کار خودش را انجام دهد."
حسنبیکی اظهار داشت: سیداحمدآقا گفت "هر کسی چه در لجستیک، چه در تبلیغات جبهه و در پستهای دیگر اگر با شما همراهی نکردند، باید در قیامت پاسخگو باشند؛ پرونده امام و آقای خامنهای و رزمندگان شفاف است." وی افزود: معتقدم اگر این نکات را مردم ایران بدانند، جز استکبار و کفر و کمونیستها که پیروانشان امروز در پادگان اشرف نشستهاند، حرکتهای امروز آقایانی را که دیروز از دست امام حکم گرفتند و امروز سران فتنه شدهاند را نمیپذیرد.
حسن بیکی ادامه داد: در مقطع دیگری از احمدآقا پرسیدم "آیا این نکات را آقای محسن رضایی و صیاد شیرازی هم میدانند" که ایشان گفت بله؛ گفتم "پس چرا حرفی نمیزدند"؛ ایشان گفت "خب؛ این آقایان منصوب شده حضرت امام بودند و باید مانند خود ایشان عمل کنند." یک ماه پیش که از آقای محسن رضایی در مورد این مسئله سؤال کردم او گفت "من این مسائل را میدانستم؛ اما شرایط به گونهای بود که امکان نقل آن وجود نداشت؛ از طرفی هم حضرت امام(ره) امر کرده بودند با سختیها بسازیم و بجنگیم."
مقام معظم رهبری بر قلبهای رزمندگان فرماندهی میکردند
حسنبیکی با اشاره به نقش مقام معظم رهبری در دوران دفاع مقدس تأکید کرد: نقش ایشان در جبهههای جنگ بیبدیل و بینظیر بود؛ آیتالله خامنهای بر قلبهای رزمندگان، فرماندهی میکردند و بسیار به کار نظامی مسلط بودند. وی افزود: یکی از ویژگیهای بارز حضرت آقا این بود که خودشان در خط مقدم جبههها حضور مییافتند و از نزدیک در جریان وضعیت جبههها قرار میگرفتند؛ لذا طبیعی و بدیهی بود که رابطه رزمندگان با ایشان یک رابطه سرباز و فرماندهای کامل و بلکه یک رابطه عاطفی عمیق باشد. حسنبیکی بیان داشت: رزمندگان اطمینان قلبی داشتند که فرماندهی قاطع، بینظیر و بیبدیل ایشان میتواند جریان جنگ را تغییر دهد و جمهوری اسلامی را به پیروزی رساند.
این جهادگر جبهه سوسنگرد اظهار داشت: اکنون خدا را شاکریم که بزرگ مرد استراتژیست قرن، آن هم در عصری که اسلام در حال تجدید معنویت در مسیر ظهور جهانی است یعنی حضرت آیتالله العظمی خامنهای، رهبری و فرماندهی کل قوا را بر عهده دارند و ما نیز به فضل خدای قادر متعال جزو سربازان ایشان محسوب میشویم.
نظر شما :