خاطرات بهشتی از جلساتش با مخملباف، فردین و کیمیایی
بنیاد سینمایی فارابی خرداد ۱۳۶۲ تاسیس شد؛ نهادی سینمایی که توسط گروهی از هنرمندان اسلامگرا به راه افتاد تا بتواند سینمای آشفته پس از انقلاب را سامان دهد. سه دهه پس از شروع به کار فارابی، سید محمد بهشتی در گفتوگو با ماهنامۀ «اندیشه پویا» به بیان ناگفتههایی از تاسیس و فعالیت این سازمان سینمایی در دهه ۱۳۶۰ پرداخته است.
موسوی گفت بچههای حوزه را دریابید
بهشتی در این گفتوگو با اشاره به مخالفتهایی که با فارابی وجود داشت، به جلسهای اشاره میکند که برای حل و فصل این اختلافات برگزار کرده بودند: «خاطرم هست که پیش مهندس موسوی بودم. ایشان گفت بچههای حوزه را دریابید. حمایت کنید از آنها. نشست و برخاست کنید. گفتم آنها نمیخواهند. دیواری بلند دور خود ساختهاند. کسی را راه نمیدهند. گفت نظرت چیست که جلسهای با حضور آنها بگذارم؟ استقبال کردم. جلسهای گذاشته شد.»
او درباره گفتوگوهایی که در این جلسه انجام شد، میگوید: «از طرف حوزه آقای زم بود و مخملباف. من و آقای انوار هم بودیم. مهندس موسوی هم حضور داشت. بحث مفصلی با هم کردیم. نقطهنظراتشان را گفتند. میانههای بحث مخملباف حالت پرخاشجویانهای نسبت به من گرفت. به او گفتم یک مقالهای قبل از تأسیس فارابی در مجلۀ قاموس نوشتهام با عنوان "نکته". در این مقاله نقطهنظراتم را دربارۀ فیلمسازان مسلمانی که میخواهند باورهای اسلامیشان در سینما منعکس بشود آوردهام. اما این تنها نظر شخصی من است. گفتم ما مسئولیم در برابر کل سینما. مخملباف هم گفت از آن مقاله استفاده کردهام.»
سپاه فارابی، ارتش سینما و حلالیتطلبی ملاقلیپور
بهشتی با بیان اینکه در این جلسه موسوی گفته بود «فارابی مثل بسیج و سپاه میماند که در برابر همۀ نیروهای نظامی ازجمله ارتش مسئول است.» درباره دیدگاههای مخملباف در آن سالها میگوید: «حرف اصلی مخملباف این بود که چرا دیگرانی غیر ما در سینما وجود دارند و فعالاند. کسانی که مغایر تفکر ما هستند چرا کار میکنند و فیلم میسازند. گفتم براساس قانون هرکسی که شرایطش را داشته باشد میتواند فیلم بسازد. ما نمیتوانیم جلویش را بگیریم. خیلی از افراد عقیدهشان مانند حوزۀ هنریها بود اما خارج از آن سیستم فیلم میساختند. ابراهیم حاتمیکیا عضو حوزه نبود اما آن دغدغهها را دنبال میکرد. البته بعدها حوزهایها هم تغییر کردند، رشد کردند، بزرگ شدند و روزی رسید که دیگر در نظام فکری حوزۀ هنری نمیگنجیدند و بیرون آمدند. تعدادی از آنها بعدها پیش من آمدند و حلالیت طلبیدند؛ بهخاطر حرفهایی که پشت سر من زده بودند. خدا رحمتش کند مرحوم رسول ملاقلیپور را. یک روز آمد به دفترم و بهخاطر حرفهایی که راجع به من زده بود حلالیت طلبید.»
نوبت بهشتی، دفاع از مخملباف
به گزارش «تاریخ ایرانی»، هرچند در اوایل انقلاب، مخملباف و فارابی روبهروی هم قرار گرفته بودند، اما روزی هم رسید که بهشتی مجبور شد در دفاع از مخملباف سخن بگوید. نیمه اول سال ۱۳۷۰ بود که فیلم «نوبت عاشقی» ساخته مخملباف راه به سینماها یافت. با این حال در زمانی کوتاه و به دنبال اعتراض محافل و رسانههای راستگرای آن دوران از اکران پایین کشیده شد. مخالفان نه تنها مخملباف را به خاطر ساخت این فیلم نواختند که فارابی و معاونت سینمایی نیز از حملاتشان بینصیب نماند. همان زمان بهشتی در گفتوگو با کیهان هوایی در تیر سال ۱۳۷۰، در مقابل این حملات موضع گرفت و از منتقد سابق خویش چنین دفاع کرد: «اگر موضع نقد این باشد که در پایان آن نه فیلم بلکه فیلمساز به غربزده، لیبرال، فاسد، اشاعهدهندۀ فحشا و بدترین نسبتهایی که در این نشریه بوده متهم شود، این شرایط ایجاد میشود... ضمن اینکه از نظر سیاسی، فیلمساز به ضد انقلاب، ضد اسلام و ضد ارزشهای اسلامی و ضد جنگ و همۀ اینها که درواقع موجودیت او را زیر سؤال میبرد متهم میشود. در طول تاریخ فرهنگی کشور این همه رفتار زشت و بیحرمتی به هنرمندان سابقه نداشته.»
فردین سینما با فردین بیرون سینما متفاوت بود
محمد بهشتی در بخش دیگری از سخنانش به موضوع ممنوعالتصویری گروهی از بازیگران سینما پس از انقلاب پرداخته و از جمله با اشاره به محمدعلی فردین میگوید: «برای ما اصل مهم این بود که بازیگر نماد سینمای قبل از انقلاب نباشد. سمبلی از آن سینمای مبتذل نباشد. پیش از انقلاب، در آن سینمای فیلمفارسی آدمهای شریفی کار میکردند؛ مثال بارزش مرحوم فردین بود. فردین شخصیت بسیار شریف، بسیار مردمدار و محبوب بود. محبوبیتی نه تنها در مردم بلکه در بدنۀ سینما داشت. اما فردین، شده بود معرف سینمای مبتذل قبل از انقلاب. جلسهای با فردین داشتم. به او گفتم شما دو شخصیت دارید: یکی فردین در سینما، یکی هم شخصیت بیرونیتان. معتقدم شریفتر از تو در سینما خیلی کم بودند. پاکدامن و موجه. چه کنم که تا نامت میآید یاد گنج قارون و... میافتیم.»
او با اشاره به مشکلات ساخت فیلم در ابتدای انقلاب و تمهیدات عجیبی که سینماگران برای تامین نیروی انسانی میاندیشیدند، از سردرگمی فیلمسازان در مواجهه با حضور زنان در سینما میگوید: «همان دوران فیلمی ساخته شد به نام سفیر. فیلمی است دربارۀ واقعۀ کربلا. جایی در فیلم هست که بازار کوفه را نشان میدهد. در بازار زنهایی هم هستند. تمام آنهایی که به شکل زن و با چادر میبینیم، مرد هستند. مردانی که چادر سرشان کردند. میبینید، چنین ترسان و لرزان با مسئلۀ حضور زن در فیلمی، فیلمساز برخورد میکرد.»
جذابیتهایی که رفت، جذابیتهایی که ماند
سینمای پیش از انقلاب که فیلمهایش به فیلمفارسی مشهورند، فاکتورهایی داشتند که برای مخاطب آن زمان جذاب بود؛ فاکتورهایی که شاخصترینهایشان در سینمای پس از انقلاب و به خاطر شرایط خاص آن سالها مجال احیا نداشتند. با این حال بهشتی و دوستانش معتقد بودند بدون این مسائل هم میتوان سینما را سر پا نگه داشت، موضوعی که برای دیگران قابل باور نبود. بهشتی در این باره میگوید: «یک روز، اعضای انجمنی به نام "انجمن تولیدکنندگان فیلم" که از قبل انقلاب هم وجود داشت به فارابی آمدند. جلسهای با آنها گذاشتیم. حرفشان این بود که با توجه به آنچه از برنامه و سیاستهای ما شنیدهاند، فارابی موفق نمیشود. میگفتند سیاستهای شما سینما را به سمت دولتی شدن میبرد. به آنها گفتم دربارۀ دولتی شدن که باید زمان بگذرد تا ببینیم این اتفاق رخ میدهد یا نه. اما چرا موفق نمیشویم؟ علی عباسی یکی از دوستان تهیهکنندهمان، که از تهیهکنندگان قبل از انقلاب هم بود، شروع کرد به شمردن عناصر جذابی که به قول خودش جمهوری اسلامی آنها را ممنوع کرده. اولین مورد حذف سوپراستار بود. مورد بعدی حضور زن در سینما بود. موارد را میشمرد. افراد دیگر هم کمکش میکردند. ۲۷ مورد را شمردند. من تمام این موارد را یادداشت کردم و کار به جلسه و جلسات بعدی هم کشید.»
بنیانگذاران فارابی، چهارده جلسه به بحث و گفتوگو با تهیهکنندگان ادامه دادند: «جلساتی که هرکدامش سه چهار ساعت طول میکشید.» بهشتی درباره واپسین جلسه میگوید: «جلسۀ آخر علی عباسی گفت من برای حرفهای شما پاسخی ندارم اما هنوز معتقدم موفق نمیشوید. سینما را دولتی خواهید کرد. گفتم نمیخواهیم این کار را بکنیم و احساس میکنیم در اجرای سیاستهایمان موفق میشویم. گفت چقدر مهلت بهتان بدهیم؟ گفتم تو بگو. گفت یک سال خوبه؟ گفتم بله! خوبه. یک سال گذشت. یک روز منشیام گفت آقای عباسی آمده. داخل اتاق شد و گفت من آمدهام لنگ بیندازم. امروز دیدم سینماها فیلمی اکران کردهاند به نام جادههای سرد. رفتم و فیلم را دیدم. هیچکدام از آن ۲۷ مورد در این فیلم نبود اما مردم از فیلم لذت میبردند. آمدم بگویم شما درست میگویید.»
به کیمیایی گفتم دوران قیصر و رضا موتوری گذشته
یکی دیگر از روایتهای بهشتی مربوط به چگونگی بازگشت مسعود کیمیایی به عرضه فیلمسازی است. کارگردان مشهور فیلمهایی چون «قیصر» و «گوزنها» چند سال پس از انقلاب به دفتر بنیاد فارابی رفت و برای از سر گرفتن کارش اعلام آمادگی کرد. بهشتی درباره آن دیدار میگوید: «سالها گذشته بود و کیمیایی کار نکرده بود. یک روز به فارابی آمد و گفت میخواهم کار کنم. خوشامد به او گفتم. اما این را هم گفتم که آقای کیمیایی اگر تو میخواهی همچنان «قیصر» بسازی باختی. «قیصر» و «رضا موتوری» تمام شده و رفته. باید در فضای جدید کار کنی. آن دوره سپری شده. بهعنوان فیلمسازی که صاحب سبک و رأی هستی، میتوانی موفق باشی. فیلمنامۀ «سرب» را به او دادیم؛ اگرچه یک فیلم دیگر از آن ساخت اما کارش را آغاز کرد. استنباطم این است که همچنان یک جماعتی نمیگذارند کیمیایی از آن فضای قبلیاش دربیاید؛ از رضا موتوری و قیصر بیرون بیاید. حیف است، کسی که چنین توانایی فیلمسازی دارد.»
ممنوعیت ویدئو برای دفاع از تولید ملی بود
روزگاری در دهه ۶۰ مردم حق تماشای فیلمهای ویدئویی را نداشتند، دورانی که خیلیها کاستهای ویدئویی را زیر پیراهنهایشان پنهان میکردند و فیلمهای روز جهان را با ترس و لرز و صدای کم در خانههایی که پردههایش را کشیده بودند، تماشا میکردند. سه دهه پس از آن دوران محمد بهشتی با بیان اینکه «ویدئو را خود ما ممنوع کردیم، آن هم نه به این معنی که بگیر و ببند داشته باشیم»، میگوید: «ویدئو را ممنوع کردیم تا فیلم ایرانی فرصتی برای بروز پیدا کند. میدانستیم ویدئو وجود دارد اما نمیخواستیم به آن رسمیت ببخشیم. اگر ویدئو رسمیت پیدا میکرد، چه فیلمی در بازار پر میشد؟ فیلم خارجی. این آب به آسیاب فیلم خارجی ریختن بود. میدانستیم که جلوی موجودیت را نمیتوانیم بگیریم. طبق آمار رسمی فقط در فاصلۀ تیرماه سال ۵۸ تا شهریور ۵۹ حدود ۴۳۰ هزار دستگاه ویدئو وارد ایران شده بود. آمارهای غیررسمی که میگوید دو میلیون دستگاه. ما دندان مار را گرفته بودیم تا زهرش را بگیریم. میدانستیم که نه حریف گسترش آن میشویم و نه صحیح میدانستیم که بگیر و ببند راه بیندازیم. همانطور که دیدید خودمان هم رسمیاش کردیم. مؤسسۀ رسانههای تصویری را راه انداختیم؛ وقتی که دیدیم سینمای ایران نهالی شده که دیگر جلوی هر بادی نمیلرزد.»
هیچ فیلمسازی به اندازه بیضایی به تاریخ اسلام مسلط نیست
نخستین رئیس بنیاد سینمایی فارابی در بخش دیگری از این گفتوگو به اظهار نظر درباره بهرام بیضایی پرداخته است؛ فیلمسازی که اکنون زمزمههایی مبنی بر بازگشتش به عرصه فیلمسازی مطرح شده است. به عقیده بهشتی، بیضایی فیلمسازی سختگیر، حساس و متعصب است که «اگرچه چوب خورد، نه فقط از ما، اما خیلیها را هم چوب زد.» او با طرح این پرسش که «چه تهیهکنندهای بوده که با بیضایی دو فیلم کار کرده باشد؟»، میگوید: «بیضایی فیلمسازی بوده که بهخاطر حساسیت و سختگیریها و یک جور تعصبی که روی کارش دارد، همیشه با اطرافیانش کشمکش داشته. شاید او توقع داشته که برایش همه فرش قرمز پهن کنند. اما میپرسم بیضایی بهترین فیلمهایش را در چه زمانی ساخت؟ حتی مرگ یزدگردش را در چه دورانی ساخت؟ غیر از این است که آقای انوار در صداوسیما مسئولیت داشت و برای ساختن آن فیلم بیضایی را کمک کرد؟ انوار که میدانست فیلم چیست و چگونه ساخته میشود اما چه میدانست که سر ماجرای حجاب چه شرایطی پیش میآید و فیلم توقیف میشود.» بهشتی خاطرهای را هم به یاد میآورد: «سر فیلم روز واقعه از بیضایی خواهش کردم با توجه به اینکه از نوشتنش ده، دوازده سال میگذشت، فیلمنامه را دوباره بازنویسی کند. او هم خیلی استقبال کرد. به او از برنامۀ فارابی گفتم و اینکه اگر ممکن شود میخواهیم فیلمهایی دربارۀ تاریخ صدر اسلام و ایران تولید کنیم. از آمادگیاش پرسیدم و ایشان هم گفتند چرا آمادگی نداشته باشم؟ مینویسم. اما عمر مدیریتم در فارابی کفاف نداد. شاید یکی از شایستهترین کسانی که میتواند در این زمینه کار کند بهرام بیضایی است. هیچ کس به اندازۀ او به تعزیه و تاریخ صدر اسلام و سینما مسلط نیست.»
کارشناسان صداوسیما: دریافت تصویر از ماهواره امکان ندارد!
یکی از خاطرات جالب محمد بهشتی، داستانی است که او از ورود ماهواره به خانههای ایرانیها میگوید. اتفاقی که کارشناسان صداوسیما غیرممکنش میدانستند اما همان زمان مردم عادی با ۱۲۰ هزار تومان محققش میکردند. او میگوید: «در ماههای پایانی وزارت آقای خاتمی بود که به این نتیجه رسیده بودم یک دورانی سپری شده و یک دورانی در حال آغاز شدن است. وقتی در نمایشگاههای خارجی شرکت میکردم، میدیدم که حوزۀ رسانه، با تکنولوژی بسیار در حال دگرگون شدن است. آن زمان هنوز دریافت خانگی امواج ماهواره فراگیر نشده بود. اما آنچه در این نمایشگاهها دیده میشد این بود که این تکنولوژی در حال راه افتادن است. طرحی را هم در این خصوص آماده کرده بودیم. ماهها بعد وقتی علی لاریجانی به وزارت رسید، شایعه شد که در سطح کشور دریافت خانگی امواج ماهوارهای رواج پیدا کرده است. از کارشناسان صدا و سیما پرسیدیم و آنها گفتند امکان ندارد. چنین تکنولوژیای وجود ندارد. دو تا از همکارانمان را در فارابی مأمور کردم تا بروند تجهیزات این تکنولوژی را اگر در بازار هست بخرند و بیاورند. آنها رفته بودند از قاچاقچیای تجهیزات را خریدند و آوردند. در حیاط فارابی دیشهای ماهواره را گذاشتیم و به تلویزیون متصل کردیم و دیدیم میتوان چندین شبکه را دریافت و مشاهده کرد. میتوانستیم سراغ مهندسان صداوسیما هم برویم اما گفتم سراغ آنها نرویم. میخواستم ببینم مردم عادی چگونه از این تکنولوژی استفاده میکنند.»
او و همکارانش که از دیدن این تکنولوژی جدید متعجب بودند، موضوع را با وزیر وقت ارشاد مطرح کردند: «از آنچه دیده بودیم، فیلمی ضبط کردم و فیلم را برای آقای لاریجانی بردم. لاریجانی گفت شب میروم خانه و فیلم را میبینم. گفتم الآن ببینید. فیلم را دید و تعجب کرد. گفتم ۱۲۰ هزار تومان هزینه دارد. لاریجانی از کارشناسان دعوت کرد و پرسید دریافت خانگی شبکههای ماهوارهای ممکن است یا نه؟ کارشناسان هم گفتند نه! چنین چیزی ممکن نیست. فیلم را برایشان گذاشت و آنها هم تعجب کردند. همین فیلم را در مجلس نشان دادند. یک عده از نمایندگان جلسه را ترک کرده و گفته بودند اینها صور قبیحه است.» بهشتی در آن زمان طرحی نوشته بود که احتیاج به تصویب مجلس داشت. او در این طرح مسائل مربوط به ماهواره و نیز کانالهای خصوصی را مطرح کرده بود؛ موضوعی که با تاسف از جدی گرفته نشدن آن یاد میکند: «هنوز پس از بیست سال در شرایطی هستیم که بعضی میخواهند شرایط قرنطینه در کشور ایجاد کنند. قرنطینه برای بیست سال پیش بود. جمعآوری ماهواره، پارازیت فرستادن و... همه بهخاطر این است که اصرار داریم به شرایط قرنطینه برگردیم اما نمیتوانیم و نمیشود.»
نظر شما :