روایت روغنی زنجانی از نامههایی که جنگ را تمام کرد
اخیرا ناگفتههایی از اوضاع اقتصادی ایران در آستانۀ پایان جنگ تحمیلی منتشر شده که نشان میدهد از سال ۱۳۶۵ به بعد، دولت برای داشتن پاسخی قانعکننده به اعتراض نیروهای نظامی مبنی بر عدم اعطای بودجه لازم به جبههها و عملیاتهای رزمندگان، از جمله در عملیات کربلای ۵، با دریافت برآورد مکتوب فرماندهان جنگ از هزینههایشان از آنان امضا میگرفته است. این سخنان را مسعود روغنی زنجانی، رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت میرحسین موسوی، ده سال پیش، در جریان گفتوگویی با معاونت تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیان کرده و به تازگی برای نخستین بار در مجلۀ «رمز عبور» ویژۀ قطعنامۀ ۵۹۸ منتشر شده است.
روغنی زنجانی با اشاره به شرایط وخیم اقتصاد کشور در سالهای پایانی جنگ، از نامهای که برای کنارهگیری از مسئولیت ریاست سازمان برنامه و بودجه خطاب به نخستوزیر وقت نوشته بود، سخن گفته و تصریح کرده است: «من درخواست استعفا کردم... آقای موسوی این نامه را پیش آقای هاشمی برده بود که آقا وزیر برنامه بودجه به این دلایل میگوید نمیشود جنگ را اداره کرد، چون مرتب همان تفکر جبهه به ما فشار میآورد. ما میدیدیم نمیشود. بعدش هم عملیات کربلای ۵ یادم است - اصلا دارم اسنادش را - که آمدند نشستند و آقای هاشمی الحق میگفت باید بروید سازمان برنامه بودجه. دیگر رسیده بود آقای هاشمی به اینجا که بروید دقیقا عدد رقم بدهید، تعداد نیروهایی که میخواهید بسیج کنید و مثلا تجهیزاتی که میخواهید، خریدهای خارجی که میخواهید برای این حمله و اینها را ما دقیقا مینشستیم و اهدافتان را [بررسی میکردیم که] این منابع را میخواهید برای چه کاری. خب دیگر، وقتی به سازمان برنامه میدهند، فردا میگوید که ایناها. آمدی، نوشتی، گفتی من این منابع را میخواهم. تمام این محاسبات هم درست است. همه اینها را هم امضا میگرفتیم.»
رئیس اسبق سازمان برنامه و بودجه در توضیح چرایی این کار میگوید: «ما که جنگی نبودیم ولی میتوانستیم امضا بگیریم. بگوییم هدفتان را بنویس، محاسباتت را هم بنویس، بعد بر این اساس میگفتیم خیلی خب، حالا در محاسبهات اینقدر اشتباه است، مثلا اینقدر بیشتر از این است ولی این داکیومنت در سازمان برنامه بودجه هست. فردا میگوییم آقا خودت آمدی گفتی کربلای ۵ – من دیگر اهدافش یادم نیست – کربلای ۵ ما به آنجا که نرسیدند، به اهدافی که دارند نرسیدند... ما همه اینها را یکی، دو میکردیم. میگفتیم خیلی خب، حالا این آقایان میگویند که اگر این پول را بدهید دیگر ما کمر جنگ را میشکنیم و کمر صدام را میشکنیم و اِله میکنیم. نه نمیتوانند آقا!»
وضع اقتصادی، تعداد بسیجیان جبهه را کاهش داده بود
حدود شش ماه مانده بود تا هشت سالگی جنگ تمام شود. چند صد هزار کشته و آواره حاصل جنگی نابرابر بود که در یک سوی آن رزمندگان داوطلب سپاه و ارتش ایران بودند و در سوی دیگر ارتش بعث عراق که حمایت چندین کشور منطقه و جهان را پشت سر خود داشت. اقتصاد کشور با کوپن و سهمیه به پیش میرفت و تا آن روزها یعنی بهار ۱۳۶۷ در ظاهر، فضای عمومی کشور کمتر دغدغههای اقتصادی را لمس کرده بود و مردم با شرایط جنگی کنار آمده بودند اما همان زمان بود که مسئولان اقتصادی با نگاهی کلاننگر دریافتند، سرانجام اقتصاد نوپای انقلابی طاقت بریده و نمیتواند بیش از هشت سال، ادارۀ سفرۀ مردم و جنگ را توامان تاب آورد و بدین ترتیب میرود که ایفاگر نقشی وارونه شود.
روغنی زنجانی با اشاره به شرایط کشور در آن روزها میگوید: «شاخصهای اقتصادی ما، تعطیلی کارخانجات، بیکاری مردم، نارضایتی عمومی، بالاخره اینها همهاش گسترش پیدا کرده بود، فقر عمومی، تهدید امنیت روانی مردم، ناامیدی و یاس مردم در آن مقطع و آثارش هم در حضور بسیجیها، همین بسیجیها در جبهه بود. حالا اینها را که نمیشود بیرون گفت، همین بسیجیها که اینقدر ۲۰ میلیون قرار بود، در آخرین مقطع به ۵۰ هزار تا نمیرسید. در جبهههای ما ۵۰ هزار نفر به یک میلیون و ۲۰۰ یا ۳۰۰ هزار کیلومتر مرز غربی ما نمیرسید. خب ما این شاخصها را میگرفتیم، میگفتیم آقاجان بین این منابع و این اهداف راهبردی شما سازگاری نیست، هر روز هم مشکل زیاد میشود، مفهومش این است که شما فرو میریزید...»
کدام نامه جنگ را تمام کرد؟
چند سال قبل نامهای منتشر شد که محسن رضایی فرمانده سپاه در دوران جنگ، اندکی پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نوشته بود. رضایی در این نامه تصریح کرده بود: «تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم. ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۱۳۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است را داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی انجام دهیم.»
درخواستی که با توجه به بودجه، درآمد نفتی و وضع اقتصادی کشور قابل تحقق نبود و میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت نیز ضمن رد خواستههای سپاه اعلام کرد که «دولت ظرفیت اختصاص حتی یک دلار دیگر برای تهیه چنین فهرستی ندارد.»
اما پشتوانه تصمیم میرحسین موسوی چند نامه دیگر بود که روغنی زنجانی در سخنانی که اخیرا به نقل از او منتشر شده روایتشان کرده است. نامههایی که او به واسطۀ نوشتن یکیشان میگوید: «من خود مرا در پایان پیدا کردن جنگ سهیم میدانم.» روغنی زنجانی دربارۀ چگونگی نوشته شدن این نامه میگوید: «آن نامهای که من دارم یک روزی آقای موسوی گفت که این تصمیم گرفته شده که در رابطه با جنگ تجزیه و تحلیل اقتصادی بشود. گفتم من که دادم. گفت مجددا تنظیم کنید. من جدید یک گزارشی را تنظیم کردم فرستادم. فکر کنم آقای ایروانی [وزیر اقتصاد] هم تنظیم کرد فرستاد. فکر کنم آقای قاسمی [رئیس بانک مرکزی] هم تنظیم کرد. یعنی از هر سه عنصر ستادی اقتصادی تنظیم کردیم ولی گفتم که من قبل از همه اینها نامه را دارم [آقای هاشمی رفسنجانی] از سپاه هم نامه گرفته بودند، از آقای محسن رضایی هم نامه گرفته بود.»
جلسه سرنوشتساز جنگ
اعضای ستاد اقتصادی دولت و دیگر مسئولان نظام، با گزارشهایی که در دست داشتند، به جلسهای رفتند که تکلیف جنگ را معلوم کرد. جلسهای تاریخی یک روز پیش از اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸، با حضور چهرههایی چون آیتالله خامنهای، هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، سیداحمد خمینی، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی و کسان دیگری که کشور را اداره میکردند جز امام به همراه فرماندهان نظامی، وزرای دفاع، برخی ائمه جمعه و اعضای خبرگان و... که در دفتر ریاست جمهوری وقت برگزار شد. رئیس اسبق سازمان برنامه و بودجه این جلسه تاریخی را چنین روایت میکند: «یک ۶-۵ دقیقهی دیر کردم. همه آمده بودند. بعد آقای خامنهای شروع کردند گفتند آقا [این] داستان جنگ است! جنگ به این نتیجه رسیده! نامههایی از مسئولین اجرایی و مسئولین نظامی کشور نوشته شده که جنگ در بنبست است. ما نشستیم که یک دور دیگر این مباحث را با هم اینجا مطرح کنیم و ضبط هم میشود. گفتند هر کسی هر چی نوشته یا دارد بگوید، ضبط میشود. در حوزه اقتصادی از بنده شروع کردند. من اولیاش را شروع کردم. من هم همان چشماندازی که تهیه کرده بودم جلویم گذاشتم گفتم با این شرایط که برویم ما با این بحرانها روبهرو خواهیم شد. بنده اعلام میکنم که ما در حوزه اقتصادی در بحرانیم. بعد از من آقای ایروانی بود. آقای ایروانی یک مقدار نرمتر صحبت کرد که آیتالله خامنهای گفت آقا صریح بگو که این بالاخره جنگ ما را به بحران میبرد یا نمیبرد؟ در رابطه با جنگ حرف بزن.»
صدام بمب اتم ساخته است!
اما این تنها وزیران و اعضای کابینه نبودند که از لزوم پایان جنگ و شرایط بحرانی کشور سخن میگفتند. در آن جلسه تاریخی، محسن رضایی فرمانده سپاه نیز سخنانی بر زبان آورد که به گفتۀ روغنی زنجانی، حتی بدون توجه به شرایط اقتصادی کشور، برای پایان دادن به جنگ کفایت میکرد. رئیس اسبق سازمان برنامه و بودجه میگوید: «من یادم است، بعد آنجا از فرماندهها، آقای رضایی گفت ما اطلاعات داریم که طرف مقابل ما بمب اتم ساخته و ما دیگر نمیتوانیم! یعنی اصلا حرف ما را کنار بگذارند همین یک کلمه ایشان را گرفته بودند، جنگ تمام شده بود. اصلا احتیاج نبود از ما تجزیه تحلیل اقتصادی بگیرند. بمب اتم در دست صدام دیوانه بیعقل آنارشیست که اصلا پایبند هیچ اصول انسانی نبود؛ این ادعای بچههای سپاه بود. فرمانده سپاه سلاحهای پیشرفته میخواست. گفتند اگر این را بدهید، ما جنگ را ادامه میدهیم، ندهید ما نمیدهیم. اینها خوانده شد و ضبط هم شد که آنجا جمعبندی کردند که حاج احمدآقا هم نظر امام را گفت. سیداحمد آقا هم صحبت کرد گفت بالاخره امام به اینجا رسیده که ما باید جنگ را تمام کنیم و اینها ضبط شد که فردا نگویند ما نبودیم.»
روغنی زنجانی با بیان اینکه «دولت جنگ را به پایان رساند»، تاکید میکند: «نظامیها که جنگ را به پایان نرساندند. دولت به پایان رساند و از آنجا به بعد هم خیلی با ما میانهشان خوب نبود.»
نظر شما :